مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
علت ترس از اموری مثل زلزله این است که مرگ را نابودی میپنداریم. وقتی نگاه ما محدود به دنیا و تن و بدن شد و خود را در حد جمادی و گیاهی و حیوانی ببینیم، ترس از اموری مثل زلزله بر وجود ما حاکم میشود.
یکی از ریشههای مهمِ ترس از زلزله، ضعف باور و یقین به «خود» است. یعنی وقتی انسان خودِ حقیقیاش را نشناسد، آمادگی پذیرش انواع توهمات نادرست را دارد. امیرالمومنین علی (علیهالسلام) فرمودند: «شِدَّةُ الْجُبْنِ مِنْ عَجْزِ النَّفْسِ وَ ضَعْفِ الْیَقِینِ؛ شدّت ترس از ناتوانى روحى و ضعف یقین سرچشمه مىگیرد».
علت ترس از زلزله این است که انسان فکر میکند مرگ یعنی نیستی و نابودی. در حالی که مرگ به معنای نوعی تولد است. زیرا وقتی شما وارد عالم برزخ میشوید، مثل لحظهای است که از رحمِ مادر، وارد عالمی بینهایت زیباتر و کاملتر و بزرگ تر به نام دنیا میشوید. ما موجودی دائمی هستیم و برای ما نابودی وجود ندارد. این که قرآن نزدیک به ۸۰ بار تذکر میدهد که شما جاودانه هستید، یعنی تا خدا وجود دارد، شما هم هستید و مرگ به معنی نابودی نیست.
اگر این گونه فکر کنیم که مرگ نابودی است، آن وقت زندگی بعد از دنیا را زندگی نمیدانیم و نگاه مان محدود به دنیا و تن میشود. در حالی که قرآن میفرماید: «ان الدار الآخرة لهی الحیوان= محققا زندگی آخرتی زندگی راستین است».
برای همین است که وقتی وارد عالم برزخ میشویم، اصلاً یادمان نمیآید که چقدر در دنیا بودیم. وقتی از افراد در قیامت سوال میکنند که چقدر در دنیا بودید؟ میگویند: یک روز یا نصف روز در آنجا بودیم: «لَبِسنا یَومً اَو بَعضٍ= یک روز یا بخشی از یک روز».
در حقیقت، ریشه انواع ترس، مثلا ترس از زلزله از اینجا ناشی میشود که ما درست به قضایایی که برایمان مطرح میشود، نگاه نمیکنم. حتی به خودمان هم نگاه غلط داریم. برای همین است که به امور جمادی، گیاهی و حیوانی دلبستگی ذاتی پیدا میکنیم و گاه تا آخر عمر گرفتار همین امور می شویم. در حالیکه باید بدانیم که اینها ذات ما نیستند. برای همین است که از خودِ اصلیمان که ابدی و جاودانه است و از جنس اهلبیت علیهمالسلام است، فاصله میگیریم. نتیجه این فاصله گرفتنها می شود «ترس»، ترس از زلزله ترس از صدها امر دیگر.
بخش اصلی زندگی ما بعد از وفات است. مثل جنین که بخش اصلی زندگیاش در دنیاست؛ نه فقط دوران جنینی. آدم متوهم زندگی را فقط در دنیا معنا میکند. اصلاً حواسش نیست که یک زندگی بینهایت بزرگتر، زیباتر و کاملتر در آن سوی عالم منتظرش است.
هر کسی که از دنیا میرود، وارد جدیترین مرحلهی حیاتش که حیات برزخی است، میشود که تا قیامت ادامه دارد. از طرفی هم نمیدانیم قیامت چه زمانی است. بنابراین، ما باید تصورمان دربارهی مرگ را درست کنیم. وقتی خودمان را به غلط تعریف میکنیم، تعلقاتمان هم غلط میشود و همهی برداشتهایمان از مرگ و حیات اشتباه از آب در میآید.
نتیجه آنکه اولین علت و ریشهی ترس از مرگ، این است که مرگ را نابودی میدانیم. در حالی که مرگ نابودی نیست. مرگ شروع یک زندگی بینهایت زیباتر و بزرگتر است: مرگ آغاز راه است؛ نه پایان راه. چه برای خودمان و چه برای دیگران. توضیحات بیشتر در این خصوص را در بحث اضطراب و بی تابی دنبال کنید.
کلیدواژه ها:
آثار استاد