www.montazer.ir
دوشنبه 20 می 2024
شناسه مطلب: 4714
زمان انتشار: 13 فوریه 2016
نظرى بر سيماى روايى حضرت زينب (س)

نظرى بر سيماى روايى حضرت زينب (س)

فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناكى كه به زودى از اودرخشیدن مى‌گرفت، افتخار مى‌كرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندى‌پاك را در خود مى‌پرورید كه با ظهورش مایه افتخار و زینت پدرمى‌شد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود ودختر آفتاب بى‌حضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو به‌همسرش على (ع) كرد و گفت: پدر در سفراست; نام این دختر را چه‌بگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت‌نمى‌گیرم. صبر كن. به زودى ایشان بر مى‌گردد. وقتى، رسول خدا (ص)آمد، این كار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى توسلام مى‌رساند و مى‌فرماید: نام دخترت را «زینب‌» بگذار. رسول‌خدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى كه دراطرافش گرد آمده بودند; فرمود: «به حاضران و غائبان توصیه مى‌كنم احترام این دختر را نگاه‌دارید. به راستى او شبیه خدیجه كبرى (س) است.» زینب (س) بانویى‌بلند بالا بود و چهره‌اى نورانى و با وقار و صاحب سكینه داشت.
در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى ورسا سخن گفتن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى رانیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین (علیهما السلام) در خودجمع كرده بود.
خوب است‌بدانیم: «ام كلثوم‌» و «ام عبد الله‌» و «ام‌الحسن‌» كنیه‌هایش بود و البته «ام المصائب‌»، «ام الرزایا»و «ام النوائب‌» نیز بعدها به وى مى‌گفتند. اما لقب‌هایش‌عبارتند از: «عقیله بنى هاشم‌»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقه‌صغرى‌»، «عصمت صغرى‌»، «الراضیه‌»، «امینة الله‌»، «عالمة‌غیر معلمه‌»، «فاهمة غیر مفهمه‌»، «مجتهده‌»، «حافظة‌الودایع و الاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار».
در بین این لقب‌ها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظه‌الودایع و الاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاى‌مقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است كه كمتر موردبررسى قرار گرفته است.
آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز (سفیر كربلا) مى‌شناسند و به‌همین علت ویژگى‌هاى دیگرى او تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشوراقرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بى‌مهرى و كم توجهى‌واقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جلمه آنهاست. البته در این‌مقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنى‌هاشم با مادر گرامى‌اش‌فاطمه زهرا (س) مى‌پردازیم.

در محضرت فاطمه (س)

روایت كننده نور، بى‌گمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودن‌و... در خود باید جمع كند. یكى دیگر از این شرایط موضوع سن‌راوى است و او باید در حدى باشد كه بتوان ادعا كرد خود روایت‌را بلاواسطه نقل مى‌كند.
به همین جهت‌باید دید زینب (س) در چه سال‌هایى محضر مادرش رادرك كرد؟ زیرا برخى از روایت‌هاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنج‌سالگى اوست. در این باره محققان گفته‌اند: شیوه و كمیت‌رشد جسمى و روحى اهل‌بیت (علیهم السلام) با دیگران تفاوتى عمده واساسى داشت. از این روى نمى‌توان در موضوع سن و سال با آنهامانند راویان دیگر برخورد كرد. حتى در نحوه تولد و دوران حمل‌نیز خاندان پیامبر تفاوت‌هاى اساسى با دیگران دارند. لذاقادرند از سنین كودكى احادیث را به صورت كامل در ذهن خود جاى‌دهند و براى آیندگان با دقت كامل نقل كنند. پس زینب (س) مى‌توانست همه آنچه را كه مى‌دید، به خاطر بسپارد. او تمام‌مصائب و دشوارى‌هایى را كه مادر بارها با آن روبرو بود، به یادداشت. از جمله هنگام قرائت‌خطبه فدكیه توسط مادر، زینب كه‌كودك خردسالى بود، آن را شنید و به صورت كامل روایت كرد.

