مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
مولانا در داستان زیبایی نقل میکند: یک بنده خدایی شب ها کار میکرد و برای خودش خانه میساخت. بعد از اینکه ساختمان تمام شد و خیالش راحت شد، با خود گفت: یک روز بروم به خانه ام سر بزنم، ببینیم، چه خبر است و چطور ساخته شده، میرود میبیند که این ساختمان را در زمین همسایه ساخته، نه در زمین خودش. ما هم این چنین هستیم، تمام توجه، عمر، و وقتمان صرف ساختن چیزی میشود که اصلاً با خودمان از اینجا نمیبریم. اینها مال ما نیست و مال همین دنیاست و در اینجا میماند.
انسان یک ساختار دو بُعدی دارد که یکی طبیعی و بدنی است و دیگری دارای ساختار روحانی و خدایی. ساختار خدایی، روحی است که خداوند از خودش در ما دمیده است. فقط ساختار خدایی انسان معاد دارد. در بازگشت و معاد آن ساختاری که طبیعی و زمینی است، در همین جا میماند و معاد و بازگشتی ندارد. متاسفانه ما عبرت نمیگیریم. این چیزی که من سالهای سال زحمت کشیده ام و تهیه کرده ام و اسمش هیکل و بدن است و من به آن رسیدگی کردهام و آن را زیبا کردهام، پولم، خانه ام، اتومبیل، مدرک تحصیلی، اطلاعات، ذهنیات، زمین ها، هیچ کدام را با خودم نمیبرم. اینها معاد ندارند. آن که برمیگردد، من خودم هستم، همان قلب من است. ولی من چون آن را از خودم نمیدانم، به فکر تغذیه، زیبایی، بزرگی و سازندگی اش نیستم.
زمانی میتوانیم به خودسازی شروع کنیم و به عنوان یک انسان زندگی کنیم که خود را خوب شناخته باشیم و دوست داشته باشیم. در غیر این صورت، برای خودی زحمت خواهیم کشید که در واقع خودِ اصلی ما نیست. اگر عاشق خودم یعنی حقیقت انسانی و ابدی خودم شوم. در این صورت خودم برای خودم مهم و عزیز میشوم و نمیخواهم از کس دیگر یا چیز دیگر عزت بگیرم. به همین دلیل است که خداوند می فرماید: « أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا= آیا نزد آنان عزت را جستجو می کنند؟ پس محققا همه ی عزت از خداست».
کلیدواژه ها:
آثار استاد