مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یكى از ریشه هاى «حرص» كه به عواقب دردناك آن در بحث گذشته اشاره شد، دلباختگى و دلدادگى در برابر زرق و برق دنیاست.
هنگامى كه آتش سوزان این عشق در درون جان انسان زبانه مىكشد او را به سوى حرص و ولع نسبتبه مواهب دنیاى مادى مىكشاند، مانند: سایر عشاق بىقرار كه فارغ از هرگونه فكر منطقى پیوسته دست و پا مىزنند و روز به روز خود را در این لجنزار آلودهتر مىسازند.
به همین دلیل قرآن مجید براى خشكانیدن ریشه حرص و ولع به سراغ حب دنیاى افراطى و یا به تعبیر دیگر «دنیاپرستى» مىرود و با تعبیرات گوناگون قدر و قیمت مواهب دنیا را در نظرها مىشكند تا عاشقان بىقرار دنیا به خود آیند و حریصانه به دنبال آن نشتابند و همه ارزشها را به خاطر وصول به آن زیر پا نگذارند.
با این اشاره به قرآن مجید بازمىگردیم و تعبیرات دقیق و حساب شده قرآن را در این زمینه بررسى مىكنیم.
1- قرآن در موارد متعددى زندگى دنیا را نوعى بازیچه كودكانه و سهو و سرگرمى مىشمرد، مىفرماید:
«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو...; زندگى دنیا چیزى جز بازى و سرگرمى نیست.» (1)
در جاى دیگر مىفرماید: «اعلموا انما الحیاة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینكم و تكاثر فى الاموال و الاولاد...; بدانید زندگى دنیا فقط بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و فخرفروشى در میان شما و افزونطلبى در اموال و فرزندان است.» (2)
در حقیقت دنیاپرستان را به كودكانى تشبیه مىكند كه از همه چیز غافل و بىخبرند و تنها به سرگرمى و بازى مشغولند و حتى خطراتى را كه در یك قدمى آنها وجود دارد نمىبینند!
بعضى از مفسران زندگى انسان را به پنج دوران(از كودكى تا چهل سالگى) تقسیم كردهاند و براى هر دورانى مدت شتسال قائلند و مىگویند: هشتسال به بازى مشغول است، هشتسال به لهو و سرگرمىها، هشتسال در بحبوحه جوانى به سراغ زینت و زیبایى مىرود، هشتسال به تفاخر و فخرفروشى مىپردازد و بالاخره در هشتسال آخر به دنبال تكاثر و افزونطلبى در اموال و نیروها مىرود و در اینجا شخصیت انسان تثبیت مىشود و این حالت تا آخر عمر ممكن استباقى بماند و در نتیجه مجالى براى دنیاپرستان جهت اندیشیدن به حیات معنوى در ارزشهاى جاودانى باقى نماند.
2- در آیات دیگرى زندگى دنیا سرمایه «فریب و غرور» شمرده شده است، مىفرماید: «...و ما الحیاة الدنیا الا متاع الغرور; زندگى دنیا چیزى جز سرمایه فریب نیست!» (3)
در جاى دیگر مىفرماید: «...فلاتغرنكم الحیاة الدنیا و لایغرنكم بالله الغرور; پس مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد و مبادا(شیطان) فریبكار شما را به(كرم) خدا مغرور سازد و فریب دهد!» (4)
این تعبیرات نشان مىدهد كه زرق و برق دنیاى فریبنده یكى از موانع مهم بر سر راه تكامل معنوى انسان است كه تا این مانع را پشتسر ننهد راه به جایى نمىبرد.
زندگى دنیا همچون سرابى است كه تشنهكامان را در بیابان سوزان تعلقات مادى به سوى خود فرامىخواند، اما هنگامى كه نزد آن مىآیند چیزى كه عطش را فرونشاند پیدا نیست، بلكه دویدن در این بیابان سوزان آنها را تشنهتر مىكند، باز سراب را در فاصله دیگرى جلو خود مىبینند و به گمان اینكه آنجا آب استبه سوى آن مىشتابند و باز هم تشنهتر و تشنهتر مىشوند تا هلاك گردند.
بسیارند كسانى كه سالها به سوى دنیا دویدهاند، هنگامى كه به آن رسیدهاند صریحا اعلام مىكنند نه تنها گمشده خود را(یعنى آرامش و آسایش) پیدا نكردهاند، بلكه «شهد» آن را با «شرنگ» و «گل» آن را با «خار» همراه دیدهاند، غالبا به جاى آرامش، نگرانىها و اضطرابهاى آنها براى حفظ آنچه دارند چندین برابر شده است!
3- گروه دیگرى از آیات از این حقیقت پرده برمىدارد كه مجذوب شدن به زرق و برق دنیا انسان را از آخرت غافل مىكند; یعنى شغل شاغل و هم واحد آنها مىشود و تمام توجه آنان را به سوى خود جلب مىكند.
مىفرماید: «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون; آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند و از آخرت غافلند!» (5)
آنها حتى زندگى دنیا را نشناختهاند و به جاى اینكه آن را مزرعه آخرت و قنطره و گذرگاهى براى نیل به مقامات معنوى و میدانى براى ورزیدگى و تمرین جهتبه دست آوردن فضایل اخلاقى بشناسند آن را به عنوان هدف نهایى و مطلوب حقیقى و معبود واقعى خود شناختهاند و طبیعى است كه چنین افرادى از آخرت غافل مىشوند.
در جاى دیگر مىفرماید: «ارضیتم بالحیاة الدنیا من الآخرة; آیا به زندگى دنیا به جاى آخرت راضى شدهاید؟!» سپس مىافزاید: «فما متاع الحیاة الدنیا فى الآخرة الا قلیل; با اینكه متاع زندگى دنیا در برابر آخرت چیز اندكى بیش نیست.» (6)
آرى افراد كم ظرفیت و هوسباز، چنان دنیاى كوچك و ناپایدار در نظرشان بزرگ جلوه مىكند كه حیات جاویدان و ابدى را كه مملو از مواهب الهى استبه فراموشى مىسپارند.
4- در بخش دیگرى از آیات، دنیا به عنوان «عرض»(بر وزن غرض) به معنى موجود بى ثبات و زوال پذیر تعبیر شده است، از جمله مىفرماید: «...تبتغون عرض الحیوة الدنیا فعند الله مغانم كثیرة...; شما سرمایه زوالپذیر دنیا را طلب مىكنید در حالى كه نزد خداوند غنیمتهاى فراوانى براى شما(در سراى آخرت) است». (7)
در جاى دیگر خطاب به اصحاب پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: «شما متاع ناپایدار دنیا را مىخواهید ولى خداوند سراى دیگر را براى شما مىخواهد»، (...یریدون عرض الدنیا و الله یرید الآخرة...) (8)
در آیات دیگرى نیز همین گونه تعبیر دیده مىشود كه نشان مىدهد گروهى از مسلمانان یا غیر مسلمین به خاطر حرص در جمع آورى متاع زوالپذیر و ناپایدار دنیا از پرداختن به مواهب پایدار الهى در سراى دیگر و ارزشهاى والاى انسانى و مقام قرب به خدا باز مىمانند. آرى نعمتحقیقى زوال ناپذیر نزد اوست و باقى همه «عرض» و «عارضى» و زوال پذیر است.
این تعبیر هشدارى استبه همه دنیاپرستان كه مراقب باشند سرمایههاى عظیم انسانى خود را فداى امور زوالپذیر نكنند.
5- در بخش دیگرى از آیات، از مواهب مادى دنیا تعبیر به زینة الحیاة الدنیا شده است. (9)
تعبیراتى مشابه آن در آیات دیگر نیز آمده است، مانند: «من كان یرید الحیاة الدنیا و زینتها نوف الیهم اعمالهم فیها و هم فیها لایبخسون; كسانى كه زندگى دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین دنیا به طور كامل به آنها مىدهیم و چیزى از آنها كم و كاست نخواهد شد(ولى در آخرت بهرهاى نخواهند داشت)». (10)
در جاى دیگر خطاب به زنان پیامبر(ص) مىفرماید: «یا ایها النبى قل لازواجك ان كنتن تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین امتعكن و اسرحكن سراحا جمیلا; اى پیامبر! به همسرانتبگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مىخواهید بیایید با هدیهاى شما را بهرهمند سازم و به طرز نیكویى رها سازم!(تا بتوانید به مقصد خود برسید)». (11)
این تعبیرات به خوبى نشان مىدهد كه این زرق و برقها تنها زیور و زینتى استبراى حیات دنیاى مادى. بدیهى است هرگز در مورد امور حیاتى و سرنوشتساز تعبیر به زینت نمىشود آن هم زینت «حیات دنیا» كه به معنى زندگى پست است.
شایان توجه اینكه: حتى زینتبودن آن هم در آیات دیگر زیر سؤال رفته است و تعبیر به «زین» شده كه نشان مىدهد یك زینت مصنوعى و خیالى و پندارى است، نه یك زینت واقعى و حقیقى.
مثلا در سوره بقره آیه 212 مىخوانیم: «زین للذین كفروا الحیاة الدنیا...; زندگى دنیا براى كافران زینت داده شده است»!
و در سوره آل عمران آیه 14 مىفرماید: «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضة...; محبت امور مادى از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و... در نظر مردم زینت داده شده است»!
این تعبیرات و تعبیرات مشابه آن نشان مىدهد كه حتى زینتبودن این امور جنبه پندارى و خیالى دارد و گرفتاران آنها در واقع گرفتار خیال و پندار خویشند.
در اینجا سؤال مهمى مطرح است: چرا خداوند این امور را در نظرها زینت داده؟! به یقین براى آزمایش انسانها و تربیت و پرورش آنهاست; زیرا هنگامى كه از این اشیاى زینتى جالب و دلربا كه غالبا با گناه و حرام آلوده استبه خاطر خدا رها مىكند، نهال ایمان و تقوا در وجود آنها بارور مىشود وگرنه صرف نظر كردن از اشیاى غیر جالب افتخارى محسوب نمىشود.
به تعبیر دقیقتر تمایلات افسار گسیخته درونى و هوا و هوسهاى سركش، امور مادى و گناه آلود را در نظر انسان جلوه مىدهد، بنابراین زینتبودنش از درون انسان مىجوشد و اگر به خدا نسبت داده شده استبه خاطر آن است كه خداوند چنین اثرى را در آن تمایلات و هوسهاى سركش آفریده و اگر در بعضى از آیات به شیطان نسبت داده شده، مانند «...و زین لهم الشیطان اعمالهم...; شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد» (12) نیز به خاطر همین است كه این تزیین از یك نظر كار خداست چرا كه اثر هر چیزى از اوست و از نظر دیگر كار هوسهاى درونى است و از دیدگاه سوم كار شیطان است(دقت كنید).
به هر حال از مجموعه آیات بالا به دست مىآید كه حب دنیا هرگاه به صورت افراطى در آید انسان را به بیگانگى از خدا مىكشاند.
دنیاپرستى در احادیث اسلامى
نكوهش از دنیاپرستى در روایات اسلامى مخصوصا در سخنان پیامبر اكرم(ص) و خطبههاى نهج البلاغه به صورت بسیار وسیعى دیده مىشود، از جمله:
1- در حدیثى از رسول خدا(ص) در پاسخ این سؤال كه چرا «دنیا»، «دنیا» نامیده شده؟(توجه داشته باشید كه دنیا از ماده دنى به معنى پایین و پست است) فرمود: لان الدنیا دنیة خلقت من دون الآخرة...; به خاطر این است كه دنیا پست است و پیش از آخرت آفریده شده». (13)
2- در حدیث دیگرى از همان حضرت نقل شده كه فرمود: «اكبر الكبائر حب الدنیا; بزرگترین گناهان، دنیاپرستى است»! (14)
3- همین معنى از امیرمؤمنان على(ع) نیز آمده است كه فرمود: «حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن; دنیاپرستى سرآغاز فتنهها و ریشه همه محنتها و رنجهاست»! (15)
4- در حدیث دیگرى از همان امام(ع) مىخوانیم: «ان الدنیا لمفسدة الدین و مسلبة الیقین; دنیاپرستى دین انسان را بر باد مىدهد و ایمان و یقین او را مىگیرد». (16)
5- در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) آمده است كه فرمود: «ان اول ما عصى الله به ست: حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الطعام و حب النساء و حب النوم و حب الراحة;
نخستین چیزى كه با آن عصیان و نافرمانى خدا شد شش چیز بود: دنیاپرستى، حب ریاست، علاقه به غذا(شكمپرستى)، محبت(افراطى) زنان، پرخوابى و علاقه به راحتى و تنپرورى». (17)
غالب این امور ششگانه یا تمام آنها در داستان عصیان و سركشى شیطان و ترك اولاى آدم و گناه قابیل دیده مىشود لذا به عنوان اولینها ذكر شده است.
6- در حدیث دیگرى مىخوانیم كه از امام على بن الحسین(ع) پرسیدند: «اى الاعمال افضل عند الله عز و جل; كدام عمل در نز خداوند متعال افضل است» فرمود: «ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله افضل من بغض الدنیا و ان لذلك لشعبا كثیرة و للمعاصى شعبا; هیچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پیامبر او(ص) برتر از دشمنى با دنیا(و ترك دنیاپرستى) نیست و این شاخههاى فراوانى دارد و همان گونه كه گناهان دیگر شاخههاى بسیار دارد».
سپس امام(ع) به سركشى و عصیان شیطان كه از «تكبر» سرچشمه گرفت و «حرص» كه سبب گناه و ترك اولاى آدم و حوا شد، و «حسد» كه سرچشمه عصیان قابیل گشت تا آنجا كه دستخود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، مىافزاید: «فتشعب من ذلك حب النساء و حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الراحة و حب الكلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبع خصال، فاجتمعن كلهن فى «حب الدنیا»! فقال الانبیاء و العلماء بعد معرفة ذلك، حب الدنیا راس كل خطیئة; از اینجا شاخههاى علاقه به زن، و محبت دنیا و محبتبه ریاست و علاقه به راحتى و تنپرورى و محبتسخن گفتن(پرگویى) و محبتبرترىجویى و مال و ثروت پیدا شد، و این هفت صفت همه در «حب دنیا» خلاصه مىشود و اینجاست كه پیامبران و علما بعد از آگاهى بر این موضوع گفتند: محبت دنیا سرچشمه همه گناهان است»!
سپس براى اینكه تفاوت میان دنیاى ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پایان مىفرماید: «و الدنیا دنیائان: دنیا بلاغ و دنیا ملعونة; و دنیا دو گونه است: دنیایى كه به حد كفاف است(و انسان را به آخرت و معنویت) مىرساند و دنیاى نفرین شده(كه انسان را از خدا دور مىكند)»! (18)
7- در حدیث دیگرى از امام على بن ابیطالب(ع) مىخوانیم، فرمود: «ارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمى و یصم و یبكم و یذل الرقاب; دنیاپرستى را ترك كن چرا كه حب دنیا چشم را كور و گوش را كر و زبان را لال مىكند و گردنها را به ذلت مىكشاند»! (19)
طبیعى است كه وقتى عشق به چیزى در وجود انسان چیره مىشود، او را از روشنترین واقعیتها غافل مىكند، چشم دارد اما گویى نابیناست، گوش دارد اما گویى ناشنواست، زبان دارد ولى جز به آنچه به آن دل بسته است گردش نمىكند و براى رسیدن به این محبوب خود یعنى دنیا تن به هر ذلتى مىدهد.
8- باز در حدیثى كه در مورد آثار منفى دنیاپرستى از امیرمؤمنان على(ع) نقل شده و در واقع فلسفه این حكم الهى در آن تبیین گردیده، مىخوانیم: «حب الدنیا یفسد العقل، و یصم القلب عن سماع الحكمة و یوجب الیم العقاب; دنیاپرستى خرد را فاسد مىكند و گوش قلب را از شنیدن سخنان حكمت آمیز ناشنوا مىسازد و سبب عذاب دردناك(در دنیا و آخرت) مىشود». (20)
9- در حدیث دیگرى در بیان آثار زیانبار دنیاپرستى از پیامبر اكرم(ص) چنین آمده است: «ان الدنیا مشغلة للقلوب و الابدان; دنیاپرستى هم فكر انسان را به خود مشغول مىدارد و هم بدنها را(نه آرامش فكر مىگذارد و نه آسودگى جسم)»! (21)
10- این سخن را با حدیث پرمعنى دیگرى از رسول خدا(ص) پایان مىدهیم، فرمود: «انه ما سكن حب الدنیا قلب عبد الا التاط بثلاث: شغل لاینفد عناوئه، و فقر لایدرك غناه، و امل لاینال منتهاه; دنیاپرستى در هیچ دلى ساكن نمىشود مگر اینكه او را به سه چیز آلوده مىكند، گرفتارى مستمرى را كه هرگز خستگى آن پایان نمىگیرد و احساس فقر و بینوایى كه هرگز به غنا نمىرسد و آرزوى درازى كه هیچگاه پایان نمىگیرد»! (22)
دنیاى مطلوب و دنیاى مذموم
بارها گفتهایم حب دنیا در این بحثها چیزى مساوى دنیاپرستى است نه بهرهگیرى معقول از مواهب مادى در طریق وصول به معنویت كه اگر چنین باشد حب دنیا نیست، بلكه حب آخرت است و به تعبیر دیگر بسیارى از برنامههاى معنوى بدون امكانات مادى میسر نیست و در واقع امكانات مادى از قبیل مقدمه واجب است كه انسان اگر آن را به نیت مقدمه واجب بجا آورد نه تنها عیبى ندارد بلكه مشمول ثواب الهى نیز مىشود.
به همین دلیل در آیات فراوانى از قرآن مجید تعبیرات مثبتى در باره مواهب دنیا دیده مىشود:
1- از جمله در آیه وصیت، از مال دنیا تعبیر به «خیر»(خیر مطلق) شده است، مىفرماید: «كتب علیكم اذا حضر احدكم الموت اغن ترك خیرا الوصیة للوالدین و الاقربین بالمعروف...; بر شما نوشته شده: هنگامى كه یكى از شما مرگش فرارسد، اگر «خیرى»(مالى و ثروتى) از خود به جاى گذارده براى پدر و مادر و نزدیكانش به طور شایسته وصیت كند!». (23)
2- در جاى دیگر از آن تعبیر به «بركات آسمان و زمین» نموده كه درهاى آن به روى پرهیزكاران گشوده مىشود: «و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم بركات من السماء و الارض...; اگر اهل شهر و آبادیها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىكردند بركات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم». (24)
3- در جاى دیگر از مال و ثروت تعبیر به «فضل الله» شده است، در سوره جمعه مىخوانیم: «فاذا قضیت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله...; هنگامى كه نماز(جمعه) پایان گرفت(ممنوع بودن معامله پایان مىیابد و شما آزادید) در زمین پراكنده شوید و از فضل الهى بهره بگیرید». (25)
4- در جاى دیگر افزایش منابع مالى را به عنوان «پاداشى در برابر توبه از گناه و روى آوردن به سوى خدا» مىشمرد، چنانكه در داستان نوح(ع) مىخوانیم: «یرسل السماء علیكم مدرارا × و یمددكم باموال و بنین و یجعل لكم جنات و یجعل لكم انهارا; من به آنها(مشركان) گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید كه او بسیار آمرزنده است - تا بارانهاى پر بركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد - و شما را با اموال و فرزندان فراوان(نیروى مالى و انسانى) امداد و یارى كند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیار شما قرار دهد». (26)
در جاى دیگر منابع مالى را وسیله قوام زندگى شمرده و تاكید مىكند آن را به دست افراد بى كفایت و نادان قرار ندهید و از آن به خوبى نگهدارى كنید: «و لاتؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل الله لكم قیاما; اموال خود را كه خداوند آن را وسیله قوام زندگى شما قرار داده به دستسفیهان نسپارید»! (27)
5- در جاى دیگر به مجاهدان راه خدا وعده غنایم جنگى مىدهد و آن را پاداش الهى مىشمرد، مىفرماید: «وعدكم الله مغانم كثیرة تاخذونها فعجل لكم هذه...; خداوند به شما غنایم فراوانى وعده داده بود كه آنها را به دست مىآورید، این(موهبت) را در اختیار شما قرار داد». (28)
6- در بخش دیگر از آیات از نعمتهاى مادى دنیا تعبیر به «طیبات» شده است، در سوره اعراف آیه 32 مىخوانیم: «قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق...; بگو چه كسى زینتهاى الهى را كه براى بندگان خود آفریده و روزىهاى پاكیزه را حرام كرده است»؟!
در جاى دیگر مىفرماید: «و اذكروا اذ انتم قلیل مستضعفون فى الارض تخافون ان یتخطفكم الناس فآواكم و ایدكم بنصره و رزقكم من الطیبات لعلكم تشكرون; به خاطر بیاورید هنگامى را كه شما گروهى اندك و ضعیف در روى زمین بودید، آنچنان كه مىترسیدید مردم شما را بربایند! ولى او شما را پناه داد و با یارى خود تقویت كرد و از روزىهاى پاكیزه(طیبات) بهرهمند ساختشاید شكر نعمتش را بجا آورید». (29)
از این تعبیرات پرمعنى و مانند آن كه در قرآن وارد شده به خوبى استفاده مىشود كه مواهب مادى دنیا در شرایط معقول، نه تنها نامطلوب و آلوده نیستبلكه پاك و پاكیزه و مایه پاكى و پاكیزگى انسانهاست!
7- در بعضى دیگر از آیات، تعبیراتى دیده مىشود كه نشان مىدهد امكانات مادى علاوه بر اینكه فضل الهى است مىتواند سبب قرار گرفتن انسان در زمره صالحان شود، همان گونه كه در آیه 75 توبه مىخوانیم: «و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحین; گروهى از آنها كسانى هستند كه با خدا پیمان بستهاند كه اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد قطعا صدقه خواهیم داد و از صالحان خواهیم بود»!
این آیه مخصوصا با توجه به شان نزولش كه در باره یكى از انصار به نام ثعلبة بن حاطب نازل شد كه از پیامبر(ص) درخواست كرد دعا كند خدا مال فراوانى به او دهد تا از آن در راه كمك به نیازمندان و رسیدن به مقام صالحان و شاكران بهره گیرد و پیامبر(ص) با روحیهاى كه در او سراغ داشتبراى او دعا نكرد و پس از اصرار دعا فرمود، به خوبى نشان مىدهد كه امكانات مادى مىتواند وسیلهاى براى سعادت و خوشبختى انسانها و وصول آنان به درجه صالحان و مقربان گردد.
از مجموع عناوین هفتگانهاى كه در آیات بالا آمد به خوبى مىتوان نتیجه گرفت كه نعمتهاى مادى دنیا ذاتا مذموم و منفور و زشت و پلید نیستند، بلكه تابع چگونگى بهرهگیرى از آنهاست كه به آنها این شكل را مىدهد، اگر از آنها به طور صحیح بهرهگیرى شود، چهرهاى محبوب و مطلوب و زیبا و جالب و پاك و پاكیزه دارد، در غیر این صورت منفورند.
شاهد این سخن روایات متعددى است كه در كتاب وسائل در باب «استحباب الاستعانة بالدنیا على الآخرة» (30) آمده است.
مرحوم شیخ حر عاملى در این باب یازده روایت نقل مىكند كه همه آنها شاهد بر این است كه مىتوان از مواهب مادى براى سعادت جاویدان بهره گرفت، از جمله در حدیثى از رسول خدا نقل شده كه فرمود: «نعم العون على تقوى الله الغنى; «بهترین كمك براى به دست آوردن تقواى الهى، غنا و بىنیازى است...». (31)
در حدیث دیگرى در همان باب از امام صادق(ع) مىخوانیم كه فرمود: «غنا یحجزك عن الظلم خیر من فقر یحملك على الاثم; آن غنا و بىنیازى كه تو را از ستم در باره دیگران بازدارد، بهتر از فقرى است كه تو را وادار به گناه كند»!
و در حدیث دیگرى آمده است كه یكى از یاران معروف امام صادق(ع) نقل مىكند كه در حضور آن حضرت بود كه مردى(از روى تاسف و تاثر) عرض كرد: «به خدا سوگند ما طالب دنیا هستیم و دوست داریم دنیا عائد ما شود»! امام فرمود: «تحب ان تصنع بها ماذا؟!; تو این دنیا را براى چه مىخواهى؟» عرض كرد: «اعود بها على نفسى و عیالى، و اصل بها، و اتصدق بها، و احج و اعتمر; مىخواهم به وسیله آن زندگى خود و خانوادهام(آبرومندانه) تامین كنم و با آن صله رحم بجا آوردم و براى خدا صدقه بدهم و حج و عمره بجا آورم.» امام فرمود: «لیس هذا طلب الدنیا هذا طلب الآخرة; این طلب دنیا نیست، این طلب آخرت است»! (32)
این سخن را با كلام امیرمؤمنان على(ع) در خطبه209 نهج البلاغه پایان مىبریم: هنگامى كه امام با جمعى از یارانش براى عیادت «علاء بن زیاد حارثى» كه از شخصیتهاى معروف بصره و از یاران على(ع) بود، وارد خانه او شد و خانه وسیع و گسترده او را دید، به او فرمود: «ما كنت تصنع بسعة هذه الدار فى الدنیا و انت الیها فى الآخرة كنت احوج; با این خانه چنین وسیعى در دنیا چه مىكنى؟(و براى چه مىخواهى؟) در حالى كه در آخرت به آن نیازمندترى»!
سپس امام(ع) سخن انتقاد آمیزش را با این جمله تكمیل فرمود: «و بلى ان شئتبلغتبها الآخرة تقرى فیها الضیف، و تصل فیها الرحم، و تطلع منها الحقوق مطالعها، فاذا انت قد بلغتبها الآخرة; آرى اگر بخواهى با همین خانه وسیع مىتوانى به آخرت برسى(و سراى دیگرت را آباد كنى) از میهمانان در آن پذیرایى كنى و در آن صله رحم بجاى آورى و حقوق واجب آن را ادا كنى، با این حال به وسیله این خانه به آخرت رسیدهاى»! (33)
نتیجه اینكه: هرگاه مواهب مادى دنیا ابزارى براى وصول به آخرت و كمك به نیازمندان و حمایت از ضعفا و ترویج و تحكیم پایههاى حق و عدالتباشد، چیزى بهتر از آن نیست و اگر در مسیر گناه و حرص و جمع مال بدون ملاحظه حلال و حرام مصرف گردد چیزى بدتر از آن نیست، آرى این گونه دنیاپرستان مجموعهاى از صفات زشت و رذیله را در درون خود گردآورى مىكنند.
یكى از یاران معروف امام على بن موسى الرضا(ع) به نام محمد بن اسماعیل بن بزیع مىگوید: از آن حضرت شنیدم مىفرمود: «لایجتمع المال الا بخصال خمس ببخل شدید و امل طویل و حرص غالب و قطیعة الرحم و ایثار الدنیا على الآخرة; اموال دنیا در یك جا جمع نمىشود، مگر(به كمك) پنج چیز: بخل شدید، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدم داشتن دنیا بر آخرت»! (34)
پىنوشتها:
1- انعام، 32.
2- حدید، 20.
3- آلعمران، 185.
4- لقمان،33.
5- روم،7.
6- توبه، 38.
7- نساء، 94.
8- انفال،67.
9- كهف،46 و 28.
10- هود، 15.
11- احزاب، 28.
12- نمل، 24.
13- بحارالانوار، جلد 54، صفحه356.
14- كنزالعمال، حدیث 6074(جلد3، صفحه 184).
15- غررالحكم، شماره 4870.
16- غررالحكم، شماره 3518.
17- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 60.
18- اصول كافى، جلد 2، صفحه 130، باب «حب الدنیا»، حدیث 11.
19- اصول كافى، جلد 2، صفحه136.
20- غررالحكم شرح فارسى، جلد3، صفحه397، شماره 4878.
21- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 81.
22- بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188.
23- بقره، 180.
24- اعراف،96.
25- جمعه، 10.
26- نوح، 12 تا 11.
27- نساء، 5.
28- فتح، 20.
29- انفال،26.
30- جلد 12، صفحه 18 تا16.
31- وسائل الشیعه، جلد 12، صفحه16.
32- وسائل الشیعه، جلد 12، صفحه19، باب استحباب جمع المال من حلال...، حدیث3.
33- نهج البلاغه، خطبه209.
34- وسائل الشیعه، جلد 12، صفحه19، حدیث 4.
اخلاق در قرآن جلد دوم صفحه 105 آیت الله مكارم شیرازى
منبع خبر : حوزه - http://www.hawzah.net/Per/I/IDefa.asp?URL=Start/IStart.htm
کلیدواژه ها:
آثار استاد