مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چه کنیم تا هم در دنیا و هم در آخرت خوشبخت شویم؟ جواب این است: قبل از اینکه دست به هر انتخاب، ارتباط، رفتار بزنیم و یا حتی فکری را آغاز کنیم، یا یک نظام فکری را بخواهیم بپذیریم، باید درباره قوانین عمل و عکسالعمل و نتیجهها اطلاعات داشته باشیم و فکر کنیم.
اگر من الان تصمیم میگیرم که راجع به موضوعی فکر کنم، باید اول به نتیجه فکرم آگاه باشم. باید اول راجع به عاقبت و نتیجه این فکر، بیندیشم که آیا در نتیجه آن، من زمین خواهم خورد یا خیر. اگر قرار است زمین بخورم و نابود شوم، اصلاً راجع به آن نباید فکر کنم. قبلاً گفتیم ما در مورد هرچیزی زیاد فکر کنیم، همان، در آخر به سر ما خواهد آمد. اگر آن فکر مثبت باشد، چیزهای مثبت و اگر منفی باشد چیزهای منفی برای ما اتفاق میافتد. وقتی بدانم چه نوع افکاری برای من مضر است، در چهار حمله شیطان از خودم دفاع میکنم و میدانم این فکر مال من نیست؛ بلکه القای شیطان است. مثلاً اگر مدام دارم به گذشته فکر میکنم، بعد میفهمم که این فکر مال خودم نیست، اصلاً تولیدی من نیست و ناشی از حمله عقب شیطان است، باید آن را متوقف کنم و دیگر به آن فکر نکنم. یا اضطرابهایی که نسبت به آینده برایم پیش میآید و همواره نسبت به آینده دلشوره دارم و دلیلی هم برای دلشوره ندارم، باید بدانم که دچار حمله شیطان از جلو شده ام. پس آن را متوقف میکنم.
ما در مورد فکرهایمان صاحب اختیار هستیم. میتوانیم فکرهایمان را کنترل کنیم. در مورد انتخابها هم همینطور است. وقتی من فرمولهای انتخاب ها را بلد باشم و قضاهای منتج به قَدَرهایی که انتخاب میکنم را بدانم، یعنی از قبل نتیجهها را شناسایی کرده باشم، به راحتی میفهمم که اگر این قدم را بردارم، به چه نتیجهای میرسم.
پس مسأله مهم در زندگی ما آشنایی با فرمولهاست. کسانی که قواعد قضا و قدر و قواعد «علی و معلولی» را خوب مطالعه و از تجارب دیگران استفاده میکنند، اینها کمتر دچار مشکل شده و کمتر شکست میخورند.
آدمهایی که عملی هستند، کمتر فکر میکنند و بیشتر فعالند، دوست دارند عمل کنند و کمتر خلوت و سکون دارند و کمتر میشنوند؛ شکست این آدمها زیاد است. چون اینها دائماً دست به انتخاب، ارتباط و رفتار میزنند، بدون اینکه قبلاً در مورد قضاها و حکمها و نتیجهها فکر کرده باشند. میگویند:« من چه میدانستم اگر با این آدم ازدواج کنم، اینطوری میشود. من چه میدانستم کارم به طلاق میکشد. من چه میدانستم که این همسرم میمیرد. من چه میدانستم تصادف میکنیم. من چه میدانستم ضرر میکنیم. من چه میدانستم ورشکست میشویم. من چه میدانستم قبول نمیشوم». این آدم آدمی است که کمتر فکر میکند. برای شناسایی فرمولها وقت زیادی نمیگذارد.
مهندسی تفکر و استخدام کلمات درست
یکی از زمینههای فکر که تفکر در امور قضا و قدر بود را توضیح دادیم. از دیگر زمینههایی که باید به آن فکر کنیم، تفکر در انتخاب کلمات است. وقتی در این زمینه فکر میکنید، باعث میشود که از لغزشها در امان باشید.
به جرأت میتوانم بگویم که 95 درصد طلاقها ناشی از عدم مهارت در استفاده از کلمات درست است. اکثر قریب به اتفاق اختلافات، قتلها، فتنهها، طلاقها و جداییها برای این است که افراد کلماتی را بدون فکر به کار میگیرند. بدون فکر و با گفتن کلمه نادرست، بذر اختلاف و درگیری و کینه را میکارند. آنقدر این موضوع مهم است که خداوند در قرآن به پیامبر میفرماید:« وَقُلْ لِعِبَادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّیْطَانَ یَنْزَغُ بَیْنَهُمْ[1]= و به بندگانم بگو آنچه را كه بهتر است بگویند كه شیطان میانشان را به هم مىزند.» نمیگوید کلمات خوب انتخاب کنید؛ بلکه میگوید بهترین کلمات را انتخاب کنید. یعنی حتی خوب هم کافی نیست. چون شیطان بین شما اختلاف میاندازد. در رابطه خواهر و برادر، مادر و فرزند، روابط همسران، انتخاب کلمات نادرست، زندگی را تلخ و گاهی متلاشی میکند. در غالب طلاق ها وقتی از اختلاف بین همسران سؤال شود، معمولاً میگویند: او به من اینطوری گفت. یعنی همه دعواها سر نوع کلمات و گفتن آنهاست.
در نامهای به خواجه نصیرالدین طوسی که عالم بینظیری در زمان خودش بود و در تمام رشته ها تبحر داشت، نوشتند: تو سگی. ببینید او چگونه جواب میدهد. چون تسلط دارد، میداند که وقتی با کلمات بد روبرو شود، چه کار باید بکند. در پاسخ نوشت: شما در نامهتان مرقوم فرموده بودید که من سگ هستم. ولی من فکر نمیکنم سگ باشم. چون سگ پشمالو است و من پشمالو نیستم. سگ ناخنش دراز است و من ناخنم پهن است. به نظر من شما اشتباه کردید. من سگ نیستم.
برای این که سلمان را تحقیر کنند، به او میگویند ریش تو بهتر است یا دُم سگ؟ میگوید اگر من از صراط رد شوم، ریش من بهتر است. ولی اگر از صراط رد نشوم و جهنمی شوم دُم سگ بهتر است. چقدر قشنگ جواب می دهد و اصلا به هم نمیریزد. آدم هایی که ضعیفند، حساس و زودرنجند، عاشق خودشان هستند، در چنین مواقعی به هم میریزند و دنبال این هستند که یک چیز کثیفی را از آن حرف استخراج کنند. این جور آدمهات خیلی بدبخت هستند. دائماً توهم دارند که کسی میخواهد آنها را اذیت کند. ولی آدمهای قوی اینطور نیستند.
برای کسب مهارت در انتخاب کلمات تمرین زیاد لازم است
پس فکر در قول و گفتار مهم است. یکی از تمرینها این است که تا هفته بعد تمرین کنید که من چه کلماتی را به کار ببرم. از این به بعد بخواهم همسرم، مادرم، پدرم، خواهرم، فرزندم را صدا کنم، چه الفاظی به کار ببرم.
اینطور نیست که اگر تصمیم گرفتم خطاط شوم، خطاط میشوم. یا اگر تصمیم گرفتم این کلمات را به کار ببرم، آن امر محقق شود؛ بلکه تصمیم گرفتن تا تمرین خیلی فاصله دارد. من اگر بخواهم راننده یا نقاش بشوم، باید ساعتها تمرین کنم. این فرمول انسانشناسی را فراموش نکنیم که همیشه «زمان درس» خیلی کوتاه و «زمان تمرین» خیلی بلند باید باشد. شما باشگاه بدنسازی یا آموزش شنا که میروید، استاد چقدر به شما درس میدهد؟ خیلی کم. اما وقتی که میخواهید روی بدنتان اتفاقی بیفتد، یا مهارت شنا را یاد بگیرید، چند ساعت باید بیشتر از آن درسی که گرفته اید تمرین کنید؟ خیلی زیاد. متأسفانه ما کار آزمایشگاهی و تمرینی نمیکنیم. اصلاً تمرین در مباحث انسانی، مهارتهای انسانی، مهارتهای کلامی، مهارتهای عاطفی نداریم. فقط زندگی میکنیم بدون مهارت.
اکثر افراد حاضر نیستند روی خودشان کار کنند تا زندگی خوبی داشته باشند
مثلاً خانمی اگر دوبار غذایش خراب شود، به هم میریزد و میگوید دفعه دوم انتظار نداشتم غذایم خوب نشود. او توجه داشته که من این بار در آشپزی باید با تمرکز بیشتر و بهتری کار کنم. اما همین خانم در مسایل معنوی و انسانی میبینی 15 سال است با شوهرش اختلاف دارد؛ اما هیچ وقت نخواسته برای حل این اختلاف، تفکر و تمرین کند. مثلا بگوید این بار که شوهرم به خانه میآید، من این کلمات را اصلاً به کار نمیبرم و به جایش فلان کلمات را به کار میبرم. اینها نشانهی این است که شخصیت بخش انسانیمان خیلی برای ما مهم نیست. وقتی به ما فشار بیاید، میگوییم همین است که هست. من همین هستم. میخواهی بخواه، نمیخواهی نخواه. برو به سوی طلاق.
مثلا «بنشین و بفرما و بتمرگ» هر سه یک معنی دارند، اما آثارشان متفاوت است. پادشاهی خواب دیده بود که دندانهایش ریخته. به یک معبر خواب گفت: خوابم را تعبیر کن. معبر گفت: همه خانوادهات میمیرند، به جز تو. تو زنده میمانی. پادشاه خیلی وحشت زده شد و گفت: این مرد را گردن بزنید، با این تعبیری که کرد. این چه تعبیری بود کردی؟ از یک معبر دیگر پرسید. معبر گفت: قربان، عمر شما از عمر بقیه اعضای خانوادهتان طولانیتر است. پادشاه به او جایزه داد. هر دو جملهی این دو نفر، یک مفهوم را میرساند، اما انتخاب کلمات درست، این دو را از هم متفاوت میکند.
هیچ کس نمیخواهد خودش را اصلاح کند و روی خودش تمرین کند که مهارتهای شاد زندگی کردن و آرام زندگی کردن را یاد بگیرد. ما حتی اگر پیش روانپزشک میرویم، به روانپزشک میگوییم چهار تا قرص بده، من اعصابم راحت شود. یعنی من حاضر نیستم کاری انجام دهم برای اصلاح خودم. اگر تو فکر میکنی من یک کاری میکنم که آدم خوبی بشوم، بدان که اینطور نیست. تو یک کاری بکن که من خوب شوم. چهار تا قرص به ما بده ما خوب شویم.
شاد بودن و آرام بودن و قوی بودن، حضور قلب، ارتباط خوب با خدا، ارتباط خوب با امام زمان و امور ماورای طبیعی، ارتباطهای خوب برقرار کردن، مهارتهای معنوی، مهارتهای عبادی، مهارتهای زندگی، همه و همه یک مقدار آموزش نیاز دارند و مقدار زیادی تمرین. همیشه 95% آدمهایی که طلاق میگیرند یا دعوا میکنند و یا ورشکسته میشوند و یا از شرکت بیرونشان میکنند و یا خودشان استعفا میدهند، اینها آدمهایی هستند که به جای اینکه خودشان را تغییر بدهند، میخواهند چیزها وآدمهای دیگر تغییر بکند و خودشان ثابت بمانند. میگوید، چرا پسر من از من فراری است؟ چرا دختر من از من بدش میآید؟ چرا حرف من را گوش نمیکند؟ ببین مشکل کارت کجاست. مگر میشود بچه از پدر و مادرش متنفر شود.
ما واقعاً از اینکه به خودمان فکر کنیم و به خودمان برسیم و به خودمان بپردازیم میترسیم. اصلاً با خودمان انس نداریم و از خودمان فراری هستیم. نمیخواهیم کار جدی روی خودمان بکنیم. به همین دلیل است که به نتیجهای نخواهیم رسید.
حذف کلمات نادرست از فرهنگ خانواده
یک سلسله از کلمات مطلقاً نباید در خانواده به کار برده شود. مثلاً بعضیها میگویند فرهنگ ما اینطوری است و این کلمات را بطور عادی به کار میبریم. شما باید فرهنگتان را تغییر بدهید. در حالی که اگر این کلمات را به کار ببرید، فاجعه درست میشود. اصلاً این کلمات کلاً باید از خانه و بین زن و شوهر، بین خواهر و برادر حذف شود، مثل بعضی از شوخیها. می گویند پس ما چه شوخیهایی بکنیم؟ جواب معلوم است: یک سلسله شوخیها خط قرمز هستند و شما مطلقاً حق ندارید به سمت آن شوخیها بروید.
در منزل کلماتی را که همسر روی آن حساسیت دارد، اصلاً نباید به کار برده شود. این کلمات به هیچ وجه نباید گفته شود. از کلماتی که خط قرمز است و نباید به کار برده شود کلمه «طلاق» است. مرد و زن به هیچ وجه نباید این کلمه را به کار ببرند. اصلا حرام است. یا جملهای که بعضی خانمها میگویند:«مِهرم حلال، جانم آزاد». اینها را نباید به کار برد. اگر مرد دوستت داشته باشد، ضربه عاطفی میخورد که این حرف را زدی. اگر هم دوستت نداشته باشد، خیلی خوشحال میشود. 95% طلاقها همینطوری شوخی شوخی جدی میشود. توهین در خانه نباید مطلقاً استفاده شود. فحش مطلقاً استفاده نشود. تحقیر نباید اصلاً به کار برده شود. تمسخر نباید در کلمات باشد. باید بدانید که اینها حرام است. خدا در قرآن روی آنها دست گذاشته که دقت کنید. چون این کلمات، فاجعه درست میکنند.
خدمت یکی از اولیاء خدا بودم. خانمش از پشت تلفن داشت غر میزد. یک کاری باید انجام میشده که نشده و خانمش میگفت که تو چرا این کار را میکنی. مثلی که خانمش بد صحبت کرده بود، گوشی دستش بود در جواب گفت ما که غلط زیاد کردیم، این یکی هم رویش. یکی از اساتید میگفت من یک بار از دست خانواده ام عصبانی شدم و سر بچه ها داد زدم و از خانه بیرون آمدم. مرحوم آقا سید حسن الهی که با تمام ارواح عالم برزخ ارتباط داشت، گفت با ایشان در راه برخورد کردم و ایشان به من گفت مرحوم قاضی پیغام دادند که من از فلانی توقع نداشتم در خانه عصبانی شود. این بزرگوار فرمودند شیرینی خریدم و به خانه آمدم و از بچهها دلجویی و عذرخواهی کردم. «عصبانیت» فشار قبر زیادی دارد. مفت نیست که شما هر وقت دلت خواست عصبانی بشوی و حساس و زودرنج باشی و داد بزنی. ما فکر میکنیم خیلی مفت است. هر یک بار عصبانیت برای ما خیلی گران تمام میشود. عصبانیت عصمت آدم را میدرد. حتی بدتر از یک رابطه نامشروع جنسی است. وقتی در برزخ برویم معلوم میشود که هزینه عصبانیت و فحاشی چقدر گران است.
حذف شوخی بدنی
یکی از شوخیهایی که اصلاً نباید اتفاق بیفتد، شوخی بدنی است. علی (علیهالسلام) میفرماید: «لِكُلِّ شَیءٍ بَذرٌ و بَذرُ العَداوَةِ المِزاحُ[2] = هر چیزى را بذرى است و بذر دشمنى، شوخى كردن است.» بذر یعنی اگر بکاری، میوهاش حتماً همان در میآید. اما شوخی همیشه اینطوری نیست.
دست است که شوخی خیلی وقتها محبت و عاطفه و مهرورزی و تثبیت در روابط را به بار میآورد؛ اما ما چه شوخیهایی را نباید بکنیم؟ اینها باید شناسایی شود. کلاً شوخی بدنی منجر به اختلاف و درگیری میشود. اگر هم قرار است شوخی بدنی صورت بگیرد، این آنقدر لطافت و ظرافت دارد که چه موقع، کجا و چطوری، سالی یکبار، دو سال یکبار، شش ماه یکبار، در چه حدی باید انجام شود. مثلاً یک نفر قلقلکی است. شما میخواهی با او شوخی کنی. قلقلکش میدهی و همان اول عصبانی میشود و یک چیزی به شما میگوید. میبینید فتنه درست شد. یا عصبانی نمیشود و قهقه میزند و میخندد و دیگر نفسش دارد بند میآید و نزدیک است خفه شود. بعد که به حال میآید، میگوید مرد ناحسابی! آدم نفهم! تو داشتی من را میکشتی. این افراط است. این کار بدنی را آدم نباید انجام بدهد. البته استثنا هم وجود دارد. گاهی رابطه دو نفر یخ و سرد است و یک اشاره کوچک بدنی میتواند تمام این یخها را آب کند. آدم باید بداند که چه موقع و چطور باید این کار را انجام بدهد. یک موقع میبینی شیطان آمده به مادرت حمله کرده و نمیشود به او نزدیک شد. چون خیلی آتشی است. آدم زیرک یک کاری میکند که مادر را بخنداند.
خدا رحمت کند مرحوم شیخ مرتضی انصاری را که مرجع تقلید شیعیان بوده، رئیس شیعیان همه دنیا. مادرش خیلی بداخلاق و غرغرو بود. وقتی مادر عصبانی میشد، کنار مادرش مینشست و آنقدر لطیفه تعریف میکرد که مادر را میخنداند. ببینید چقدر قشنگ جهنم را خاموش میکرد. چون حریم مادر و پدر خط قرمز و خطرناک است. شما در حریمش بروی، به جهنم میروی. کسی حق ندارد با پدر و مادرش دهان به دهان بشود. وقتی من قضا و قدر را نمیدانم، فکر میکنم مادرم، پدرم دوست و رفیقم هستند، در حریم شان میروم و یکدفعه میبینی سر از جهنم در آوردم.
شناخت تفاوت انسانها و رفتار متناسب با آنها
ما در روابطمان باید دائماً تمرین کنیم و تفاوتهای افراد را بشناسیم. اینطوری هم نیست که همیشه درست عمل کنیم. شکست هم میخوریم. روابطمان سعی و خطایی است، ولی باید آزمایش کنیم که مثلاً احساس این دخترم چه شکلی است، حس آن دخترم چه شکلی است.