مقام علمى حضرت زینب (س)

زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد (ع) به حق‌فرمود: «یا عمه انت‌بحمدالله عالمه غیر معلمه و فهمه غیرمفهمه‌» در دوره‌هاى بعد نیز زینب (س) با تكیه بر همان علم‌خدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان كوفه برگزار كرد. در یكى‌از این‌روزها كه (كهیعص) را تفسیر مى‌كرد، على (ع) وارد شد و به‌وى فرمود: «اى نور دیده، آن (كلمه) رمزى در مصیبت وارده برشما عترت پیغمبر است.»

مقام روایى

در باره شخصیت روایى وى، علماى بزرگى سخن گفته‌اند از جمله:ابو الفرج اصفهانى: زینب عقیله دختر على‌بن ابى‌طالب، مادرش‌فاطمه دختر رسول خداست و او همان كسى است كه ابن‌عباس از اوكلام حضرت فاطمه (ع) را در فدك نقل مى‌كند و مى‌گوید: حدیث كردمرا عقیله ما زینب دختر على (ع)...
در انساب الطالبیین مى‌خوانیم: زینب كبرى دختر امیرمومنان (ع)كه كنیه‌اش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مى‌كرد.
مرحوم سیدنورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقه‌بودن زینب را طرح مى‌كند و مى‌نویسد: «از جمله القاب آن محترمه‌«موثقه‌»، كه آن مكرمه مورد وثوق خلاق عالم و حضرت سیدالشهدا، وحضرت سجاد (علیهماالسلام) بوده‌اند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلكه محل وثوق كلیه مردم بوده‌و لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هروقت‌بیان اخبار و احادیث مى‌فرمودو مى‌خواست كه در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، به‌عمه‌اش اسناد مى‌داد و از آن مخدره نقل مى‌فرمود و كذالك ابن‌عباس با این كه حبرالامه و مقبول القول بود، مع ذالك مى‌گفت:«حدثتنا عقلیتنا».
آیت الله خویى مى‌نویسد: از مادرش سلام الله علیها روایت‌مى‌كند. و جابر (فقیه جز سوم باب معرفه الكبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مى‌كنند. این همه نشان از اوج مقام‌روایى حضرت زینب (س) دارد كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرارگرفته است.

راویان

باید توجه داشت كه ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است كه راویان دیگر نقل كرده‌اند، زیرا این بانوى‌بزرگ خود عالمه‌اى غیر معلمه بود و روایاتى را كه نقل مى‌كرد،بى هیچ شبهه‌اى، معتبر و مستنداند. حتى روایت‌هایى كه در سنین‌كودكى از او نقل شده‌اند. این بانوى بزرگوار كه 5 سال قبل ازوفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا (س)، پدرش‌على (ع)،اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مى‌كرد. شمارراویان از وى بسیارند كه مى‌توان به: 1- على‌بن حسین (ع). 2- ابن عباس. 3- محمد بن عمر. 4- عطاء بن سائب. 5- فاطمه بنت الحسین. 6- محمد بن جابر. 7- عباد عامرى و ... اشاره كرد.

1- وسیله ارتباط خلق و خالق

ابوبكر با این سند: محمد بن زكریا، جعفر بن محمدبن عماره‌كندى، پدرش، حسین بن صالح، حى دو مرد از بنى‌هاشم، از حضرت‌زینب (س) دختر على (ع) روایت كرد كه زینب (س) فرمود: «قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فى‌خلقه و نحن خاصته و محل‌قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...» «ما وسیله‌ارتباط خدا بامخلوق‌هاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم وجایگاه پاكى‌ها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم‌».

2- بهشت جایگاه شیعیان

ابى‌حجاف (از محمدبن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س)و اشجع، بلیدبن سلیمان (از ابى‌حجاج، محمدبن عمرو هاشمى) اززینب دختر على (ع) نقل كرد كه فاطمه (س) فرمود: «قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انك یابن‌ابى‌طالب و شیعتك فى‌الجنه‌» «و سیجى‌ء اقوام ینتحلون حبك ثم‌یمرقون من الاسلام كمایمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا به‌على (ع) فرمود: «اى پسر ابوطالب! همانا تو و رهروان تو دربهشت‌اند و به زودى قومى مى‌آیند كه از دوستى تو سخن مى‌گویند.آنگاه از اسلام فرار مى‌كنند. مانند پرت شدن تیر از كمان.»

3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله و سلم

روایتى مشهور به «فاطمیات‌» در باب دوست داشتن آل محمد كه بااین اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عن‌فاطمه بنت ابى عبد الله الحسین (ع) عن زینب بنت امیر المؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا» «آگاه باشید هركسى كه‌بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»

4- خطبه نور

یكى دیگر از احادیثى كه زینب (س) نقل كرد، خطبه طولانى حضرت‌زهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى كه در متن آن ده‌ها حدیث‌درخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى كه از حضرت فاطمه (س)نقل مى‌شود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصارتنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مى‌كنیم. علاقه‌مندان را به‌مطالعه منابع آن ارجاع مى‌دهیم.
«در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر كرد و با همراهى جمعى‌از بانوان وارد مسجد شد. ابوبكر و عده‌اى از مهاجران و انصارحاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل ازآغاز سخن، ناله‌ى جانسوزى كرد كه بسیارى از حاضران گریستند وپس از آن كه مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:

شكر نعمت

«ستایش خداى را بر نعمت‌هایى كه ارزانى داشت و سپاس او رابراندیشه نیكو كه در دل نگاشت. سپاس بر نعمت‌هاى فراگیر كه ازچشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان كه بخشید و نثار احسان كه‌پیاپى بخشید. نعمت‌هایى كه از شمار افزون است و پاداش آن ازتوان بیرون و درك نهایتش، نه درحد اندیشه ناموزون. سپاس رامایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود وبه خاطر در خواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.

دیدگاه توحیدى

گواهى مى‌دهم خداى جهان یكى است و جز او خدایى نیست. نشان این‌گواهى، درستى وبى‌آلایشى است و پابندان این اعتقاد، دل‌هاى بابینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى كه چشم‌ها او رانمى‌توانند، ببینند و گمان‌ها چونى و چگونگى او را نمى‌دانند.

فلسفه آفرینش

همه چیز را از هیچ پدیدآورد و بى‌نمونه‌اى افشا كرد، نه به‌آفرینش آن‌ها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آن‌كه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفریدگان را بنده‌وار بنوازد وبانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را درگرو فرمانبردارى‌نهاد و نافرمانان را به كیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت‌برهاند و به بهشت‌بكشاند.

خلقت پیامبر (ص)

گواهى مى‌دهم كه پدرم، محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن‌كه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاب‌بخشید و به نامى نامید كه سزاوارش بود و این هنگامى بود كه‌آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده‌ى بیم نگران و درپهنه‌ى بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ پایان كار همه‌ى‌كارها را دانا بود و بر دگرگونى‌هاى روزگار محیط، بینا و به‌سرنوشت هرچیز، آشنا.

فلسفه بعثت پیامبر (ص)

محمد (ص) را برانگیخت تاكار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدرساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درودخدا بر او باد.
دید هر فرقه‌اى دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعله‌اى خزیده‌و هر دسته‌اى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را كه‌مى‌شناسند، از خاطر سترده‌اند.
پس خداى بزرگ تاریكى‌ها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دل‌ها رااز تیرگى كفر بپرداخت و پرده‌هایى را كه بر دیده‌ها افتاده بود،به یك سو انداخت. از روى گزینش و مهربانى جوار خویش را بدوارزانى داشت و رنج این جهان كه خوش نمى‌داشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حكم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام اونگاشت. درود خدا و بركات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحى‌و رسالت و گزیده از آفریدگان و امت‌باد. سپس به اهل مجلس‌نگریست و چنین فرمود:

عهد بندگان با خدا

شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام وامانت‌داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خداعهده‌دارید و عهدى را كه با او بسته‌اید، پذیرفتار.

جایگاه اهل بیت (علیهم السلام)

ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تاویل كتاب الله رابه عهده ما گذاشت. حجت‌هاى آن آشكار و آنچه در باره ماست،پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكى گمان به كنار و آواى آن‌در گوش، مایه آرام و قرار و پیرویش راهگشاى روضه رحمت‌پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیل‌هاى روشن‌الهى را در پرتو آیت‌هاى آن مى‌توان دید و تفسیر احكام واجب اورا از مضمون آن باید شنید. حرام‌هاى خدا را بیان دارنده است وحلال‌هاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت راراهگشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و باروشن‌ترین بیان رساننده.

فلسفه احكام

سپس ایمان را واجب فرمود و به آن زنگ شرك را از دل‌هاى شمازدود و با نماز خودپرستى را از شما دور نمود. روزه را نشان‌دهنده دوستى بى‌آمیغ ساخت و زكات را مایه افزایش روزى بى‌دریغ وحج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین وپیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى مارا عزت مسلمانى و باز داشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب‌بقا زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش و تمام پرداختن‌پیمانه و وزن را مانع از كم فروشى و كاهش قرار داد.

تبعیت از نهى خدا

فرمود مى‌خوارى نكنند تا تن و جان از پلیدى پاك سازند و زنان‌پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى رامنع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص،طریق یكتاپرستى جویند. پس چنان كه باید، ترس از خدا را پیشه‌گیرید و جز مسلمان نمیرید. آنچه فرموده است‌به جا آرید و خودرا از آنچه نهى كرده، باز دارید كه تنها دانایان از خدامى‌ترسند.

من فاطمه دختر محمد (ص) هستم

مردم! چنان كه در آغاز سخن گفتم، من فاطمه‌ام و پدرم محمد (ص)است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد كه رنج‌شما براو دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مى‌بینید او پدر من است; نه پدرزنان شما و برادر پسر عموى من است; نه مردان شما. او رسالت‌خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرق‌و پشت مشركان را به تازیانه توحید خست و شوكت‌بت پرستان رادرهم شكست تا جمع كافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید ونقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشواى دین در مقال شد وشیاطین سخنور، لال.

بعثت، صعود از ذلت‌به اوج عزت

در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكى از آتش بودید خوار و دردیده همگان بى‌مقدار. لقمه هر خورنده و شكار هر درنده و لگدكوب‌هر رونده بودید. نوشیدنى‌تان آب گندیده و ناگوار، خوردنى‌تان‌پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه‌و همجوار تا آنكه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك‌مذلت‌برداشت و سرتان را به اوج رفعت‌بر افراشت.

على (ع) كیست؟

پس از آن همه رنج‌ها كه دید و خستگى كه تحمل كرد، رزم‌آوران‌ماجراجو و سركشان درنده‌خو و جهودان دین به دنیا فروش وترسایان حقیقت نالیوش، از هرسو به وى تاختند و با او نردمخالفت‌باختند. هرگاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت‌وگاهى كه گمراهى سربرداشت، یا مشركى دهان به بیهودگى گشاد،برادرش، على را در كام آنان انداخت. على بازنایستاد تا برسر ومغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر یكسره كرد. اواین رنج را براى خدا مى‌كشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مى‌كردو در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر (ص) را مى‌دید و سرورى‌اولیاى خدا را مى‌خرید. همواره دامن به كمر زده نصحیت كننده،تلاش و كوشش كننده بود.

نفاق رخ نمود

اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن وآسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى‌رسول خویش گزید، دورویى آشكار شد و كالاى دین بى‌خریدار. وگمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوه‌گویى در كوى وبرزن و در پى‌گرمى بازار. شیطان از كمین‌گاه خود سربرآورد و شمارا به خود دعوت كرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پى‌او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»

نویسنده:محمد میانجى

منبع: ماهنامه كوثر

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed