مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
توکل محبوبترین کارها نزد خداوند است. برای درک لذت توکل، باید از غیر خدا گسست، زمانی که آدمی به این درجه از توکل رسید، روزی او، از «من حیث لا یحتسب= از جایی که گمان نمیکند»، میرسد.
یک حدیث شریف قدسی را بیان میکنیم که در آن، خداوند تبارک و تعالی به نبی اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) در سفر معراج، توصیههایی فرمودهاند، این حدیث شریف را علمای فراوانی مانند مرحوم دیلمی در «ارشاد القلوب»، مرحوم مجلسی در «بحارالانوار»، مرحوم شیخ حرعاملی در « جواهر السنیة فی الاحادیث القدسیة» نقل کردهاند, ایشان از قول امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) از امیرالمؤمنین (علیه السلام)، روایت میکنند: «انّه قال، انَّ النبی (صلی الله علیه و آل و سلم) سئل ربه سبحانه لیلة المعراج= پیامبر ص در شب معراج از پروردگار سبحان، سؤال کرد»: «فقال یا رب ایَّ الاعمال افضل= ای خدای من! نیکوترین کار، چه کاری است؟»، «فقال الله عزوجل لیس شیءٌ افضل عندی من التوکلُ علیَّ والرضا بما قسمته= خداوند در پاسخ میفرماید: هیچ عملی نزد من، محبوب تر و نیکوتر از توکل به من و رضا به آنچه که برای بندهام قسمت کردهام، نیست». به موضوع «رضا» جداگانه خواهیم پرداخت.
«توکل» یعنی وکیل گرفتن خدا، یعنی کارها را، به خداوند تبارک و تعالی، واگذار کنیم؛ به عبارتی وقتی که وظیفه خود را از طریق شرع، اخلاق و اساتید شناختیم و آن را به درستی انجام دادیم، از آن به بعد، این که چه اتفاقی میافتد را به خدا واگذار کنیم. مانند کسی که وکیلی برای خود اختیار میکند تا کارهایش را انجام دهد. «فاذا عزمت فتوکل علی الله؛ انَّ الله یحب المتوکلین» (آل عمران/159 و 160). «ان ینصرکم الله، فلا غالب َ لکم و ان یخذلکم فَمن ذالذی ینصرکم من بعده و علی الله فلیتوکل المؤمنون= هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتید، پس بر خدا توکل کنید و او را وکیل خود قرار دهید»، «انَ الله یحب المتوکلین= خدا کسانی را که روی او حساب می کنند و بر او توکل می کنند، دوست دارد.»
این معنا برای کسانی که دوران انقلاب و دفاع مقدس را گذراندهاند، قابل درک است، مانند امام خمینی (ره) که به تنهایی، ولی با توکل به خدا عمل کرد. به این نکته، عمیقا توجه کنید که بسیار مهم است: مسئله توکل آنچنان شیرین است که گاهی برای بهره و لذت بیشتر، به توکل احتیاج داریم. به عنوان مثال، کودکی را در نظر بگیرید که در حال یادگیری دوچرخه سواری است. وقتی کسی پشت دوچرخه اش را می گیرد، حس خوشحالی دارد. اما وقتی که پشت دوچرخه را رها می کنند و خودش می تواند دوچرخه سواری کند، لذت فراوانی می برد و دوست ندارد کسی به کمکش بیاید. توکل به خدا هم این گونه است. یعنی برای درک لذت توکل، باید از دیگران بگسلد و برخدا تکیه کند. مانند امام خمینی (ره) که تنها عمل کرد، یا حضرت موسی (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله) که تنها عمل کردند. آنگاه که حضرت موسی (علیه السلام) فرمود: «انَّ معی ربّی سیهدین= پروردگارم همراه من است و مرا هدایت میکند». اگر انسان به این حظ و شهود، که پروردگارم همراه من است، دست یابد، روزی او از جاهایی که حساب نمی کند، میرسد؛ کارهای او از جاهایی که حساب نمیکند، انجام میشود. چنان که در جریان انقلاب و دفاع مقدس، بدون هیچ پول و امکانات و تجربهای و با وجود تحریم، تجربه کردیم. همان گونه که برای پیغمبر هم، این سختیها، پیش آمد و سه سال در شعب ابی طالب، هر شب، صدای زنان و کودکان از گرسنگی بلند بود؛ ولی اراده خداوند، این گونه تعلق گرفته بود که توکل و تحمل کنید تا ببینید خداوند چگونه راه را برایتان باز میکند. در همه امور همین طور است؛ در درس خواندن، ازدواج کردن و مبارزه در راه خدا.
جهاد برای خدا، با تکیه و توکل بر او میسر است
با تکیه بر خداوند، مؤمنان سختیها و رنجها را به جان میخرند و از جان و مال خویش در راه او میگذرند، و چون چنین کردند، خداوند به وعدهی خویش عمل میکند و ایشان را بر دشمنانشان پیروز میکند و رنجهایشان را التیام میدهد.
در دوران سخت مبارزات با رژیم شاه، هنگامی که مردم مشغول زندگی خود بودند، عده ای در زندانها تنها و غریب، شب تا صبح شکنجه می شدند، نه یک سال، و نه دوسال، بلکه سال ها. ولی امیدوار بودند که خداوند آنها را از زندان و شکنجه نجات دهد، چنان که خداوند آنها را نجات داد و شکنجهگرها را اسیر آنها کرد و بر آنها حکومت و عزت داد.
اگر خدا را کمک کنید،«فلا غالب لکم=هیچ کس نمی تواند بر شما غلبه کند»، چگونه؟ «جاهدوا باموالکم و انفسکم= با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید». با سختی و زحمت کشیدن در راه خداوند و سرمایهگذاری برای او. مانند دوران دفاع مقدس، و یا دوران پیروزی انقلاب که فشارهای مختلفی را به تنهایی پشت سر گذاشتیم و یا وضعیت حوزه های علمیه که گاهی اوقات، به سختی معاش میکنند.
مرحوم آیت الله نجفی، تعریف میکرد، «زمانی بود که سه ماه نتوانستم شهریهی طلبه ها را بدهم. طلبه ای که شهریه ی بخور و نمیر میگیرد، اگر به او نرسد، برای نان شبش هم لنگ است. سه ماه گذشت تا یک روز، به جمکران رفتم و به امام زمان(علیه السلام) توسل کردم، همان روز حضرت، مشکلمان را برطرف کرد. یعنی کار برای خدا و امام زمان (علیه السلام) این مسائل را دارد.
رفاهطلبان و شکم پرستان که تحمل این را که صورتشان را با سیلی سرخ نگه دارند، ندارند. لیاقت توکل کردن را هم ندارند. کسانی که وقتی عصبانی میشوند، اخلاق را زیر پا می گذارند و از خدا ناامید می شوند، این افراد، نمی توانند بگویند: «معی ربّی سیهدین=خدا همراه من است و هدایتم می کند»؛ چنان که خداوند می فرماید: «وان یخذلکم فمن ذالذی ینصرکم= اگر قرار باشد ذلیل شوید، چه کسی می تواند شما را از دست خدا نجات دهد؟» درادامه می فرماید: «من بعده» یعنی بعد از آن خذلان الهی.
در نتیجه میفرماید: «و علی الله فلیتوکل المؤمنون= و مومن باید بر خدا توکل کند». یعنی برهیچ کس نه، »تقدیم ما حقُّ التحصیل یفیدالحمل»، فقط بر خداباید توکل کنند. یعنی کسی که پشتش ضعیف است و ترس او را فرا میگیرد و حال و حوصلهی مبارزه و رنج و جهاد برای خدا و امام زمان را ندارد، این شخص مؤمن نیست.
نتیجه توکل به خدا، آرامش و اضطراب نداشتن
وقتی تکیهگاه انسان خداوند باشد، به هنگام هجوم سختیها، دچار تشویش و اضطراب نمیشود، چرا که میداند به کسی تکیه کردهاست، که کلید خزائن عالم به دست اوست.
خوش به حال کسی که با تکیه بر خدا اضطراب نمیگیرد، یعنی وقتی که سختی ها به او هجوم می آورد، دچار تشویش و بداخلاقی نمیشود و به اطرافیان خود پرخاشگری نمیکند، و در اوج سختی و ناراحتی با توکل بر خداوند لبخند میزند، خداوند این صحنهها را دوست دارد؛ اینکه ما در سختیها چه اندازه، قبولش داریم و به او تکیه میکنیم، به کسی که، «لله خزائن السموات و الارض= خزائن آسمانها و زمین در دست اوست، «وَلِلَّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَیْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ = و نهان آسمانها و زمین از آن خداست و تمام كارها به او بازگردانده مى شود پس او را پرستش كن و بر او توكل نماى و پروردگار تو از آنچه انجام مى دهید غافل نیست»، (هود/123). غیب آسمان ها و زمین دست خداست؛ یعنی کسی که تمام کرات و کهکشان ها، و اتم ها و الکترونها را، ربوبیت می کند، کسی که همراه هر موجودی هست. «إِنَّ اللَّهَ لَا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ = در حقیقت هیچ چیز [نه] در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمى ماند»(آل عمران/5).
«و الیه یرجع الامر کله» «و تمام امور به او باز می گردد»، این رجعت و رجوع هست[1]، «فاعبد، فتوکل علیه » پس به او توکل و تکیه کن. «ما ربّکَ بغافلٍ عما تعملون = و بدان که پروردگار تو از کارهایی که می کنی غافل نیست، «اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَیْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ وَكِیلٌ =خدا آفریننده هر چیز است و بر هر چیز هم او نگهبان است.» (زمر/62 و 63)، و او خالق هر چیزی است، وکیل همه چیز هم، اوست؛ تکیه نکردن و توکل نکردن، موجب ضایغ شدن خود انسان است، «لهُ مقالیدُ السموات و الارض» کلید و اسباب گشایش آسمان ها و زمین در دست اوست، همه چیز به دست اوست، «والذین کفروا بایات الله اولئک همُ الخاسرون» آنهایی که به آیات الهی کفر می ورزند، آنها خودشان ضرر کردند، «فَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا= و آنچه به شما داده شده برخوردارى [و كالاى] زندگى دنیاست» (شوری/36) هر آنچه به شما داده شده، متاع ناچیز دنیاست، مثل دارایی های دنیا نسبت به آخرت، مثل داراییهای انسان در رحم مادر است، نسبت به دنیا.
راهکاری برای آرامش و نداشتن اضطراب
انسان با علم به اینکه آنچه نزد خداست، بهتر و ماندگارتر است، به آرامش دست پیدا میکند. چنان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سلاح خود را برای رویارویی با سختیها، «لا حول و لا قوةالا بالله العلی العظیم» میداند.
اگر کسی می خواهد آرامش پیدا کند، می خواهد خوش اخلاق باشد، نترسد، و تعادلش را از دست ندهد، و اضطراب سراغ او نیاید، این آیه را ذکر قرار دهد، «وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَى = آنچه که نزد خداست، بهتر و باقی تر است» (شوری/36)، هر زمان که احساس سستی و ضعف و فشار کردید، این ذکر شریف را تکرار کنید.
این مژده،«و ما عندالله خیرٌ و ابقی للذین امنوا» برای چه کسانی است؟ برای کسانی که ایمان آوردند، «و علی ربهم یتوکل» و به پروردگار خویش توکل می کنند. ربّهم، اضافه قشنگی است، می فرماید من پروردگار تو هستم؛ چه اضافه ملکی باشد یا اضافه تشریفی.
