www.montazer.ir
پنج‌شنبه 28 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 5675
زمان انتشار: 6 اکتبر 2016
مراتب و مراحل مختلف عزاداری

استاد محمد شجاعی

مراتب و مراحل مختلف عزاداری

عزاداری ها به پنج دسته تقسیم می شود. عزاداریهای ما شیعیان، تا مرحله سوم با غیر شیعیان و غیر مسلمانان مشترک هست. زیرا غیر شیعیان و غیر مسلمانان هم مانند شیعیان گریه، لباس مشکی و پرچم زدن دارند؛ و مانند آنها غذای نذری می دهند. گاهی اوقات اهل کتاب مثل یهودیان و مسیحیان، بعضی از عرض ارادتهایشان از شیعیان قوی تر است.

 

مراحل حقیقی یک عزادار که اختصاص به خود شیعه دارد، مرحله چهارم و پنجم است. که در آن مراحل عزادار می فهمد کیست و هدف از عزاداری چیست. می فهمد به عنوان یک انسان، اهل بیت فقط امامان او نیستند؛ بلکه پدران، اصل و ریشه او هستند. می فهمد روح بی نهایت طلبی که خداوند در او گذاشته، همان نفخه محمد و آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) است. می فهمد پدر مادر زمینیش پدر مادر اصلیش نیستند؛ و پدر مادر زمینیش فقط با ازدواجشان و اشتراک اسپرم و تخمک بدن او را به دنیا آوردند. اما روح جاودانه او یک والدین و خانواده دیگری دارد که همان اهل بیت(علیهم السلام) هستند. می فهمد غیر از رابطه حقوقی که با اهل بیت دارد (معصومین متخصصی هستند که اطاعتشان واجب است) یک رابطه حقیقی هم با اهل بیت دارد و آن اینکه «فرزند اهل بیت» هست.

ما فرزندان حقیقی امام حسین(علیه السلام) هستیم و ایشان حقیقتاً پدر ما و اصل ما و ریشه ماست. به همین دلیل نه فقط به عنوان یک رابطه حقوقی عزاداری می کنیم که بگوییم امام من را کشتند و من به عزای امامم مراسم برقرار بکنم؛ بلکه به عزای پدرش برمی خیزد. این داغی است که غیر مسلمانان هم دارند. وقتی دیده می شود که یک غیر شیعه یا غیر مسلمان عزاداری می کند، به این دلیل است که او هم حس نزدیکی و قریبی با حضرت را در خودش دارد، ولی متوجه نیست که او پدر و اصل و ریشه اش است. انسان در فقدان پدر و مادر زمینی اش، بعد از مدتی ممکن است فقط گاهی اوقات، از آنها یادی کند. اما اینکه داغ و عزای امام حسین(علیه السلام) همیشه تازه است، به این دلیل است که مربوط به بخش جاودانه و بخش فوق عقل انسانست. حسی که ما با امام حسین(علیه السلام) داریم، یک حس بی نهایت قدرتمندتر از حسی است که به پدر و مادر زمینی امان داریم. آنها اصل و ریشه جاودانه ما و خانواده اصلی ما هستند.

حضرت زهرا و ائمه(علیهم السلام) مادر و پدران حقیقی ما هستند؛ و قرار است بعد از وفاتمان خدمت خانواده اصلی خودمان برسیم و با آنها زندگی کنیم. غایت ما این است که در بهشت با اینها باشیم.

برای همین هم در زیارت عاشورا که حدیث قدسی است، خداوند می فرماید وقتی با سیدالشهدا(علیه السلام) که پدر حقیقی توست سخن میگویی، از او بخواه:«اَسئَلُهُ أن یُبَلِّغَنیِ المَقامَ المَحمُود لَکُم عِندَالله» من هم میخواهم در آن مقامی که شما نزد خدا دارید با شما باشم. این حسی است که یک فرزند به خانواده خودش دارد؛ و مهم­تر آنکه حسی است که آنها نسبت به ما دارند چون دعوت از طرف آنهاست. وقتی ­ با امام حسین(علیه السلام) حرف می­زنی، کمتر از مقام ایشان را نخواه، بهشت رفتن تنها کافی نیست؛ باید بخواهیم که پیش خودشان باشیم و با آنها زندگی کنیم.

در عزاداری حقیقی، در مرحله چهارم عزادار می­فهمد که حقش این بوده که یک متخصص معصوم به عنوان رهبر، مربی و امام بالای سرش باشد؛ اما نیست. اینجاست که عزادار حقیقی به این فکر می­کند که چه کسانی من و جامعه را از متخصص معصوم، محروم کرده­اند. اینجاست که متوجه می­شود یک جنایت بزرگ در تاریخ اتفاق افتاده و همه انسان­ها از متخصص معصوم و پدران حقیقی­اشان محروم شدند. بعد می­فهمد که این محرومیت کار یک عده جنایتکار خودخواهی بوده که به خاطر حبّ مقام و ریاست، میلیاردها انسان را از پدران حقیقی­اشان و از امامان متخصص معصوم، محروم کردند.لذا در زیارت عاشورا می­فرماید: مصیبت تو اینقدر عظیم است که«وَ اَعظَمَ مُصیبَتَها فِی السَّمواتِ وَ الاَرض» یعنی مصیبتی بالاتر از این برای انسان تصور نیست که انسان نتواند به متخصص معصوم و مربی خودش دست پیدا بکند. چون زندگی در دنیا بدون ارتباط با متخصص، مانند دانشگاه رفتن بدون استاد است. در این صورت انسان­ها نمی­توانند با مقام و شأن انسانی زندگی کنند؛ و بیشترین رشدشان در حد یک زندگی حیوانی است؛ «وَ لَعَنَ اللهُ اُمَه دَفَعَتکُم عَن مَقامِکُم وَ اَزالَتکُم عَن مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها) خدا لعنت کند آنهایی که شما را از آن مقام خودتان کنار زدند و ما را محروم کردند.

هم چنین عزادار می فهمد که پدرش هم نیست و او یتیم است. در این صورت استعدادهای جاودانه انسان رشد نمی­کند و همینطور بی نتیجه و بدون شکوفایی وارد برزخ می شود. این نوع مرگ، بسیار خطرناک است.

اینجاست که شخصیت عزادار به معنای حقیقی شکل می گیرد؛ و روح انتقام به سراغش می آید. یعنی اینکه چه کسانی من را یتیم کردند، چه کسانی من را بدون مربی، بدون استاد و متخصص معصوم کردند و چه کسی در حق من و میلیاردها انسان ظلم می کنند. این جنایت فقط برای شیعه نیست. بلکه اهل سنت و غیر مسلمانان، همه خواهران و برادران اصلی ما و عزیز ما هستند. ما باید همه آدمهای روی زمین را دوست داشته باشیم چون اصل و ریشه ما با آنها یکی است هیچ فرقی با هم نداریم. بنابراین اینجاست که حس انتقام و جبران این فاجعه به سراغ یک عزادار می آید. عزادار حقیقی کسی است که در برطرف کردن این ظلم صاحب اندیشه، مرام و سبک است؛ لذا می گوید: «أن یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِک» از خدا میخواهم که کمکم بکند انتقام تو را بگیرم و بعد می گوید: «وَ أن یَرزُقَنی طَلَبَ ثاری» انتقام خودم را هم بگیرم. نه تنها ما، بلکه تمامی انسان ها وقتی پدرشان، امامشان و متخصص معصوم بالای سرشان نیست، خسارت زیاد، وحشتناک و غیر قابل تصوری می دهند. لذا قیدش را هم می آورد: «مَعَ اِمامٍ مَنصُور»، «مَعَ اِمامٍ هُدی» یعنی این انتقام زمانی تحقق پیدا می کند که متخصص معصوم که پدر من است، بیاید. یعنی آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه). اینجاست که زندگی یک عزادار شکل می گیرد؛ و هدفدار می شود. این امر آنقدر دقیق است که خداوند آن را در زیارت عاشورا گنجانده. به همین دلیل زیارت عاشورا نباید ساده خوانده شود.

قیمت هر آدمی به سبک زندگی اوست. الگوی هر انسانی قیمت او را مشخص می­کند؛ و برای همین هم خداوند می­فرماید من روز قیامت انسانها را نه براساس نماز و روزه و چیزهای دیگرشان بلکه براساس الگویی که در زندگی داشتند محشورشان می­کنم. اگر الگوهای شما بهشتی هستند، شما هم بهشتی هستید. ولی اگر الگوهای شما جهنمی هستند شما نیز جهنمی می­باشید. یک کسی ممکن است شعار بدهد که الگوی من اهل بیت هستند، ولی الگویش را از اینترنت و ماهواره بگیرد از یک ورزشکار، فیلسوف، نویسنده، خواننده و... بگیرد؛ قیمتش همان است و با همان الگوهای انتخابی محشور خواهد شد.

عزادار حقیقی غایتش این است: «أن یَجعَلَنی مَعَکُم فِی الدُّنیا وَ الآخِرَه» من می­خواهم در دنیا و آخرت با شما باشم و کمتر از شما را نمیخواهم. من عاشق شما هستم. شما پدرم هستید؛ اصلم هستید؛ ریشه­ام هستید؛ معلم و الگوی من هستید؛ من اساساً دوست ندارم سبک زندگیم غیر از سبک زندگی شما باشد. دوست ندارم شبیه کسی غیر از شما باشم. دوست ندارم در دنیا و آخرت با کسی غیر از شما باشم.

در واقع انسان در عزاداری واقعی زندگی حقیقی­اش را پیدا می­کند؛ «اللّهم اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» خدایا من می­خواهم شکل زندگی و مرگم، مثل اهل بیت(علیهم السلام) که خانواده و اصل و ریشه من هستند، باشد. این چیزی است که ما آرزو می­کنیم. سبک زندگی ما از داخل این عزاداریها و زیارت عاشورا خواندنها در می­آید. من بلاتکلیف، بی­برنامه و بی­هدف نیستم. می­دانم برای چه چیزی به دنیا آمدم. می­دانم قرار است به کجا برسم. می­دانم باید از چه الگوها و مربی­هایی استفاده کنم؛ و در هیچ جهتی بلا تکلیف نیستم.

این مرحله یعنی مرحله چهارم که شکل گرفت، انسان خودبه­خود به سمت مرحله پنجم یعنی مرحله عملیاتی کردن انتقام و برطرف کردن موانع ظهور حجت خدا، پیش می­رود. تنها یک پدر و یک متخصص معصوم زنده مانده و آن آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است که ما باید موانع ظهورش را، خودمان برطرف کنیم. خودشان فرمودند تا خودمان نخواهیم هرگز ظهوری اتفاق نمی­افتد. مردم باید واقعاً طلب این متخصص معصوم در وجودشان باشد و راست هم بگویند تا حضرت بیاید. اعلام آمادگی عملی بکنند تا حضرت ظهور کند. حضرت که بیاید هیچ مشکلی برای کسی وجود نخواهد داشت. نه مریضی خواهد بود، نه رنجی، نه غمی، نه غصه­ای، نه اتلاف استعدادی نه طلاقی و... همه موانع زندگی انسان نه تنها برطرف می­شود، بلکه انسان در همین دنیا یک خلیفه می­شود و به آن قدرت­های الهی می­رسد. محدودیت­های انسان برداشته می­شود. قوای انسان شکوفا می­شود و انسان یک کسی شبیه خدا در روی زمین خواهد شد. ما از این محروم هستیم. اگر این را بخواهیم باید عملیاتی بشویم.

متأسفانه چون هدف کامل رمز و راز و فلسفه عزاداری­ها تبیین نشده و مردم از آن آگاهی ندارند، فکر می­کنند عزاداری صرفاً همین گریه کردن و مصیبت عظیم است. مصیبت عظیم یعنی آن شهادت، تشنگی، قطع دست و پا، اسارت و... که باید از آن یاد کنیم. خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) هم فرمود من صبح و شب برایش گریه میکنم. بله این گریه کار خوب و لازمی است اما همه اینها برای این است که ما از مصیبت عظیم توجه به مصیبت اعظم داشته باشیم.

مصیبت اعظم یعنی اینکه ما یتیم هستیم؛ پدر نداریم، امام معصومِ متخصص بالای سرمان نیست: این بالاتر از آن مصیبت است. ائمه(علیهم السلام) حاضر شدند مصیبت عظیم را تحمل کنند تا جلوی مصیبت اعظم گرفته شود. برای همین هم انسان باید وقتی برای امام حسین(علیه السلام) گریه می­کند عملیاتی باشد برای حسین زمان خودش.

عزاداری که برای حسین سال ۶۱ هجری گریه کند ولی به فکر حسین الآن که زنده و آواره است و به قول امیرالمؤمنین(علیه السلام) طردشده، آواره، تنها و یگانه است نباشد، عزادار حقیقی نیست. نمی­شود انسان به امام حسین(علیه السلام) بگوید که برای تو گریه می­کنم، ولی برای فرزند تو که همه ائمه فرمودند اگر ما زمان او باشیم، خادم او خواهیم بود؛ گریه نمی­کنم. اوست که می­خواهد دنیا را پر از عدل کند. اوست که می­خواهد میلیاردها انسان را به سعادت برساند. اصلاً معقول نیست که انسان فقط یاد بگیرد گریه کند، پرچم بزند، سیاه بپوشد و... اما هیچ کاری با کسی که الآن زنده، تنها و آواره است و هر روز «هَلْ مِنْ ناصِرِ یَنْصُرنی» می­گوید نداشته باشد. امام حسین(علیه السلام) یکبار گفت «هَلْ مِنْ ناصِر یَنْصُرنی» اما ایشان هر روز می­گوید؛ دور از انصاف، عاطفه و انسانیت است که ما حسین زمان خودمان و امام اصلی­امان را رها کنیم؛ و دلمان خوش باشد که برای آن حسین تاریخی سال ۶۱ گریه می­کنیم.

باید بفهمیم اینکه به ما گفتند «کُلُ یَوْمٍ عاشورا وَ کُلُ اَرْضٍ کَربَلا= هر روز عاشوراست و همه جا کربلا است» الان عاشورای من کجاست و کربلای من کدام است؟ آیا من حسینی ندارم که آواره باشد؟ حسینی ندارم که تنهاست؟ حسینی ندارم که من را به کمک خودش فرامی خواند و «هل من ناصر ینصرنی» می گوید؟ چرا دارم؛

پس الآن چطور زندگی میکنم؟ سبک زندگی من چگونه است؟ آیا امام زمان در زندگی ما نقش دارد؟ آیا تربیت فرزند، محیط خانواده، انتخاب ها، ارتباطات، رفتارها، چینشهای فکری، کارهای اجتماعی، سیاسی و... خودم را با هدف رسیدن به امام زمانم تنظیم میکنم؟ یا نه ما اصلاً کاری با او که آواره و طردشده است، ندارم؟ بلکه زندگی خودمان را می کنیم و او هم همچنان دارد کمک خواهی خودش را اعلام می کند؛ و تنهاست. عزاداری حقیقی یعنی اینکه من متوجه بشوم که یک امام متخصص معصوم دارم که بدون او استعدادهای بی نهایتم رشد نمی کند؛ و بدانم که یک پدر آسمانی دارم که اگر خودم را به او نرسانم این یتیمی تمام موانع را سر راهم می آورد؛ به خاطر اینکه به هدف خلقتم نمی رسم. باید بدانم که یک پدر دارم که از پدر زمینی ام برایم بی نهایت عزیزتر و مهم تر است و باید نسبت به او وظیفه فرزندی ام را انجام بدهم. بدانم اگر من پدر زمینی ام را رها کنم، عاق می شوم. به طریق اولا اگر به پدر آسمانی و خانواده آسمانی ام بی­توجهی بکنم، عاق هستم و نکبت و بدبختی در زندگی من می ریزد. وقتی که با خانواده اصلی و آسمانی ام قطع ارتباط و قطع رحم کردم، قطعاً سعادت دنیا و آخرت را از دست خواهد داد.

در عزاداری حقیقی انسان فقط برای آن حسین گریه نمی کند؛ بلکه گریه برای آن حسین وسیله ایست برای توجه به حسین زمان. این اصل در زیارت عاشورا برای انسان طراحی شده است «أنْ یَرزُقَنی طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمامٍ مَنصُور» «أن یَرزُقَنی طَلَبَ ثاری مَعَ اِمامٍ هُدی). خود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) فرمود: من دعا می کنم برای کسی که برای جدّم حسین گریه کند و به فکر من باشد. این خیلی مهم است. پس مشکل امام زمان(عجل الله تعالی)، نداشتن یار نیست. البته اگر همین تعداد عزادارانی که به امام حسین(علیه السلام) عشق دارند، برایش گریه کرده و مراسم برقرار می کنند، از مرحله سوم به مرحله چهارم برسند؛ یعنی منتظر باشند، از حالت یک عزادارِ مصرف کننده ی بی­خاصیت برای امام زمان و اسلام در بیاید و در روحش حرکت اتفاق بیفتد، موانع ظهور کاملاً برطرف می شود.

مشکل امام زمان این است که عزادار حقیقی ندارد. مشکل ما نیز این است که مجالس حقیقی عزاداری امان خیلی کم است. مشکل ما همانطور که قرآن می فرماید نبودن مودت به اهل بیت است. و الاّ همه محبت دارند ولی محبت کافی نیست، قرآن مودت را شرط می داند. یعنی عشقی که در آن عمل باشد. عشقی که در آن اطاعت باشد که ما این را نداریم. باید خودمان را به این مرحله برسانیم. تلاشمان باید این باشد که بدانیم فلسفه این دور هم جمع شدن ها، گریه کردن ها و مشکی پوشیدن ها چیست. پس باید اولاً خودمان را از مرحله سوم، حداقل به مرحله چهارم برسانیم. امام علی(علیه السلام) فرمود: کسی که به مقام منتظر برسد، روز قیامت با من، و هم درجه من محشور خواهد شد.

این چیز کمی نیست که کسی نخواهد؛ مگر آدم احمق و غافلی باشد که نخواهد که با امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(علیها سلام) و هم درجه با آنها باشد. نمی شود کسی بگوید من به این رغبتی ندارم، مگر آن که بخش فوق عقلانیش واقعاً تعطیل باشد. یا گناهان و حرام­خواری آنقدر بی­عاطفه­اش کرده باشد که برایش مهم نباشد.

درخواست چنین چیزی همت، فهم و معرفت می خواهد. انسان باید در سبک زندگی خودش تجدیدنظر کند و زندگیش را براساس اهداف و آرمان های پدر آسمانی و امام زمان خودش خودش تنظیم کند.

ما اگر یک ساعت برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کنیم، باید ده ها ساعت برای امام زمان شمشیر بزنیم و کار و فعالیت کنیم. اگر یک ساعت را به مصیبت عظیم می پردازیم، باید صدها ساعت را برای برطرف کردن مصیبت اعظم بگذاریم و ان شاءالله آن را برطرف کنیم.

ذکر مصیبت و عرض ارادت و محبت از کمترین وظائفی هست که ما باید داشته باشیم. امام زمان فرمود: من هم صبح و هم شب در مصیبت تو ای پدر عزیزم گریه می­کنم. ما هم باید همیشه تأسی کنیم به وجود مقدس امام زمان و این ذکر مصیبت ها را داشته باشیم اگر این گریه­ها و این ذکر مصائب نباشد شاید این حرفها هم به نتیجه خودش نرسد.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed