مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
نرمی در مقابل قساوت است. ما بحث مبسوطی را در مورد قساوت قلب عرض نکردیم. توصیه من این است که کتاب شریف «قلب سلیم» اثر شهید دستغیب (ره) که با یقین و نورانیت و پشتوانه علمی و عملی نوشته شده را حتماً مطالعه کنید. ایشان آنچه را که دیده نوشته و صرفاً اطلاعاتی عمل نکردهاند و به تعبیر حضرت امام (رحمهاللهعلیه) ایشان مهذِب نفوس و از اولیاء الهی بودند.
نرمی دل، منشأ خیرات خیلی زیادی است و انسان را شبیه خداوند تبارک و تعالی میکند و زمینه را برای دریافت بسیاری از اسمهای خدا فراهم میکند. مثلاً کسی که بدن سفت و خشکی دارد، برای هیچ کدام از حرکات ورزشی آماده نیست. او اگر بخواهد ژیمناستیک یا ورزشهای رزمی کار کند، نمیتواند. یا اگر بخواهد به ورزش هایی مثل کشتی، فوتبال، والیبال و بسکتبال و ... بپردازد، باز هم نمیتواند. اول باید بدنش را نرم کند. حتی قهرمانهای ورزشی، قبل از اینکه بخواهند وارد بازی سنگین شوند، باید نرمش کنند. بنابراین، نرمی دل نیز، مثل نرمی بدن، نیاز به تمرین دارد.
نرمی دل، زمینه پروازهای بلند معنوی را فراهم میسازد
دل انسان هم باید نرمشهای زیادی را برای حرکتهای بزرگ داشته باشد. اولیای خدا که پروازهای بلند معنوی دارند، به خاطر این است که اول نرمش های دل شان را انجام داده اند. برای همین، یک نفر که قلبش آماده نیست و نرم نشده، حتی وقتی دستورالعمل یک ولی خدا را انجام میدهد، هیچ نتیجهای نمیگیرد. افراد بسیاری در این زمینه سرخورده میشوند، اما نمی دانند که نقص از خودشان است، نه از آن ولی خدا که دستورالعمل به او داده است.
حتی قبل از نرمش هم گفته میشود که یک سری اقداماتی باید انجام شود تا بدن آماده نرمش گردد. از اسمش هم معلوم است: «نرمش». وقتی گفته می شود: «ورزش» یعنی نرم کردن و ورز دادن. در آشپزی هم ورز دادن داریم که همه اینها مقدمه و آمادگی است برای کار دیگر که هدف اصلی آن است.
محیط خانواده، محیطی مناسب برای تمرین نرمش دل است
هیچ میدانی برای انجامِ نرمشِ انسان، مهمتر از فضای خانواده نیست. چون فشارِ فضای خانواده، همیشه نرمشی است. انسان با کسانی دارد زندگی میکند که به نحوی با آنها نوعی انس و علقه دارد. مثل پدر، مادر، برادر، خواهر، همسر. اما وقتی که انسان از محیط خانواده خارج میشود، فضاها فضاهای نرمشی نیست. فضاهای ورزشی است و یک ذره فضا جدیتر میشود. برای همین بود که وقتی از علامه طباطبایی یک ریاضتی خواستند برای دستیابی به مقامات عالیه، ایشان فرمودند: بهترین ریاضت، رفتار مناسب با خانواده است.
شما اگر با خواهر و برادرتان در جاده تصادف بکنید؛ یا دوتا دوست باشید و به اتومبیل همدیگر بزنید؛ یا دو نفری که همدیگر را دوست دارید، با هم دچار تضاد منافع شوید؛ بلافاصله گذشت میکنید. اصلاً هیچ مشکلی پیش نمیآید. گذشتدر محیطهای دوستانه خیلی کار سادهای است. حتی آنهایی که دوستیهایشان یک مقدار عمیقتر میشود، اصلاً از مقوله گذشت هم فراتر رفته و سعی میکنند برای همدیگر فداکاری کنند. مثل رابطه دو همسر که به مودت هم میرسد. مودت یعنی مردن برای همدیگر، فداکاری برای همدیگر. در اینجا دیگر تعارض منافع خیلی پیش نمیآید.
اطعام مسکین و محبت به یتیم، باعث نرمی دل است
شخصی نزد پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آمد و از قساوت قلبی که داشت، شکایت کرد: «لمّا شَكا إلَیهِ رجُلٌ قَساوَةَ قَلبهِ: إذا أرَدتَ أن یَلینَ قَلبُكَ فَأطعِمِ المِسكینَ وامسَحْ رَأسَ الیَتیم[1]= خطاب به مردى كــه از سختدلى خود نزد آن حضرت شِکایت کرد، فرمود: اگر مى خواهى دلت نرم شود، مستمند را اطعام كن و بر سر یتیم دست نوازش بکش».
