مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اهل تقوا به پاس ایمان و تسلیم در برابر حق، در قیامت در پیشگاه خدای متعال، مقامی خواهند داشت که از آن به «مقام امن» یا «مقام امین» تعبیر میشود.
بحثمان در شرح زیارت شریف جامعه کبیره به موضوع «أعلام التقی» رسید. در ادامه تفسیر حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی) درباره آثار تقوا، قرار شد که این بحث را برایتان از روی کتاب مربوط به ایشان توضیح بدهم.
در جلسات گذشته بعد از معنای تقوا، چند اثر از آثار تقوا را ذکر کردیم که عبارت بودند از: 1) بهرهبرداری از هدایت قرآن و موعظه و تذکرات آن. 2) معیت خاصه خدا. 3) اهل تقوا محبوب خدا هستند. 4) متقین عاقبت به خیر میشوند.
آیاتی را که حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی) انتخاب کردند، به قدری زیبا بود که نتوانستم هیچ کدامش را نخوانم و برای همین، یک آیه را که از قلم افتاده بود را در اینجا می آورم:
اهل تقوا در هر وادی اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی وارد شود، آسیب نمیبیند. چون مقامش، مقام تقواست. از چیزی که نباید به آن نزدیک بشود یا به او آسیب میزند، فرار میکند. بنابراین، مقامش امنیت دارد.
در ادامه آیه می فرماید: «فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ[3]= در باغ ها و کنار چشمهها و نهرها بیارامند». وقتی میگوید (و عیون= چشمه ها) ما نمیفهمیم ماجرای آب در آنجا چیست.
آب یک حقیقت فوقالعاده و بینهایت حیاتبخش و زیباست. وقتی از آن عالم نازل میشود تا عوالم مختلف را طی کند تا پایین بیاید، به این زیبایی، تمیزی، شفافی و حیاتبخشی می شود.
شیخ صدوق در عقاب الأعمال می نویسد: کسی که از آب لذت نمیبرد، عقاب دارد. دیدن، خوردن، بوییدن و استفاده از آب، یکی از لذتها و تفریحات انسان است. آن صورتی که خدا از آب میخواهد به ما بدهد، غیر از آب های اینجاست.
آیه بعدی این است:
«یَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِینَ[4]= لباس از سندس و استبرق (حریر نازک و ستبر) پوشند و رو به روی هم بر تختها تکیه زنند». در بهشت همه جور مدل هست. حریر آنجا نازل شده است که ما در اینجا میبینیم. به تناسب که بالا بروید، داستان دیگری دارد. میگوید آنجا لباس شان حریر است و این لباس ها را میپوشند.
اینها حالا با این لباس هایی که میپوشند، کنار و روبروی رفیق ها و دوستان شان مینشینند و روی آن تخت ها و بالش ها با دوستان شان لَم میدهند.
آیه بعدی مربوط به حور العین است:
«كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِینٍ[5]=همچنین است و با حوریان زیبا چشمشان جفت قرار دادهایم». قبلاً گفتیم که این حور و حوریه، هم برای زنان است و هم برای مردان. فقط اختصاص مردان ندارد.
آیه بعدی این است:
«یَدْعُونَ فِیها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِینَ[6]= در آن بهشت پر نعمت از هر نوع میوهای بخواهند بر آنان حاضر و ایمن و آسودهاند». بهشتیان هر چه که میخواهند، هر میوهای که دوست دارند سفارش میدهند.
میوه در نظام غذایی آدمها جایگاه خاصی دارد. حجاب عادت، باعث میشود که ما به میوهها بیمحبتی کنیم و نسبت به آنها قساوت داشته باشیم. میوه یک دلبری خاصی دارد. قرآن میوه را مهمتر از خیلی چیزها میداند. انسان درواقع گوشتخوار نیست و میوه باید جزء برنامههای اصلی انسان باشد.
اگر انسان لطافت پیدا کند، می تواند با آب و با میوه ارتباط برقرار کند. یعنی نه تنها میوه را با دهانش بخورد، بلکه با چشمش هم آن را بخورد، با دستش لمسش کند و آن را بو کند. یعنی با همه وجودش میوه را بخورد. میوه ای که خدا برای بشر هدیه فرستاده. فرشتههای الهی اتم به اتم، الکترون به الکترون این میوه ها را به خاطر ما چیده اند.
چقدر خدا در بحثهای بهشت تأکید روی میوه دارد! فقط بهشتیان نیستند که میوه میخورند. بحث این است که راهکار میدهد که ارتباطت را برای حفظ سلامتت و درمان بیماری هایت با میوهها حفظ کنی. متاسفانه ما با میوهها خیلی قهر هستیم و با این نگاه به میوه فاصله داریم.
توصیهای که خداوند در معراج به پیامبر (صلی الله علیه و آله) میفرماید، این است که اسیر ترش و شیرین نشو. انسان باید با عقلش و با عشقش و با فوق عقلش سراغ خوردنی ها برود و از خوردنی ها هم بیشتر لذت میبرد. اینطوری انتخاب شان کند. ببینید چقدر مهم است که خدا با این عظمت درباره میل بهشتیان این گونه حرف میزند.
هر نوع میوهای که بخواهند، آن هم در نهایت امنیت، در بهشت وجود دارد. اشتباهی که شیطان به ما خیلی تحمیل میکند، این است که ما این را خیلی دور میبینیم. شما می بینید در روز چند هزار آدم از اینجا وارد برزخ میشوند. تند تند به برزخ میروند. برزخ هم برای خودش ماجرایی دارد. به هر حال، برزخ به اندازه اینکه دنیا نسبت به رحم مادر عظمت دارد، برزخ نسبت به اینجا عظمت دارد. برزخ شوخی نیست: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ[7]= و در برابر آنها عالم برزخ است تا روزی که برانگیخته شوند». تا قیامت حیات برزخی داریم. نمیتوانیم بگوییم چقدر است و چقدر عظمت دارد. چقدر دست انسان باز میشود. چقدر قدرت انسان در آنجا زیاد میشود.
اهل تقوا زیرکند، چون شامهشان قوی است
خدا آیت الله ممدوحی را رحمت کند. سر درس نهجالبلاغهشان یک طلبهای سؤال کرد که حاج آقا دوست دارید به گذشته برگردید و جوان شوید؟ ایشان گفت: مگر دیوانهام؟ من این همه زحمت کشیده ام و تا اینجا خودم را رسانده ام، حالا دوباره برگردم خودم را بیاندازم در مشکلات زندگی و سختیها و امتحانات زیاد؟!
آدمی که اهل تقواست، هر چه سنش بالاتر میرود، شوقش بیشتر، خوشحالتر و ذوقزدهتر است. مثل کسی که در زندان است و دائم میگوید یک سالش گذشت، دو سالش گذشت، سه سالش گذشت، دیگر الان به زودی آزاد میشوم. اهل تقوا هم هر چه سنش می گذرد، می گوید: یک سال گذشت و به برزخ نزدیکتر شدم.
مومن فریب دنیا را نمی خورد
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «اَلْمُؤْمِنُ فِی اَلدُّنْیَا غَرِیبٌ لا یأنس بعزها= مؤمن در دنیا مثل یک غریبه است» که با عزت های دنیاییاش انس نمیگیرد.
یعنی ثروتمندترین مرد یا زن عالم هم که بشوید، زیباترین و قویترین آدم هم باشید، بهترین غذاهای دنیا را هم بخورید، در شئون حیوانی با آن همه عظمتش، در شئون علمی با آن همه عظمتش، حتی در شئون معنوی، مومن با اینها انس نمیگیرد. با عزت های دنیا از تعریف و تمجید و بزرگ کردنش گول نمیخورد. چون مسلح به الحمدلله است. هر چه بزرگش کنند، او آسیب نمیبیند و مغرور و خراب نمیشود.
«لاَ یَجْزَعُ مِنْ ذُلِّهَا » نسبت به ذلت های ۴ گانه، اصلاً جزع و فزع ندارد و بیتاب نیست. عالیترین مقام دنیا را هم که داشته باشد، اصلاً انگار یک پشهای بوده آمده روی شانهاش نشسته و رفته، یا آن موقع که رئیس جمهور است، با آن موقعی که یک فرد عادی است، هیچ فرقی برایش نمیکند. چون این آدم عزتش ذاتی است. آنقدر عزتش بزرگ است که اصلاً با مقام و پُست، عزت نگرفته است؛ یا اگر کسی تحویلش نگرفت و به او محل نگذاشت و دوستش نداشت و به او بیمهری کرد، اصلا تحقیر و کوچک نمی شود.
مومن طبق وظیفهاش با دنیا زندگی میکند. به همه دنیایش هم میرسد. ولی روح و دلش، خانهاش، خانواده آسمانیاش، مسکن و محلش است.
ماندگاری اعمال در گرو بنیان و زیرساخت آن اعمال است
اثر پنجم، اساسیترین و استوارترین بنیان است. انسانها هر کاری که میخواهند بکنند، باید ابتدا زیرساخت بسازند. چه کار اقتصادی، چه کار گیاهی، چه کار حیوانی، چه کار عقلی و چه کار فوق عقلی. و گرنه لطمه و آسیب میبینند و زحماتشان را هدر میدهند.
امام صادق (علیه السلام) فرمود: به خدا قسم بعضی از شما 50 سال نماز میخوانید و یک رکعتش هم قبول نیست. چرا؟ چون بنیان ندارد و این نماز روی چیزی بند نیست. فقط نماز خوانده، اما یک رکعتش را هم خدا قبول نمیکند.
می فرماید: «رُبَّ متنسک و لا دین له= چه بسیار عبادتکنندهای که دین ندارد». تعبیر را نگاه کنید: "بسیار عبادتکننده بیدین". چون بنیان ندارد و روی یک چیز محکمی بند نیست، عبادتش هم او را به جایی نمی رساند.
وقتی سلول تخم تشکیل میشود. این سلول تخم در رحم مادر حرکت میکند. اول یک جای محکم برای خودش انتخاب میکند که با تکان ها و بالا و پریدنهای مادر نیفتد و سقط نشود. برای همین است که جایش را محکم میکند. در اصطلاح قرآنی اسم آن محل محکم «فِی قَرارٍ مَكِینٍ» است.جایی که 9 ماه مادر هر کاری بکند او جایش سفت است تا قشنگ رشد کند و بعد به این دنیا بیاید.
ما هم در رحم دنیا باید کارمان بنیان داشته باشد. مثلا اگر کار اقتصادی بنیاد نداشته باشد، تو را به جهنم میبرد. کار خانوادگی، علمی به یک جایی باید بند باشد. یک اصل و اصولی باید داشته باشد.
بدانید که اگر کسی کارش بنیان نداشته باشد، وقتی که به عالیترین درجات اجتماعی هم میرسد، حتی در مقدسترین چهره، ولی باز هم سقوط میکند. در این 40 سال انقلاب نگاه کنید. ما از آنها که سقوط کردند، بهتر و قویتر نیستیم. باید به خدا پناه ببریم و بگوییم: «لا أملک لنفسی نفعا و لا ضرا و لا موتا و لا حیاتا و لا نشورا= هیچ سود و زیان و مرگ و زندگانى و محشور شدن براى خودم قائل نیستم».
برای همین آدم باید از خودش خیلی بترسد. یعنی دائم گریه کند، سحرها بلند شود یک مقدار روی سجاده باید بیافتد و گریه کند و بگوید: خدایا «لا تکلنی الی نفسی=خدایا! من را به خودم وامگذار». مرا نگه دار. من خودم نمیتوانم و عرضه ندارم. من تسلیم تو هستم. «لا أملک لنفسی نفعا» یعنی من نمیتوانم به خودم نفعی برسانم. حتی عرضه ندارم یک ضرر را از خودم برطرف کنم. اگر کسی گریه نداشته باشد و مغرور به شخصیت خودش حتی مغرور به عبادتهای خودش و کارهای خیر خودش باشد، او قطعاً سقوط میکند. خدا او را یک جا رها میکند.
در قرآن می فرماید: «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُكُمْ= اگر دعا نداشته باشید، خدا به شما اصلاً محل نمیگذارد». اگر کسی اشک و گریه نداشته باشد، خدا به او محل نمیگذارد. آدم بیدعا و آدمی که اصلاً پناه نمیبرد به کانون قدرت و مغرور به ثروت و مدیریت و علم و تقوای خودش است، او زود در گرفتاریها سقوط میکند. حالا نگاه کنید چه چیزی میتواند برای ما بنیان باشد. اینها را مثال زدم که بدانیم وقتی که میگوید تقوا بنیان است، چقدر مهم است.
تقوا یعنی از خطراتی که در این ۴ مرحله ممکن است تو را از مرحله انسانی بیاندازد، بپرهیز. پرهیز یعنی خیلی نزدیک نشو. یعنی با اهل دنیا بخاطر ثروت، تظاهرات زیبایی و تجملات بر سر فرش و خانه و مبل و تلفن همراه و لباس و بچه و...به مسابقه دادن نیافت.
«أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ[8]= آیا کسی که مسجدی به نیت تقوا تأسیس کرده و رضای حق را طالب است مانند کسی است که بنایی سازد بر پایه سستی در کنار مسیل (لبه پرتگاه دوزخ) که زود به ویرانی کشد و عاقبت او را به آتش دوزخ درافکند». خدا سؤال میکند و ما باید جوابش را بدهیم.
کسی که بنیانش را میگذارد روی تقوا، آسیب نمی بیند. در هر چیزی اینقدر جلو نمی رود که آسیب ببیند. کار مالی، اقتصادی یک حدودی دارد. کار گیاهی یک حدودی دارد. کار حیوانی یک حدودی دارد. کار عقلی یک حدودی دارد. کار فوق عقلی هم داستان خاص خودش را دارد. آدمی که حواسش هست به این حدود، آسیب و صدمه نمی بیند.
به «تَقْوى مِنَ اللَّهِ» دقت کنید. خدا رب و مربی ماست. انسان در برخورد با مربیاش باید تقوا داشته باشد. تقوا نسبت به مربی، یعنی هر چه که او گفته قبول داشته باشد و اطاعت و رعایت کند و بیحیایی هم نکند. زحمت های مربی و استادش را هدر ندهد. نباید بیخیال باشد و همه را هدر بدهد. باید فکر کند که این مربی من، برای من زحمت کشیده و وقت گذاشته و فکر گذاشته و برای من دعا کرده است.
غیر از تقوا، یک چیز عاشقانه هم کنارش گذاشته که دیگر تو جانت کیف میکند و آن رضایت خداست. باید ببینیم که خدا راضی است یا راضی نیست. ملاک این دوتاست:
تقوا را رعایت کن تا جانت آسیب نبیند و به حسادت و چشم و همچشمی و رقابت و رو کم کردن این و آن، و خودشیفتگی و خودبرتربینی و این چیزها کشیده نشوی؛ حتی کار برای خدا.
کار خوب سر راه آدم خیلی قرار میگیرد. کارهای قشنگ سر راه آدم خیلی قرار میگیرد. ولی آدم باید خیلی حواسش به خودش باشد. باید خیلی مراقبت بکند که دیگران هم هولش ندهند. هولش نکنند که یکدفعه یک کاری بکند که در آن، فقط ارضاء نفس است. فقط رو کم کنی است. فقط خود مطرح کردن است. فقط موفقیت در ظاهر است.
اعلام التقی/آثار تقوا
کلیدواژه ها:
آثار استاد