مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
خداوند در دستگاه ظالمان آدم های مخفی دارد که مأموران او هستند تا وظیفه انجام اموری را به دست بگیرند که اگر روزی یک شیعه یا مسلمانی کارش گیر کرد، به وسیله آنها آن مشکل برطرف شود. یعنی اگر بلایی متوجه شیعیان شد، به وسیله این افراد، برطرف شود. بنابراین، اگر انسانی نزد شما آمد و گرفتاری داشت، شما هم او را محترم بشمارید و نیازش را برطرف کنید.
در این جلسه قرار است برداشت هایی از این موضوع، مربوط به کار و زندگی خودمان داشته باشیم. اولین نکته ای که قاعده هم هست از زبان امام رضا (علیه السلام) می شنویم که می فرماید: «إنَّ للّهِ تَعالى بِأَبوابِ الظّالِمینَ مَن نَوَّرَ اللّه ُ لَهُ البُرهانَ و مَكَّنَ لَهُ فِی البِلادِ لِیَدفَعَ بِهِم عَن أولِیائِهِ و یُصلِحَ اللّه ُ بِهِم اُمورَ المُسلِمینَ... اُولِئكَ المُؤمِنونَ حَقّا[1]= خداى بلندمرتبه در دستگاه ستمگران كسانى را دارد كه برهانش را براى آنها روشن كرده و در شهرها برایشان جایگاهى فراهم كرده تا به وسیله آنها از دوستانش دفاع كنند و امور مسلمانان را به وسیله آنها اصلاح نمایند. آنان حقیقتا مؤمن اند».
در دستگاه های ستمشاهی اعم از ساواک یا ارتش یا در جاهای دیگر در طول تاریخ گاهی افراد خوبی را می بینید که در این دستگاه ها هستند تا به گونه ای به داد دوستان خدا، مؤمنین و شیعیان و مسلمین برسند. آنها هر چند از لحاظ نظام شغلی در این دستگاه هستند، اما وجودشان برای دوستان خداوند و مسلمانها خیر است. گاهی خود ائمه علیهم السلام هم به بعضی از دوستان شان مأموریت می دادند که در دستگاه جور و ستم مشغول کار شوند و اموری را به دست بگیرند تا اگر روزی یک شیعه یا مسلمانی کارش گیر کرد، به وسیله آنها کار آن شیعه را انجام بدهند و اگر بلایی متوجه این افراد شد، به وسیله آنها، برطرف شود.
حتی مراجع بزرگ ما هم از حضرت آیت الله بروجردی تا مراجع قبلی همیشه در دستگاه پادشاهان نفوذی هایی داشتند که به وسیله ی آنها می توانستند کارهای بزرگ و مهمی را انجام دهند، یعنی این رابطه را همیشه به گونه ای حفظ می کردند تا اگر یک شیعه یا مسلمانی گرفتاری برایش پیش می آمد، به وسیله این ارتباط، آن را حل می کردند. همچنین بتوانند کارهای کلانتری را انجام بدهند که به نفع جریان شیعه و اسلام باشد و این ارتباطات همیشه وجود داشت.
مسئله ی کمک به مظلوم، آنقدر مهم است که در احادیث به آن تأکید شده است که انسان وارد دستگاه های جور نشود و کمکشان نکند، حتی یک قلم هم برایشان ننویسد و از طرفی به افراد خاصی اجازه داده اند که وارد این دستگاه ها بشوند. به گونه ای که فقط کار مسلمانها را راه بیندازند و شیعیان را نجات دهند و گرفتاری هایشان را حل کنند.
کارگشایی و خدمت به مظلوم از سفارشات امام کاظم (علیه السلام) است
«علی بن یقطین» یکی از نفوذی هایی بود که در دستگاه هارون الرشید کار می کرد. او یک مقام بالایی در دربار داشت و شیعه ی امام کاظم علیه السلام بود که از طرف حضرت ماموریت داشت. از آنجا که گاهی ممکن بود این نفوذی ها جان خود را از دست بدهند و یا گرفتاری هایی برایشان پیش بیاید، حضرت به علی ابن یقطین فرمود که تو یک چیز را برای من ضمانت کن و من سه چیز را برایت ضمانت می کنم. حضرت در ابتدا آن چیزهایی را که خودش ضمانت می کند را به او می گوید: « أن لا یُصیبَكَ حَرُّ الحَدیدِ أبدا بقَتلٍ و لا فاقَةٍ و لا سِجنِ= من تضمین می کنم که جانت به خطر نیفتد و کشته نشوی، به فقر مبتلا نشوی و به زندان هم نیفتی».
حضرت سپس می فرماید: «تو هم یک چیز را برای من ضمانت کن که هیچ دوستی از دوستان من نزد تو نیاید، مگر اینکه به او احترام بگذاری و کارش را راه بیندازی».
پیام و درس مهمی که حضرت به ما می دهد، این است که اگر شعیه ای نزد شما آمد و گرفتاری داشت، او را محترم بشمار و کارش را راه بینداز و با تحقیر با او برخورد نکن. خود علی بن یقطین می گوید: «من به این تضمین عمل کردم. امام هم رعایت کرد و همان تضمین هم در حق من اتفاق افتاد».
در روایت دیگری از حضرت در باب اهمیت کمک به مظلوم فرمودند: «إنّ للّهِ تعالى أولیاءَ مَع أولیاءِ الظَّلَمَةِ لِیَدفَعَ بِهِم عَن أولیائهِ، و أنتَ مِنهُم یا علیُّ = خداوند بلندمرتبه در كنار اولیاى ستمگر، دوستانى دارد تا به وسیله آنان از دوستان خود حمایت كند و تو اى على یكى از آنان هستى».
توجه کنید سنت الهی سنت خیلی دقیقی است. اصولی را به ما یاد می دهد که ما بدانیم در شرایط خاص چگونه باید عمل کنیم.
من یادم هست یکی از دوستان مؤسسه که ارتشی هم بودند، تعریف می کرد: در عملیاتی که منافقین در اواخر جنگ انجام دادند و حمله کردند، ما را به اسیری گرفتند و به مقر خودشان بردند. یکی از منافقین آمد و به ما گفت که این سویچ و این هم ماشین، سوار شوید و فرار کنید و خودتان را به ایران برسانید. ما هم سوار ماشین شدیم و فرار کردیم. اما چون با ماشین منافقین به ایران آمدیم، به جای منافقین ما را دستگیر کردند. هر چه گفتیم ما منافق نیستیم، قبول نکردند تا اینکه بعد از دو هفته زندان کشیدن، آزاد شدیم.
خاطرات زیادی در داستان های جنگ، چه جنگ خودمان و چه جاهای دیگر وجود دارد. کسانی که به عنوان نفوذی در دستگاه های سلاطین و پادشاهان دیگر قرار داشتند، وجود دارد.
یکی از دوستان ما می گفت یک کاری در عراق داشتم که به گره و مشکل برخورد. آن هم در زمانی که آمریکایی ها حمله کرده بودند. اما یک افسر آمریکایی به عشق این که ما شیعه هستیم، آمد و ما را نجات داد.
بنابراین، خداوند همیشه افرادی دارد که مخفی هستند تا بتوانند در جاهای مختلف به داد انسان های مظلوم و گرفتار برسند.
روایت بعدی مربوط به یکی از دوستان امام صادق علیه السلام است. شخصی است به نام نجاشی که ایشان در زمان حضرت به حکومت و فرمانروایی اهواز منصوب شد. ایشان شیعهی خیلی باصفا و خوبی بودند. در نامهای به حضرت مینویسند: «إِنِّی بُلِیتُ بِوِلَایَةِ الْأَهْوَازِ= من مبتلا شدم به حکومت اهواز».
ابتلا را زمانی به کار می برند که فرد مثلا به فلان بیماری یا بلائی مبتلا شده باشد. وقتی نجاشی می گوید من به حکومت اهواز مبتلا شدم، یعنی آن را گرفتاری و یک امتحان می دانم که بر سر راهم قرار گرفته و از من خواسته شده که بروم و حاکم اهواز بشوم. این نکته خیلی دقیقی است. آدم هایی که مسئولیت پیدا می کنند، رئیس جمهور می شوند، وزیر می شوند یا هر پست دیگری به آنها میرسد، جشن میگیرند و تبریک میگویند. اما باید بدانند که اینها جشن گرفتن و تبریک گفتن ندارد. چون مسئولیت خیلی سنگینی به دوش آنها افتاده است.
آرشیو جلسات گذشته خانواده آسمانی
کانالهای تلگرام مؤسسه منتظران منجی (عج)
برای خرید سی دی این محصول کلیک کنید.
[1] . مجلسی، بحارالانوار، ج72، ص381.
[2] . سوره قصص/آیه 83.
کلیدواژه ها:
آثار استاد