علت این که حضرت میفرماید مسکین را اطعام بکنید، این است که مسکین غیر از فقیر است. البته در هر حال خوب است که انسان به کسی که احتیاج دارد کمک کند. فقیر کسی است که تلاش میکند، ولی نمیتواند مایحتاج زندگی خود را تأمین کند و لنگ میماند و به بدهی و قرض میافتد. یعنی تلاش دارد، ولی درآمدش کفاف زندگی او را نمیدهد. اما مسکین یعنی کسی که اساساً هیچ چیزی ندارد و صفر است.
رمز اینکه اطعام مسکین در نرمی قلب خیلی مؤثر است، شاید در این باشد که قساوت قلب، مثل سفتی بدن یا یبوست میماند. وقتی بدن دچار یبوست میشود، گرفتاریهای زیادی برایش پیش میآید. چه در نظام پزشکی و چه در نظام تربیت عرفانی و معنوی، همیشه توصیه بر این بوده که تغذیه باید به صورتی باشد که بدن را دچار یبوست نکند. متاسفانه الان نوع غذاهایی که ما داریم مصرف میکنیم، غذاهای یبوستزا و غذاهای خشک است. ما به ندرت از غذاهایی مثل آش و سوپ استفاده میکنیم. غذاهای آبکی باعث میشود که بدن نرم شود و در حالت قوی کار کند. خشکی در بدن، سوخت و ساز آن را دچار مشکل میکند. روح هم همینطور است. وقتی روح دچار قساوت و سختی شود، گناه و غفلت سراغ انسان میآید. عفونتهایی در روح جمع میشود و انسان باید حتماً خودش را زود نرم کند. یعنی یک سری تمرین و تخلیه انجام دهد که مثل استحمام است. همانطور که اگر بدن استحمام نکند، دچار بیماری میشود، روح هم نیاز به استحمام دارد. در بحث «استغفار» گفتیم که استغفار استحمام روح است. استغفار فوق العاده کلیدی و حساس و مهم است. طوری که پیغمبر هم به این استحمام نیاز دارد و دست کم، روزی 70 مرتبه استغفار میکند.
محبت به یتیم، دل را نرم و قدرتمند میکند
اطعام مسکین هم یک نوع خروج و تخلیه است. دیگری را حضرت رسول فرمود: «وَ أمسَح رَأسَ الیَتیم= دست بکشد سر یتیم». اما این دست کشیدن از روی ترحم نباشد، بلکه رحیمانه دست بکشد. محبت به یتیم، برای رضای خدا واقعاً دل انسان را باز میکند و این کار خیلی قدرت میآورد، اگر کسی با یتیم برخورد درستی داشته باشد، این یتیم میتواند تمام دردهای این شخص را خارج بکند.
گاهی کسی یتیم نیست. مثلا بچه یک کس دیگر است. یا کسی است که سر راه انسان قرار میگیرد و انسان به او رسیدگی می کند. هنر نیست که ما فقط به بچه های خودمان برسیم. البته بچه های خودمان هم خیلی قدرتمند هستند. بوسیدنشان، نوازششان و ترحم به آنها، یکی از تخلیه گاههای خیلی خوب است. محبت به اعضای خانواده خودمان هم دل انسان را نرم میکند.
گاهی علت توفیق نداشتن برای عبادت، قساوت قلب است
خیلی وقتها که ما توفیق عبادت نداریم و قسی القلب میشویم، اگر یک ذره دقت کنیم، میبینیم که احتمالاً در خانه نسبت به بچه ها یا نسبت به یکی از اعضای خانواده، یک مقدار تندی کردهایم که قلب قفل کرده، چون روح نیز عفونت میگیرد و مشکل ساز میشود.
انسان باید خروجی کریمانه داشته باشد. خروج رحیمانه، غفورانه، عفووانه، ستارانه داشته باشد. انسان باید از اسمهای مختلف خدا، خروجیهای مختلف داشته باشد تا این بدن و در واقع روح، قدرت بگیرد و بتواند پرواز کند. کسی که برای خروج از آلودگیهایش، از اسماء الهی استفاده نمیکند، همیشه ضعیف میماند و کسل و بیحال است و رغبت به آسمان و خانواده آسمانی و امام زمان ندارد.
من در مشاوره ها مواردی داشته ام که بچه های یک خانم، به جاری مادرشان بیشتر اهمیت میدهند و با او بیشتر صفا میکنند تا مادرشان. چون این جاری آدم بسیار بامحبت و مهربانی است. زن عموی بچههاست و حسادت و چشم و هم چشمی ندارد. گاهی بچهها به جای اینکه با پدرشان صحبت کنند، میروند با باجناق پدر صحبت میکنند. چون باجناق خیلی مهربان و خوب و دوست داشتنی است و او را قبول دارند. دیده ام بچه های یک هَوو با مادر خودشان کنار نمیآیند، ولی با هووی مادرشان خیلی عالی هستند. چون آن هوو یک موجود بهشتی بوده و حسادتش را کاملاً دفع کرده و با این بچه های هوو، مثل بچههای خودش رفتار کرده که بچه ها به او مامان میگویند. گاهی انسان مادرهایی دارد که آن مادرها او را به دنیا نیاوردهاند، ولی واقعا مادری کرده اند. گاهی انسان حتی از طریق بچه خودش شاید نتواند کار مهمی انجام بدهد، ولی در تربیت میلیون ها بچه مشارکت میکند. در روز قیامت، میلیونها آدمی که از این شخص خیر دیدهاند، به صورت بچه های این آدم محشور میشوند. یعنی تمام اعمال این بچه ها در روز قیامت، در نامه اعمال آن شخصی که منشأ تربیت آن بچه ها بوده، ثبت میشود.
راهکار نرمی دل، هنگام رفتن به زیارت چیست؟
روابط در قضیه نرمی دل خیلی عجیب است. وقتی میخواهید به حرم بروید و میبینید دل راه نمیآید؛ یا مکه، کربلا، حرم امام رضا (علیهالسلام) میروی و میبینی قلبت قفل شده؛ یا میخواهی اذن دخول بخوانی، ولی اشکت نمیآید، فکر کن. معمولاً آنهایی که زیرک هستند فکر می کنند. من همیشه توصیه میکنم حتماً سعی کنید در حرم کسی را پیدا کنید و محبتی به او بکنید. مثلاً به یک پیرزن یا یک پیرمردی کمکی بکنید. چندتا شکلات در جیب تان باشد و به چندتا بچه بدهید و بچه ها را خوشحال کنید. شکلاتهای خوب، خوردنی و خوشمزه ببرید، نه شکلات های پست. چیزهای خوب در جیبتان حتماً باشد که هر وقت دارید میروید تا برسید به ضریح امام رضا (علیهالسلام) چند نفر را خوشحال کنید. بعضیها خودخواهانه میخواهند بروند به ضریح برسند و با کسی کاری نداشته باشند، یا کسی با آنها کاری نداشته باشد. عدهای هم حواس شان هست که همه بچه های امام رضا هستند و همه خودِ حضرت هستند. پس به هر کدامشان که محبت کنی امام رضا شاد میشود. در این صورت اگر بدترین وضعیت را هم داشته باشی، میبینی که دلت باز شد.
آدم های مهربان و خوش نیت، از قساوت قلب به دورند
بالأخره آدم باید تلاش کند و دنبال فرصتهایی باشد که رحمانیت و رحیمیت خود را نشان بدهد. نه این که فرار کند. اینها انسان را نرم میکند. مهربان بودن خیلی مهم است. هیچ کس به اندازه آدمهای مهربان و آدمهای خوش نیت به خدا نزدیک نیست.
نرمی دل برای انسان آمادگی است برای بهشت. خوش اخلاقی، خوش برخوردی، مهربان بودن و لبخند داشتن نرمی دل می آورد. گاهی انسان یک لبخند میزند و مدتها خداوند به او خیر میرساند. دست کشیدن را میتوان فقط به یتیم منحصر نکرد، بلکه میشود به حیوانات هم محبت کرد. مثلاً به گوسفندی میرسید و او را نوازش می کنید؛ به سگی رسیدید، چیزی میدهید؛ به یک گربه غذایی میدهید؛ یا به یک مورچه کمک میکنید و مسیرتان را عوض میکنید که پایتان روی مورچه ها نرود. از یکجا تغییر مسیر میدهید که یک کبوتری که دارد غذا میخورد پر نزند برود. همین رحمتی که به خرج دادید، میبینید که خیلی از گره ها را برایتان باز میشود و دل نرم میشود. اگر یک موقعی بین مهربانی و عبادت مجبور شدیم یکی را انتخاب کنیم، مهربانی را انتخاب کنیم. مثلا مادرت می گوید امشب پیش من بمان. تو هم امشب میخواهی بروی کربلا، مشهد، حرم، اما اگر به خواسته مادر توجه کنی و پیش او بمانی، همه فیض زیارت را خدا به تو میدهد. ولی اگر بگذاری و بروی، آن کربلا، مشهد، حرم درش قفل است. اصلاً خبری نیست و هیچ فیضی به تو نمیرسد. همه این حرم رفتنها برای این است که ما اگر توانستیم مهربانی کنیم، مهربانی بکنیم. اما وقتی مهربانی نکنیم و مرتباً حرم برویم، چه فایده ای دارد. مثل کسانی که کورس کربلا و نجف میگذارند، میبینی کاروان برمیدارد و میرود 30 روز در آنجا میماند، وقتی میآید، دو روز پیش زن و بچه اش است و دوباره یک کاروان دیگر دارد. این کاروانها ممکن است کاسبی باشد. گاهی بچهها پدر و مادرشان را ترک میکنند. پدر و مادر غالباً از بچه ها راضی نیستند و می گویند این از وقتی ازدواج کرده رفته و اصلاً ما را فراموش کرده و دیر به دیر به ما سر میزند. مسافرت هم میرود ما را غریبه میداند. میگوید اگر پدر و مادر را بخواهیم ببریم، مزاحم ما هستند و دست و پاگیر ما هستند. اما آدم زیرک دنبال یک آدم دست و پا گیر میگردد تا اجرش را زیاد کند.
از یک پسری پرسیدند، چرا تو هر وقت حرم امام حسین (علیهالسلام) میآیی میخندی؟ گفت: من هر وقت حرم میآیم، اول امام حسین (علیهالسلام) با من سلام علیک میکند و میخندد. من هم به حضرت نگاه میکنم و میخندم. با همدیگر میخندیم. پرسیدند: علت این لبخند امام حسین چیست؟ گفت: مادرم یک شب به من اصرار کرد که من میخواهم به کربلا بروم. اما وسیله نداشتم. با این حال، مادر را کول کردم و ذره ذره آوردم کربلا. وقتی وارد حرم شدم، دیدم امام حسین (علیهالسلام) نشسته اند و دارند به من می خندند. از آن به بعد، هر وقت کربلا میآیم حضرت به من میخندند. از اینجا باید بفهمیم که در واقع، آن چیزی برای ما میماند که از دست ما برود. آن چیزی برای ما به بلندای ابدیت و جاودانگی میماند که خودمان خرجش نمیکنیم. این پیش خدا ذخیره است.
حتی از سادهترین کارها برای نرم کردن دل، غافل نشویم
مقوله نرم کردن دل، حساس است. گاهی بوسیدن، تلفن زدن و سر زدن به کسی که احتیاجی به او ندارید، یا عیادت یک مریض، همسایه و دوستی که هیچ نیازی به او ندارید، برای شما کارساز خواهد بود. اینها کارهای بزرگی هستند که انسان به هیچ کس نیاز نداشته باشد و به او لطف و مرحمت و سرکشی داشته باشد.
به طور کلی خوب است که آدم مال دیگران باشد و برای دیگران باشد. از این قشنگتر این است که آدم وقتی میتواند به یک کسی کمک بکند، نگذارد که او این نیاز را به زبان بیاورد. خودمان پیشنهاد بدهیم. اگر میدانی یک کسی چیزی میخواهد و رویش نمیشود بگوید، شما زودتر خودت پیشنهاد بده و بگو آیا من میتوانم برایتان کاری بکنم؟
پس یاد بگیریم که از خودمان خارج شویم. باید خودخواهیها، منیتها، وابستگیهای به خودمان را کم کنیم. اینطوری دل نرمِ نرم میشود. وقتی نرم شد، آماده پرواز میشود، چون آمادگی دارد. مثل بدن که وقتی نرم است، برای هر ورزشی آمادگی دارد. روح هم هر وقت نرم شد، برای پرواز آماده است. ولی آنهایی که خشک هستند، یک مجلس امام حسین میگذارند مجلس تمام شده، نیم ساعت 1 ساعت 2 ساعت روضه خواندند و صحبت کردند، ولی هیچ تحولی در این شخص اتفاق نیفتاده. چون خشک و سفت است. چون یبوست دارد. چون روحش قساوت دارد، هیچ تحولی در آن اتفاق نمیافتد. انسان باید خیلی حواسش را جمع بکند. پیغمبر (ص) نماز میخواند که یک دفعه صدای بچه بلند میشود. حضرت نماز جماعت را سرعت میدهد. اما اگر ما باشیم، میگوییم، خانم بچهات را برای چی آوردی؟ آقا بچه را چرا آوردی؟ خفه اش کن. بچه بخندد یا گریه کند؟ میگویند مزاحممان شد. اینها نمی دانند که خنده و گریهی بچه در اینجا تسبیح است.
گفتهاند، گریهی بچه در ۴ ماه اول، تسبح «لا إله إلا الله» است. در ۴ ماه دوم، شهادت به رسالت است. در ۴ ماه سوم، شهادت به ولایت است. بچه دارد در مسجد میگوید و میخندد و از دیوار صاف بالا میرود و شما دارید نماز جماعت میخوانید. هر دوی شما دارید یک کار انجام میدهید. تسبیح آن بچه همین است. تسبیح شما هم همان است. بچه ها را برای دیدن تلویزیون ساکت نکنید و بگذارید آنها تسبیحشان را بگویند.
ما میخواستیم در یک جایی غذا بخوریم. یک بنده خدایی گفت: اینجا نرویم. گفتم: برای چه؟ غذایش بد است؟ گفت: نه غذایش خوب است. ولی وقتی مینشینی گربه ها محاصره تان میکنند. گفتم: ما دو سیخ هم برای گربه ها سفارش میدهیم. ما چرا کاری که میتوانیم بکنیم را نکنیم. این گربه ها خیلی هم از بعضی آدمها بهتر هستند. چون معصوم هم هستند و در حق انسانها دعا میکنند. شما به یک معصوم دارید غذا میدهید، چه اشکال دارد.
دل را به نرمی عادت بدهیم
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:«عَوِدُوا قُلُوبَکُمُ الرِّقَۀ[2]= عادت بدهید دلهایتان را که همیشه رقیق و نرم بماند».
«عودوا» یعنی مراقب باشید یک موقع دلت تنگ نشود. مراقب باشید این دل سفت نشود. برای نرمی دلمان باید خرج کنیم. یک کاری و هزینهای بکنیم.
خیلی کار وجود دارد که انسان میتواند با آنها دلش را نرم کند. اول از خانه خود شروع کنید. نسبت به خانواده و اعضای خانواده و بعد نسبت به سایر اطرافیان، مهرورزی کنید و نگذارید که قلب سفت شود. اگر قلب سفت شود، بخت آدم سفت میشود. قلب اگر سفت شود، قبر و قیامت به هم میریزد و خیلی خراب میشود. پس انسان باید خیلی مراقبت کند.
یکی از چیزهایی که خیلی میتواند کمک بکند، صدقه اول صبح است. دیگری صدقه آخر شب است که حتماً خوب است پرداخت شود. این دو تا از عواملی هستند که تمام آلودگی های طول روز و طول شب را بیرون میکشند. اگر خودتان نمیرسید یا فراموش میکنید، حتماً به بچههایتان تمرین بدهید و بگویید عزیزم شما مسئول صدقه خانه هستید.
عامل دیگر استغفار است. استغفار فوق العاده مهم است. باید حتماً قبل از خواب، در آخر شب استغفار کرد. بعد از نماز عصر استغفار وارد شده است. بزرگان ما میفرمودند: 100 بار و در روایت آمده 70 بار بعد از نماز عصر استفغار شود. ولی استاد ما به ما میفرمودند: حداقل 100 بار بگویید و بیشتر هم بهتر است.
خدایا من صبح از خانه بیرون زدم و فکرهای عوضی زیاد کردم. دیدنیهایی که نباید ببینم، دیدم. شنیدنیهایی که نباید بشنوم، شنیدم. خیالهایی که نباید میکردم، کردم. بدجنسی کردم، یک جا حسود شدم، یک جا تحریک شدم، این عمل بد را، چشم و هم چشمی سراغم آمد. در یک جا از دست فقیر فرار کردم. بالأخره پیش میآید تا شب یک دفعه میبینی که چقدر آدم آشغال جمع کردهاست. اگر شب بخواهد با این آشغالها در رختخواب برود و بخوابد، میدانی تا صبح با روح آدم چه میشود؟ استاد ما میفرمودند کسی که کینه دارد، اگر شب قبل از این که در رختخواب برود، دلش را صاف نکرده باشد، تا صبح هیولا خلق میکند. این هیولا بعداً در قبر به جان آدم میافتد.
کلیدواژه ها:
آثار استاد