اگر انسان، بداند به یک منبع بی پایاین وصل است، سختی ها او را از پای در نمیآورد، چون میداند، اگر خداوند در برهه ای از زمان از او دریغ میکند و به او فشار میآید، می خواهد طعم با خدا بودن را به او بچشاند، اگر خداوند پیوسته در کنار انسان باشد، و همیشه اسباب و علل، را برای او فراهم آورد، انسان خداوند را فراموش میکند. البته گاهی اوقات هم خدا با دادن نعمات، انسان را امتحان میکند تا ببیند که سر به عصیان میگذارد و یا باز، دست به سوی او دراز میکند و میگوید: «لا املکُ لنفسی….. نفعاً ولا ضراً »؛ بنابراین، این یک امتحان است. و خوش به حال کسی که در محرومیت ها، و تنگناها، روی خدا حساب کرده و به او تکیه میکند، و در رابطهاش با خدا سستی و خللی پدیدار نمیشود.
زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به معراج رفت، «فکان قاب قوسین او ادنی »[2] ؛ در این قرب، که کسی جز خدا و رسولش نیست، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از خداوند میخواهد ودیعهای به او دهد، و خداوند میفرماید: «به من توکل کن و به هر آنچه نصیبت کردهام، راضی باش»؛ برای همین پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بزرگترین اسلحه ی من «لا حول و لا قوةالا بالله العلی العظیم»، در سوره طلاق آیه سوم میفرماید: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه= هرکس بر خدا توکل کند، و خدا را وکیل خودش قرار دهد، خدا برای او کافی است». در جای دیگر میفرماید: «یرزفه من حیث = از جایی که فکرش را نمی کند» گاهی اوقات نقشه می کشیم، فکر می کنیم که از این طریق، موفق می شویم، ولی خداوند از راهی که خود میخواهد، آن کار را به انجام میرساند، «انَّ الله بالغ امره».
نمونههای واقعی
آقای ایلخانی داستان شیرینی تعریف میکنند: ایشان در عملیات مرصاد، اسیرعراقیها شد، تعریف میکند، به منافقین گفتم که کلید ماشین را بدهید ما به تهران برگردیم و آن شخص گفت: بفرمایید ماشین خدمت شما، این هم، سوئیچ، زودتر بروید، بقیه را هم آزاد کنید، و فرار کنید! چه کسی به ذهن ایشان چنین القا کرده بود، که چنین سخنی بگوید؟، در حالت طبیعی، انسان برای فرار از دست دشمن، کارهای دیگری مانند حمله، نقشه و درگیر شدن را انجام میدهد، در حالی که ایشان به دشمن گفتهاند: سوئیچ ماشین را بدهید ما به تهران برگردیم!؛ خدا راه خودش را می رود، میفرماید؛ کودکان را می کشی، که موسی (علیه السلام) به دنیا نیاید، کاری میکنم که این کودک، در خانه خودت بزرگ شود، و تو را نابود کند؛ مکر خدا اینگونه است. برای همین در روایات داریم «خدایا به نفع ما کید کن ، نه به ضرر ما، کدلنا»، بنابراین اکثر اوقات از آنجایی که اصلاً حساب نمیکنید، کارها انجام میشود.
نمونه دیگر؛ مرحوم مجتهدی تعریف میکند: شخصی مریضی سختی داشت، دکتر به او پرهیز غذایی داده بود و مواردی را گفته بود که ضرر زیادی برایت دارد، مریضیش درمان نمیشد، او هم به همسرش میگوید: همینها را درست کن، خدا با خوردن همان غذای پرهیز داده شده، حالش را خوب میکند؛ کار خدا اینگونه است.
هراس از درهای بسته، نتیجه اعتماد نداشتن به خداوند است
در جستجوی موفقیت، انسان نباید، تنها به راههایی چشم بدوزد که عقل حکم میکند، بلکه در راه خدا و امام زمان (علیه السلام)، نباید از راه های دشوار ترسید، چرا که، اگر خدا بخواهد، درهای بسته، گشوده خواهند شد.
شایسته نیست که انسان برای خدا تعییین تکلیف کند و خدا را محدود کند، و بگوید: باید مرا از این طریق هدایت کنی، یا باید از این طریق، مشکلاتم حل شود، نه، اتفاقاً چنان که حضرت حافظ می فرماید:
«از خلاف آمده عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم»؛
اگر دنبال موفقیت هستید، آن را در جاهایی که گمان نمیبرید، جستجو کنید، در راه خدا و امام زمان (عج)، نباید از درهای بسته، ترسید و تنها به عقل تکیه کرد، چرا که اگر خدا بخواهد، درهای بسته به روی انسان گشوده میشود؛ چنان که حضرت یوسف (علیه السلام) در فرار از دست زلیخا، به سوی درهای بسته فرار کرد، و به خواست خداوند فقلها بر او گشوده شد.
بنابراین نباید برای خدا تعیین تکلیف کرده، و او را محدود کنیم؛ باید ایمان داشته باشیم، مانند داستان جوانی که مشکل اقتصادی دارد، میترسد ازدواج کند، پیغمبر به او میفرماید: اگر می خواهی وضع اقتصادیات خوب شود، برو ازدواج کن، این موضوع در کدام منطق می گنجد؟ «در منطق توحید»؛ «انَّ الله لکل شی»، همه امور به دست خداست.
زمام همه امور به دست خداست
این کلمات چنان زیباست که آدمی را به رقص در میآورد، شرابی است که هوش از سر انسان میرباید؛ »انّی توکلتُ علی الله ربّی»، «من بر الله که رب من است توکل میکنم»، و چقدر زیبا میفرماید: «ما من دابّة الا هواخذٍ بنا صیتها»، «هیچ جنبده ای نیست مگر اینکه زمام امورش تنها به دست خداست، یعنی شما رها نشدهاید، در روایت داریم: «فرزندان شما، شما را رزاق خودشان می دانند»، بچه ها مطمئن هستن که پدرشان هر طور شده روزی آنها را تدارک خواهند دید، برای همین خیالشان آسوده است. ما این گونه هم روی خدا حساب نمی کنیم، در حالی که خداوند فرموده است: «همه شما عیال من هستید»، و میفرماید: «ما من دابّةٍ الا هو اخذٍ بنا صیتها = زمام همه امور، دست خداست» و میفرماید: « انّ ربی علی صراط مستقیم ، انَّ ربی»
مثل الهی است، شخصی به مسجدالحرام آمد و شترش را رها کرد و گفت: خدایا شترم را نگه دار، طواف کنم بیایم، وقتی برگشت دید، شتر رفته است، داد و بیداد کرد و داشت آبروی خدا را می برد، من شترم را به تو سپردم، چرا شترم را نگه نداشتی، ناگهان دید شخصی سوار بر شتر میآید و یک دستش قطع شده است، و افسار شتر را به دست او داد، پرسید: شتر من کجا بود، آن شخص پاسخ داد: شترت را دزدیدم، داشتم میرفتم که در پشت کوه سواری آمد و دستم را در جزای دزدی قطع کرد و گفت شتر را به صاحبش باز گردان.
جایگزینی کافران برای یاری خدا، به دلیل تعلل مؤمنان در یاری او
«انَّ الله یعید هذا الذین برجل الفاسق» یعنی اگر مؤمنان در یاری خدا تعلل کنند، خدا به کافران میگوید که یاری کنند. چنان که اگر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) را یاری نکنید، خداوند به کافران میگوید او را یاری کنید، مگر بوش به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) کمک نمیکند؟، خودشان با دست خودشان به امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) کمک میکنند، به اندازهای که آنها برای آمدن امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) عجله دارند و شب و روز کار میکنند، شیعیان کار نمیکنند، بنابراین خداوند اینگونه عمل میکند، اگر مؤمنان کمک نکنند، کافران را به کار میگیرد؛ «یستبدل قوماً»، شما نیایید خدا از شما بهتر دارد، لنگ نمی ماند.
امتحان الهی
خداوند می فرماید در صراط مستقیم، در راه من، با انواع بلایا و انواع خوشیها و امکانات، مورد امتحان قرار میگیرید؛ چنان که می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ= و قطعا شما را به چیزى از [قبیل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى آزماییم و مژده ده شكیبایان را»، (بقره/155).
[1] این قسمت را میتوان در بخش رجعت آورد.
[2] . در جای دیگر، «فکان قاب قوسین او ادنی »، شرح داده خواهد شد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد