مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
وقتی خیری به کسی می رسد شما با گفتن «الحمدلله» و خوشحال شدن از آن نعمت، نور کسب می کنید. و این نوری که از گفتن «الحمدلله» دریافت می کنید ارزشش خیلی بیشتر از آن موفقیتی است که دیگران کسب کرده اند. چون شما با گفتن «الحمدلله به خیری کثیری می رسید و این امر موجب می شود که به عشق خدا و اهل بیت (علیهم السلام) نزدیک شوید و این غیر از آن نعمتی است که دریافت کرده اید.
به گزارش منتظران منجی «عج»، در جلسه 410 «خانواده آسمانی » مورخ 94/10/17 ، استاد محمد شجاعی به ادامه بحث پرداختند که شرح آن در زیر می آید:
باور یگانگی من و مؤمنان دیگر
در جلسه گذشته با فرمایشی از امام صادق (علیهالسلام)، پیرامون حقوق مؤمنین آشنا شدیم. در آخر این روایت، امام صادق، علت وجوبِ این حقوقها را با این جمله بیان میفرمایند؛ که تو از او هستی و او از توست...
ریشهی مشترکی الهی در وجود مؤمنان، سبب وجوبِ حقوق برادری میان آنان شده است، بطوریکه هیچ یک از آنان نباید یکدیگر را از خود جدا دانسته و هم دیگر را از هم بدانند. این یگانگی طوری است که مؤمنان خیر همدیگر را خیر خود دانسته و شر همدیگر را شرّبرای خود میدانند. بنابراین در میان مؤمنان، کلمهای به نام غریبگی، معنایی ندارد. در امت اسلامی، همه از هم بوده و غریبهای وجود ندارد. و همهی مؤمنان باید تلاش کنند، تا به این باور برسند. باور به یگانگیِ مؤمنان، تمام درهای جهنم را به روی انسان میبندد، زیرا در هر ارتباطش، دیگران را خودش، دانسته و به گونهای با آنان رفتار میکند، دوست دارد با او رفتار کنند.
مهارت دلجویی و عذرخواهی از مؤمنان
امام صادق (علیهالسلام) در ادامهی فرمایششان؛ حقوق دیگری را ذکر میفرماید:
«فَإِنْ كَانَ عَلَیْكَ عَاتِباً فَلَا تُفَارِقْهُ حَتّى تَسِلَّ سَخِیمَتَهُ؛ پس اگر دوستت از دست تو ناراحت شد، و تو را توبیخ مرد، از او جدا مشو، تا از او عذرخواهی کرده و آرامَش کنی»
هرگز نباید اجازه بدهیم، دلخوریهای میان ما و مؤمنان، طولانی شده و به کینه بیانجامد. حتی اگر به گلهگذاری و صحبتهای دلخورانه هم کشید، بهتر است از آنکه به کینه و قطع ارتباط بینجامد.
نگه داشتن دلخوریها و کینهها، گاه با یک اتفاق ساده، یک ارتباط چند ساله را، خاتمه داده و قطع میکند.
البته انسانهای زیرک و قدرتمند به سلاح تغافل و تجاهل مجهزاند. و اشتباهات دیگران را براحتی در درون خود ذوب کرده و اصلاً آن را در خود نگه نمیدارند. لذا چنین افرادی اساساً حتی نیاز به گلهگذاری نیز ندارند، چون براحتی از کنار خطاهای دیگران عبور میکنند، بیآنکه لکهی سیاهی از آنان، قلبشان را آلوده نماید.
این دسته از افراد، انسانهایی بزرگی هستند، که خودشان را به بلندای ابدیت دیده و برای رسیدن به معیّتِ اهل بیت زندگی کرده و تلاش مینمایند. لذا اساساً حیف میدانند که حتی چند دقیقه، قلب خود را به آلودگیهای رفتاری دیگران، درگیر و آلوده نمایند. به همین دلیل، براحتی در برخورد با اشتباهات و ظلمهای دیگران، نور جذب کرده و قلبشان را برای ارتباط با اهل آسمان، «رها و خالی و سبک» نگه میدارند.
آنان، با استمداد از اسم مبدّل خداوند، قادرند از میان ارتباطاتِ آلوده، نورانیت دریافت کرده و به نفس خود، وسعت و قدرت میبخشند. تجهیزِ این افراد به اسم مبدّل، سبب میشود به محض تولد به برزخ، تمام آتشها، اژدها، مارها و عقربهای جهنم و ... تبدیل به انوار و نعمات بهشتی گردد. بنابراین آنچه که سبب نجاتِ انسان از آتش جهنم میگردد، تعداد اسمهایی از خداوند است که در او فعال شده است، خصوصاً اسم شریف "مبدّل".
در عالم برزخ، شرایط زیستی، بینهایت با دنیا متفاوت است و آنچه که انسان را آمادهی استفاده از آن شرایطِ زیستیِ عظیم مینماید، داراییهایی است که او از دنیا با خود، متولد کرده است.
بنابراین، اختلافها و تنشها، میادینی برای جذب نور و قدرت گرفتنِ انسانها هستند، البته به شرطی که انسان با زیرکی، آتشهای این میادین را رد کرده و با استمداد از آسمان، بر نورانیت و قدرتِ خویش بیفزاید.
انسانهای بزرگ، به سببِ اتصال دایمیشان به اهل آسمان، و جذب عاطفه از آنان، براحتی به دیگران عاطفه میبخشند، بیآنکه توقع جبران داشته باشند. چنین کسانی، دائماً از قلب خودشان محافظت میکنند تا نکند از سوی کسی دچار سیاهی و آلودگی گردد، چرا که میدانند تنها ثروتِ لازم برای ارتباط با اهل آسمان یک قلب خالی و رها از اتصالاتِ زمینی است. از همین رو، براحتی قلبِ خود را ورطهی اشتباهات دیگران رهانیده و آن را به مبدأ آرامش و شادی خود پیوند میزنند.
هر وابستگی در قلبِ ما به زمین و اهلِ آن، مانع ارتباط ما با غیب میگردد. رفت و آمد انسان با غیب، زمانی برقرار میگردد، که قلبش،خالی خالی خالی باشد.
شکر بخاطر خیراتی که به مؤمنان میرسد
«و إن أصابَُه خَیرٌ، فَحَمدُلِله؛ تا به او خیری رسید، خدا را شکر کن»
اگر کسی میخواهد باطن خودش را محک بزند، باید ببیند در صورتی که به برادران مؤمنش خیری میرسد، قلباً خوشحال میشود یا نه ... خصوصاً در زمانی خودش از آن نعمت خاص محروم است.
کسی که به خاطر رسیدن نعمتی به دیگری، غصهدار شده و یا حسادت میورزد، حتماً باید برای اصطلاح باطنش به پا خواسته و تلاش کند، زیرا چنین حالتی، تنها از یک باطن بیمار، صادر میشود.
در مواقعی که اطرافیان ما به موفقیتهایی میرسند که ما از آن محرومیم؛ احتمال دو عکسالعمل از ما، وجود دارد؛
اگر انسان باور کند، که دیگران، عینِ خودِ او هستند، یقین دارد که هر خیری به دیگران برسد، در حقیقت به او رسیده است. او میداند تا زمانی که دستانش به دعا برای دیگران بلند باشد، در حقیقت، این خودِ اوست، که در حال دریافتِ رحمت و عشق خداوند، و اهل آسمان است. چنین کسی، دائماً از ظهوراتِ الله در پیرامون خود شاد است و از آن لذت میبرد. لذا از تمام خیراتی که برای دیگران حادث میشود، خوشحال شده و حمد خداوند را بر زبان میآورد.
فراموش نکنیم که؛ دیدن نقاط منفی دیگران و بزرگ کردن این نکات و یا بازگو کردن آن، نشانهی روح بسیار کوچک ماست، باید برایش فکری کنیم...
راستی! خوب است این سؤال را از خودمان بپرسیم؛
کلیدواژه ها:
آثار استاد