www.montazer.ir
پنج‌شنبه 20 فوریه 2025
شناسه مطلب: 3214
زمان انتشار: 2 اوت 2015
نه هزار سال

نه هزار سال

میمون بن مهران گفت: نزد امام حسن (ع) نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای فرزند پیامبر (ص) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همین او می خواهد مرا زندانی کند.

امام فرمود در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم؛ او عرض کرد: پس شما کاری کنید که او مرا زندانی نکند.امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت (اعتکاف) بود، کفشهای خود را به پا کرد.

من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید (و نباید از مسجد خارج شد)؟ فرمود: فراموش نکرده ام، اما از پدرم شنیده ام که رسول الله می فرمود:

کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال، روز را به روزه و شب را به عبادت مشغول بوده است.(1)

1. روایتها و حکایتها ص 122- داستانهای پراکنده 2/152

منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

 

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed