www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 11383
زمان انتشار: 3 دسامبر 2019
مردم یا مومن اند یا فاسق

شرح زیارت جامعه کبیره؛ جلسه 102؛ 1398/09/07

مردم یا مومن اند یا فاسق

«ابواب­الایمان»، یعنی باید از درِ ایمان وارد شد. امام اصل و پایه ایمان است. بدون ارتباط و پیوند با امام نمی توان به ایمان حقیقی رسید. «وَ أَبْوَابَ الْإِيمَانِ» یعنی درهاي ايمان که همان حضرات معصومين هستند.

لازم است چند واژه توضیح داده شود. ابواب جمع باب، به معنای درب یا دروازه­ هاست. از معنی اولیه اش «در» می ­فهمیم که همان محل ورود و خروج است. مثل درب خانه، درب سالن، درب پارکینگ. اما معنای دیگرش، استعمال معنوی است. مثل روایت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که فرمودند: «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا= من شهر علم هستم و علی در آن است». شهر علم مادی نیست؛ بلکه یک امر معنوی است. در واقع اگر کسی بخواهد به یک امر معنوی مهم برسد، طریقش وارد شدن از در است. اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: باب این شهر علم علی است، یعنی طریق رسیدن و بهره ­مند شدن از خود من و دین­ و معارف و احکامم، علی علیه السلام است.

خداوند در قرآن در آیات مختلف تصریح کرده که همه چیز قدر و اندازه دارد: «وَكُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ[1]= و همه چیز نزد او اندازه دارد». «وَأَحْصَى كُلَّ شَیْءٍ عَدَدًا= و عدد هر چیزی را شمرده دارد». پس در  نگاه الهی همه چیز عدد دار است. در واقع همه تجلیات الهی، عدد و اندازه دارند. مثلاً حاملین عرش ۸ تا هستند. جهنم 7 در و بهشت 8 باب دارد. ماموران جهنم 19 نفر هستند. نمی­ شود بیشتر از این عدد باشند.

انسان در آفرینشش هم تعریف ریاضی دارد. انسان به معنای واقعی همان فوق عقل است. در قرآن کریم خداوند انسان ­ها را براساس کمالات «جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی» تقسیم بندی نمی کند. بلکه مبنا را انسانیت قرار می دهد.  

خدا همان­طور که عددها را مشخص می­ کند. قیمت هر چیزی را هم تعیین می ­کند. مثلاً از نظر قرآن انسان­ها به دو دسته مؤمن یا فاسق تقسیم می­شوند: «أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لایَسْتَوُونَ= آیا کسانی که مؤمن ­اند همچون کسانی­ اند که فاسق و سرکش اند؟ اینان برابر نیستند». خدا این تقسیم ­بندی را براساس معشوق ­ها و محبوب­ ها قرار داده است. به این معنا که انسان یا مسیر هدف خلقت را درست طی می­ کند یا خارج از مسیر حرکت می­ کند. غیر از این، تقسیم بندی دیگری وجود ندارد.

فاسق ها در حال از دست دادن بخش فوق عقل هستند. این از دست دادن بخش فوق عقلانی را اصطلاحاً «خسران» می­ گویند که همان خسران از دست رفتن بخش انسانی است. «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ* إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[2]= واقعا انسان دستخوش زیان است * مگر كسانى كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام می دهند و همدیگر را به حق و شكیبایى توصیه می کنند». پس همه انسانها ابدیتشان را از دست می دهند، مگر کسانی که ایمان بیاورند، اهل عمل صالح باشند و تواصی به حق کنند و تواصی به صبر.

مومن کسی است که به تعبیر قرآن کریم همیشه سه معشوق در رأس سایر معشوق های طبیعی و دنیایی اش است: « قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین[3]= بگو که اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود و اموالی که جمع آورده‌اید و مال‌التجاره‌ای که از کسادی آن بیمناکید و منازلی را که به آن دل خوش داشته‌اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست می‌دارید منتظر باشید تا خدا امر خود را جاری سازد و خدا فاسقین را هدایت نمی کند».

این سه معشوق، خط دقیق ریاضی تمایز بین مومن و فاسق است. فاسق کسی است که ۸ معشوقش یعنی «پدر، پسر، برادر، همسر، خویشاوند، اموال، شغل و مسکن» را مهمتر و محبوب تر از سه معشوق حقیقی یعنی «خدا، اهل بیت و جهاد در راه خدا» می ­داند. او به سمت الله و خانواده آسمانی ­اش حرکت نمی­ کند و روح انقلابی ندارد. از این رو، مورد هدایت الهی هم قرار نمی­ گیرد.

پس مردم یا فاسق اند یا مومن. غیر از این دو دسته، تقسیم بندی دیگری نداریم. مومن غیر انقلابی هم نداریم، یعنی کسی که روحیه مبارزه با دشمن و برطرف کردن موانع ظهور امام زمان علیه السلام را نداشته باشد، چنین مومنی هم فاسق است. نمی­ شود کسی مومن باشد، ولی پایه ایمان که امام است را رها کند.

امام، باب ایمان است

«ابواب­ الایمان»، یعنی باید از درِ ایمان وارد شد. مگر می­ شود کسی بگوید: من خدا را دوست دارم، دین را دوست دارم، ولی امام زمان علیه السلام را فراموش کند و هیچ خیرش به امام نرسد و هیچ کمکی به امام نکند! این خودفریبی است که من فکر کنم عاشق امام هستم ولی مراقبه ای از خودم نداشته باشم. وقتی فرهنگ دشمنان دین مان را دوست داریم و تبلیغ آنها را می ­کنیم، چه شباهتی بین ما و امام زمان علیه السلام خواهد بود؟

ائمه برای اینکه ما را نجات بدهند و بتوانند حیات ابدیمان را حفظ کنند، شهید شدند. آن هم با آن سختی هایی که کشیدند تا ما جاودانه و به مقام آنها برسیم. درحالی که ما فقط ادعای دوست داشتن آنها را می­ کنیم. اما سبک زندگی ­مان را با فرهنگ دشمنان تنظیم می کنیم. این دو با همدیگر در تناقض است. نمی­ شود با این سبک زندگی غلط، ادعای عشق به امام زمان علیه السلام داشت.

«ابواب الایمان»، یعنی اگر می ­خواهی انسان زندگی کنی و تعادل معشوق­ های طبیعی ­ات را حفظ کنی، احتیاج به «ایمان» و راهنما داری. به یک مربی نیاز داری که به تو تمرین بدهد که در کشش انواع معشوق ­هایت چطور باشی. انسان در اینجا به یقین می ­رسد که به کسی نیاز دارد که همه ایمان است. اصل ایمان است. باب ایمان است. تو نمی ­توانی غیر از طریق امام به الله برسی.

زندگی مومن، بی­ انگیزه و بی آرمان و پوچ نیست. او هر صبح با نیت مبارزه در راه خدا روزش را شروع می­ کند. حتی در رختخوابش هم این چنین است. زندگی ­اش بی خاصیت و بی هدف نیست. چون می­ داند که قرار است به کجا برسد. مثل کسی که برای دکتر یا مهندس شدنش، پر از برنامه، هدف و انگیزه است.

شرافت مومن به او اجازه نمی ­دهد به خاطر مسائل طبیعی و دنیایی، غم و غصه بخورد. او همیشه شاد، شاد، شاد است. اذیت ­های شوهر یا اذیت­های بچه برای یک زن مؤمن، یک سلوک عالی می ­دهد. پس غصه­ ای نمی­ خورد و اینها را به شیرینی می ­پذیرد.

مؤمن کسی است که به قول پیامبر صلی الله علیه و آله «جَوَّالَ اَلْفِكْرِ جَوْهَرِیَّ اَلذِّكْرِ كَثِیراً» است، یعنی دائم الفکر و دائم ­الذکر است. تمام اذکار و عشقش از قلبش می­ جوشد. زور نمی زند که دعای توسل بخواند یا نمازی بخواند؛ بلکه اینها بخشی از وجودش شده اند. مومن مثل بعضی از افراد نیست که ایمان مستودع داشته باشد که با یک سفر یا یک شرایط جدید، مثل ازدواج کردن، دینش را بفروشد. این ایمان به درد بخور نیست. بی­ وزن است.

ایمان یعنی من باید پدر و مادرم را بیش از جان خودم دوست داشته باشم. خواهر و برادر، همسرم، فرزندم را دوست داشته باشم و عاشق کشورم باشم. مالم را دوست داشته باشم. شغلم را دوست داشته باشم. بعد در تعادل اینها، الله را دوست داشته باشم و در رأس همه این حب­ها الله قرار بگیرد. تنها کسی که می ­تواند انسان را با این آرمان تربیت کند، امام است.

آدمی که وقت نمی گذارد زبان دینش را یاد بگیرد، ولی زبان های دیگر را خوب بلد است، یعنی احتیاج به معصوم ندارد. علاقه اش معصوم نیست. این نشان می دهد که این فرد، تعادل ندارد و نظام روحی اش به هم ریخته  است. وقتی تعادل نظام روحی به هم بریزد، دیگر حس و ذائقه معنوی اش از دست می رود و برای درهای ایمان دلش پر نمی­ زند.

«ابواب ­الایمان»، یعنی اگر امام زمان علیه السلام که در غیبت به سر می ­برد، اگر همین الان باشد، تو را به خدا می­ رساند. تو را شبیه خودش می­ کند. این کم چیزی است؟ وقتی که امام زمان علیه السلام بیاید، تمام درهای غیب به روی انسان باز می­ شود. مزه قیامت، مزه ایمان و مزه آدمیت را می­فهمد. انسان را به اوج لذت و شادی و آرامش می ­رساند. ضمن این که در بخش های پائینی، ما را به لذت طبیعی می ­رساند.

«ابواب­ الایمان»، یعنی بدون اتصال و دغدغه به امام، ما هیچ هستیم. پس حیات انسان به امام وابسته است و بدون امام او حیوانی بیش نیست و گرفتار جهنم خواهد شد.

بنابراین، ایمان غلبه سر معشوق بر سایر معشوق­ هاست. این تعریف ایمان است و ورودی خدا معصومین هستند. «السلام علیکم یا باب الله». اینها باب الله هستند. هر کس اراده خدا کند باید از آنها شروع کند: «من اراد الله بدا بکم».

 

قا/210

زیارت جامعه کبیره/ابواب الایمان

[1] . سوره رعد/ آیه 8.

[2] . سوره عصر/ آیات 3-2.

[3] . سوره توبه/آیه 24.

صوت

1 - مردم یا مومن اند یا فاسق

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed