www.montazer.ir
یک‌شنبه 24 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 2633
زمان انتشار: 29 آوریل 2015
نقش عشق  به اهل بیت در زندگی

خانواده آسمانی، جلسه 358، 94/02/03

نقش عشق به اهل بیت در زندگی

انسان اگر عاشق کسی باشد همان عشق با او همراه می‌کند. کسی که عشق خانواده آسمانی و محبت اهل بیت را در خودش دارد، قیمتش همان‌جاست. قیامت و شب اول قبر مرا جایی می‌برند که در دنیا دلم می‌رفته است. ببین دوست داری شبیه چه کسانی زندگی کنی؟ محبت ما را می‌کشاند و می‌برد. پس باید دل به اهل بیت بدهیم.

عناوین مورد بحث در این جلسه:

* با اجبار و اکراه سراغ دین نرویم بلکه با عشق و نشاط دینداری کنیم. و لازمه‌اش این است که چینش‌های عشقی خود را درست کنیم.

* وقتی انسان قرار است کسی را دوست داشته باشد باید در عشقش مبنا داشته باشد.

* اگر سبک زندگی‌ات را شبیه کسانی کنی که جهنمی هستند پس تو هم جهنمی خواهی شد و اگر بهشتی هستند بهشتی خواهی ماند.

* فقط در صورتی می‌توانی کسی را مورد نفرت قرار دهی که دشمن خدا باشد.

* اگر فردی ضعف‌های اخلاقی دارد شما حق نداری از او متنفر باشی چون تو خودت هم حتماً ضعف اخلاقی داری ولی خودت را دوست داری.

* بچه‌های تان را به سه خصلت تربیت کنید: 1- حبّ پیامبر، 2- محبت اهل‌بیت «علیهم‌السلام»، 3- قرائت قرآن

 

به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 358 «خانواده آسمانی » مورخ 94/02/03 ، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:

 

نقش محبت خانواده آسمانی در سعادت دنیا و آخرت

گفتیم وقتی که حرکت از محاسبات عقلانی درمی‌آید و تبدیل به عشق می‌شود، هم سریع‌تر انجام می‌شود، و هم وسوسه‌های انسان از بین می‌رود. انسان اگر شغلش را دوست داشته باشد، در آن شغل خیلی موفق است. علاوه بر این‌که همت و تلاش صرف کارش می‌کند، عشق هم به کمکش می‌آید. خستگی‌اش هم درمی‌آید چون به معشوقش رسیده و ابتکار، قدرت، سرعت و پرواز در این کار نصیب این شخص می‌شود. اما اگر انسان شغل یا رشته تحصیلی‌اش را دوست نداشته باشد. در آن کار باید با سختی به وسوسه‌های دیگرش غلبه کند تا خودش را پای آن درس بنشاند و هر وقت می‌خواهد سر کلاس برود میل ندارد و... اما وقتی که رشته و شغلش را دوست دارد، سرعت و قدرتش به شدت بیشتر می‌شود. آن‌هایی که اهداف و آرمان‌های زندگیشان با عشقشان یکی می‌شود بیشترین پیشرفت را در حیات دنیا می‌کنند (اگر آرمان‌هایشان آرمان‌های آخرتی باشد)

ضمیمه شدن عشق و علاقه، وسوسه‌ها را از بین می‌برد. تلخی‌ها و خوان‌های طاقت‌فرسایی که در مسیر عشق سر راه انسان قرار می‌گیرد همه با اکسیر عشق از بین می‌روند و انسان می‌تواند مسیر را به خوبی طی کند.

ما یک مسیر زندگی دنیایی داریم که اگر با خانواده آسمانی‌مان همراه باشیم، مسیر زندگی دنیایی‌مان عاشقانه می‌شود. یعنی من چون با اهداف خانواده آسمانی پیوند خورده‌ام به‌همین دلیل با توان شخصی خودم دنبال ازدواج، انتخاب شغل و انتخاب همسر نمی‌روم. ازدواج صرفنظر از این‌که همسرم چه کسی باشد، زن‌داری، شوهرداری و بچه‌داری خودش یک عبادت است. این‌که نتیجه چه چیزی می‌شود مهم نیست همین‌که رضایت و سفارش خانواده آسمانی پای آن کار هست، برای من تولید علاقه و عشق و انرژی زیاد می‌کند. وقتی با اهداف خانواده آسمانی خودم پیوند می‌خورم، هدفم این است که به خانواده آسمانی‌ام ملحق شوم. غایت آرزوی من همسایگی با ایشان و حضور در عیش و نوش ابدی است.

امام زمان «علیه‌السلام» فرمودند: هیچ‌وقت نباید توجه به خوشی‌ها و عیش و نوش در نزد خانواده آسمانیمان از ذهن ما پاک شود. چون  باعث می‌شود انگیزه‌های فوق‌العاده‌ای برای حیات جاودانه در ما ایجاد شود و زندگی دنیایی‌مان هم رنگ و بوی آخرت پیدا ‌کند. هرکار می‌کند چون عشق بالاتر و برتری در زندگی او قرار دارد. زندگیش یک زندگی بانشاط می‌شود و از طرفی هم به اهدافش می‌رسد.

خداوند دوست ندارد که بنده از ترس جهنم عبادت کند؛ بلکه می‌فرماید: اگر به نزد من می‌آیید با شوق و نشاط بیایید، من بنده‌ای را دوست دارم که دوست دارد پیش من بیاید هر بنده‌ای که خلوت با مرا دوست داشته باشد من هم نوازش کردن او را دوست دارم.

با دل‌مردگی و اکراه نزد خداوند نرویم بلکه با شوق و نشاط و عشق این کار را انجام دهید. برای همین به مهندسی دل و مهندسی محبوب‌ها سفارش شده است.

وجود مقدس پیامبر اکرم فرمودند؛ «أَیُّهَا النَّاسُ عَلَیْکُمْ بِحُبِّ أَهْلَ بَیْتِی وَ عَلَیکُم بِحُبِّ جملت القُرآن ...؛ لازم است بر شما حب اهل بیت من.....».

یعنی اگر کسی را دوست دارید باید عشقتان مبنا داشته باشد و بدانید برای چه او را دوست دارید. چنانچه در بخش حسی، کمالات حسی را دوست داشته باشیم، این کمالات محدود هستند، در بخش گیاهی و حیوانی هم معشوق‌ها به درد دنیا می‌خورند و باز هم محدود هستند در بخش عقلی اگر کاربرد ابدی داشته باشد خوب است، اگر کاربرد دنیایی داشته باشد آن هم محدود است و به درد نمی‌خورد. فقط در بخش فوق عقلانی که انسان هستیم بی‌نهایت ‌طلبیم. یعنی تک تک ما حقیقتاً عاشق کمال مطلق و بی‌نهایت هستیم. اگر عشقی قوای ما را محدود کند، عشق مبارکی نیست چون سهم من کم می‌شود و حرکت من متوقف می‌شود من کوچک و محدود می‌شوم. لذا باید به سراغ عشق‌هایی که ما را جاودانه می‌کند،‌ برویم.

پیامبر «صلی‌الله علیه و آله و سلم» مبنای عشق اهل بیت را این‌گونه تعریف می‌کنند؛ «عَلَیکُم بِحُبِّ جملت القُرآن»؛ بروید کسانی را دوست داشته باشید که همه‌ی قرآن در سینه‌ی ایشان است آن‌ها که حاملان قرآن هستند. قرآن با همه‌ی ذات مقدسش در سینه ایشان حمل می‌شود و عالِم به قرآن هستند.

قرآن کتاب نجات ماست. اما کتاب نجات را کسی می‌تواند پیاده کند که آگاهی به این محتوا داشته باشد.

قرآنی که قدرتی دارد که از زمان آمدنش تا قیامت بشر را هدایت کند حتما مربی به بزرگی خودش نیاز دارد. حامل قرآن یعنی کسی که می‌تواند محتوای کتابی را که از زمان نزول تا قیامت می‌تواند بشر را هدایت کند را می‌تواند بفهمد و پیاده کند.

خود قرآن، معصومین را به‌عنوان مفسر و مدرس خودش معرفی می‌کند: «فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ* لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ؛ در کتاب پنهانی است که هیچ‌کس نمی‌تواند به باطن او راه پیدا کند جز همان‌هایی که به شیوه ویژه‌ای پاک شدند و بی‌فاصله آن را مَس می‌کنند.

قرآن می‌فرماید: «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ فقط خداوند اراده کرده است که شما اهل بیت را به ‌طرز ویژه‌ای از هر نوع ضعف و پلیدی پاک کند.

پس ما اگر بخواهیم راه «الله» را برویم باید با قرآن حرکت کنیم. کسی می‌تواند ما را همگام و همراه قرآن محشور کند که قرآن را بلد باشد. برای همین پیامبر می‌فرماید: کسانی را دوست داشته باشید که همه‌ی قرآن در سینه‌ی آن‌ها حمل می‌شود.

برای حرکت انسان از دنیا به آخرت هفت تخصص لازم است؛ شناخت جسم انسان، شناخت روح انسان، شناخت رابطه جسم و روح، شناخت عالم طبیعت، شناخت رابطه جسم و روح با طبیعت، شناخت حرکت انسان از «الله» تا زمین و از زمین تا «الله» مسیر آخرت از کجا؟ کجا؟ و به کجا؟ این هفت تخصص انحصاراً در اختیار خداوند قرار دارد. قرآن هم تأکید می‌کند هر تخصصی بخواهید اصلش نزد منِ خداست که منشأ تمام علم‌ها هستم. «قُلْ إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَ اللَّهِ؛ بگو همانا علم دست خداست». هیچ‌کس علمی خارج از علم خدا ندارد. هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید: من یک چیزی را می‌دانم که خدا نمی‌داند. تو هر چیز را که بدانی جلوه‌ی خدا را فهمیده‌ای و مال خداست. هیچ‌کس نمی‌تواند از خدا سبقت بگیرد. خداوند هم این هفت دسته اطلاعات تخصصی را انحصارا در اختیار معصومین قرار داده است. «وَ کُلَّ شَیْء أَحْصَیْناهُ فِی إِمام مُبِین؛ همه‌ی محاسبات ابعاد وجودی یک شیء را در امام مبین قرار دادیم». اوست که همه چیز را می‌داند و در هر زمینه‌ای تخصص دارد. در شخصیت ایشان چیزی به اسم جهل وجود ندارد. اگر شما علماءتان را دوست داشته باشید، این محبت باعث می‌شود که به اهل بیت نزدیک شوید و از سبک زندگی اهل بیت برخوردار شوید و این‌ها شما را با خودشان می‌برند.

انسان اگر عاشق کسی باشد همان عشق با او همراه می‌کند. کسی که عشق خانواده آسمانی و محبت اهل بیت را در خودش دارد، قیمتش همان‌جاست. قیامت و شب اول قبر مرا جایی می‌برند که در دنیا دلم می‌رفته است. ببین دوست داری شبیه چه کسانی زندگی کنی؟ محبت ما را می‌کشاند و می‌برد. پس باید دل به اهل بیت بدهیم.

خداوند یک دلبر بیشتر برای ما معرفی نکرده است و آن‌هم «لا اله الا الله» و اهل بیت هم مظاهر و حجت خدا روی زمین هستند که ما را به سمت معشوق می‌برند. «قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللّهُ»؛ یعنی اگر به خدا (و اهل بیت) دل بدهی، آن‌ها هم شما را دوست دارند.

پس چرا باید اهل بیت را بیشتر از خانواده و فرزندانتان، مال و جانتان دوست داشته باشیم؟ چون حاملان قرآن هستند، چون علماء ما هستند

در مسیری که اهل بیت به جامعه بشری معرفی شده‌اند، عده‌ای تحمل دیدن ایشان را نداشتند. امام صادق «علیه‌السلام» فرمودند: این‌که اهل بیت کشته شدند و ماجرای غدیر پیش آمد که امیرالمؤمنین «علیه‌السلام» به جای پیامبر منصوب شد تا خلیفه خدا باشد به دلیل این بود که کینه‌های بدر و خیبر و حنین جمع شد و زمان پیامبر نتوانستند کاری کنند چون پیامبر از امیرالمؤمنین دفاع می‌کرد، پیامبر که از دنیا رفتند آن حقدها و کینه‌ها را روی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا «سلام‌الله علیها» و فرزندانشان اعمال کردند. و یکی یکی آن بزرگواران را به شهادت رساندند.

بعضی‌ها به اهل بیت و فاطمه زهرا هم حسادت می‌کنند. چرا باید این‌طور باشد؟ کسی که پدر و مادرش آدم‌های بزرگی باشند مگر به آن‌ها حسودی می‌کند؟ پدر و مادری که ما را با همه‌ی گناهان و ضعف‌هایمان می‌پذیرند و می‌فرمایند اگر پیش ما بیایید ما همه گذشته شما را جبران خواهیم کرد. در جامعه کبیره می‌خوانیم؛ «بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِینِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیَانَا»؛ خدا به عشق شما همه معارفی که ما لازم داریم به ما یاد داده (تا بفهمیم که بالاتر از جنبه‌های حیوانی‌مان یک بعد انسانی داریم. در همه‌ی عالم بگردید آن‌جا که از معارف اهل بیت برخوردار نیستند، حیات انسانی هم وجود ندارد.) خدا به عشق شما ضعف‌ها و گذشته‌های ما را جبران می‌کند. وقتی شما تصمیم می‌گیرید به چادر اهل بیت بروید دیگر اصلا با گذشته شما کار ندارند. اگر کسی بغض اهل بیت را در دل دارد، حتما خودش و رابطه بین خودش و اهل بیت را نمی‌شناسد. اگر کسی بداند اهل بیت پدر و مادر حقیقی‌اش هستند هیچ مکتبی را غیر از مکتب اهل بیت دوست ندارد. حسادت و بغض و دشمنی از جهالت ناشی می‌شود.

آیا تو بیشتر از اهل بیت می‌دانی؟ هیچ‌وقت بخش حیوانی از حج و زکات و جهاد و ... خوشش نمی‌آید. چون حیوان است و می‌خواهد بخش پایینی‌اش را آباد کند.

در روایت داریم: مؤمن بین 5 شدت قرار دارد. اولین شدت این است که مؤمنین حسود اطرافش را گرفته‌اند.

شخص حسود حتی نمی‌تواند خوبی‌ها و محبت‌های کسی را که نسبت به او حسودی می‌کند را ببیند. به او هم حسودی می‌کند و می‌گوید او چه‌طور می‌تواند این‌قدر مهربان و با محبت باشد. شخص حسود به تعبیر معصوم یک ظالم به تمام معناست.

دنبال عیب‌هایشان (اهل بیت) نباشید. برایشان عیب نتراشید. مثلا به‌جای این‌که پیامبر را از بالا نگاه کند و ایشان را به‌عنوان خلیفه‌الله، انسان کامل، اولین مخلوق خدا، مثل اعلی و صادر نخستین بشناسد، از پیغمبر نقد می‌کند که چرا نُه تا همسر گرفته است؟ در صورتی‌که وقتی از بالا نگاه کنی عصمت می‌بینی پس حتما لازم بوده که معصوم این کار را انجام بدهد. «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی‌؛ هرگز از روی هوای نفس کاری نمی‌کنند و هرچه می‌گویند وحی است».

خدا ما را برای مقام محمود «أَنْ یُبَلِّغَنیِ الْمَقامَ الْمَحْمُود لَکُمْ عِنْدَاللّهِ» خلق کرده و حالا در جنبه‌های جنسی، جمادی، گیاهی، برای ما یک سری مقررات قرار داده است. این قانون را خالق کل شیء و خدای عالِم تنظیم کرده است. احکام الهی براساس مصلحت همه‌ی انسان‌ها تا قیامت طراحی شده است. کار به جایی رسیده است که به خدا و اهل بیت هم ایراد می‌گیرد. این به‌خاطر بیماری اوست و مشکل این است که عضو حزب شیطان شده است. می‌خواهد بی‌دینی کند و دنبال بهانه‌گیری از پیامبر می‌گردد. بعضی‌ها می‌گویند من فقط خدا را قبول دارم و من اصلا با اهل بیت کاری ندارم. این‌قدر جاهل است که نمی‌فهمد خداوند اطلاعات تخصصی را چگونه به تو برساند. یا می‌گویند فقط قرآن را قبول دارم. این هم حرف بیخودی است چون قرآن همه‌ی حرف‌ها را ندارد قرآن کلیات احکام را دارد. قرآن، تبیان کل شیء است اما کلیات کل شیء را می‌گوید نماز را عنوان کرده اما نمی‌گوید چند رکعت نماز بخوان. جزئیاتش را معصوم باید بگوید. پس این‌هایی که مریض هستند به اهل بیت طعنه می‌زنند. چون می‌خواهند بی‌دینی کنند. «بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ* یَسْئَلُ أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیامَةِ»؛ انسان چون می‌خواهد گناه کند می‌پرسد قیامت چه زمانی است؟ (سوره قیامت،‌ آیه 6ـ5)

قرآن، حضرت علی «علیه‌السلام» را به‌عنوان نفس رسول خدا معرفی می‌کند. در آیه مباهله وقتی که علماء مسیحی آن زمان زیربار نرفتند پیامبر فرمودند: دعوتشان کنید به مباهله. من لعنت می‌کنم شما هم لعنت کنید. آیا شما که پافشاری می‌کنید روی این مسئله آیا حاضر به مباهله هستید؟

«وَ أَنفُسَنَا وَ أَنفُسَكُمْ..؛ خودتان (جانتان) و زن‌هایتان و فرزندانتان را بیاورید. پیامبر به‌عنوان (وَ أَنفُسَنَا) حضرت علی «علیه‌السلام» را آوردند.

هرکس اهل بیت را دوست داشته باشد، حتما مرا دوست دارد. برعکس آن هم امکان‌پذیر نیست.

 

صوت

1 - نقش عشق به اهل بیت در زندگی

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed