مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
وقتی مردی نصرانی از روی جسارت و گستاخی به امام باقر (ع) گفت: تو بقری (گاوی).
امام فرمود: نه چنین است بلکه من باقر می باشم.
گفت: تو پسر آشپز (یا نان پز) هستی! فرمود: آن حرفه ی او بود.
گفت: تو پسر کنیز سیاه بذیه (بد زبان) می باشی.
امام فرمود: اگر آن چه درباره ی او گفتی راست باشد، خدا او را بیامرزد و از وی در گذرد، و اگر دروغ گفتی، خدای از گناه تو درگذرد و بیامرزدت.
نصرانی چون حلم و بردباری و بزرگواری را از امام دید، به شگفت آمد و مسلمان شد.(3)
3. با مردم اینگونه برخورد کنیم، ص 60- مناقب ابن شهر آشوب 4/207.
منبع :400 موضوع 2000 داستان ،ج2 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تهذیب
آثار استاد