مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
آبراهام مزلو بنیانگذار و رهبر معنوی جنبش روانشناسی انسانگراست. او قویاً نظریات شخصیت شناسی فروید را به طور کامل نقد کرد. آبراهام مزلو در سال ۱۹۰۸ در نیویورک به دنیا آمد. دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت. مزلو معتقد بود که هر شخصی با نیازهای غریزی به دنیا میآید که به رشد، پیشرفت و شکوفایی میرسد. مزلو معتقد بود برای شکوفایی نیازهای انسانی باید یک سلسله مراتب طی شود: 1) دسته اول نیازهای فیزیولوژیکی (غذا و آب)؛ 2) دسته دوم نیازهای ایمنی؛ 3) دسته سوم تعلقپذیری و عشق؛ 4) دسته چهارم احترام؛ 5) دسته پنجم نیاز به خودشکوفای.
مزلو معتقد است كه اولین نیازهای انسان، نیازهاى بدنى است. مثلاً اگر كسى گرسنه باشد، یا درد داشته باشد، اول به رفع این نیازهایش می پردازد، یعنی اول شكمش را سیر مى كند. اگر كسى نتواند غذاى خودش را تأمین كند و معلوم نباشد که چند روز یا چند هفته گرسنه می ماند، مهمترین نیازش این است كه غذا تهیه كند. اگر این شخص به خاطر غذا نخوردن از بین برود، بقیه كارها هم برایش ارزشى ندارد. مثل گرسنگان آفریقا، که برای تهیه ی غذا مشکل دارند و هفته ای 250 کودک می میرند. براى آنها غذا مسئله حیاتیست و بعد مسایل و جنبه هاى خارجى و معنوى شان، وقتى این نیازشان تأمین شود به طور طبیعى به فكر نیازهاى دیگرشان هم مى افتند.
در واقع همانطور كه مزلو هم مى گوید، اصلى ترین نیازها، نیازهاى فیزیولوژیک هستند. هر چند ما نظریه مزلو را دربست قبول نداریم. اما آن را رد هم نمی کنیم. براى این كه - به غیر از شرایط ویژه آفریقایى ها- انسانها معمولاً نیاز غذایى شان را برآورده كرده اند و به همین دلیل به مسائل خارجی بیشتر از مسائل بدنی اهمیت می دهند.
اما آنچه که اهمیت دارد و شاخص است، ارزش عوامل روحی است که صد در صد تأمین کننده سعادت انسان هستند.
اهمیت عوامل روحی سعادت در کلام امام باقر (علیه السلام)
در مورد اهمیت عوامل روحى نسبت به عوامل خارجى و بدنى روایتى از امام باقر(علیه السلام) نقل می کنیم که فوق العاده مهم بوده و خوب است كه ما این روایت را نصب العین خودمان قرار دهیم.
امام باقر(علیه السلام) مى فرماید:«إعلَم أنَّهُ لا عِلمَ كَطَلَبِ السَّلامَةِ، و لا سَلامَةَ كَسَلامَةِ القَلبِ = بدان كه هیچ دانشى، چون جُستن سلامت نیست و هیچ سلامتى، چون سلامتِ دل نیست.» (تحف العقول: 286).
حضرت درباره اهمیت عامل بدنی می فرماید، هیچ علمی مانند طلب سلامت نیست. اما از نظر اهمیت روحی می فرماید، هیچ سلامتی مثل سلامت قلب نیست. چون ما در حركت به سمت آخرت، با قلب مان حركت مى كنیم. نوع قلب انسان می گوید که او سالم متولد می شود یا بیمار. نوع قلب انسان تعیین می کند که او یک سال یا دو سال و یا به فرموده ی علی (علیه السلام) 70 هزار سال در جهنم خواهد ماند. بعضی ها خیلی بیشتر در جهنم می مانند. همه لذتها و عذاب هاى بهشت بر اساس میزان سلامت قلب انسان است. هر مقدار قلب سالم باشد، آن طرف انسان نجات پیدا مى كند. قرآن در اهمیت قلب سلیم می فرماید:«یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ = روزى كه هیچ مال و فرزندى سود نمى دهد» (الشعرا/88-89). یكى از مهمترین تلاش هاى انسان و به خصوص جوانان، باید توجه به سلامت روحشان باشد. باید آفتها، بیمارىها و میكروب هاى روحى را بشناسند و از آنها دورى كنند.
عوامل بیماری زای روحی در قالب «لذت» به انسان حمله می کنند
برخلاف بیماری های بدنی که عوامل آن با احساس درد و تب و ... در بدن بروز می کنند؛ عوامل بیماری زای روحی با احساس لذت روح و بدن را درگیر می کنند و انسان را فریب می دهند و زمینه ی سقوط او را فراهم می کنند.
لذت هم چیزی است که به راحتی قابل چشم پوشی نیست. راجع به لذت در عرفان مسیحی شعری است که می گوید: «لذت برای روح مثل خاری است که لطافت گل را خراب می کند». روح را به گل و لذتها را به خار تشبیه کرده است. نرمى و لطافت گل خیلی زیباست، ولی هیچ تناسبى با خار ندارد. لذتها مانند خار لطافت روح را به خشونت تبدیل می کنند. یعنی انسان هرقدر اسیر لذت شود، به قساوت و سنگدلی نزدیک می شود. لذت و به خصوص لذت های حرام قلب را بیمار می کنند. دیدنی های لذت بخش، شنیدنی های لذت بخش، خوردنی های لذت بخش و حتى خیالاتى كه لذت بخش هستند، همه قلب را قسی و بیمار می کنند. تخیل یكى از منابع مهم تغذیه نفس است، اگر کنترل نشود روح را آلوده می کند.
هرگاه تخیلات مسموم به ذهن کسی خطور می کند، باید فورا شرایط خود را تغییر دهد و متوجه خداوند تبارك و تعالى شود؛ قرآن بخواند؛ ذكر بگوید؛ به چیزهای خوب فكر کند. به فکر ابدیت و بهشت و به فکر امام زمان باشد.
چون به هر میلی كه دل خواهى سپرد از تو چیزى در نهان خواهند برد
به میزانى كه انسان لذت طلب و اهل میل باشد، به همان میزان توانایى روحی اش را از دست مى دهد و اسیر، ضعیف و عاجز مى شود. مثل افرادی که اسیر سیگارند؛ کسانی که اسیر مزه هستند. به هر میزان كه انسان اسیر لذات مختلف باشد، عمر و استعدادهایش تلف مى شود. چون دائما می خواهد عمرش را صرف تحصیل لذت کند و فرصت نمى كند به روحش برسد. لذتجویی نقطهی مقابلِ سلامت روح است.
شاید فرمایش نبى اكرم (صلى الله علیه وآله) اینجا خیلى به كار ما بیاید كه می فرمایند:«خداوند جوانى را كه جوانى نمى كند، دوست دارد». جوان جوانى نكند، یعنى سراغ امور باطل و لذت هاى حرام نرود و اسیر میل نشود. جوان باید با اراده و قوى باشد. در دوران دفاع مقدس ما هزاران جوانی داشتیم، بسیجى هایى كه 13- 14 سال شان بود. آنها چنان جلوی نفسشان را گرفته بودند كه تبدیل به یك فرشته شده بودند. آنها راه این لذات را بسته بودند و از آن طرف لذت هاى معنوى جذب مى كردند.
جامعه امروز این گونه است که وقتى جوان رشد مى كند، در سنین نوجوانى 14- 15- 16- 17 سال جامعه كمتر به او تذكر مى دهد كه تو انسان و موجود ابدى هستى. تو حیوان نیستى. نوع زندگى تو باید مشخص باشد. جامعه بیشتر به جوان عوامل غفلت و فراموشى میدهد. علم مى دهد، دانشگاه و تحصیلات مى دهد، بهداشت مى دهد؛ اما اصلى ترین چیز كه بهداشت روان و روح است را متذكر نمى شود.
عوامل اصلی سعادت «عوامل رکنی» نامیده می شوند
عوامل سعادت به دو قسمت مهم تقسیم می شوند: 1) «عوامل رکنی» 2) «عوامل غیررکنی»
عوامل ركنى مثل پایه و ستون می مانند. اینها عواملى هستند كه اگر نباشند، قطعاً ما نمى توانیم شخص را خوشبخت بدانیم. به بیان چند نمونه از عوامل رکنی می پردازیم:
1) یکی از عوامل رکنیِ رسیدنِ به سعادت، «علم» است. شخص جاهلی که عالم نیست، نمی تواند خوشبخت باشد. راه خوشبختی و فرمولِ اصلی، «شناخت» و «آگاهی» است. علی (علیه السلام) به کمیل فرمود: « مَا مِنْ حَرَكَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ = هیچ حرکتی نیست، مگر این که در انجام آن احتیاج به آگاهی دارید» (تحف العقول، ص171). کسی که می خواهد خوشبخت باشد، در درجه اول احتیاج به خودشناسی دارد، باید بفهمد که چه چیزهایی او را خوشبخت خواهد کرد. اگر این آگاهی و علم را نداشته باشد، نه تنها سعادت خود، بلکه سعادت اطرافیان خود را نیز، نمی تواند تأمین کند. ریشه هر خیر و خوبی، آگاهی و دانش است. لذا انسان به میزان مطالعه و آگاهی که از خود و شرایط خوشبختی و موانع خوشبختی خود دارد از ارکان خوشبختی برخوردار است.
2) «ایمان» نیز از عوامل رکنی است. قطعاً كسى كه ایمان دارد، دیدگاهی ابدی به خود دارد. کسی که ابدیت خود را نمی بیند، نیازهایش را با معیار ابدی تأمین نمی کند. تمام عمر و جوانی او صرف نیازهایی می شود که تا دم قبر به دردش می خورد، از قبیل پول، منزل، همسر، اتومبیل، مدرک تحصیلی و ...؛ برای این که آن طرف (آخرت) را نمی بیند و از نیازهای آنجا آگاه نیست.
3) عامل بعدی «صبر» است. انسان باید با صبر و حوصله و استقامت با دشمنان و عوامل بیماری روحی مبارزه کند. تنها كسانى مى توانند خود را به سعادت نهایى برسانند كه توان مبارزه و صبر در مقابل وسوسه ها را داشته باشند و به وسوسه ها «نه» بگویند. صبر آنقدر مهم است که فرمود، اگر صبر نداشته باشید، ایمان هم ندارید. امام صادق (علیه السلام) فرمود:«الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد فاذا ذهب الرّأس ذهب الجسد كذلك اذا ذهب الصبر ذهب الایمان = صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به تن؛ كه چون سر برود، تن هم میرود. هم چنین اگر صبر برود، ایمان هم میرود»(بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج۶۷، ص۱۸۳). تمام ایمان را صبر تشكیل مى دهد. صبر 3 نوع است: 1) صبر برطاعت، 2) صبر بر معصیت و 3) صبر بر مصیبت.
کسی که در مقابل فرمان خداوند و اطاعت از او بی حوصله است و زیر بار طاعت خداوند نمی رود، نمی تواند در مقابل لذات و امیال که عواملِ بیماریِ روح انسان هستند، مقاومت کند. کسی که صبر بر معصیت ندارد، در مقابل گناه مقاومت نکرده و عاقبت شکست می خورد. گناه و آلودگی عامل بازدارنده انسان از رسیدن به سعادت هستند. مصائب و سختی هایی که بر انسان هجوم می آورند، نیاز به صبر و استقامت دارند، تا سعادت انسان را تأمین کنند. اگر كسى بى صبر و حوصله، ضعیف یا تنبل و كسل باشد، از رسیدن به سعادت باز می ماند. على (علیه السلام) فرمودند: «الكسل یفسد الاخره = کسالت آخرت انسان را خراب میکند». انسان تا مى تواند، باید به وسیله «تلقین» از كسالت فرار كند. زیرا كسالتِ بدنى منجر به كسالتِ روحى مى شود. راه دیگرِ دوری از کسالت این است که انسان بدن را به وسیله ورزش و نشاط و تحرک قوی نگه دارد. بسیاری از كسالت های روحى ناشى از كسالت هاى بدنى است.
راه دیگر برای دوری از کسالت، «تلقین هاى روحى» است. وقتى انسان در مقابل کسی یا عاملی ضعیف مى شود، باید فورا خودش را پناهنده كند به كسى كه از روح بلندتر و قوى ترى برخوردار است. مثل یك باطرى ضعیف كه از یک منبع قوی مثل برق كمك مى گیرد و شارژ می شود.
یا خودش را به دوستانى كه روح قوى دارند، پیوند دهد. با كمك عوامل معنوى روحش را قوى كند. آیات الهى بهترین تقویت كننده روح هستند. وقتی انسان به خط قرآن نگاه می کند، همین نگاه تقویت کننده است، چه برسد به اینکه انسان قرآن را بخواند و یا چه رسد به زمانی که آن را با تدبر و تعمق قرائت کند. یا آیات قرآن را بشنود. هیچ چیز مثل شنیدن تأثیرگذار نیست. نفس انسان با شیندن از راه گوش تغذیه می شود. اگر گوش را ببندی، مجرای حکمت و غذای روح را بستی و در نتیجه ضعیف می شوی. پس «علم»، «ایمان» و «صبر» از عوامل رکنی هستند.
چرا بعضی ها می گویند ما ایمان نداریم، ولی احساس خوشبختی می کنیم؟
شاید بعضی ها بگویند، ما ایمان را شرط رسیدن به سعادت و عامل رکنی و اساسی نمى دانیم. ایمان هم نداریم. نماز نمی خوانیم کاری هم با دین نداریم ولی خوشبخت هستیم. چرا آنها بدون ایمان خود را خوشبخت می دانند؟ برای این که دیدگاه آنها نسبت به خودشان این گونه است، یعنی آنها خود را آن انسانی که خداوند خلق کرده، نمی دانند. خداوند انسان را موجودی ابدی آفریده که سه مرحله حیات دارد، مرحله اول دوران جنینی، مرحله دوم زندگی در دنیا، مرحله سوم زندگی در آخرت. در مرحله زندگی دنیا انسان فرصت دارد که خود را برای شرایط زیستی آخرت آماده کند. آنها این موضوعِ مهم را نمی دانند و فكر مى كنند، انسان یعنى همین 60 سال عمر دنیا و تمام خوشبختی شان به کوچکی و کوتاهی همین دنیاست. آنها در واقع معرفتی نسبت به خوشبختی حقیقی و جاودانه ندارند.
«عوامل غیر رکنی» چه نقشی در رسیدن انسان به سعادت دارند؟
«عوامل غیر ركنى»، عواملى هستند كه اگر باشند، سعادت انسان كاملتر و بهتر می شود. اگر هم نباشند، سعادت فرد لطمه ای نمی بیند و نمى توانیم بگوییم، این فرد بدبخت است. به شرطی که انسان مجهز به عوامل رکنی مثل علم و ایمان و صبر باشد.
مثلاً كسى که زیبا است. این «زیبایی» تا اندازه ای او را به سمت سعادت می برد، اما می تواند مانع سعادت او هم باشد. چون اگر كسى زیبا ولی جاهل باشد و تقوى نداشته باشد، در معرض خودنمایی قرار می گیرد و خود را به لذت های حیوانی می فروشد. انسان زیبایی که جاهل است، فکر می کند انسان یعنی کسی که زیباست و کسی که زیباست از انسانیت بیشتری برخوردار است، در صورتی که این درست نیست. بیشتر اوقات این افراد کم می آورند و برای جبران این کم آوردن «زیبایی» شان را به رخ می کشند. در حالى كه در معیارِ انسان هاىِ فهمیده و باشعور و رشد یافته، «زیبایی» هرگز عامل اصلى سعادت نیست، فقط مى تواند كمك كند.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:«ان الجاهل من عصی الله وان کان جمیل المنظر عظیم الخطر= نادان کسی است که نافرمانی خدا کند، اگر چه زیبا چهره و دارای موقعیتی بزرگ باشد». در ارزیابى اشخاص به زیبایی آنها نگاه نكنید. برای ارزیابی باید به میزان پیوند آنها با آخرت نگاه كنید. باز حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «العاقل من اطاع اللَّه و ان كان ذمیم المنظر و حقیر الخطر= عاقل اطاعت خدا را می کند، اگر چه زشت چهره و دارای موقعیت پستی باشد».
«ثروت» همراه با تقوا یار خوبی برای رسیدن انسان به سعادت است
«ثروت» هم از عوامل غیررکنی است که در سعادت انسان نقش دارد. ثروت برای تقوای انسان یار خوبى است. دین اسلام مال و ثروت را نفى نكرده است. به شرطى كه این مال و ثروت همراه با تقوى باشد. ثروت بدون تقوی برای انسان جهنم میسازد. قرآن میفرماید: « یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ = روزی که آن طلا و نقره ذخائرشان در آتش دوزخ گداخته شود و پیشانی و پشت و پهلوی آنها را به آن داغ کنند (و فرشتگان عذاب به آنها گویند) این است نتیجه آنچه برای خود ذخیره کردید، اکنون بچشید (آتش حسرت و عذاب) همان سیم و زری که اندوخته میکردید.»(توبه/35).
«قدرت» همراه با «ایمان» سعادت آفرین است
«قدرت» هم عامل غیررکنی است. اگر قدرت در دست انسان با تقوا باشد او را به سمت سعادت سوق می دهد.
قرآن صاحبان قدرت مؤمن را اینجورى معرفى مى كند: « الَّذِینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ= همان كسانى كه چون در زمین به آنان توانایى دهیم، نماز برپا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسندیده وامى دارند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آن خداست»(حج/41).
مؤمنین وقتى صاحب قدرت مى شوند از تمام قدرتشان در اجتماع و جهان برای تحقق 4 مقصد استفاده مى كنند، 1) اقامه نماز، 2) پرداخت زكات، یعنى به فكر مردم جامعه و فقیران و مستضعفان هستند. 3) امر به معروف و 4) نهى از منكر. این 4 مقصد بركتِ حكومتِ صالحان است.
آخرین مطلب این است كه اگر كسى كمال و قدرت روحى داشته باشد، می تواند ضعف عوامل بدنى و خارجى را جبران كند. اما عکس این مطلب درست نیست؛ یعنی اگر کسی ضعف روحی داشته باشد، نمی تواند با عوامل بدنی مثل زیبایی و عامل خارجی مثل پول و ثروت جبرانش کند. این قاعده برترى عوامل روحى را بر سایر عوامل مى رساند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد