مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
اگر کسی بخواهد پرورش انسانی داشته باشد، باید قوانین آن را رعایت کند. برای اجرای این قوانین نیاز به مربی و راهنما داریم. مربی معنوی مومنین، رسول خدا و عترت خاندان او هستند که می توانند انسان را تا مقام خلیفة اللهی تربیت کنند.
در جلسه قبل ««سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ» را معنا کردیم و گفتیم منظور از خِیَرَةِ در «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی برگزیده، که منظور از برگزیده، رسول الله صلی الله و علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام هستند و نسل رسول خدا و برگزیدهی خداوند تبارک و تعالی می باشند.
همچنین گفته شد که برگزیدن پیامبر با ربّ العالمین بودن خدا ارتباط دارند و چون خدا ربّ العالمین است، شخصی را انتخاب کرده که بتواند از کانال وجودی او، ربوبیت را نسبت به عالمین و نه فقط انسانها و جنها، بلکه همهی موجودات اعم از «جمادات، گیاهان، حیوانات و فرشتگان» اعمال کند. بنابراین، «عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» هم عظمت رسول الله را میرساند و هم عظمت عترت را که جانشین رسول خدا در این خلافت هستند و در این مقام قرار دارند.
اکثر انسانها رشد میکنند، امّا رشد انسانی ندارند که مناسب آخرت باشد. یعنی ثروتی برای وفات به بعد ندارند. اساساً ملاکهای رشد در جامعه امروزی متأسّفانه برعکس شده. چون جامعه به یک جامعهی حیوانی تبدیل شده است. افراد استثنایی هستند که به سمت رشد انسانی میروند و درخواست رشد انسانی میکنند و مسیر رشد انسانی را انتخاب میکنند.
اگر کسی بخواهد پرورش انسانی داشته باشد و نه فقط پرورش «جمادی، گیاهی، حیوانی یا عقلی» باید قوانینش را رعایت کند. چون هر پرورشی قانون مخصوص به خود را دارد. اگر فرزند تو به کلاس تکواندو میرود، یک سری از رفتارهایش به تناسب کلاس عوض میشود. مثلا نوع غذاها و ورزشهایش یا اگر میخواهد به کلاس کشتی برود طور دیگری است. اگر میخواهد به کلاس تنیس برود، یک سری وسائل دیگر میخواهد. اگر میخواهد کلاس خط برود، یا کلاس آشپزی برود، کلاس نقاشی برود... همه همین طور هستند. هر کدام پرورش خاصّ خودش را دارند.
پس اگر کسی بخواهد رشد انسانی –نه رشدهای چهارگانهی دیگر- بکند، باید قوانینش را رعایت کند. این قوانین به راهنما و مربی نیاز دارد. مربّیهای او «عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» هستند.یعنی انسان باید زیر نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام تربیت بشود. اینها استادان آن کار هستند که شما را متخلّق به اخلاق الهی می کنند. آنها اخلاق تو را عوض میکنند. خلقیات تو را عوض میکنند. شخصیت تو را عوض میکنند. اعتقادات و حتی ظاهر تو را عوض میکنند. یعنی در هر سه شاخه ی دین یعنی «شریعت، حقیقت و طریقت» یا «اصول دین، فروع دین و اخلاق»، در تو تحوّل ایجاد میکنند تا تو شبیه خدا شوی. این یک تصمیم بزرگ زندگی است که هر کس می تواند در هر جایگاه و مقامی باشد، برای خودش بگیرد.
«مسخره شدن» برای همه مومنین هست
کسی که اهل رعایت حدود شرعی و معنویت است، چون قصد دارد رشد معنوی کند و سر از غیب در بیاورد و بال در بیاورد و به اهل بیت شبیه شود، نباید از مسخره شدن بترسد. چون هیچ یک از پیامبران الهی نبوده اند که مورد تمسخر جاهلان قرار نگیرند.
تمسخر کار کافران است و خیلی وحشتناک است که انسان کسی را به خاطر معنویت یا حجابش یا به خاطر رعایت قوانین شرعی مسخره کند و بگوید: تو تا دیروز این همه گناه کردهای و حالا این طور شده ای. ممکن است کسی 40 سال اشتباه کرده باشد، امّا از الآن میخواهد زندگی انسانی و حقیقی را شروع کند. خدا هم جبرانکننده گذشته ی بد ما است و واقعاً میتواند 40 سال را جبران کند.
معرفت، عشق می آورد و عشق، تبعیت
قرآن می فرماید: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ= بگو اگر واقعاً خدا را دوست دارید، دنبال من بیایید تا خدا شما را دوست بدارد».
این بسیار عجیب است. یعنی اگر میخواهی شکار خدا بشوی؛ اگر میخواهی خدا تو را دوست داشته باشد، از پیامبر پیروی کن. نتیجه این پیروی کردن و دوست داشتن خدا، بخشش گناهان است: «وَ یَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ».
در حدیث قدسی نقل شده: اگر بندگان گناهکارم میدانستند من چگونه به اشتیاق آنها به انتظار نشستهام، از شوق من میمردند. چه برسد به آنها که نه تنها گناه نمیکنند، بلکه اطاعت هم میکنند. خدا با آنها چگونه برخورد میکند؟ گناهان گذشته آنان را می بخشد. پس نتیجه عشق به خدا و تبعیت از او، مغفرت است. این هم کاملاً ریاضی است.
عشق، زاییدهی معرفت است. آن هم اوّل «معرفت نفس» و شناختن خودت، سپس معرفة الله. این شروع داستان است. یعنی همه چیز با معرفت شروع میشود. علم اینطور نیست. گاهی سر کلاس میآیید و علم میآموزید و یاد میگیرید. گاهی هم یاد میگیرید و علم شما تبدیل به معرفت میشود. یعنی در قلبتان قرار می گیرد.
این باور قلبی به انسان قدرت تبعیت میدهد. نداشتن قدرت تبعیت، یعنی دلم میخواهد، ولی زورم به خودم نمیرسد. او در واقع معرفت ندارد. چون معرفت و ایمان، قدرت میآورد. این قاعده را فراموش نکنید.
پس وقتی زورت به خودت نمیرسد، یا کسی به شما پناه میآورد و میگوید: من زورم به خودم نمیرسد. میخواهم کاری انجام بدهم، اما نمی توانم. راهش این است که معرفت را بالا ببرید و در دلش عشق ایجاد کنید.
پس این قاعده یادتان نرود: اول معرفت، بعد عشق، و سپس تبعیت، بعد محبوبیت و در آخر مغفرت. این کاملاً ریاضی است. ما نمیتوانیم زور بگوییم. خداوند، روابط را ریاضی چیده است. طفره هم محال است، نمیشود طفره رفت و از یک مرحله به مرحلهی دیگر جهید. مسیر همین است و انسان باید این مسیر را طی کند و برود.
امام عصر عج واسطه فیض الهی در عالم تکوین و تشریع است
وقتی میگوییم: «عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ». یعنی شما خاندان برگزیدهی ربّ العالمین هستید. مأموریت آنها این است که نمایندهی خدا در ربوبیتهستند؛ یعنی خدا، ربوبیت خود را از طریق معصوم علیه السلام اعمال میکند. آنها شریک خدا نیستند: «لا شَریكَ لَهُ» بلکه نماینده و مظهر خدا در ربوبیت الهی هستند.
در زیارت امام حسین علیه السلام می خوانیم: «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِی مَقَادِیرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَیْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُیُوتِكُمْ= ارادهی خداوند در تقدیراتش، در هر قَدَری که میخواهد بگذارد». چه برای جمادات، چه برای گیاهان، چه برای حیوانات، چه برای فرشتهها، چه برای انسانها و چه برای جنها، خدا ربوبیت میکند. حتی برای برزخ، برای بهشت، برای جهنّم، برای بالاتر از اینها، همه زیرنظر ارادهی خداوند و مقادیر الهی است. این کلام عظمت بسیار بالایی دارد.
وقتی قرآن می گوید: «وَ كُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ[1]= و همه چیز را در کتاب آشکار کننده ای برشمرده ایم!» یعنی محاسبات تمام مخلوقات الهی و تقدیرات الهی، همه از کانال وجودی معصوم انجام میشود. ببینید امام چه عظمتی دارد! ببینید امام زمان علیه السلام چه کسی است که ما او را آواره کرده ایم؟ ببینید امام زمان علیه السلام کیست و ما اینقدر در مورد او بیرغبت هستیم.
امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام میگویند: من، خادم او (امام زمانعلیه السلام) هستم، اما ما به دنبال پزهای بدبختی هستیم که جز نکبت برای ما در پی ندارد. پزهای اقتصادی، پزهای ظاهری و تجمّلاتی، پزهای سیاسی و اجتماعی و حیوانی، پزهای علمی، دکتر و مهندس و... اینها آدم را کثیف میکند و در مقابل امام زمان علیه السلام برای ما بدبختی میآورد.
کسی میگوید: معذور هستم که به امام زمان علیه السلام خدمت کنم. چون درگیر کار اقتصادیم. نمیرسم. معذورم، من درگیر کار دنیام. معذورم. چون زن و بچه و خانواده دارم. کار اجتماعی و سیاسی دارم و دیگر به این فعّالیّتها نمیرسم. به رفتن زیر چادر امام زمان علیه السلام نمی رسم،برای برطرف کردن موانع ظهور وقت ندارم. چرا این افراد اینطور هستند؟ چون عشق و معرفت نیست. تو اگر بدانی امام زمان علیه السلام چه کسی است، میفهمی چقدر زشت است که با این حضرت این طور برخورد میکنی.
اگر انسان بداند که امام زمان علیه السلام کسی است که «وَ كُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ= همه چیز را در وجود اواحصاکرده ایم»، میفهمی که تو فقط یک راه برای شخصیت، عزّت و آبرو داری و آن این است که فقط وارد چادر این آقا بشوی. جای دیگر خبری نیست. جای دیگر هر جا تو را بخرند، ذلیل هستی.
ربوبیت همه موجودات نظام هستی بر عهده امام است
«وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» یعنی وقتی با معصوم صحبت میکنی، بفهمی این عترت کسی است که برگزیدهی خدا برای ربوبیتش است.
انسان بعداً میفهمد که چقدر بازنده بوده که از شبیه شدن به این انسانها طفره میرفته و خجالت میکشید. شهوت این را داشته که شبیه کسانی بشود که در مقابل اینها هستند. آن گاه میفهمد که یک عمر در حال فرار از اینها بوده است.
«عِتْرَةَ» و «خِیَرَةِ» به این معناست که اینها جانشین خدا و مظهر خدا هستند. به کلمات دقّت کنید و از روی عادت از آنها رد نشوید.
حضرت آیت الله جوادی آملی (حفظه الله تعالی) میفرمایند: سه صفت «سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ وَ صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»، ترتیب ریاضی و ترتیب منطقی دارند. یعنی وقتی میگویند: «سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ» یعنی اینها از خاندان نبیّین هستند. اما «صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ» بالاتر است. چون گفتیم مرسلین از انبیاء بالاترند. بعد میفرماید: «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ». یعنی عترت این خیرة ربّ العالمین که خدا آنها را انتخاب کرده، برای ربوبیت همهی موجودات، حتّی ربوبیت انبیاء گذشته، همه به عهدهی این آقاست. یعنی انبیاء گذشته در کانال وجودی رسول الله رشد و سلوک میکنند. نه اینکه فکر کنیم پیغمبر آخرین نفر بوده. خیر! پیامبر صلی الله علیه و آله صادر نخستین است. او مثل اعلی است. همهی انبیاء با توسّل به او و توجّه به او زندگی و رشد کردهاند.
آقای جوادی آملی میفرماید: سلالهی انبیاء و صفوة المرسلین بودن برای امامت و جانشینی پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) کفایت نمیکند؛ بلکه «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» بودن هم شرط است.
برداشت اوّلی از این جملات این است که اجداد ائمّه، به انبیاء و مرسلین ختم میشوند. این برداشت اوّلیه است. ولی مهمتر این است که در راستای تطهیر این سلسلهی جلیله هستند. نه تنها خودشان انسانهای مطهّر و معصومی هستند؛ بلکه از جهت پدران و اجداد نیز، مطهّر هستند. یعنی حتی اگر کسی خودش هم معصوم باشد، باز هم برای جانشینی کافی نیست. باید اجداد و نسلش همه مطهّر و پاک و معصوم باشند تا تو بتوانی عاشق او بشوی و بگویی این، الگوی من است. افتخار من این است که پیرو این آدم هستم. ببینید چقدر خدا برای ما کلاس گذاشته است! ببین به افتخار انسانها خدا چه کار کرده است.
سوال: چرا خدا اینقدر سخت میگیرد؟ هم «سُلَالَةَ النَّبِیِّینَ» باشد؛ یعنی از نسل نبیّین، و هم «صَفْوَةَ الْمُرْسَلِینَ» باشد. یعنی عصارهی همهی انبیاء باشد و هم از نسل پبامبر برگزیده باشد؟ این به خاطر آن است که ربوبیت انسانها مهم است و هر آدمی نمیتواند به کمتر از اینها تکیه کند. قلب و عشق آدم، نمیتواند کمتر از این را قبول کند. وای به حال آن کسی که میگوید الگوی من فلان ورزشکار، فلان هنرپیشه، فلان هنرمند، فلان فیلسوف، عرفان حلقه، عرفان سرخپوستی، عرفان اوشو است. وای به حال کسی که اینقدر بیلیاقت است. او اصلاً نمیفهمد الگوی خود را چه کسی قرار می دهد!
آن کسی که تو میخواهی با عشق او در دنیا به خدا برسی، باید شخصیت بسیار بزرگی باشد. باید کسی باشد که وقتی عاشق او می شوی، بتوانی عاشق خدا باشی.
بعد از «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» می گوییم: «وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».
رحمت، به معنای اعطا و تفضّل است. برکات جمع برکت، یعنی رشد انسان. این رشد باید دوام داشته باشد. وقتی می گوییم این ازدواج مبارک باشد، یعنی این ازدواج برای شما رشد داشته باشد، تعالی داشته باشد و این تعالی و رشد بماند و استمرار داشته باشد.
وقتی کار مالی انجام میدهیم، میگوییم: «خدا برکت». برکت یعنی رشد کند و ماندگار باشد. خدا کند انسان، خودش مبارک بشود. سلام خدا بر مسیح که فرمود: «وَ جَعَلَنی مُبارَكاً أَیْنَ ما كُنْتُ[2]= و مرا هر کجا که باشم مایه برکت گردانید». او مایهی برکت است. خدا کند انسانها هم مایهی برکت باشند. خدا کند یک زن برای شوهرش مایهی خیر و برکت بشود. یک مرد برای همسر و فرزندش مایهی برکت بشود. نه مایهی ننگ و اذیت و آزار و شکنجه و غصّه و حسرت.
قا/220
جامعه کبیره/ «وَ عِتْرَةَ خِیَرَةِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»
کلیدواژه ها:
آثار استاد