مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
شادی و آرامش، تنها در گروی ارتباط صحیح با الله و رشدِ هماهنگ بخش فوق عقلانی دیده میشود. اگر تغذیهی این بخش، صحیح و مداوم انجام گیرد، علاوه بر شادی و آرامش، انسان، به سطح بالاتری از مهربانی و رحمت رسیده و قادر است، دامنهی مهرورزی خود را نسبت به انسان ها و موجودات دیگر، وسیعتر نماید.
علائم شخص غافل
غفلت چیست و انسان غافل کیست؟
در جلسات گذشته آموختیم که وقتی سخن از غفلت به میان میآید، به این معناست که یک امرِ حقیقی وجود دارد که انسان، نسبت به آن غفلت ورزیده و به آن توجهی ندارد.
میدانیم که همهی ما در رحم دنیا، ماهیت جنینی داریم. یعنی وظیفهی ما در مدتِ زندگیمان در دنیا، آماده شدن برای تولد به عالمی بی نهایت کامل تر، بزرگتر و پیچیدهتر از دنیاست. و سعادت هر انسان، نیز در گروی همین آمادگیِ است که در دنیا برای بهرهبرداری از شرایط زیستی آخرت کسب نموده است.
ماهیت جنینیِ انسان در دنیا، ثابت میکند که همه چیز در دنیا، تنها ابزاری در دست انسان هستند تا او را به هدف (تحصیل شرایط زیستی آخرتی) برسانند، نه اینکه خودشان به عنوان یک هدف، برای انسان تعریف شده و تلاشهای او را به سوی خود معطوف سازند.
بنابراین میتوانیم به صراحت اعلام کنیم که چهار بخش پایینی وجود ما (حس، خیال، وهم و عقل)، بخشهای مقدماتی و ابزاریِ ما، برای رشد بخش انسانی و الهیِ ما (فوق عقلانی) بوده و به تنهایی و مستقلاً، فاقد ارزش و اعتبار میباشند.
در زیارت عاشورا، از خداوند، طلب میکنیم مقام محمودی که اهل بیت در آن مقام قرار دارند. تنها بخشی از وجود ما، که قابلیت رشد تا چنین مقامی را دارد، بخش فوق عقلانی (انسانی) ماست. یعنی همان بخشی که نفخهی الله بوده و از نظر خداوند، صاحبِ اصالت میباشد.
امّا بخشهای دیگر فاقد اصالت اند، و به تنهایی صاحب اعتبار نبوده و کمالِ انسانی محسوب نمیشوند.
با توجه به توضیحات فوق درمییابیم که غفلت، در حقیقت، بیتوجهی به بخشِ اصیل و صاحبِ ارزش وجود انسان (بخش فوق عقلانی) و پرداختن به کمالاتِ غیر معتبر بخشهای پایینی است.
پرداختن به جنبههای حسی (پول، زمینی، مسکن، اتومبیل و ... )، جنبههای گیاهی (رشد، تغذیه، تولید مثل، ورزش و ...) و یا جنبههای حیوانی (ازدواج، امور سیاسی، اجتماعی و شغلی و ...) جنبههای عقلی (تحصیل مدارک و مدارج علمی) بدون در نظر گرفتن تغذیه و رشد بخش فوق عقلانی، غفلت نام دارد. زیرا در چنین حالتی، انسان، ماهیت ابزاری کمالات چهار بخش پائینی را فراموش کرده و آنها را به عنوان یک هدف مستقل نشانه میگیرد. در این صورت هر چه در این بخشها، موفقتر میشود، از سطح آرامش و شادی او کاسته شده و در قیامت معطلی بیشتری خواهد داشت.
موفقیت در چهار بخش پائینی، تنها زمانی به نفع انسان خاتمه مییابد که در جهت رشد بخش فوق عقلانی به استخدام درآید.
افزایش آمار طلاق، افسردگیها، بیماریهای روانی، اضطرابها، پرخاشگریها بیشتر در کسانی دیده میشود که بدون توجه و تغذیهی بخشِ انسانی (فوق عقلانی) به موفقیتهای بزرگی در کسب کمالات چهار بخش پائینی رسیده اند.
شادی و آرامش، تنها در گروی ارتباط صحیح با الله و رشدِ هماهنگ بخش فوق عقلانی دیده میشود. اگر تغذیهی این بخش، صحیح و مداوم انجام گیرد، علاوه بر شادی و آرامش، انسان، به سطح بالاتری از مهربانی و رحمت رسیده و قادر است، دامنهی مهرورزی خود را نسبت به انسان ها و موجودات دیگر، وسیعتر نماید.
کسانی که در ظاهر متدین هستند، امّا نسبت به گذشته مهربانتر، آرامتر و شادتر نشدهاند، یعنی دین را به عنوان تغذیهی بخش فوق عقلانی جذب نکرده اند. چنین کسانی دائماً با صورت و ظاهر دین ارتباط داشته و اساساً دین، توسط باطن او (بخش انسانی) جذب نمی شود. آنها عموماً آداب دینی را رعایت میکنند، امّا بر سرمستی، نشاط، قدرت، رحمت و آرامش نفس او افزوده نمیگردد.
انسان های عاقل و زیرک، کسانی هستند که از بخش فوق عقلانی خود غافل نشده، و از تمام چهار قوهی دیگر، در جهت رشد این بخش استفاده میکنند. لذا در هیچ کدام از جریاناتِ زندگیشان، به اضطراب و آشفتگی نمی رسند.
نشانه های غافل از نگاه حضرت امیر
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میفرمایند:
انسان غافل در فرصتی که خداوند به او داده است (عمرش)، با انسانهای غافل شبیه خود که همتشان دنیاست سرگرم اند. و با گناهکاران روز خود را سپری میکنند، بیآنکه راه درستی را بپیماید، و یک پیشوای راهنما، داشته باشد. تا اینکه خداوند کیفر گناهانش را به او نشان داده و پردههای غفلت را بر او کنار بزند (زمان پیری و مرگ)، آنگاه است که به مرگ (که عمری از آن روی گردان بودهاند) روی میآورند و مجبورند به آنچه که عمری برایش دویدهاند، پشت کنند. لذا هر چه از مطلوبهایشان که جمع کردهاند، سودی برایشان ندارد و آرزو و اهدافشان در دنیا، هیچ به کارشان نمی آید.
انسانهای غافل، عموماً قادر به تحمل مؤمنان حقیقی نیستند، زیرا مؤمنان، دائماً سعی در برطرف کردن غفلت آنان و نجاتشان از شرایط مهلک آنان دارند، اما این جدا شدن، موردپسند غافلان نبوده و ترجیح میدهند به سبک غافلانهی زندگی خود ادامه دهند، لذا سعی میکنند بیشتر با انسانهایی شبیه به خودشان رفاقت کنند، تا بتوانند راحتتر به گناهان خود ادامه دهند.
انسانهای غافل، کاملاً درک میکنند که برای آموختن هر حرفه و مهارتی باید دوره ای را تحت نظارت یک استاد بگذرانند، امّا برای رسیدن به هدفِ غایی خلقتشان و رسیدن به کمال انسانی، هرگز حاضر به زانو زدن در محضر یک استاد و راهنما نبوده و اساساً احساس نیاز به چنین مسئلهای در خود نمیکنند.
اما همین انسانها، وقتی به کیفر گناهانشان، مبتلا شده، و یا به زمان پیری و یا مرگ میرسند، تازه به فکر مردن و عواقبِ پس از آن میافتند. حال آنکه صدها بار اطرافیان و عزیزانشان را از دست داده و اساساً این لحظه را برای خود پیش بنیی نمیکردهاند. اما وقتی به مرگ نزدیک میشوند، باید به تمام آنچه را که عمری برایش زندگی کرده و برای بدست آوردنش، عمرشان را هزینه کردهاند، پشت کرده و آنها را رها کنند.
کمی فکر کنیم!!!
ما عمرمان را صرفِ رسیدن به چه هدفی میکنیم؟ آرمانها و اهدافِ ما، از جنس کدام بخش از بخشهای پنجگانه وجودمان هستند؟ نوع غمها و شادیهای ما از کدام بخش است؟
فراموش نکنیم که همهی آنچه را که عمری برایش دویدهایم، فقط تا لحظهی تولدمان به برزخ با ما خواهند بود. کاش عمرمان را صرف اهدافی کنیم، که بعد از تولدمان، سرمایههای ابدی ما بوده و برایمان نکبتزا نباشند. زیرا پرداختن به هر کمالی بدون توجه به بخش فوق عقلانی، نه تنها، سرمایهی ابدیِ کسی نخواهد بود، بلکه تماماً دردسر و عامل شقاوتِ او در برزخ میباشد.
انسانهای زیرک افرادی هستند که تمام عمر خود را با همه ارتباطات و انتخابهایشان، به گونهای تنظیم میکنند، که آنان را برای رسیدن به هدف خلقتشان یاری کرده و به تولد سالمشان به برزخ منجر گردد.
«والحمدلله رب العالمین»
برگرفته از مباحث انسان شناسی، استاد محمد شجاعی
کلیدواژه ها:
آثار استاد