مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
راجع به دین وسستی مردم در دین،از دین نماند مگر اسم او،اسلام غریب شود چنانکه در اول غریب بود،دین از مردم جا خالی کند چنانکه آب از ظرف خالی میشود هنگام وارونه کردن،به دین استخفاف کنند،...
خود را به اسلام بنامند اما دورترین مردم باشند از وی.
صبر کننده ی بر دین مانند کسی است که اخگر آتش در کف خود گرفته باشد.
آثار بزرگ وظواهر دین کهنه ومندرس گردد.
دین را به دنیا بفروشد.
دین پست شود ودنیا بلند گردد.
دین را ترک گفته وبه دنیا بچسبند، آخرت را ترک گفته وبه دنیا رکوع کنند.
اگر دنیاشان سالم باشد هر چه از دین تلف شود پروا نکنند.
دینشان درهمشان وهمتشان شکمشان وقبله ی ایشان زنانشان باشد وبرای نان خم شوند وبرای درهم سجده کنند، حیران وسرگردان، نه نصاری ونه مسلمان.
راى وبدعت وتغییر حلال وحرام
دین مردم به راى ایشان باشد، کتاب واحکام آن تعطیل شود.
احکام باطل شود واسلام رو به ضعف نهد.
بدعتها ظاهر شود.
بدعتها زیاد شود.
بدعت سنت شود وسنت بدعت.
در هر سال بدعت وشر حادث شود بیش از سال پیش.
حلال را حرام کنند.
حرام حلال شود وحلال حرام.
فتنه ها وبدعتها در دین چنان شایع شود که نوزادان بر وى نشو و نما کنند و کودکان بر وى بزرگ شوند و بزرگان بر وى پیر گردند، تا اینکه سنت شود و چنان مستحکم گردد که اگر چیزى از او تغییر داده شود؛ فریاد برآید که سنت تغییر داده شده.
حق و باطل – ارشاد وهدایت
از حق نماند مگر اسم او.
هیچ چیز مخفى تر از حق و ظاهرتر از باطل نباشد.
هیچ فحشا وسنتى منکرتر وعقوبتش شدیدتر ورسواتر نباشد از هدایت در وقت گمراهى.
امر به معروف ونهى از منکر
منکرات را ظاهر سازند.
منکرات نمایان گردد ومردم امر به منکر کنند.
امر به معروف ترک شود.
از معروف نهى کنند.
منکر معروف ومعروف منکر شود.
امر به معروف ونهى از منکر را منکر شمارند.
نیکان فاجران را نهى از منکر نکنند.
پیرانشان امر به معروف ونهى از منکر نکنند.
در ترک امر به معروف ونهى از منکر ونشمردن او را از دین؛ همه با هم مساوى باشند.
نه در مردم ونه در هیچ بلدى چیزى منکرتر از معروف ومعروف تر از منکر نباشد.
امر کننده ى به معروف ذلیل باشد.
مؤمن قدرت بر انکار ونهى ندارد مگر به دل خود.
اگر کسى به حق تکلم کند یا امر به معروف ونهى از منکر کند، دیگرى به سوى او برخیزد واو را نصیحت کند که این امر از تو برداشته است.
وضع مردم در طاعت خدا وخوف وخشیت
آمال دراز وعمل ها کم باشد.
در اعمال خود ریاکار باشند.
مى گویند آنچه را نمى کنند.
کار مردم بر ریاء باشد که هیچ خدا را منظور نکنند وخوف هم در دل ایشان نباشد. خشوع برداشته شود تا اینکه یک نفر خاشع نبینى.
دل مردم را قساوت گرفته وچشمهاشان خشک باشد.
یاد خدا وصحبت خدا بر ایشان سنگین باشد.
مرده را مى برند وهیچکس براى او فزع نمى کند.
آیات در آسمان ظاهر شود وهیچکس از آن فزع نکند.
در غیر طاعت خدا بسیار خرج کنند ودر طاعت خدا از کم دریغ دارند.
مال را در غیر طاعت خدا صرف کنند وکسى دستشان را نگیرد.
مالهاى عظیم خرج شود در چیزهائیکه مورد غضب خداست.
لباس پشمینه در تابستان وزمستان بپوشند ودر این فضلى براى خود ببینند. از جهت ریا وخودنمائى ونظیر این پیرایه هاى دیگر که به خود مى بندند که نشانه ى آن باشد که مردان خدایند.
آخر این امت اول ایشان را لعن کند. یا از جهت اختلاف مسلک وطریقه ویا از جهت اینکه مائل به دنیا شدند واولین سبب عقب افتادگى ایشان شده اند.
غفلت از خدا وآخرت ومیل به دنیا وهوى وضعف ایمان
پیروى هواهاى خود کنند.
به هواها ومیلهاى مردم رفتار کنند.
از آخرت غافل وبه دنیا مشغول گردند.
عمل دنیا را بر عمل آخرت مقدم دارند.
همتى ندارند جز دنیا وبر دنیا افتاده مقیم ومعتکف گشته، نهایت اعتماد بر وى دارند.
ایمان به نجوم آورند وتکذیب قدر کنند.
حال مؤمن صالح وبنده مطیع خدا
مؤمن غمگین وحقیر وذلیل باشد.
مؤمن ذلیل باشد، ومنافق عزیز.
مؤمن تحقیر شود وفاسق توقیر.
مؤمن ذلیل تر از کنیز باشد.
مؤمن مستضعف وفاسق با شرافت باشد.
مؤمن ضعیف وصغیر باشد.
صاحب مال از مؤمن عزیزتر باشد.
هر گونه خوارى از مردم زمان به مؤمن برسد.
اشخاص صالح سبیل آویزان باشند.(1)
اگر صالحى را ببینند او را رد کنند واگر نمامى را ببینند او را استقبال کنند. ساعت نخواهد شد تا اینکه مردم دشمن بدارند کسى را که اطاعت خدا کند ودوست بدارند کسى را که معصیت خدا کند.
مؤمن ساکت وصامت باشد وکلام او مقبول نشود.
اولیاى خدا که در لباس کهنه وچهره هاى زرد از عبادت وبیدارى شب هستند؛ اگر شخصى از ایشان تکلم کند وسخن حق بگوید به او بگویند: ساکت باش، تو قرین شیطانى وراس ضلالت هستى.
اى بوس ونکبت باد بر این امت که چه ها رسید از ایشان به کسانى که طاعت خدا کنند وچگونه مطرود خواهند شد وزده خواهند شد وتکذیب خواهند شد از جهت این که اطاعت خدا مى کنند، پس ایشان را ذلیل کنند به سبب اطاعت خدا.
فرائض وتکالیف شرعیه
نماز را بمیرانند.
به نماز استخفاف شود.
به اوقات نماز استخفاف شود (در غیر وقت اداء شود).
نماز را براى ریاء ونشان دادن به مردم بگزارند.
نماز عشاء نخوانده بخوابند.
اذان ونماز با اجرت بپا شود.
مردم ترک جماعت ونماز جماعت کنند.
نمازگزار در روز یا شب نماز مى گزارد اما نمازش مقبول نیست، زیرا که در همان حال که نماز مى گزارد در نیت او این است که ظلم به مردم کند ودر همان حال در نفس خود فکر مى کند که چگونه ظلم کند وچگونه حیله ومکر کند بر مسلمین.
زکات را قطع کنند.
زکات را غرامت شمرند (پول جرم).
مرد صاحب مال زیاد است، اما از زمانى که مالک شده زکات وحق خدا را نداده. حقوق رحمان ضایع شود.
فیىء را که حق امام است غنیمت خود یا جزء بیت المال کنند.
حج وجهاد را براى غیر خدا کنند.
حج خانه ى خدا تعطیل شود.
اغنیاء براى تنزه وتفرج حج کنند واوساط براى تجارت وکسب وفقراء براى ریاء وگوشزد مردم.
وضع وحال مساجد ومعابد
مسجدها مانند کنیسه وکلیسا به طلا ونقره زینت شود.
مساجد مخروبه گردد (یعنى آنها که مورد توجه نیست).
مناره ها بلند شود.
اماکن بر مساجد تنگ گیرد ومساجد را در مضیقه افکند (یا از جهت اعمال وکردارشان ویا از جهت بلند کردن ساختمانها ویا غیر ذلک).
در مساجد آلات موسیقى بنوازند وکسى بر ایشان انکار نکند.
مسجدها را مجالس طعام وغذا قرار دهند.
مساجد معمور است واز هدایت خراب.
مسجدها معمور به اذان ودلها خالى از ایمان.
مساجدشان آباد (از نفوس یا از نقوش) ودلهاشان خراب از هدایت.
به سبب خصومت ها ودشمنى ها نماز از مسجدها برداشته شود.
صف ها وجمعیت ها بسیار وهواها مختلف.
صفها بسیار اما با دلهاى پر از بغض وکینه بر یکدیگر وبا زبانهاى مختلف. مساجد پر باشد از کسانى که خوف خدا ندارند، جمع مى شوند در آنها براى غیبت وخوردن گوشت اهل حق ودر آنها توصیف شراب مسکر براى یکدیگر مى کنند.
گاه باشد که امام جماعت به حال مستى وبى شعورى نماز بگزارد واز ترس او را در حال مستى اکرام کنند واو را به خود واگذارند وعقوبت نکنند وبعد هم براى او عذرى مى سازند.
در مساجد درآیند وحلقه حلقه بنشینند وذکر ایشان وصحبت ایشان دنیا وحب دنیا باشد، با ایشان مجالست مکنید که خداوند را به ایشان نیازى نیست.
مساجد معمور باشد از گمراهى وخراب باشد از هدایت، پس قاریان آن مساجد وآباد کنندگان آن مساجد (به حضور خود یا به تعمیر آنها) خائب وناامیدترین خلق خدایند، گمراهى از ایشان جارى مى شود وبه سوى ایشان برمى گردد، حضور در چنین مساجد که حال اهلش این است ورفتن به چنین مساجد کفر به خداوند عظیم است، در صورتى که به گمراهى ایشان عارف وآگاه باشد.
پس مساجد آنان به سبب آن نحوه افعالشان وکردارشان از هدایت خراب واز گمراهى آباد است، سنت خدا را تبدیل واز حدود تجاوز کرده اند، دعوت به سوى هدایت مى کنند، مال خدا را قسمت مى کنند، کشته هاى خود را در این راه شهداء مى خوانند، پس خدا را به افتراء وانکار دیندار شده اند، به جهل خود مستغنى از علم شده اند.
حال قرآن در نزد مردم
نماند از قرآن مگر رسم او.
قرآن مهجور ومتروک گردد.
از قرآن نشناسند مگر خط او وحروف او را.
به قرآن استخفاف کنند.
شنیدن قرآن بر مردم سنگین وشیندن باطل سبک وآسان باشد.
قرآن را نشناسند مگر به صداى نیک.
غنا وآوازه خوانى به قرآن کنند.
قرآن را مزامیر خود سازند (یعنى مانند تصنیف آلت غناى خود قرار دهند).
جمعى قرآن را براى غیر خدا بیاموزند وآن را مزمار خود کنند.
قرآن را زینت وزیور کنند (یعنى جلد وکاغذش را).
قرآن کهنه گردد ودر وى احداث کنند چیزى که در او نیست وبر وفق هواها توجیه وتاویل کنند.
هیچ جنسى وقماشى بائرتر از قرآن نباشد (اگر) که او را چنانکه حق است وسزاوار او است تلاوت کنند، وهیچ جنسى وقماشى پرفروش تر وپر بهاتر از قرآن نباشد اگر او را از مورد خود تحریف وبه غیر مورد تاویل کنند.
قرآن را حاملین او پشت سر افکنند وحفاظ او را فراموش کنند واز یاد ببرند، تا اینکه هواها ایشان را از راه خدا میل دهد وهمان را اعقاب از پدران به میراث بیاموزند وقرآن را به تحریف از روى دروغ وتکذیب عمل کنند.
پس قرآن را به بهاى کمى فروشند ونسبت به او بى میل ورغبت گردند.
پس قرآن واهل او در آن زمان مطرود ورانده شده وبا هم دو رفیق همسفر در یک راه خواهند بود، هیچکس حرمت این دو را نمى کند.
اى خوشا بر این دو رفیق وزهى بر این دو صاحب، پس قرآن واهل قرآن در میان مردمان باشند، اما مردم با ایشان همراه نیستند واین از جهت آن است که هدایت با گمراهى هرگز موافقت نکند، اگر چه با هم در یک جا جمع شوند.
وارد مى شود بر ایشان واردى وداخل مى شود به مجلسشان داخلى براى این که حکمى از قرآن بشنود، هنوز در جاى خود قرار نگرفته ومطمئن ننشسته که از دین خارج مى شود، او را از دین پادشاهى به دین پادشاه دیگر، از حکومت شاهى به حکومت وولایت شاه دیگر واز طاعت شاهى به طاعت شاه دیگر واز عهد وپیمان شاهى به عهد وپیمان شاه دیگر منتقل سازند.
پس خداوند ایشان را به عذاب استدراج بگیرد از آن جائى که نمى دانند وگمان ندارند، زیرا که کید ومکر خداوند متین است. (مقصود آن است که مجالسشان اسمش قرآن وتفسیر قرآن است وباطنش دعوت به این وآن یا تاویل بر مقاصد وهواها است).
وضع قراء وعباد
عابدان جاهل وقاریان فاسق باشند.
قاریان عامل بروند.
عباد بر ریاء باشند.
قاریان بسیار وعمل کم باشد.
قاریان زیاد وفقهاء کم باشند.
قاریان میل به امرا کنند.
عبادت خدا را از جهت بلندى وبرترى جستن بر مردم به جا آرند.
عبادت نکنند خدا را مگر در ماه رمضان.
اگر مؤمن را در جماعت وعبادت خدا ببینند، پناه به خدا برند از وى.
قاریان وعباد در مابین خود یکدیگر را ملامت کنند. پس این جماعت در آسمانها پلید خوانده مى شوند.
وضع علم وروحانیت
علم برداشته شود وجهل آشکار گردد.
علماء بمیرند وکم شوند.
دنیا را بالاى سر وعلم را زیر پا نهند.
علم دین را براى غیر خدا بیاموزند.
علماء را نشناسند مگر به جامه ى نیک.
بر علماء قدح وملامت کنند.
عالم نزد مردم پست وفاسق مکرم باشد.
صاحبان آیات واحادیث را تحقیر کنند وکسى که ایشان را دوست دارد حقیر شمارند.
علماء را بکشند چنانکه دزدان را مى کشند.
از علماء فرار کنند چنانکه گوسفند از مرگ فرار مى کند، پس هر گاه چنین کنند خداوند ایشان را به سه چیز مبتلا کند:
اول: برکت را از اموال ایشان بر دارد.
دوم: سلطان جائر بر ایشان مسلط کند.
سوم: از دنیا بى ایمان بروند.
وضع علماى سوء ورفتارشان ورفتار اهل منبر
فقهاى هدایت کم وفقهاى ضلالت وخیانت بسیار.
فقیه، فقه را براى غیر دین فراگیرد ومطلوب او ریاست است.
فقهاشان فتوى دهند به آنچه بخواهند.
علماشان بر طمع وکمى ورع باشند.
علماء بر در خانه ى ستمگران رونده باشند.
علماى ایشان بدترین خلق خدایند.
فقهاى ایشان بدترین فقهاى زیر آسمانند. فتنه از ایشان برخیزد وبه ایشان برگردد. علماء وفقهاشان خیانتکار باشند. آگاه باش که ایشان فجار واشرار خلق خدایند. اتباع ایشان وکسانى را که نزد ایشان مى روند واز ایشان فرامى گیرند وبا ایشان مجالست ومشاورت مى کنند اشرار خلق خدایند، خداوند ایشان را به جهنم داخل کند در حالیکه کور وکر ولال باشند، هر گاه آتش فروکش کند بر شعله ى وى بیفزایند وهر گاه پوست بدنشان پخته وسوخته شود تازه کنند تا از عذاب بچشند.
علمائشان شرار خلق خدایند بر روى زمین، از آن جهت که میل به تصوف وفلسفه مى کنند، قسم به خدا که این گونه از علما از اهل عدول وتحریف هستند (یعنى عدول وانحراف از دین)، در حب ودوستى مخالفین ما مبالغه مى نمایند، شیعیان ودوستان ما را گمراه مى کنند، اگر به منصبى برسند از رشوه گرفتن سیر نمى شوند واگر مخذول شوند ودستشان به جائى نرسد عبادت خدا را برپا کنند.
آگاه باشید که این گونه علماء قاطع طریق ودزدان راه مؤمنین اند ودعوت کنندگان به سوى راه ملحدین اند، پس هر کس درک کند ایشان را باید که از ایشان حذر کند ودین وایمان خود را از ایشان حفظ نماید.
در منابر امر به تقوى شود اما گوینده خود عمل نکند به آنچه مى گوید. بر منبرها دروغ را طرفه وظرافت بشمارند.
وضع معیشت وکسب
از مال حرام اجتناب نکنند.
حرام را غنیمت شمرند.
مال ایتام را حلال شمرند.
آنکه مال ایتام مى خودر مردم او را مرد صالح مى گویند واز صلاح او صحبت مى کنند.
طالب حلال مذمت وسرزنش شود وطالب حرام مدح وتعظیم شود.
کمتر چیزى که پیدا شود درهم حلال است.
ربا ومالهاى شبهه ناک را حلال شمارند.
به رشوه وربا رفتار کنند.
به رباخوارى رکون کنند.
ربا ظاهر گردد وهیچ ملامت بر آن نشود.
ربا را سهل شمارند.
تجارشان بر ربا کار کنند.
پولهاى سحت فاش وآشکار شود وبر یکدیگر سبقت گیرند.
- سحت: از قبیل ربا ورشوه وقمار وقرعه کشى وکم فروشى وپول شراب ومسکرات وپول قضاوت وپول سگ وپول خوک وپول آوازه خوانى وزنهاى رقاصه وآوازه خوان وپول زنا وقیادت وپول تار وطنبور وآلات غنا وپول میته ونجس فروشى وهر چه در شرع حرام است -.
مرد معیشت خود را از کم فروشى کند.
کم فروشى کنند واز وزن وکیل بدزدند.
عیب را در وقت خرید وفروش کتمان کنند.
تاجر در تجارت خود دروغ بگوید، زرگر در زرگرى خود وهر صاحب صنعتى در صنعت خود دروغگو باشد، پس از این جهت وسیله هاى کسب کم شود وراه معیشت بر ایشان تنگ گردد.
با شریکان خود به خیانت رفتار کنند.
زنان به کار مشغول شوند وبا شوهران در کسب وتجارت شرکت کنند از جهت حرص بر دنیا.
تجار زیاد وربح وسود کم باشد.
بازار همه (در کسادى) یکسان وبه هم نزدیک باشد، در آن هنگام ببینى که آن بگوید چیزى نفروختم واین بگوید سودى نکردم، پس نبینى به جز مذمت کننده ى خدا.
وضع حکومت وهیئت حاکمه: سلطان وروش آن
واى بر این امت از پادشاهان جبار ستمگر که چگونه مى کشند، مى ترسانند کسانى را که اطاعت خدا کنند مگر آن کس که اطاعت ایشان کند. پس مؤمن پرهیزگار باشد مسالمت کنه به زبان واز ایشان فرار کند به دل.
امور به دست کسى افتد که اگر مردم حرف بزنند ایشان را بکشد واگر ساکت باشند حق ایشان را مباح خود شمرد، حقوق ایشان را براى خود جلوگیرى کند وبراى خود جلب کند، حرمتشان را لگد کوب وخونشان را بریزد ودلهایشان را پر از خوف ورعب کند.
بر خود والى کنند وامر خود ودین خود را بر عهده ى کسى گذارند که در میان ایشان به مکر ومنکر ورشوه وقتل عمد کند، گویا ایشان امام وپیشواى قرآنند وقرآن امام وپیشواى ایشان نیست.
مالک دولت شود کسى که مالک آن نبوده واهلیت آن را ندارد لکعى از لکع ها (لئیم – احمق – عارى از منطق).
اهل باطل را عمال خود کنند وبر اهل حق مسلط کنند.
سلطان، مؤمن را ذلیل کند براى خاطر کافر.
سلطان احتکار طعام کند.
اموال ذوى القربى (از خمس وانفال واوقاف خاصه ى ایشان) قسمت شود به راههاى باطل وصرف قمار وشراب شود.
خرابى بیشتر منظور شود از آبادى.
چیزى از مشرق وچیزى از مغرب بیاورند (از مرام ها وروش ایشان) وامت اسلامى را به آن آلوده کنند، اى واى به حال ضعیفان امت از ایشان واى واى بر ایشان از خدا.
حکم به جور کنند.
همه جا قانون جور حکومت کند.
امراء ووزراء وعمال
امراء زیاد باشند وامین ها کم.
امراء کافر، واولیائشان فاجر.
- امیر وامراء بر سلطان نیز گفته مى شود -.
امیران خائن، کدخدایان فاسق، اعوان ویارانشان ظالم وصاحبان رأیشان فاسق.
امیران فاجر، وزیران ظالم، کدخدایان خائن.
امیران فاجر، وزیران دروغگو، وامینان خائن، واعوان ستمگر.
امور به دست امیران جائر، ووزیران فاسق، وکدخدایان ظالم، وامینهاى خائن افتد.
زعیم وزمامدار مردم رذل تر ایشان باشد.
- زعیم نیز به سلطان گفته مى شود -.
اشرار امت والى وزمامدار گردند، پس کار بر مردم تنگ شود وزراعت فاسد گردد، دولت هاى شیاطین دور زند ودائر گردد وبر ضعیف ترین مساکین جستن کنند وهر پلنگ بر فریسه ى – شکار – خود جستن کند.
روش اولیاء امور وطرز رسیدن به حکومت
ریاست را براى متاع دنیا طلب کنند.
ریاست را بطلبند براى ظلم کردن وفخر بر یکدیگر.
والیان بر دادن حکم رشوه گیرند.
حکومت وولایت را در مازاد گذارند، هرکس بیشتر رشوه دهد یا عهده دار امر بیشترى شود به ریاست ومنصب رسد.
مردم حریص خواهند شد بر حکومت وامارت، پس هر کس که از او بدوشند حال او در امارت نیک خواهد بود وآن کس که از او بهره اى نباشد روزگارش بد باشد وبه امارت نرسد.
والیان مردان خائن را امین کنند از جهت طمعى که به وى دارند.
مکاران را مقرب سازند.
اولیاء امور اهل کفر را مقرب نزد خود سازند واهل خیر را از خود دور کنند.
نزدیکتر به والیان کسانى هستند که مدح خود را در بدگوئى وفحش دادن به ما (اهل بیت) مى بینند وآن کس که ما را دوست مى دارد سخن او را تزویر، وشهادت او را نمى پذیرند.
والیان میراث را به اهل فسق وجرات بر خدا مى دهند، از ایشان چیزى مى گیرند وایشان را به خود وامى گذارند که آن چیزى خواهند بکنند.
صاحب منصب که مردم از جهت منصب وتسلط او مى ترسند، مرد شریف را ذلیل مى کند وبه ذلت به او مى نگرد وهمواره در پى قتل اوست.
حکومت نا اهلان وتسلط اشرار
حکومت را به کسى دهند که مستحق آن نیست.
کسانى به حکومت رسند که ایمان راسخ ندارند وجزء کسانى هستند که باید با ایشان از باب تالیف قلوب معامله ومعاشرت کرد.
مردمان سفیه نادان را عمال واعوان دولت سازند.
سفهاى قوم راعى ایشان باشند.
اولاد علوج اکابر باشند. (علوج: کافر وپست ولا ابالى وبى اطلاع از دین)
روبیضة در امور عامه مردم تکلم کنند. (یعنى کسانى که حق تکلم ندارند).
بر خود مقدم کنند کسانى را که افضل ایشان نیست.
اشراف ذلیل شوند وبى حسبان بلندى یابند.
اشرار بر اخیار مسلط شوند.
نیکان ایشان از اشرارشان مى ترسند.
خداوند اشرار را بر ایشان مسلط کند که ایشان را به عذابهاى بد شکنجه کنند.
پسرانشان را ذبح وزنانشان را به بى عفتى کشند، خوبانشان دعا کنند ومستجاب نگردد.
مرد خود را به بد زبانى مشهور کند تا از وى بپرهیزند وامرى به وى واگذار کنند وبه مقامى برسد.
حکومت زنان وکودکان وخواجگان
کودکان به امارت رسند.
دولت کودکان ونوسالان در هر جائى ظاهر شود وظلم در همه ى بلاد جارى گردد.
زنان مسلط شوند وبه حکومت برسند.
سلطنت به مشورت زنان وکنیزان باشد.
تدبیر امور به دست خواجگان افتد.
زنان بر ملک ودولت غالب شوند وبر هر چیزى غالب شوند که هیچ امرى نشود مگر به هواى ایشان.
رستگار نخواهند شد آنان که امر خود را به دست زن بسپارند.
دستگاه قضاوت وشهود وترک حدود
قضاوت بر خلاف امر خدا قضاوت کنند.
قاضیان قضاوت کنند به چیزى که نمى دانند.
قاضیان رشوه گیرند.
بیشتر ایشان شهادت دروغ وباطل دهند.
شهادت هاى دروغ قبول شود.
شهادت هاى عدل رد شود.
شهادت هاى معارض یکدیگر دهند.
حدود تعطیل شود وبه هواهاى خود در آنها عمل شود.
هیچ حدى براى خدا جارى نشود.
رواج فساق وفجار ومنافقین واشرار وجاهلیت وجهال
فسق ظاهر وآشکار شود.
فاسق پسندیده وستایش شود وصاحب قوت وقدرت در چیزهائى که خداوند دوست ندارد گردد.
شخص را به فسق مدح مى کنند واو را خوش مى آید ومى خندد وبرگوینده رد نمى کند.
صداهاى مردم فاسق به دعوت بلند شود واز ایشان شنیده شود وپذیرفته گردد.
فاجر را مرد با ظرافت شمرند.
از فاجر بپرهیزند از ترس شر او.
صداهاى فجار بلند شود.
شر ظاهر شود وهیچ کس از وى منع نکند، بلکه براى صاحبش عذرى بسازند.
از اشرار بپرهیزند از ترس زبانشان.
اشرار را اکرام کنند.
از اخیار غفلت کنند واشرار را بر خود مقدم کنند.
بادهاى منافقین وزنده وپرباران وبادهاى اهل دین ساکت وبى حرکت است. (یعنى دنیا به کام آنها است وباد به نفع آنها مى وزد).
هر جاهلى نزد مردم، مرد داناى با اطلاع شمرده مى شود وهر حیله گر مکار را مرد افتاده ودرویش خوانند.
بین شخص با خلوص واهل شک وریبه تمیز ندهند.
گرگ را از میش نشناسند.
شعراء زیاد شوند (مانند دوران جاهلیت) وقبرهاى ایشان را مردم مساجد خود اتخاذ کنند. (صوفیه این عمل را کرده اند، قبور شعراى خود را خانقاه ساخته ومعبد خود قرار داده اند).
حال غنى وفقیر
مال وصاحب مال را بزرگ شمرند.
صاحبان مال وثروت را بزرگ شمرند.
مردم از اغنیاء تبعیت کنند، در مجالسشان نیز از ایشان تبعیت کنند.
اغنیاء توشه ى فقرا را بدزدند.
غنى بخل بورزد به آنچه در دست اوست.
فقیر آخرت خود را به دنیا بفروشد.
فقیر در بین مردم ذلیل وحقیر باشد.
فقیر مغبوض ومهجور، وغنى محبوب وبه کرامت مخصوص باشد.
هر صاحب درهم نزدشان صاحب رفعت باشد وآن که نادار است وضیع وپست به شمار است.
شخص معسر (نادار) حقیر شمرده شود وبه او تحقیر شود.
اى واى بر فقیر از آن جه بر او وارد شود از خسران وزیان وذلت وخوارى، وزود باشد که فقیران دست آویز شوند وطلب کنند آنچه براى ایشان حلال نیست.
پس چون چنین کنند رو آورد بر ایشان فتنه هائى که نتوانند بر خود هموار کنند.
فسادهاى عموم جامعه
تا این جا راجع به فساد اصناف وطبقات بود، اینک فسادهاى عمومى که اختصاص به صنفى خاص ندارد تفصیل داده مى شود، این فسادها چند نوع است:
فسادهاى دینى – اجتماعى – تربیتى – اخلاقى.
ظهور فواحش ومنکرات شراب وقمار
شراب را حلال شمرند.
قمار ظاهر شود.
شراب ومسکرات وچیزهاى نشئه آورنده بخورند وبه آلات قمار بازى کنند.
به شرب مسکرات فخر کنند.
شراب را آشکار بنوشند وبفروشند.
شراب ومسکرات را علنى بخورند وبر وى جمع شوند کسانى که ترس از خدا ندارند.
اطباء شراب را براى مریضان توصیف وبه شراب تداوى واستشفاء کنند.
زنا
زنا شایع شود.
زنا را دوست دارند.
زنا را حلال شمرند.
زنا را سهل شمارند.
اولاد زنا بسیار شوند.
زنان مدح خود را در زنا ببینند.
زنان به مردان خود رشوه دهند تا ایشان را رخصت به مجامعت با مردم دهند.
با محارم خود جمع شوند وبه محارم اکتفاء کنند.
شبها پرده ى حیا برداشته شود واز هیچ جرات بر خدا حیا نکنند.
لواط ومساحقه
پسران بدهند آنچه زنان مى دهند.
بر یکدیگر غیرت به خرج دهند بر پسران، چنانکه غیرت به خرج مى دهند بر دخترانى که در خانه ى پدرانند.
مرد را سرزنش کنند که چرا با زنان جمع مى شود وبا مردان دفع شهوت نمى کند.
بر یکدیگر غیرت به خرج دهند بر سر مردى که با او فجور کنند ودر این راه جان ومال خود را بذل کنند.
مردان خود را براى مردان فربه کنند وزنان براى زنان.
زنان به زنان اکتفاء کنند ومردان به مردان.
مرد از پس خود وزن از جلو خود معیشت کند.
زنان، زنان را براى خود یار ومعشوقه گیرند.
زن براى خود زن را جفت گیرد وخود را براى زن زفاف کند، چنانکه عروس را براى شوهر زفاف مى کنند.
غنا وموسیقى ورقص
غنا وآوازه را دوست دارند.
رقص وطرب وغنا را حلال شمرند.
آلات ساز وآواز ظاهر شود.
تار وطنبور زنى را مستحسن شمارند ونیکو بیاموزند.
زنهاى آوازه خوان ورقاصه آشکار شوند.
زنهاى آوازه خوان وآلات آوازه براى خود اتخاذ کنند.
لهو وآلات لهو ظاهر شود، عابرین بر وى بگذرند واحدى احدى را منع نکند.
براى غنا وآوازه مالها خرج کنند.
آلات غنا وموسیقى در حرمین (مکه ومدینه) ظاهر شود.
تهور وتجرى در معاصى وهتک محارم
محارم خدا هتک شود.
از هیچ چیز نمى گذرند وپروا ندارند.
پیروى شهوات نفس کنند.
عمل هاى جرم دار وجرم آور آشکارا وگناههاى بزرگ آسان شود.
از هیچ منکرى که مى کنند دست نکشند.
مانند حیوانات در منظر مردم بر روى یکدیگر بجهند، واز ترس هیچ کس انکار نکند.
با حیوانات مجامعت کنند.
مرده را از قبر بیرون آورند وکفن او را بفروشند.
اگر یک روز بر وى بگذرد وگناه عظیم از وى صادر نشود محزون وغمگین باشد وآن یک روز را روز پستى از عمر خود بگمارد. – نعوذ بالله -
در حرمین یعنى مکه ومدینه عمل کنند به آنچه خدا دوست ندارد وهیچکس منع ایشان نکند وبین ایشان واعمال قبیحه حائل نشود.
دروغ وشهادت دروغ وقسم دروغ وغیبت وبهتان
دروغ را حلال شمارند.
زبان راستگو کم ونایاب باشد.
دروغ زیاد شود.
هیچ چیز بیشتر از دروغ نباشد.
قسمهاى دروغ به خدا بسیار شود.
فاسق دروغ بگوید ودروغ او را رد نکنند.
دروغگو را تصدیق وخائن را امین کنند.
دروغگو را تصدیق وراستگو را تکذیب کنند.
افسانه ها را حلال شمارند.
گفته هاى دروغ را نفیس شمارند وبر وى مسابقه گذارند وسبقت گیرند که زودتر به دست آرند واز دست یکدیگر بربایند.
داستگوترین مردم نزد مردم دروغگوى افتراء بند است.
شهادت هاى دروغ معمول گردد.
به میل وهواها شهادت دهند.
بدون شهادت خواستن شهادت دهند.
به ملاحظه ى نسبت وخصوصیت ورفاقت شهادت دهند. بدون این که حق را بشناسند.
دروغ حدیث ایشان وغیبت میوه ایشان باشد.
غیبت را ملاحت شمرند وغیبت کننده را ملیح.
بعضى، بعضى را مژده دهد به غیبتى که آورده یا به مجلس غیبت.
بهتان ومعصیت وطغیان علنى گردد.
(این امور بلکه کلیه فسادهاى دینى وآنچه گذشت در فساد اجتماعى نیز تاثیر دارد).
ظلم وجور وتعدى عمومى وهرج ومرج
جور وفساد بیشتر شود.
هرج ومرج زیاد شود (به هم افتادن وهر کس هر چه تواند کند ودادگاه وپناهگاه نباشد).
بعضى بر بعضى جور کند.
به جور دیانت کنند.
بغى (تعدیات به ناحق) بر یکدیگر بسیار شود.
در تعدى به یکدیگر به حد افراط باشند.
جور همه ى بلاد را شامل شود.
گذشت نمى کنند از بد کننده وخلاف کننده.
بندگان وکنیزان را ستم کنند.
ظالم معظم وضعیف نابود وقوى مالک باشد.
مانند گرگهاى ضرر رسان خونریز باشند.
هر کس گرگ باشد قوى باشد وگرنه گرگان او را بخورند.
مرد به نمازگاه مى رود، چون برمى گردد جامه هایش بر تن او نیست.
قتل وخونریزى
خونریزى را سهل شمارند.
خونریزى زیاد شود.
آدم کشى بسیار شود.
بعضى، بعضى را از روى عداوت بکشند.
تفرقه واختلاف واتحاد بر ضد دین واجتماع
فتنه ها ظاهر شود.
بر فرقت اجتماع کنند وبر ضد اجتماع فرقه فرقه شوند.
اتحاد وپشتیبانى به یکدیگر مى کنند، در غیر ذکر خدا صداها بلند شود.
روشها مختلف شود وفساد بسیار گردد، رشد وهدایت کم شود، پس در آن هنگام دلها سیاه شود وسلطان جائر بر ایشان حکومت کند.
چنان سرگرم تفرقه ومخالفت وعصیان وضلالت وطغیان باشند، تا اینکه بر وى توالد وتناسل کنند واولادها بزایند که به معصیت تربیت گشته وبه جور دیانت کنند.
افعالشان منکر ودلهاشان مختلف.
مردم با کسى هستند که غلبه با اوست.
درس باطل به یکدیگر بیاموزند.
در کارها تقلید از یکدیگر کنند وهمگى تقلید اهل شر کنند.
ترک خیرات وبى اهتمامى به ضعفاء وبه امور جامعه
از خیر بى میلى وبى رغبتى مى کنند.
بر یکدیگر عطوفت ندارند، بلکه ادبار وپشت از یکدیگر مى کنند.
شام مى کنند در نشئه وصبح مى کنند مست، هیچ در غم مردم وآنچه به او مبتلایند نیستند.
معروف (هدیه وقرض واحسان وصدقات خیریه) کم شود.
راه خیر منقطع گردد وکسى بر وى نرود وراه شر رهروانش بسیار باشد.
قدمهاى خیر برداشته نشود مگر به وساطت وتوصیه ى اشخاص، رضاى خدا وقصد خدا را منظور نکنند، بلکه نظر مردم را جلب کنند.
صدقه به مسکین داده نشود.
به محتاج چیزى دهند به جهت خنده ى بر او وبراى خدا بر وى ترحم نکنند.
زندگانى وحدود زن ومردى وبزرگى وکوچکى، شهوت پرستى وشکم پرستى
همت مردم شکم وشهوتشان باشد، پروا ندارند از کجا بخورند وبا چه دفع شهوت کنند، دنیا هم در عین حال بر ایشان اقبال کند.
طعام هاى طیب ورنگارنگ بخورند.
همتشان الوان طعامها وآشامیدنى ها است.
مدح مى کنند به صرف قول وزبان، این جماعت اشرار امت اند.
نخواهد ماند مگر منافق که دین خود را به راى خود وخداى خود را شکم خود قرار داده، هر چه اشتها کند از حلال وحرام امتناع از وى ندارند وبه زندگى دنیا خرسند وفرحناک اند.
هم صحبت ایشان زنان ایشانند وشرفشان درهم ودینارشان وهمتشان شکمشان، این جماعت اشرارند، فتنه با ایشان است واز ایشان فتنه برخیزد وبه ایشان بازگردد، جسدهاشان سیر نمى شود ودلهاشان خاضع نمى گردد.
خوراکشان تیهو ومرغان چاق ولباسشان خز یمانى وابریشم است.
خداى ایشان شکمشان وزنانشان قبله ایشان ودینشان درهم ودینار ایشان وشرفشان متاع وقماش ایشان است.
غذاهاى خوب بخورند وجامه هاى قشنگ زینت شده بپوشند.
خدامشان اولاد فرس وروم باشد.
کلاههاى مترکه ظاهر شود.
پس پرورش یابند به غذاهاى خوب وشربتهاى لذیذ وبوهاى خوش وبناهاى محکم زیبا وزینت خانه ها ومجلسهاى مزین.
بر یکدیگر افتخار کنند به لباس وجاه.
کتاب خدا را بر غیر تاویلش تاویل کنند وبگویند (من حرم زینة الله) که حرام کرده زینت خدا را؟ بناها را محکم وزیبا بسازند.
قصرهاى محمم وزیبا بسازند.
بر مرکبهاى نیک وسریع سوار شوند وخود را زینت وآرایش کنند، مانند زن که براى شوهر خود زینت مى کند.
زى وهیئت ایشان مانند زى وهیئت پادشاهان ستمگر باشد، این جماعت منافقین این امتند.
بى حیایى وبى ادبى پیر وجوان، کوچک وبزرگ، زن ومرد
زنان فاسد شوند.
جوانان فاسق شوند.
کودکان فاقد حیا وادب باشند.
جوانها تصنیف خواندن وآوازه وشرب خمر را حلال شمرند.
کودکان بى حیا وپیران فاجر وزنها سبک وشوخ وشنگ.
حیاى کوچکان کم شود.
کوچک بر بزرگ جرى شود وپست بر شریف.
کبیر بر صغیر رحم نکند وصغیر از کبیر توقیر نکند.
پرده ى حیا از زنان برداشته شود.
زنان بر زین سوار شوند. – یا مقصود سوار شدن است وشبه آن وجلوه دادن در بازارها است ویا کنایه است از حکومت یعنى بر زین حکومت سوار شوند-.
زنان مانند مردان براى خود مجالس (کنگره) اتخاذ کنند.
زنان خود را براى اهل کفر بذل کنند.
زنها زینت کرده وآرایش کرده از خانه بیرون آیند وسیر وگردش کنند وبه خارج شهر به تفرج روند.
همت زنان زینت دنیا باشد.
زنانشان دریده وکارگزار وپیش رو در هر چیز.
مردان خود را به جامه ى زنان زینت کنند.
مرد خود را چنان زینت کند مانند زن که براى شوهر خود زینت مى کند.
مردان طلا بپوشند ولباس حریر وابریشم ودیبا وپوست پلنگ در تن کنند.
بى عفتى وبى غیرتى شوهران، بى عفتى پسران ودختران وبى غیرتى
مرد اطاعت زن خود کند.
مرد از زن خود قبیح مى بیند، نه او را نهى مى کند ونه قبیح را از او دور مى کند.
بهترین خانواده در نظر مردم کسانى هستند که زنان خود را کمک ومساعدت کنند بر فسق ایشان.
مرد از کسب فجور زن خود مى خورد ومى داند واقامه بر آن مى کند.
زن شوهر را مقهور مى کند بر چیزى که خلاف میل اوست، یعنى فجور وسپس از آن چه به دست آورده بر شوهر خود انفاق مى کند.
آنچه زن براى شوهر مى آورد از بهاى فرج خود وبى عفتى هاى خود مى گیرد، حتى این که اگر عرضا وطولا بدهد اهمیت نمى دهد وهر گونه بدى که درباره او گفته شود از کسى نمى پذیرد. این است آن دیوث که خداوند از او قبول نمى کند نه قولى ونه عملى ونه عدلى ونه از وى عذرى مى پذیرد، خوراک او حرام ومنکح او حرام، پس واجب است قتل او در شرع اسلام وواجب است رسوائى او در بین انام وورود او در آتش برافروخته است در روز قیامت.
مرد، زن وجاریه خود را (دختر وکنیز) به کرایه مى دهد وبه طعام وشراب کم وپستى راضى مى شود.
پدران خوشحالند به آن چه قبیح از اولاد خود مى بینند، نه آن قبیح را از ایشان دور مى کنند ونه ایشان را از آن نهى مى کنند.
طلاق بسیار شود (این نتیجه آن فسادها است).
ارحام وپدر ومادر
قطع رحم ها کنند.
صله رحم را با منت کنند.
جفا واستخفاف به پدر ومادر ظاهر شود.
پدران ومادران را فحش دهند.
فحش به پدران ومادران را علنى کنند.
فحش وبدگوئى به پدر ومادر را شعار خود کنند.
مرد پدر خود را سب کند وبرادر خود را حسد برد.
پسر بر پدر افتراء زند وبر پدر ومادر نفرین کند وبه مرگشان خوشحال باشد. حال پدر ومادر نزد فرزند از هر کس بدتر باشد وخوشحال شود که کسى بر ایشان افتراء بندد.
فرزند بر پدر خشمناک باشد.
مرد اطاعت زن خود کند ونافرمانى وجفا به پدر ومادر، وکوشش در هلاکت برادر خود کند.
کوچکان بزرگان را تحقیر کنند.
به پدر ومادر جفا کنند وبه رفیقان نیکى.
همسایه
همسایه به همسایه جفا کند.
همسایه، همسایه را اکرام کند از ترس زبانش.
همسایه، همسایه را اذیت کند واو را مانعى نباشد وکسى او را منع نکند.
دو رویى ودو زبانى، خوش ظاهرى وبد باطنى
باطن ها خبیث وظاهرها نیکو از جهت طمع در دنیا.
روها نیکو ودلها بدخو باشد، هر که ایشان را ببیند خوشش آید وهر که با ایشان معامله کند به او ظلم کنند.
جثه وهیکل آدمیزاد، اما دلها دلهاى شیاطین.
روهاى مردم روهاى آدم ودلهاشان دلهاى شیاطین.
دلهاى ایشان از مردار گندیده تر، واز صبر زرد(1) تلخ تر.
در وقت سخن گفتن کلامشان از عسل شیرین تر ولى دلهاشان از حنظل تلخ تر.
مثل مردم، مثل گل خر زهره باشد که قشنگ وخوش رنگ است، اما طعمش تلخ است. سخن حکیمانه گویند، کلامشان پند وحکمت باشد، اما اعمالشان دردى است که دوا ندارد، گرگ هائى باشند که لباس میش بر تن کرده اند.
پوست میش بر دلهاى گرگ خو بپوشند.
بد زبانى وبد خویى وبد کردارى وکینه ولجاجت
کلامشان فحش وعملشان وحشت انگیز وموجب تنفر است.
فعلشان خبیث ومردمى ستمکار باشند.
اگر با ایشان همراهى وموافقت کنى از تو به شک افتند، واگر حدیث کنى تکذیب تو کنند، واگر از ایشان دور شوى غیبت تو کنند، ملتجى شدن به ایشان فضیحت ورسوائى است وعذر خواهى از ایشان ذلت وخوارى ودرخواست از ایشان فقر حاضر است.
لجاجت ظاهر شود.
مبتلا شوند در ما بین خود به کینه وجدال.
خیانت وبى امانتى
امانت را ضایع کنند.
خائن را امین کنند.
خائن را امین وامین را به خیانت نسبت دهند.
امانت ودرستى کم شود، خیانت بسیار گردد.
اول چیزى که برداشته شود از مردم امانت وخشوع است.
وفادارى وپیمان دارى
وفا کم شود.
پیمان ها نقض شود.
آشنایان در وقت حاجت با یکدیگر ناشناسى کنند، بعضى از بعضى رو پنهان کنند. اخوت وبرادرى در راه خدا کم شود.
کمتر چیزى که پیدا شود برادرى است که بتوان به او وثوق پیدا کرد.
مدح زبانى وتملق
مدح وثنا زیاد شود.
مدح مى کنند به صرف قول وزبان.
به وسیله ى مال از مردم طلب مدح کنند.
حلم وانصاف
مرد حلیم مکار شمرده شود ومکار حلیم.
حلم را ضعف شمرند وظلم را فخر دانند.
شخص با انصاف را ضعیف وکم خرد دانند.
نمامى وسخن چینى
سعى در نمامى ظاهر شود.
اگر نمامى ببینند از او استقبال کنند.
حرف کسى را امضاء نمى کنند، مگر اینکه نمام وسخن چین باشد.
بالا مى برند قدر هر نمام وسخن چین دروغگو را، خداوند آنان را به زیر مى افکند.
کبر، حسد، حرص، بخل، دنائت ولئامت
کبر وتکبر در دلها به حرکت آید ونفوذ کند مانند نفوذ زهر در بدن.
حرص از اندازه به در وحسد آشکار، از خود ظاهر کنند.
مردمان پست ولئیم بسیار ومردم شریف کم شوند.
غنى وثروتمند نمى ترسد مگر از فقر، حتى این که روز جمعه ما بین دو نماز سائل سوال مى کند وکسى در کف او چیزى نمى گذارد.(2)
آثار ونتایج اعمال وخصلتهاى گذشته وکلیاتى در این باب
چند حدیث که بر وجه کلى اشاره دارد بر آثار آن فسادها ذکر مى شود:
حدیث اول: پیغمبر صلى الله علیه واله وسلم در حدیث حجة الوداع فرمود:
(تا اینکه دیده نشود مگر سلطان جور کننده یا غنى ومالدار بخیل ویا عالم دنیا ومال خواه ویا فقیر دروغگو ویا پیر فاجر ویا کودک بى حیا وزن سبک شوخ وشنگ).
باز در همان حدیث فرمود:
(در آن موقع لعنت بر شما نازل شود وصولت وجنگ شما در ما بین خودتان دائر شود ودین در ما بین شما جز لفظى نماند بر زبانهاى شما، پس هر گاه این خصلتها در شما ظاهر شد متوقع باشید باد سرخ یا مسخ یا سنگ باران را).
باز در همان حدیث فرمود:
(در آن موقع لعنت بر شما نازل شود وصولت وجنگ شما در ما بین خودتان دائر شود ودین در ما بین شما جز لفظى نماند بر زبانهاى شما، پس هر گاه این خصلتها در شما ظاهر شد متوقع باشید باد سرخ یا مسخ یا سنگ باران را).
باز در آخر همان حدیث فرمود:
(هیچ روزى بر ایشان نمى گذرد مگر اینکه خداوند ایشان را ندا مى کند: آیا به من ومهلت من مغرور شده اید یا بر من جرات پیدا کرده اید؟ آیا گمان کرده اید که شما را عبث آفریده ام وشما به سوى ما برگشت نخواهید کرد؟ قسم به عزت وجلال خود اگر نبودند کسانى که مرا به اخلاص بندگى مى کنند، یک چشم بر هم زدن مهلت نمى دادم کسى را که معصیت من مى کند واگر نبود ورع با ورعهاى از بندگان من، از آسمان قطره اى نازل نمى کردم واز زمین یک برگ سبز نمى رویانیدم).
بعد از آن فرمود:
(واعجاز از مردمى که مالهاى ایشان، ایشان را از خدا باز داشته! آمال ایشان دراز واعمال ایشان کوتاه وبا این وصف ایشان طمع مجاورت مولاى خود را هم دارند، نخواهند به این امید رسید مگر به عمل وعمل تمام نمى شود مگر به عقل).(3)
حدیث دوم: پیغمبر صلى الله علیه واله وسلم به ابن مسعود بعد از شرح اعمال مردم آخر الزمان فرمود:
(پس هر کس از اعقاب شما آن زمان را درک کند سلام بر آن مردم در مجامعشان نکند، جنازه ى ایشان را تشییع نکند، مریضشان را عیادت نکند، ایشان به سنت من تظاهر مى کنند وآنچه شما دعوى مى کنید دعوى مى کنند، اما در افعال با شما مخالفت مى کنند، پس بر غیر ملت شما مى میرند، آنان از من نیستند ومن از آنان نیستم، پس نترسید از احدى غیر خدا).
تا اینکه فرمود:
(آنان ادعا مى کنند که بر دین من وسنت من وطریقه ى من وشریعت من هستند، آنان از من برىء ومن از آنان برىء هستم، اى پسر مسعود! مجالست مکنید با ایشان در ملاء (عام)، وخرید وفروش مکنید با ایشان در بازارها وراهنمائى مکنید ایشان را به راهى وآب به ایشان مدهید).(4)
(این جمله را براى علماء وفقهاى خیانت کار واتباع ایشان فرمود).
حدیث سوم: پیغمبر صلى الله علیه واله وسلم فرمود:
(رستگار نخواهند شد آن جماعتى که امر خود را به دست زن بسپارند).
وفرمود:
(تا وقتى که امراى شما خوبان شما باشند واغنیاى شما با گذشت وسخاوتمندان شما باشند وامر شما به مشورت در ما بین شما باشد، پس روى زمین بهتر است براى شما از شکم زمین وهر گاه امراى شما اشرار باشند واغنیاء شما بخیلان شما باشند وامور شما به دست زنان شما باشد، پس شکم زمین بهتر است براى شما از پشت زمین).(5)
حدیث چهارم: پیغمبر صلى الله علیه واله وسلم فرمود:
(هر گاه خداوند غضب کند بر امتى وعذاب بر ایشان نازل نکند، به جاى آن نرخهاى ایشان گران شود وعمرهاشان کوتاه گردد وتجارتشان ربح نکند ومیوه هاشان نیکو نباشد ونهرهاشان کم آب باشد وباران از ایشان حبس شود واشرار ایشان بر ایشان مسلط شوند).(6)
حدیث پنجم: فرمود:
(هر گاه بعد از من زنا بسیار شو مرگ ناگهانى زیاد شود، وهر گاه کم عیارى وکم فروشى باب شود خداوند ایشان را به سالهاى خشک وقحط مبتلا سازد، وهر گاه زکات را منع کنند زمین هم برکات خود را از زراعت ومیوه ومعادن منع کند، وهر گاه در حکم جور کنند تعون بر ظلم ودشمنى خواهد شد، وهر گاه عهد وپیمان را نقض کنند خداوند دشمن ایشان را بر ایشان مسلط سازد وهرگاه قطع رحمها کنند اموال به دست اشرار افتد، وهر گاه امر به معروف ونهى از منکر نکنند وپیروى اخیار از اهل بیت من نکنند مسلط خواهد کرد خداوند بر ایشان اشرار ایشان را، پس در آن هنگام دعا کنند خوبان ایشان ودعاهایشان مستجاب نگردد).(7)
حدیث ششم: از امیر المؤمنین علیه السلام پس از آنکه ذکر فجایع فرمود؛ سپس فرمود: پس به تحقیق که مردم دو نوعند: یکى نیکوکار پرهیزکار ودیگر شقى بدکردار وخانه دو خانه است سوم ندارد (بهشت وجهنم) وکتاب یکى است که فرونگذارده نه کوچک ونه بزرگ مگر اینکه ضبط کرده آن را، آگاه باشید که حب دنیا راس هر خطیئه وگناه است وباب هر بلیه ومجمع هر فتنه وداعى هر شک وریب است).
حدیث هفتم: جمله اى از خطبة البیان از امیر المؤمنین علیه السلام بعد از شرح بسیارى از فجایع فرمودند:
(اى واى از قلت معرفت شما وذلت فقیر شما وتکبر اغنیاء شما وکمى وقار شما (انا لله وانا الیه راجعون)(8) مصائب بر ایشان نازل مى شود اما بزرگ نمى شمارند بلاها را، شیطان با بدنهاى ایشان مخالطه کرده ودر بدنهاى ایشان جا گرفته ودر خون ایشان داخل شده وبه دروغ گفتن وافتراء وتهمت، وسوسه مى کند وبر ایشان تلقین مى کند تا اینکه فتنه ها همه ى شهرها را فراگیرد ومؤمن مسکین دوست ما بگوید: من از مستضعفین هستم).(9)
حدیث هشتم: حضرت رسول صلى الله علیه واله وسلم فرمود:
(بعد از خود سه چیز را بر امتم مى ترسم، گمراهى بعد از معرفت وفتنه هاى گمراه کننده وشهوت شکم وفرج).(10)
حدیث نهم: امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
(قوام دین (دنیا خ ل) به چهار چیز است: عالم ناطق که علم خود را استعمال کند، (هم خود عمل کند وهم به مردم بگوید)، مالدارى که زیاد مال خود را بر اهل دین خدا بخل نکند، فقیرى که آخرت خود را به دنیا نفروشد، جاهلى که از طلب علم استنکاف نکند، پس هر گاه عالم کتمان علم خود کند وغنى به مال خود بخل بورزد وفقیر آخرت خود را به دنیا بفروشد وجاهل از طلب علم تکبر نکند، دنیا به حالت قهقرى برگردد (یعنى به پشت که دوره ى جاهلیت است) پس در آن هنگام مغرور نکند شما را مسجدهاى زیاد وجسدهاى مردمى که هواهاى ایشان مختلف است).
گفته شد: یا امیر المؤمنین! زندگى در آن زمان چگونه است؟
فرمود:
(در ظاهر با ایشان معاشرت ودر باطن با ایشان مخالفت کنید).(11)
حدیث دهم: از حضرت رسول صلى الله علیه واله وسلم نقل شده است که فرمود:
(هر گاه پنج چیز شایع شود، پنج چیز در میان شما جاگزین شود، هر گاه زنا شایع شود زلزله ها ظاهر شود، وهر گاه زکات را ندهند حیوانات بمیرند وهر گاه حکام (سلطان خ ل) در قضاوت جور کنند آسمان باران خود را نگهدارد وهر گاه ربا فاش وشایع گردد خسف وفرو رفتن به زمین خواهد بود).
حدیث یازدهم: ایضا آن حضرت صلى الله علیه واله وسلم فرمود:
(هر گاه در امت من ده خصلت ظاهر شود خداوند ایشان را به ده چیز عقوبت کند.
گفته شد:
یا رسول الله! چیست آن ده خصلت؟
فرمود: هر گاه دعا کم کنند بلا نازل شود، وهر گاه صدقات (قرض وهدیه ووقف ومطلق قدمهاى خیر وانفاقات خیریه) را ترک کنند مرضها زیاد شود وهر گاه زکات را منع کنند چارپایان بمیرند، وهر گاه سلطان جور کند منع باران شود، وهر گاه زنا در ایشان بسیار شود مرگ ناگهانى در ایشان زیاد شود، وهر گاه ربا زیاد شود زلزله ها زیاد شود، وهر گاه به خلاف آنچه خدا نازل فرموده حکم کنند دشمن ایشان بر ایشان مسلط شود، وهر گاه نقض عهد وپیمان کنند خداوند ایشان را مبتلا به قتل سازد، وهر گاه کم فروشى کنند خداوند ایشان را به سالهاى خشک وقحط بگیرد).
سپس این آیه را تلاوت فرمود:
(ظهر الفساد فى البر والبحر بما کسبت أیدى الناس لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون).(12)
فساد در دریا وخشکى ظاهر شد به سبب آن چه دست مردم کسب کرده تا اینکه بچشاند ایشان را اثر بعضى از آنچه عمل کرده اند، تا شاید برگشت کنند.(13)
حدیث دوازدهم: نیز از آن حضرت صلى الله علیه واله وسلم است که فرمود:
(از جبرئیل پرسیدم: آیا بعد از من به زمین خواهى آمد؟
گفت:
بلى یا رسول الله بعد از شما ده مرتبه به زمین نازل خواهم شد وده گوهر از روى زمین خواهم برد.
فرمود: آن گوهرها چیست؟
عرض کرد:
اول دفعه که نازل شوم برکت را خواهم برد، در دفعه دوم رحمت را خواهم برد، در دفعه سوم حیا را از چشم زنان خواهم برد، دفعه چهارم حمیت وغیرت را از سر مردان خواهم برد، دفعه ى پنجم عدالت را از دل سلاطین خواهم برد، دفعه ششم صداقت وراستى را از دل رفیقان ودوستان خواهم برد، دفعه ى هفتم مروت را از دل اغنیاء خواهم برد، دفعه ى هشتم صبر را از فقراء خواهم برد، دفعه نهم حکمت را از دل حکیمان خواهم برد، دفعه دهم ایمان را از دل مؤمنین خواهم برد).(14)
(سبب بردن این امور یا طرح کردن مردم است که چون از خود طرح مى کنند پس جبرئیل آنها را مى برد ویا اعمالى مى کنند، که سبب بردن آنها مى گردد).
حدیث سیزدهم: ایضا آن حضرت صلى الله علیه واله وسلم فرمود:
(زمانى بر مردن بیاید که سالم نماند براى صاحب دین دین او، مگر آن کس که فرار کند به دین خود از قریه اى به قریه اى واز کوهى به کوهى واز سوراخى به سوراخى، مانند روباهى که مى ترسد.
گفتند: یا رسول الله چه وقت خواهد بود این؟
فرمود: وقتى که به معیشت وزندگى نرسید ونائل نشوید مگر با معصیت خدا، پس هر گاه آن زمان شود عزوبت (ترک ازدواج) حلال شود.
گفتند: یا رسول الله چگونه باشد این با اینکه تو ما را امر به تزویج کرده اى؟
فرمود: هر گاه آن زمان شود هلاکت مرد بر دست پدر ومادرش خواهد بود، پس اگر او را پدر ومادر نباشد هلاکت او بر دست زن وبچه ى او خواهد بود، پس اگر او را زن وبچه نباشد بر دست خویشاوندان وهمسایگان او خواهد بود.
گفتند: یا رسول الله چگونه چنین شود؟
فرمود: او را ملامت مى کنند به تنگى معیشت، پس خود را به تکلف مى اندازد ودست اندازى مى کند در چیزهائى که فوق حد او است، تا اینکه او را در موارد هلاکت مى افکنند).(1)
حدیث چهاردهم: از حضرت رسول صلى الله علیه واله وسلم است که فرمود:
(زمانى بیاید بر امت من که علماء را نشناسند مگر به جامه ى نیک وقرآن را نشناسند مگر به صداى نیک، وعبادت نکنند خدا را مگر در ماه رمضان، پس هر گاه چنین کنند خداوند مسلط کند بر ایشان سلطانى را که نه علم دارد ونه حلم ونه رحم).(2)
وفرمود: در امت من خسف وقذف (فرو رفتن به زمین وسنگ باران شدن) خواهد بود.
گفتنند: یا رسول الله به چه سبب؟.
فرمود: به سبب شرب خمر واتخاذ زنان آوازه خوان.(3)
واز جمله ى آثار که مانند وقایع گذشته فهرست وار ذکر مى شود این است:
فقر وفلاکت بسیار شود. باران در غیر وقت ببارد. باران زیاد وگیاه کم باشد. بارانهاى تند سیل خیز ببارد. باران شدید باشد وابرهاى خشم کننده به حرکت آید. مرگ مفاجاة بسیار شود.(4) چارپایان مانند درندگان، بعضى، بعضى را فریسه ى خود کنند.(5) کفار بر پنج نهر مسلط شوند: سیحون، جیحون، فرات، نیل، دجله.(6)
کافر خوشحال باشد از اینکه مؤمن را در بلا وبیچارگى ببیند واز اینکه فساد را در روى زمین مشاهده مى کند.(7)
امتهاى مخالفه، یکدیگر را بخوانند وبا یکدیگر اتحاد کنند وبر مسلمین حمله کنند، مانند حمله وهجوم آوردن جمعى از خورندگان بر یک کاسه.
منبع : نشانه هاووقایع قبل وپس از ظهور1 - پرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویت پرتال پایگاه تخصصی تبیان مهدویت
کلیدواژه ها:
آثار استاد