www.montazer.ir
جمعه 7 فوریه 2025
شناسه مطلب: 3691
زمان انتشار: 28 سپتامبر 2015
نقش امام هادي(ع) در انديشه مهدويت (1)

نقش امام هادي(ع) در انديشه مهدويت (1)

انديشه مهدويت يكي از بنيادي ترين انديشه هاي اسلامي است كه كاركردهاي چندي دارد. هرچند نمونه هايي از اين دست در شرايع آسماني و وحياني و حتي اديان غيرتوحيدي وجود دارد ولي مسأله انتظار و ايجاد جامعه جهاني عدالت محور، در انديشه اسلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار مي باشد.

در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح كاركردهای انتظار و جایگاه اندیشه مهدویت در دوران امام هادی(ع) به تلاش خلفای عباسی برای انحصار این تفكر در خانه خود و محدودیتهای شدید آنان نسبت به حضرت هادی برای ممانعت از گسترش اندیشه مهدویت در جامعه پرداخته است كه آن را از نظر می گذرانیم.

كاركردهای انتظار
 

اندیشه مهدویت یكی از بنیادی ترین اندیشه های اسلامی است كه كاركردهای چندی دارد. هرچند نمونه هایی از این دست در شرایع آسمانی و وحیانی و حتی ادیان غیرتوحیدی وجود دارد ولی مسأله انتظار و ایجاد جامعه جهانی عدالت محور، در اندیشه اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد.
مسأله انتظار دو كاركرد اساسی در حوزه زندگی فردی و اجتماعی بشریت دارد. كاركرد نفی گرایانه و اثبات گرایانه كه همانند توحید وحیانی از دو مؤلفه نفی و اثبات برخوردار می باشد. در تفكر توحیدی همواره نفی در جایگاه مهمی قرار می گیرد؛ زیرا نفی به معنای این است كه وضعیت و یا موقعیت موجود، انتظارات را برآورده نمی سازد و در جست وجوی كمال با نفی موجودیت كنونی می كوشد تا به موجودیتی برتر دست یابد. اگر نفی خدایان و هرگونه قدرتی در صحنه هستی شناسی و جهان بینی به معنای نادیده گرفتن وضعیت موجود است اثبات خدای یگانه به معنای دست یابی به كمال خواهد بود.
در عرصه زندگی نیز انسان همواره از وضعیت موجود ناراضی است و این نارضایتی امر مطلوبی است اگر به معنای جست وجوی كمالی باشد كه ظاهراً می تواند به آن دست یابد.
انتظار به معنای آن است كه شخص از وضعیت كنونی ناخشنود است و می بایست وضعیت مطلوب تر و كمالی تر را انتظار داشت. از این رو نفی حال به معنای تلاش برای دست یابی به وضعیتی برتر، امری سازنده و حركت زاست. هرگونه تلاش، زمانی صورت می گیرد كه شخص دریابد كه وضعیت كنونی، ناقص و یا در حكم نقص است و امید آن دارد كه با كوششی درخور به موقعیتی دست یابد كه از آن برتر و كمالی تر است. این گونه است كه انتظار به جای آن كه عامل بازدارندگی و كم تحركی گردد عامل تحرك و حركت و تكامل می شود.

عصر طلایی در اندیشه های بشر
 

در اندیشه های انسانی همواره عصر طلایی، عصر گذشته است و انسان به هر طریقی می گوید كه دیروز بهتر از امروز بوده و خواهد بود.
از این رو در تاریخ بشریت عصر طلایی همواره گذشته ای است كه دست نیافتنی و یا سخت دست یافتنی می نماید.
اروپاییان عصر یونانی را عصر طلایی می شمردند و رنسانس را به معنای بازگشت به آن عصر تعریف و عملیاتی كردند. عصر طلایی مسلمانان(نه اسلام) عصر نبوی و یا خلفای نخست اسلامی می باشد و یا عصر عباسی به عنوان عصر طلایی تمدنی اسلام مطرح می شود. در میان یهودیان نیز عصر طلایی، عصر داوودی و یا سلیمانی(ع) است. این گونه است كه نگاه به گذشته همواره در تاریخ بشریت به عنوان عصر نمونه و برتر و طلایی مطرح است.
برخی از روان شناسان بر این باورند كه ریشه این باور را می بایست در مسأله بهشت حضرت آدم(ع) و گناه نخستین و تبعید و هبوط آدم از بهشت دانست. شاید خاطراتی كه آدم و حوا از بهشت برای فرزندان خویش بیان داشتند این عصر طلایی را در ذهن انسان قرار داده كه در گذشته خویش، عصر طلایی را بجوید.

عصر طلایی در اندیشه اسلامی
 

برخلاف این باور عمومی، در فرهنگ ناب اسلامی، عصر طلایی به جای نگاه به گذشته در آینده قرار دارد و انسان می بایست آن عصر برتر و طلایی را در آینده جست وجو كند نه در گذشته؛ از این روست كه مسأله مهدویت و جامعه جهانی و عدالت محور مهدوی به عنوان عصر طلایی مطرح می شود.
از كاركردهای این تفكر و فرهنگ آن است كه انسان مسلمان به جای آن كه به گذشته بنگرد و بر آن حسرت و افسوس خورد به آینده طلایی می نگرد و به جای آن كه از وضعیت نومیدكننده كنونی خسته شود و در غم و غصه گذشته به گوشه ای خزد و انگشت ندامت و پشیمانی گزد به تلاش خویش ادامه می دهد و امید به زندگی برتر، وی را به تحرك و حركت وامی دارد. این گونه است كه تفكر مهدویت و فرهنگ اسلامی تفكری تحرك زا و حركت آفرین و امیدپرور می شود.
این تفكر، كاركردهای دیگری نیز دارد. در حوزه سیاسی این معنا را خواهد داشت كه نظام كنونی نظامی ناقص و غیرمطلوب است و باید تلاش كرد تا آن را به سوی كمال تغییر جهت داد. اگر كمال در آینده است و این آینده آن به آن و دم به دم می آید و می رود پس می بایست هر دم برای ارتقای نظام كنونی و تغییر آن در راستای كمال كوشید و دست از تلاش برنداشت.

عصر امام هادی(ع) عصر مهدویت گرایی
 

زمانی كه امام هادی(ع) متولد شد و پس از امام جواد(ع) ولایت و امامت امت را به دست گرفت، تفكر مهدویت به شدت در جامعه رو به افزایش بود. این مسئله اختصاصی به شیعیان و علویان نداشت. از آن جایی كه عباسیان خود از بنی هاشم بودند و تفكراتی مشابه تا عصر آغازین عباسی داشتند و بر این باور بودند كه در زمانه ای، جور و ظلم و بی عدالتی افزایش می یابد و از نسل نهم امام حسین(ع) شخصی همنام و هم كنیه حضرت پیامبر، زاده می شود و به عنوان مهدی امت، حكومت جهان را در دست می گیرد و نظام عدالت محور ولایی را ایجاد می كند. این تفكر در میان اهل سنت نیز بخاطر وجود روایات بسیاری از پیامبر(ص) وجود داشت.
در برخی از روایات، از امامی قریشی یاد می شد و در برخی دیگر نیز از امامی هاشمی نسب سخن به میان می آمد. در برخی دیگر تصریح به فرزندی از فرزندان حسین(ع) شده بود و این كه او فرزند حسن(ع) است. تركیب حسن و حسین در برخی از روایات گول زننده و از مقوله متشابهات بود. مراد از حسن در این روایات حسن فرزند امام حسین(ع) بود ولی برخی بر این باور شدند كه مراد، فرزندی از فرزندان امام حسن(ع) است. به هر حال آن چه ثابت بود و كسی درباره آن تشكیك نمی كرد مسئله ظهور امامی قریشی و هاشمی بود كه در هنگام ظلم و جور قیام می كند و جامعه جهانی را در عدالت مدیریت می كند و ظلم را ریشه كن می سازد و در آن زمان همه گنج های زمین آشكار می شود و مردم آسایش و آرامش را در زمین تجربه می كنند. این همان حكومت صالحان است كه خداوند در قرآن بدان وعده داده و تفكر عصر طلایی را در آینده در اذهان مسلمانان پرورانده است.

تلاش عباسیان برای انحصار تفكر مهدویت
 

شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) از ائمه به ویژه از امام باقر و امام صادق و امام رضا(ع) روایات بسیاری به خاطر داشتند كه نظام ولایی مهدوی و حكومت عدالت محور وی را مطرح می كرد. آنان به امید ظهور و تولد آن حضرت روز شماری می كردند. هر چه به نسل نهم از فرزندان امام حسین(ع) نزدیك می شدند این تفكر تشدید می شد.
در گذشته عباسیان برای این كه مسئله را مدیریت كنند كوشیدند یكی از خلفای خویش را به نام المهدی غالب كنند و به مردم بباورانند كه مهدی از عباسیان و از همین نظام خلافت سلطنتی است؛ چه آنان هم قریشی هستند و هم هاشمی نسب می باشند و این كه خلافت پیامبر(ص) در اختیار آنان قرار گرفت خود بیانگر آن است كه مهدی از نسل آنان است و همین حكومت و نظام است كه روزی جهانی می شود. در عصر هارون الرشید حكومتی نیمه جهانی آن روز تشكیل شده بود و همه در زیر خلافت عباسی زندگی می كردند پس بعید نمی بود كه امام مهدی از همین حكومت و خاندان، زمام امور را به دست می گیرد و جهان را مدیریت می كند. با شكست این تفكر در میان عباسیان به ویژه با فعالیت های امام موسی الكاظم و امام رضا(ع) و در تقابل قرار گرفتن نظام ولایی و نظام خلافت سلطنتی، تفكر ناب شیعی در زمینه ظهور و بروز كرد. روند رو به رشد تفكر مهدویت در جامعه آن روز كه ظلم و ستم در آن بیداد می كرد، موجب شد تا خلافت سلطنتی عباسی در برابر چالش قرار گیرد. اگر تفكر نظام ولایی كه امام رضا آن را مطرح ساخت و به صورت عملی آن را در برابر خلافت عباسی قرار داد به نوعی مشروعیت سیاسی و دینی حكومت خلافت سلطنتی را تضعیف كرده بود، تفكر مهدویت به نوعی دیگر این مشروعیت را سست و بی بنیاد می كرد.
اگر مردم در انتظار زاده شدن مهدی موعود و حكومت و خلافت وی باشند، این به معنای عدم مشروعیت نظام كنونی است كه با عنوان خلافت سلطنتی از سوی پیامبر(ص) و مسئله قریشی بودن در رأس قدرت قرار گرفته بود.
حال اگر آن حضرت از میان بنی هاشم و آن نیز از تیره علوی است پس حكومت عباسی به زودی زوال می یابد و به جای آن حكومت علویان به شكل جهانی برپا می شود. حضور این تفكر كه به معنی چیزی جز عدم مشروعیت نظام كنونی نبود. افزون بر این كه تفكر مهدوی بیان می كند كه آن حضرت در زمان اوج ظلم و ستم به قدرت می رسد اگر این گونه است باید گفت كه دولت عباسی دولت ظلم است چون بر پایه روایات، آن حضرت به زودی زاده خواهد شد. آنان این گونه تفسیر و تبیین می كردند كه زادن آن حضرت به معنای برپایی حكومت علوی و نفی سلطه هرگونه حكومت دیگری است كه به عنوان حكومت جور و باطل مطرح می باشد.
منبع:www.bashgah.net

کلیدواژه ها: امام هادي ، مهدویت ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed