مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
مفهوم سعادت يك مفهوم عقلى است و انسان آن را با قوه عقل درک می کند. انسان با اين قوه رنجها و لذتها را محاسبه و با همدیگر مقايسه مى كند و جوانب مختلف را در امور زندگی در نظر مى گيرد و در مجموع راهى را انتخاب مى كند كه هم به خوشى و لذت بهتر و كاملتر و طولانى تر بيانجامد و هم درد و ناخوشى اش كم شود. عقل ضدِ رنج و درد و غم است و طرفدار لذت و خوشى دائمی و طولانی است.
قبلاً گفتیم که مفهوم سعادت با مصلحت و لذت با غریزه و مطبوع و غیر مطبوع بودن پیوند دارد.
حضرت على (علیه السلام) می فرماید: على را با لذت موقت چه کار! خیری نیست در لذتى كه باقى نمى ماند. عاقل به دنبال لذت موقت نمى رود. عاقل دنبال لذت طولانى و جاودانه مى رود. قوه ای كه تشخیص سعادت را مى دهد، قوه عاقله است. یعنى قوه عاقله است كه مصلحت سنجى مى كند، مصلحت اسیر لذت نیست. مصلحت یعنى انسان فكر كند و همه جوانب كار را در نظر بگیرد و آن كارى كه فایده، رفاه، لذت و آسایش بالاترى دارد، آن را انتخاب كند. به این مى گویند مصلحت اندیشى که كار قوه عاقله است.
افرادى كه غرایزشان بر قوه عاقله آنها غلبه دارد، خیال می کنند، دنبال سعادت مى گردند. غریزه دنبال لذت مى گردد، آن هم لذت نقد، نه لذت نسیه. «سعادت» یک مفهوم عقلی است، نه غریزی. با غریزه دنبال سعادت نمى شود گشت. مثل این مى ماند كه شما با چشم بخواهید دنبال صدا بگردید. صدا گوش مى خواهد كه متناسب با فركانس باشد. با چشم كه مخصوص گرفتن طول موج است، نمى توانید دنبال فركانس بگردید.
برای همین است که عقل، هر لذتى را تجویز نمى كند و هر درد و رنجى را محكوم نمى كند. خیلى از رنجها، سختى ها و دردها هست كه عقل مى گوید اینها خوب است و آن را تحمل کنید که در آن خیر و سعادت است. براى همین است که عقل هیچ وقت با لذت و غریزه همسو نیست. غریزه مى گوید، همیشه لذت خوب است و همیشه درد و رنج بد است. عقل مى گوید نه، خیلى از لذتها خوب نیستند و خیلى از رنج ها خوبند.
آیا سعادت با آرزو برابر است؟
عده اى گفته اند كه سعادت در این است كه انسان به آرزوهایش برسد. هر انسانى كه به آرزوهاى خود رسید، سعادتمند است و هر انسانى كه به آرزوهایش نرسید، بدبخت است. درجه كامل سعادت این است كه انسان به همه آرزوهایش برسد. درجه كامل بدبختى هم این است كه انسان به هیچ كدام از آرزوهایش نرسد. حد وسط این دو تا این است كه هر كسى به تعداد بیشترى از آرزوهایش نائل شده باشد، از درجه بیشترى از سعادت و خوشبختى برخوردار است و كسى كه آرزوهایش کمتر تحقق پیدا كرده، از خوشبختى كمتری برخوردار است. ولى مطلقاً رسیدن به آمال و آرزوها همان خوشبختى است.
اگر ما این تعریف را قبول كنیم كه رسیدن به آرزوها همان خوشبختى است، با این مسئله روبرو می شویم كه اولاً آرزوهای انسانها مختلفند. یعنى نوع آرزوهای انسانها براساس میزان دیدى كه دارند و بر اساس معرفت و آگاهى شان فرق مى كند. مثلا از یك دختر 5 ساله بپرسید تو چه آرزویى دارى؟ مى گوید من آرزو دارم، 10 تا عروسك داشته باشم. از یك پسر بچه 5 ساله بپرسیم، آرزویت چیست؟ مى گوید، می خواهم یك دوچرخه داشته باشم. اگر از یك پسر یا دختر 20 ساله بپرسی كه آرزویت چیست؟ نمى گوید می خواهم دوچرخه یا عروسک داشته باشم. مى گوید می خواهم در فلان رشته دانشگاهى قبول شوم و مدارج عالیه آن را طى كنم. از طرفی، از نظر عقلانیت همه افراد یکسان نیستند گروهی عاقل و گروهی جاهلند. همانطور که در روانشناسى عاقل و جاهل گفتیم، یكى از خصوصیات جاهل این است كه «الجاهِلُ یَستَوحِشُ مِمّا یَأنَسُ بِهِ الحَكیمُ= آنچه خردمند بِدان اُنس مى گیرد، نادان از آن وحشت دارد» (غرر الحکم: ح1772، عیون الحكم والمواعظ: ص53 ح 1375).
فرد دانشمند، حكیم، فرزانه و عالم با چیزهایى انس دارد كه اصلاً فرد جاهل حوصله ی آنها را ندارد و از آنها وحشت مى كند. پس میزان معرفت ها و شناخت ها مختلف است. «تَعَجُّبُ الجاهِلِ مِن العاقِلِ أكْثَرُ مِن تَعَجُّبِ العاقِلِ مِن الجاهِلِ = شگفتىِ نادان از خردمند، بیشتر از شگفتىِ خردمند از نادان است.» (بحار الأنوار: 78/326/33).
مثلا آرزوهای یک فرد عاقل، برای نادان اعجاب آور است، مثلاً یک فرد نادان به یک عاقل می گوید: «این چه آرزویی است كه دارى؟ دلت خوش است». جاهل عادل را درك نمى كند. به همین دلیل است که آرزو های افراد متفاوت می شود.
پس مشكلى كه بر این نظریه وارد می شود، این است که اگر قبول كنیم، سعادت مساوى است با رسیدن به آرزوها؛ از آن جهت كه آرزوها مختلف است، سعادت ها هم مختلف مى شود. یعنى ما دیگر یك امر ثابت كلى به عنوان سعادت نوع بشر نداریم و نمى توانیم امرى را معرفى كنیم که بشر، ناس، مردم و انسان به وسیله آن آرام، خوش، شاد و خوشبخت باشد و در غیر آن صورت، بدبخت باشد. در نتیجه در طبع، فطرت و وحدت روحى انسان ها اختلاف به وجود مى آید. آن وقت مى گوییم به تعداد آدم های روى زمین ما خوشبختى و سعادت داریم. برای همین است که تا به حال صدها فرمول برای سعادت داده شده که کارآمد نبوده و خیلی از آنها با هم نمی خوانند.
یكى مى گوید شما اگر به شرق بروی، خوشبخت هستی. دیگری مى گوید اگر به غرب بروى، خوشبخت هستی. «فروید» مى گوید اگر جلوی راه قوه جنسی را باز بگذارید بشر سعادتمند می شود. فرد دیگری مى گوید: نه كسى حق ندارد قوه جنسى را ارضا كند، قوه جنسى یك امر نحس و پوچ و بى مصرف است كه انسان باید سركوبش كند.
با نظریاتی از این قبیل و این تعریف های متفاوت از سعادت در مکاتب مختلف، از یک جهت توجیه و از جهت دیگر محکوم می شوند. چرا محکوم می شوند؟ برای این که حتی اگر نظر هر مکتبی با مکتب دیگر مخالف باشد، اما از آن جهت که یک فرمول کلی ارائه می دهند، محکوم است. یعنی کسی حق ندارد فرمول كلى ارائه بدهد.
امروز این نظریه که رسیدن به آرزوها مساوی است با سعادت، غلط است. البته همانطور كه سعادت با لذت رابطه داشت، یعنى هر جا كه لذت بود، سعادت هم بود و همانطور كه سعادت با خوشى هم رابطه داشت و هر جا خوشى بود، سعادت بود. بین سعادت و رسیدن به آرزوها هم نسبت وجود دارد. یعنى آن جاهایى كه سعادت هست، انسان آرزوهاى خود را برآورده مى بیند.
اما به هر حال به صورت مطلق ما این را نمى توانیم بگوییم، نیل به آرزوها مساوی است با سعادت. چون بسیارى از اوقات، افراد چیزهایى را آرزو مى كنند كه به ضررشان تمام مى شود و بعداً مى گویند كه كاش به آن آرزو نمی رسیدند. از خیلى چیزها هم بیزار هستند و بدشان مى آید، اما بعدا مى فهمند اشتباه كرده اند و آن چیزها برایشان خوب بوده و سعادت در پی داشته است. سعادت واقعى این خصوصیات را دارد كه انسان اگر به آن برسد، هرگز احساس پشیمانی نمى كند. اما در آرزوها پشیمانى و اشتباه وجود دارد.
از آن جهت كه در رسیدن به آرزوها، اشتباه و پشیمانى وجود دارد، برعكس در سعادت پشیمانى و اشتباه وجود ندارد، می گوییم سعادت با نیل به آرزوها مساوى نیست. قرآن این موضوع را در آیه ی زیبایی بیان مى فرماید: « وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ = و بسا چیزهایى را که خوش نمى دارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزهایى را دوست مى دارید و آن براى شما بد است و خدا مى داند و شما نمیدانید» (بقره/216). پس نمى شود گفت همه آرزوهایمان تطبیق با سعادت دارد و همه چیزهایى كه بدمان مى آید، تطبیق با بدبختى دارد.
پس به 2 دلیل، نیل به آرزوها با سعادت برابر نیست: 1. انسان ها به دلیل داشتن دیدگاه ها، آگاهی های مختلف دارای آرزوهای مختلفند. 2. سرانجام نیل به آرزوها پشیمانی به بار می آورد. اما رسیدن به سعادت هیچ پشیمانی به دنبال ندارد.
ادامه بحث مربوط به جلسه 6
کلیدواژه ها:
آثار استاد