مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
میمون بن مهران گفت: نزد امام حسن (ع) نشسته بودم که مردی آمد و گفت: ای فرزند پیامبر (ص) فلان شخص از من طلبی دارد ولی من پولی ندارم، برای همین او می خواهد مرا زندانی کند.
امام فرمود در حال حاضر مالی ندارم که بدهی تو را بدهم؛ او عرض کرد: پس شما کاری کنید که او مرا زندانی نکند.امام در حالی که در مسجد مشغول عبادت (اعتکاف) بود، کفشهای خود را به پا کرد.
من گفتم ای فرزند رسول خدا مگر فراموش کردید که در حال اعتکاف هستید (و نباید از مسجد خارج شد)؟ فرمود: فراموش نکرده ام، اما از پدرم شنیده ام که رسول الله می فرمود:
کسی که در برآوردن حاجت برادر مسلمان خود بکوشد، مانند کسی است که نه هزار سال، روز را به روزه و شب را به عبادت مشغول بوده است.(1)
1. روایتها و حکایتها ص 122- داستانهای پراکنده 2/152
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد