مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یه شب خواب دیدم دارن در میزنن. در رو که باز کردم دیدم شهید همت با یه موتور تریل جلوی در خونه وایساده و میگه سوار شو بریم. ازش پرسیدم، کجا؟ گفت: یه نفر به کمک ما احتیاج داره. سوار شدم و رفتیم. سرعتش زیاد نبود طوری که بتونم آدرس خیابون هارو خوب ببینم. وقتی رسیدیم از خواب پریدم.
از چند نفر پرسیدم که تعبیر این خواب چیه؟ گفتن خوب معلومه باید بری به اون آدرس ببینی کی به کمکت احتیاج داره.
هر جوری بود خودمو به اون آدرس رسوندم و در زدم. دررو که باز کردن، دیدم یه پسر جوون اومد جلوی در. نه من اونو میشناختم و نه اون منو.
گفت: بفرمایید چی کار دارید؟ ازش پرسیدم که با شهید همت کاری داشتید؟ یهو زد زیر گریه و گفت چند وقته میخوام خودکشی کنم. دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم و به این فکر میکردم که چه جوری خودم رو خلاص کنم که یه دفعه چشمم افتاد به یه تابلویی که روش نوشته شده بود اتوبان شهید همت.
شروع کردم به صحبت کردن با این شهید و گفتم: میگن شماها زنده اید. اگه درسته یه نفر رو بفرستید سراغم که من از خودکشی منصرف بشم و الان شما اومدید اینجا و میگید که از طرف شهید همت اومدید...
کلیدواژه ها:
آثار استاد