بعضی از آدمها هستند که لمسی هستند اصطلاحاً به آنها لمسی میگویند. یعنی شیطان بین شما جهنم را درست کرده. اما برای آشتی، یک بچه اینطور است که کافی است دستت را بگذاری روی کمرش، پشتش، بازویش. با یک بوسه مشکل حل میشود. ممکن است بچهی دیگر، لمسی نباشد و بصری باشد. یعنی کافی است شما به او شیرینی بدهی، هدیه ای بدهی، لباسی بخری و به او بدهی. این قشنگ جواب میدهد. بعضی ها هم سمعی یعنی شنیداری هستند. وقتی با او خوب صحبت کنی و کلمات خوب به کار ببری، جواب میگیری. ما باید یکسره تمرین کنیم تا ببینیم که طرف مقابل ما چطوری است. فرمولها را باید کشف کنیم و روی ریاضیات قضا و قدر کار و تمرین کنیم و برای این کار باید دغدغه داشته باشیم. مثلاً من باید بدانم که با نامزدم، دوستم، رفیقم، مادرم و پدرم، رئیسم چطوری برخورد کنم، با مدیر عامل یا همکارانم چگونه رفتار کنم که جواب بدهد. رفتار درست، مهارت لازم دارد. نه چاپلوسی یا تحقیر کردن یا ذلیل کردن. چاپلوسی بعضی جاها خوب است و مخصوص پدر ومادر و معلم است که حق عظیمی دارند. حق شان هم یک طرفه است. هیچ وقت نمیشود حق شان را ادا کرد. رفتار با اینها خیلی مهم است. اما با دیگران، با روابط مساوی و متقابل، ولی با تواضع باید رفتار کرد.
پس روی این سخن از امیرالمؤمنین ع که «فکر کردن در گفتار، انسان را از لغزشها در امان میدارد»، باید خیلی فکر کنیم. روی کلمات باید خیلی فکر کنیم. فکر در به کارگیری کلمات خیلی مهم است و ۹۵ درصد مشکلات ارتباطی با استخدام کلمات مناسب برطرف می شود.
ساعت های تنهایی، لحظات طلایی اند برای تفکر
اگر کسی نمیخواهد تنها باشد و خلوت کند و نمیخواهد خوب بشنود، نه در دنیا خوشبخت میشود و نه در آخرت. ما به جای اینکه همهاش سعی کنیم تنهاییهایمان را پر کنیم، باید سعی کنیم یک مقدار تنها بشویم. اولش سخت است. چرا؟ چون میخواهیم با خودمان تنها شویم و با این خودی که خیلی خراب و زشتش کردهایم، خلوت کنیم. خیلی سخت است که در آینه تنهایی، به خودی که خیلی زشت و خرابش کرده ایم نگاه کنیم.
اولین قدم در رستگاری، خوشبختی و موفقیت، این است که ما شجاعت داشته باشیم با خودمان خلوت کنیم. یعنی ساعتهایی تلفن را خاموش کنیم و ارتباط با دیگران را قطع کنیم و در خانه بسته شروع کنیم به فکر کردن. در بهترین جا و موقع عبادت، نیم ساعت قبل از اذان و بعد از نماز در مسجد شروع کنید به فکر کردن. در حرم ها، خانه، شب، سحر، نصف شب، فقط با خودت باش و فکر کن. مثل همین کاری که الان میکنید. شما الان درست است در جمع نشستهاید؛ ولی هر کس در این جمع تنهاست و با کسی کاری ندارد. فقط گوش میدهد و دارد با کلمات من فکر میکند. بعدها شما باید یاد بگیرید بدون استاد فکر کنید.
فرصتی را در نظر بگیرید و راجع به کلمات فکر کنید. دفترچهای بردارید و بنویسید که چه کلماتی را نباید به کار ببرید. این کارها و کلمات در خانه مطلقاً حرام است و نباید اتفاق بیفتد. در روابط ما، در اداره ما، در شرکت ما، در روابط من با همسرم، با نامزدم، با دوستم، با رئیسم، حتی با خودم. وقتی میخواهم با خودم رابطه برقرار کنم، چه چیزهایی حرام است. اینها را مشخص کنیم. کلمات خوب، کلمات خوبتر، کلمات بد، کلمات حرام، باید شناسایی شوند تا ما بتوانیم انشاءالله موفقیت به دست بیاوریم.
مهندسی فکر/ استخدام کلمات درست/ حذف کلمات نادرست
ع ل 171
[1] . سوره اسراء/53.
[2] . غرر الحكم : 7316 .
کلیدواژه ها:
آثار استاد