مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
نزدیک ترین فرد به انسان، کسی است که مودت و دوستی با او دارد. حتی اگر نسبش دور باشد؛ دورترین فرد به انسان کسی است که مودت و محبت نداشته باشد. حتی اگر نسبش نزدیک باشد.
در شب میلاد امام حسن مجتبی (علیهالسلام)، به مباحثی پرداخته میشود که مربوط به کیفیت روابط انسانی است. انسان ها در ارتباط با دیگران، گاهی دچار مشکل و سوالاتی میشوند. مثلا من به خاطر تعلقی که به فرزندم، پدر و مادرم، همسرم و... دارم، چه کار کنم؟ آیا دوستش داشته باشم یا نداشته باشم؟ از کجا بفهمیم اطرافیان مان خویش ما هستند یا ما خویش آنها هستیم؟
حضرت قاعده ای به ما میدهد که تکلیف ما را در این روابط مشخص میکند. می فرماید: «القَریبُ مَن قَرَّبَتهُ المَوَدَّةُ و إن بَعُدَ نَسَبُهُ وَالبَعیدُ مَن باعَدَتهُ المَوَدَّةُ وإن قَرُبَ نَسَبُهُ وَلَا شَیْءَ أَقْرَبُ مِنْ یَدٍ إِلَى جَسَدٍ، وَإِنَّ الْیَدَ إِذَا نَغَلَتْ قُطِعَتْ، وَإِذَا قُطِعَتْ حُسِمَتْ= بهترین دوست نزدیك به انسان، آن كسى است كه در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد، گرچه خویشاوندى نزدیكى هم با ما نداشته باشد و بیگانه ترین افراد كسى است كه در محبّت و دلسوزى بیگانه باشد، گرچه از نزدیك ترین خویشاوندان باشد. چیزی از دست به بدن نزدیكتر نیست؛ درحالی كه همین دست اگر بشكند و فاسد گردد آن را می برند، یا داغ می كنند».
«القَریبُ مَن قَرَّبَتهُ المَوَدَّةُ وإن بَعُدَ نَسَبُهُ»، یعنی نزدیک آن کسی است که مودت و دوستی با تو دارد. حتی اگر نسبش دور باشد. دقت کنید گاهی پدر و مادر که قریب انسان هستند، اما خویشاوندی ندارند. چون از جنس تو نیستند. طبیعت گرا هستند و تو را ابزار و وسیله دنیایی خود قرار میدهند. غایت آرزوها و خط مشیهایشان جهنم رفتن است و تو را به خدا نمیرسانند. بنابراین، اینها کس تو نیستند. اما یک شاگرد میتواند نزدیک و کس انسان باشد. میبینید که حس او از سایر نزدیکان مان بیشتر و وفادارتر است. او دوست و نزدیک، خواهر یا برادر ما میشود.
اما انسان از قِبل دوستی طبیعت گرایان، به مودت نمی رسد. آنها او را به غیب نمی رسانند و اگر به دوستی با آنان ادامه دهد، عمرش تلف میشود.
جمله ی «وَالبَعیدُ مَن باعَدَتهُ المَوَدَّةُ وإن قَرُبَ نَسَبُهُ»، یعنی دور کسی است که دوستی و مودت با تو ندارد، حتی اگر نسبش نزدیک باشد.
پس موضوع مودت است. مودت هم یعنی محبت همراه پاکار بودن، وفادار بودن و خدمت کردن. مودت یعنی غصه تو غصه اوست. فقدان تو فقدان اوست. سختی تو سختی اوست. شادی تو شادی اوست. اصلاً حسادت به تو نمیکند. چون تو را از خودش میبیند. قاعده «هو انت» یعنی وقتی به تو نگاه میکند، تو را خودش میبیند. از اینرو، وفادار میماند و هر کاری که از دستش بر بیاید، برایش انجام میدهد. ما هم باید برای اینگونه افراد مودت داشته باشیم. این گونه افراد دوست واقعی هستند.
جمله های «وَلَا شَیْءَ أَقْرَبُ مِنْ یَدٍ إِلَى جَسَدٍ وَإِنَّ الْیَدَ إِذَا نَغَلَتْ قُطِعَتْ وَإِذَا قُطِعَتْ حُسِمَتْ »، یعنی چیزی نزدیک تر از دست به بدن نیست. مثلا می گویند فلانی بازوی من است. گاهی این دست میشکند و آسیب میبیند یا قطع میشود. برای اینکه دست گرفتاری بیشتری درست نکند، جایش را داغ می کنند. گاهی لازم است انسان با اطرافیانش، اینگونه برخورد کند. هر چند عزیز باشند. چون کس تو نیستند، باید آنها را کنار گذاشت و جایش را داغ کرد. بعضیها بقدری اشتباه میکنند که مثلا اگر بچهشان جهنم هم برود، پدر و مادرش با او به جهنم می روند.
عبادت ظاهری و باطنی بدون تزکیه اثرگذار نیست
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) فرمودند: «إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَکی لَها= بهراستی هر کس عبادت را به خاطر عبادت طلب کند، خود را تزکیه نموده است». گاهی عبادت را به ما عرضه میکنند و باید انجامش بدهیم. مثل حج که واجب میشود، اما در طلب ما نیست. واجب است که باید آن را بجا آورد یا روزه ماه رمضان که انسان را به ضیافت دعوت میکنند. ممکن است کسی میل و عشقی به این ضیافت نداشته باشد. برای شخص مهم نیست که چگونه برود و فقط برای رفع تکلیف روزه می گیرد. ولی گاهی انسان عبادتی را میطلبد که همراه آن عشق، قرب، بزرگی و انس هست. برای اینکه میخواهد به آسمان راه پیدا کند.
اگر کسی طالب عبادت است، خودش را پاک میکند. همانطور که برای رفتن به عروسی یا مهمانی یا معاشرت عمیق، با یک لباس پاک و تمیز حضور پیدا میکند. چون ارتباط برایش مهم است. از این رو، برای این ارتباط، سرمایه گذاری و وقت میگذارد.
در عبادت هم انسان با کسی ارتباط دارد که تمام درون و بیرونش یکی است. اگر در طلب داشتنمان راست بگوییم که مثلاً می خواهیم امروز با امام زمان (علیهالسلام) رابطه برقرار کنیم، یا شب بلند شوم نماز شب بخوانم، حتما تزکیه و پاکی به سراغش میآید.
«تزکیه» یعنی هم در ظاهر پاک باشی و هم در باطن. در ظاهر یعنی نمیتوانی با لباس معمولی در خانه یا محیط کار نماز بخوانی. باید لباس مخصوص عبادت را بپوشی. باید سجاده و تسبیح خوب داشته باشی. جای آرام و بدون سر و صدا انتخاب کنی. چون در محضر هستی و میخواهی ارتباط برقرار کنی. باطن تزکیه هم استغفار و توبه است. نباید در گناه لجبازی کرد. اگر اصرار به این لجبازی در گناه کنیم، چطور میتوانیم عبادت داشته باشیم.
پس طلب خیلی مهم است. چون وارد شدن به یک عشقبازی و رابطه و پیدا کردن جایگاه در غیب است. چون می خواهیم ما را بشناسند و عضو حزب آنها بشویم.
فرق است بین کسی که طالب باشد، با کسی که به زور آمده باشد. اگر طلب باشد، تزکیه هم هست. یعنی انسان خودش را برای یک عبادت خالصانه و عاشقانه آماده و پاک می کند.
نفسی که امام حسن علیه السلام را با خود ندارد، از قافله عشق به دور است
ائمه معصومین، مظهر خدا بر روی زمین و خلیفة الله و مثل اعلی هستند. چقدر ما سعادتمندیم که خداوند این شخصیتها را هم پدران و خانواده اصلی ما قرار داده است و هم امام و مثل اعلی. پس باید خیلی قدردان بود. چون آنها نسب و رحم ما هستند و کسی نمیتواند این گونه ما را هدایت کند و حکمت و اصول انسانی به ما یاد بدهد. بنابراین، شایسته است در ارتباط با حضرات، موانع را از ذهن و دلمان برداریم تا آن تعلق و اتصال درک شود.
این که کسی نمیتواند بهتر از پدر و مادر و نسبش به حضرت مجتبی (علیهالسلام) تکیه کند و عاشقش باشد، یعنی به خودش ظلم کرده است. یک فقدان عظیم است که انسان او را در زندگیاش نداشته باشد. نفسی که امام مجتبی (علیهالسلام) را ندارد، مسکین است و باخته است و هیچ چیزی ندارد؛ هر چند امام حسین (علیهالسلام) را هم داشته باشد.
ما باید در ارتباط با خانواده آسمانیمان، ورای چهارده معصوم، بتوانیم به گونهای زندگی کنیم که وقتی از دنیا رفتیم و وارد نظام برزخی شدیم، انبیاء ما را بشناسند. اگر چشم مان به حضرت موسی، کلیم الله افتاد، بتوانیم ایشان را بشناسیم. باید او را در همین دنیا داشته باشیم. این داشتن خیلی مهم است. پس باید درست زندگی کرد و برای عاشقی وقت گذاشت.
خیلی وقت ها عمرمان در ارتباط با آدمهای جمادی، مثل ثروتمندان و پولدارها یا آدمهای گیاهی، مثل فلان ورزشکار یا فلان قهرمان یا کسانی که شئونات حیوانی دارند، تلف میشود. بعضیها با دانشمندان و علما اینطور هستند. این نوعی تنزل شخصیت است. اگر به اینها بگوییم با چند امام یا ولی خدا یا صدیقین یا اولیای الهی یا شهدا رفت و آمد و رابطه شخصی دارید؟ می بینید با هیچ کدام از این شخصیتها پیوندی ندارند. چنین آدمی فقیر و مسکین است. این هم بدبختی ماست که عمرمان را در تقرب شرکآمیز با آدمهائی تلف کردیم که نه ضرری دارند و نه نفعی.
شیطان هم همیشه ما را گرفتار بدبختی های جمادی یا گیاهی یا حیوانی یا نداشتن های علمی میکند تا فهم تفاوت «نداشتن و داشتن حقیقی» را ندانیم.
بنابراین، آن چیزی که باید برایش وقت بگذاریم و هزینه کنیم، ارتباط با خاندان و اصل و نسب خودمان است. وقتی برای این ارتباط وقت نمیگذاریم، بیبرکتی و قساوت قلب به سراغمان میآید و ارتباطات و عواطف مان از بین می رود. در این صورت است که معنای زندگی از بین می رود.
طبیعت «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» بخشهای کثرت هستند و کثرت هیچ وقت برای انسان امنیت نمی آورد. انسان در ارتباط با «وحدت و احد» امنیت و آرامش پیدا میکند. اگر انسان با احدیت ارتباط نگیرد و خودش را به وحدت نرساند و به عالم احد نرسد، به پریشانی، غصه، اضطراب و پوچی میرسد.
پس خوب است که در ارتباط با غیب، جدی باشیم. راه این ارتباط گرفتن هم ساده است. چون از طرف آنها همیشه برای ارتباط عاشقانه راه باز است و مشکلی وجود ندارد و آنها این لیاقت را به ما داده اند. شرافت حقیقی زمانی است که به ما اذن بدهند تا به محضر آنان برسیم. ولی این ما هستیم که غافل از آنها هستیم.
چنانکه امام حسن مجتبی (علیهالسلام) فرمود: «بَیْنَکُمْ وَبَیْنَ الْمَوْعِظَةِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّةِ= میان شما و پند و اندرز، پردهاى از غفلت و غرور وجود دارد». اگر کسی شما را با نیت خیرخواهی موعظه میکند، در شما یک خودخواهی وجود دارد که موجب می شود تا گوش نکنی. در روایت سفارش شده که انسان باید عاشق موعظه باشد. کسی که از موعظه بدش میآید، قطعاً جهنمی است. در فرهنگ مدرنیته موعظه کردن جایی ندارد. درحالی که موعظه، نیاز بخش انسانی انسان است که اگر نباشد، انسان را از مسیر آدمیت به دور میکند و سوق به جهنم می دهد.
اگر قرار است وقف خانواده آسمانی بشوی و عاشق آنها بشوی، وقت بگذار و همهاش بدنبال دغدغههای زندگی دنیایی ات نباش.
قا/254
امامت/ امام حسن مجتبی
کلیدواژه ها:
آثار استاد