مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یکی از نیازهای اساسی انسان، شاد زیستن است، زیرا انسان متعادل، خود و جامعه خود را در پرتو آن می سازد؛ از این رو همه به دنبال شادی اند. البته اگر ما به اطراف خود بنگریم، صحنه هایی از غم و شادی را به وضوح مشاهده خواهیم کرد که هر کدام در جای خود لازمه زندگی بشر است.
بهار طرب انگیز، آبشارهای زیبا، گل های رنگارنگ، سرخی طلوع خورشید، صبح زیبا، نغمه خوانی پرندگان قشنگ، رویش گیاهان، و از طرف دیگر، فصل خزان و برگ ریزان، لحظه غروب خورشید، پژمرده شدن گل ها و ریزش شکوفه ها، بیماری و مرگ، تنگ دستی و حوادث تلخ، دو روی سکه زندگی انسان را تشکیل می دهند.
گاهی غم، و زمانی شادی به سراغ انسان می آید، اما او فطرتاً از غم گریزان و به شادی متمایل است.
استاد مرتضی مطهری رحمه الله در تعریف شادی می نویسد:
سرور، حالت خوش و لذت بخشی است که از علم و اطلاع به اینکه یکی از اهداف و آرزوها انجام یافته یا انجام خواهد یافت، به انسان دست می دهد و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناکی است که از اطلاع بر انجام نشدن یکی از هدف ها و آرزوها به انسان دست می دهد.
در دنیای پراضطراب و پرتلاطم امروز، آرامش و داشتن خیالی آسوده، نعمتی است که همگان آرزوی آن را دارند. در واقع، یکی از نیازهای اساسی انسان، شادزیستن است که در پرتو آن، با رسیدن به تعادل روحی، خود و جامعه اش را به سلامت و پویایی رهنمون می شود.
انسان به طور فطری از غم گریزان و به سوی شادی در حرکت است. شادی و نشاط نه تنها بر روح و روان انسان، بلکه بر جسم او نیز تأثیر می گذارد. از نگاه اجتماعی، نیز شادمانی، قلب ها را به یکدیگر نزدیک و ترس، نگرانی، ناکامی و بدگمانی را بی اثر می کند. ارسطو می گوید: «شادی، بهترین چیزهاست و آن قدر اهمیت دارد که دیگر چیزها وسیله به دست آوردن آن هستند.» دین مقدس اسلام نیز که تأمین کننده صلاح دنیا و آخرت آدمی است، شادی های مناسب و حلال را تأیید می کند و پیروانش را از افسردگی و بی حالی برحذر می دارد.
البته این را نیز باید پذیرفت که هر انسانی در زندگی خود، صحنه هایی از غم و ناراحتی را در کنار شادی تجربه می کند، و اساسا وجود غم در زندگی انسان، موجب تعادل بخشی به زندگی است.
ملاک غم و شادی انسان
چیزی كه در آیات و روایات زیاد روی آن تكیه شده و ملاك ارزشیابی غم و شادی قرار گرفته، متعلق غم و شادی است. یعنی اینكه چه چیزی انسان را شاد یا غمگین میكند. به تعبیر بهتر: انسان كمالخواه در مقابل چه اموری باید خوشحال و در مقابل چه چیزهایی باید غمناك گردد؟ امام علی(علیه السلام) در این زمینه میفرماید:
مولا، با استفاده از قرآن كریم، زهد را با غم و شادی پیوند میزند و میگوید: «شاخهها و مصادیق زهد، همه در میان دو كلمه از قرآن خلاصه میشود: باشد كه برای آن چه كه از دست دادهاید، اندوهگین نشوید و برای آن چه بهره میبرید شادی نكنید هر آنكه بر از دست رفته اندوهناك، و بر دستاورد شادمان نشود، هر دو روی سكهای زهد را بهره یافــته است»
«اما بعد، گاه باشد كه مرد از به دست آوردن چیزهایی شاد میشود كه از دستش نمیرفته و در عین حال، غم از دست دادن چیزهایی را میخورد كه دست یافتن به آنها محال بوده است، چنان باید كه شادی و سرور تنها به سبب بهرههایی باشد كه از آخرت خویش به دست آوردهای و دریغت بر ارزشهای اخروی باشد كه از دست میدهی، اما از بهرههایی كه از دنیای خویش به چنگ میآوری، شاد مباش و از ارزشهای دنیوی و مادی كه از دست میدهی اندوهگین مشو، و همت خویش را به تمامی، صرف دنیای پس از مرگ كن».
«پس چنین مباد در نگاه تو، دست یافتن به لذتی، یا فرو نشانیدن آتش خشمی، برترین دست آورد باشد، كه در نگاه چون تویی برترین ارزشها میباید میراندن باطلی یا زنده كردن حقی باشد و نیز بایسته است كه برای آن چه پیش میفرستی، شادمان شوی و بر آن چه بر جای مینهی افسوس بخوری و فراسوی زندگی این جهان را همت گماری».
مولا، با استفاده از قرآن كریم، زهد را با غم و شادی پیوند میزند و میگوید: «شاخهها و مصادیق زهد، همه در میان دو كلمه از قرآن خلاصه میشود: باشد كه برای آن چه كه از دست دادهاید، اندوهگین نشوید و برای آن چه بهره میبرید شادی نكنید هر آنكه بر از دست رفته اندوهناك، و بر دستاورد شادمان نشود، هر دو روی سكهای زهد را بهره یافــته است».
پس:
هر یك از غم و شادی جایگاه خاص خود را دارد و انسان به هر دو به عنوان یك شئ ارزشمند نیازمند است؛ زیرا همانطور كه شادی باعث نشاط روح میگردد؛ غم، انسان را برای فعالیت بیشتر تحت فشار قرار میدهد. اگر فشاری بر انسان، وارد نشود، شرایط موجود را مطلوب میپندارد و در نتیجه، دست به تلاش و كوشش نمیزند. این امر باعث ركود میگردد. مثل شخصی كه به بیماری ایدز یا سرطان مبتلا میشود، زیرا این دو بیماری مدتها در حالت كمون و خفا به سر میبرد و بیمار شرایط موجود را طبیعی و مطلوب میپندارد و لذا در این شرایط به دنبال درمان نمیرود.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند: اما بعد، گاه باشد كه مرد از به دست آوردن چیزهایی شاد میشود كه از دستش نمیرفته و در عین حال، غم از دست دادن چیزهایی را میخورد كه دست یافتن به آنها محال بوده است، چنان باید كه شادی و سرور تنها به سبب بهرههایی باشد كه از آخرت خویش به دست آوردهای و دریغت بر ارزشهای اخروی باشد كه از دست میدهی.
از بهرههایی كه از دنیای خویش به چنگ میآوری، شاد مباش و از ارزشهای دنیوی و مادی كه از دست میدهی اندوهگین مشو، و همت خویش را به تمامی، صرف دنیای پس از مرگ كن
منشأ شادیهای دنیوی
گفته شد كه شادی نباید برای خوشیها و لذتهای دنیایی باشد، اكنون اضافه میكنیم كه شادی برای دنیا از جنس غفلت، ولی حزن و اندوه از جنس هشیاری است. توضیح اینكه وجود اندوه وابسته به دو شرط است:
1. وقوع حادثة ناگوار و وجود چیزی ناسازگار.
2. فهم ناگواری و ناسازگاری؛ هر چه فهم انسان بیشتر باشد اندوه او بیشتر خواهد بود؛ بنابراین، هر چه انسان، غفلت بیشتر داشته باشد، زمینة شادی و طرب در او زیادتر است. در ادبیات آمده است: خوشا آنكه كره آمد و خر رفت.
امیر مومنان، وضعیت غفلت زدگان دنیا را كه به شادیهای تخدیری روی آورده و به آن دل خوش كردهاند، چنین توصیف میكند:
«چه بسیار تنهایی عزیز و خوش آب و رنگی كه به كام زمین فرو رفتهاند، حال آنكه در دنیا با ناز و نعمت تغذیه میشدهاند و در دامن آبرو و شرف پرورش مییافتهاند، لحظههای اندوهگنانهشان را با تفریح درمان میكردند و هر گاه به مصیبتی دچار میآمدند به بی تفاوتی پناه میبرند، تا مبادا لحظة خرمی زندگی و بازی پوچ و سرگرمیشان را از دست بدهند. آری، درست در همان گرما گرم عیش و نوش و در فضای آن زندگی غفلت آلودكه دنیا و عاشق ناز پروردهاش به هم لبخند میزنند، ناگهان روزگار با خار جان گزایش او را میگزد و در گردش روزان و شبان نیروهایش را در هم میشكند و هیولای مرگ از نزدیك بر او خیره میشود. »
فرآوری: زین الدینی
بخش نهج البلاغه تبیان
کلیدواژه ها:
آثار استاد