www.montazer.ir
شنبه 23 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 11281
زمان انتشار: 8 اکتبر 2019
مالک شدن بر قوه ی غضب

غضب جلسه 4، 76/01/24

مالک شدن بر قوه ی غضب

علی علیه‌السلام می‌فرماید:« أَفْضَلُ اَلْمِلْكِ مِلْكُ اَلْغَضَبِ [1]= بهترين مالكيّت، مالك خشم بودن است.» صحبت از دارایی است. اگر از دارایی مادی و اقتصادی بگوییم، قطعاً دارایی‌های معنوی از آن بالاتر هستند.

«أَكْبَرُ اَلْبَلاَءِ فَقْرُ اَلنَّفْسِ= بزرگترین فقر، فقر نفس است.» شدیدترین بلاها، مبتلاترین و بیچاره‌ترین افراد کسی است که دارای فقر روحی است. «روحش فقیر است»، یعنی ممکن است پولدار باشد و ثروت زیاد و تجارت پررونقی داشته باشد، اما روحاً شخص فقیری باشد. من دیده ام آدم‌های خیلی پولدار و ثروتمندی را که از فقر روحی رنج می‌بردند.

گاهی انسان نمی‌فهمد که فقیر است. گاهی نمی‌فهمد، آن چیزی که به عنوان ثروت زیاد دارد، دارایی واقعی نیست. دارایی چیزی است که در نفس انسان وجود دارد و انسان با دارایی‌هایش جلو می‌رود. نداشتن که عدم و فقدان است. ما با روح خود، مسیری را تا بی‌نهایت داریم طی می‌کنیم. مسیری از داخل جهنم، با همۀ فشارها، دره‌ها، حیوانات، اژدها، آتش، دشمن‌ و با خیلی از آفاتی که ما را تهدید می‌کند. آنچه که کمک می‌کند تا انسان از داخل جهنم به سلامت رد شود، دارایی‌های انسان است. اگر انسان در دره عمیق یا در چاهی بیفتد، باید یک وسیله ای داشته باشد تا بالا بیاید. مثلاً اگر چنگکی، نردبانی، بازوان و پاهای قوی داشته باشد، طناب داشته باشد، اینها می‌شود دارایی‌های انسان برای اینکه بتواند از این چاه در بیاید. ما متولد و مقیم در جهنم هستیم. «و ان منكم الا واردها = هیچ کس نیست که وارد آن نشود» (سوره مریم/ 71). اما فقط کسانی از آن بیرون می‌آیند که اولاً اهل حرکت هستند و متوجه باشند که در جهنم هستند و بدانند جهنم جای ماندن نیست و باید از آن بیرون بروند و متوجه باشند با بی‌نهایت و ابدیت روبرو هستند و برای یک هدف عالی خلق شده اند.

نمی‌ارزد انسان برای کسب داراییهایی که فقط برای این دنیاست، وقت صرف کند؟ چطور برای یک معامله، چند هزار تومانی و چند صدتومانی، می‌نشینیم فکر می‌کنیم و نقشه می‌ریزیم.

علی (علیه‌السلام) فرمود:«اَلْفَقْرُ وَ اَلْغِنَى بَعْدَ اَلْعَرْضِ عَلَى اَللَّهِ [2]= فقر و ثروت انسان بعد از اینکه عرضه می‌شود بر خدا روشن می‌شود.» یعنی آنجا معلوم می‌شود چه کسی چه دارایی‌هایی دارد. پس طبق فرمایش حضرت، پرسودترین تجارت ها غلبه بر غضب است.

مهمترین دارایی غلبه بر غضب است

علی‌ علیه‌السلام محکمترین و بهترین وسیله را غلبه بر غضب بیان می‌کند. وقتی بالاترین و مهمترین دستگیره‌ها و دارایی‌های انسان غلبه بر غضب باشد، قطعاً خود غضب دشمن‌ترین دشمن‌ها می‌شود. برای همین در یک روایت دیگری می‌فرماید:« اَلْغَضَبُ عَدُوٌّ فَلاَ تُمَلِّكْهُ نَفْسَكَ[3]= غضب دشمن است، پس او را صاحب نفس خودت نکن.» معلوم می‌شود، غضب خیلی دشمن عجیبی است که اگر کسی به آن غلبه کرد و صاحبش شد، بهترین وسیله‌ها را به دست آورده است. پس نفست را تحت تملک و دارایی غضب قرار نده.

غلبه بر غضب، یک جریان کلی است. در این جریان کلی، در این حرکت و غلبه بر غضب، انسان باید از خیلی از عوامل کمک بگیرد. کسی که اخلاقش خوش است، کسی که صبور است، کسی که قدرت تغافل دارد، قدرت تجاهل دارد، می داند که اینها همه ابزار غلبه بر غضب هستند. مثل کُشتی است، دشمن شما غضب است، می‌خواهی با او کشتی بگیری. در کشتی باید به فنون مختلف وارد باشی، 1 ـ نگذاری حریف تو را زمین بزند، 2 ـ تو باید او را زمین بزنی. پس باید فن بلد باشید.

در حدیث دیگر فرمودند:«اَلْغَضَبُ نارٌ مُوْقَدَةٌ، مَنْ کَظَمَهُ اَطْفَأَها، وَ مَنْ اَطْلَقَهُ کانَ اَوَّلُ مُحْتَرِق بِها[4]= غضب آتش برافروخته اى است که هر کس آن را فرو برد، آن آتش را خاموش کرده، و هر کس جلوی آن را رها کند، نخستین کسى است که به آن آتش مى سوزد.» شما موقعی که آتش گرفتید، به طرف کسی نمی‌توانید بروید، چون او هم آتش می‌گیرد. همینطوری هم نمی‌توانید بمانید. چون خودتان می‌سوزید. تنها راهش این است که آن را خاموش کنید. از این رو، موقع غضب نباید با کسی ارتباط برقرار شود. در روایتی که جلسه قبل خواندیم، فرمودند: تواناترین مردم به درست عمل کردن، کسی است که غضب نمی‌کند. اگر می‌خواهی اندیشه‌ات و به تبع آن عملت درست باشد، باید در حین غضب، فکر، تصمیم‌گیری و عمل نکنید. فقط موقع غضب بدانید که شما آتش گرفته اید.

هنگام غضب، سکوت بهتر است

اگر از شخص عصبانی چیزی را بپرسید، معلوم نیست جواب درستی به شما بدهد. بنابراین، می‌گویند، موقعی که شخص عصبانی است، پیشش نروید و با او حرف نزنید. اشتباه اکثریت ما این است که موقع عصبانیت می‌خواهیم چیزی را به شخص عصبانی تفهیم و ثابت کنیم. این فایده‌ای ندارد.

علی علیه‌السلام فرمودند:«اَحْضَرُ النّاسِ جَوابا مَنْ لَمْ یَغْضِبْ[5]= حاضر جواب ترین مردم كسى است كه خشمگین نشود.» حاضر جواب‌ترین مردم، یعنی کسی که می‌تواند به موقع جواب بدهد و درست راهنمایی کند، کسی است که غضب نکند.

نکته‌ی مهم این است، کسی که عصبانی است، آتش گرفته و نزدیک شدن به او، یعنی آتش گرفتن خودت. چون آن شعله می‌تواند شما را هم برافروخته کند.  وقتی هر دوی شما غضبناک شدید، به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسید. برای همین در روابط زناشویی می‌گویند که وقتی یکی از طرفین عصبانی است، طرف دوم سکوت کند. تا آن یکی خشمش بخوابد. اگر قرار است حرفی هم زده شود، اصلاحی شود، بماند برای بعد.

چرا غضب مانع حاضر جوابی است؟ غضب مانع از این است که انسان درست عمل کند و درست جواب بدهد و درست حرف بزند و حتی درست بشنود. چون آدم موقعی که غضبناک است، حرفها را هم بودار می‌شنود. یعنی حرف را دقیقاً با همان معنایی که دارد نمی‌شنود؛ بلکه یک طور دیگر می‌فهمد. چرا اینطوری است؟ چون کلاً هیجان برای ذهن مضر است و غضب از آن رو مانع حاضر جوابی است که از نوع هیجان است. مثل غم شدید که در غم شدید هم آدم زیاد اشتباه می‌کند. آنجا که غصه و غم به او هجوم می‌آورد، نمی‌تواند روش درستی را انتخاب کند. شادی و ذوق بیش از حد هم انسان را از تعادل خارج می‌کند. در آنجا هم تصمیم درست و حسابی نمی‌تواند بگیرد. خیلیها وقتی ذوق‌زده می‌شوند و رفتارهای سبکسرانه‌ای از آنها سر می‌زند، این گونه رفتارها، حاکی از این است که فرد در این حالتها متعادل نیست.

برقراری ارتباط هنگام هیجان، درست نیست

یک فرمول کلی در مسئله جواب و ارتباط این است که در مقوله ی ارتباط، به خصوص ارتباط کلامی و آنجایی که بحث تبادل اطلاعات مطرح است، هیجان، مضرترین چیزها است. یکی از این هیجانات، هیجانی است که بر اثر غضب حادث می‌شود.

اگر درخواستی هم از کسی دارید، موقعی که او عصبانی است، نمی توانید درخواست تان را مطرح کنید. در حالتهای هیجانی، برقراری ارتباطات موفق نیست. البته خود مسئله هیجان، بحث خیلی مفصلی دارد. برای به دست آوردن خواسته‌ها هم، خودِ این فرمول به ما می‌گوید، اگر خواسته‌ای دارید، آن را به موقع مطرح کنید. چون خواسته همیشه درست نیست، در حالت های هیجانی هم می‌توانید آن را کسب کنید.

یعنی قطعاً در حالت هیجان، صواب نیست. صواب برای شخص غصبناک نیست، ولی با ظرافت می‌شود از شخصی که هیجان به او دست داده، یک امر ناصواب را گرفت و حتی یک امر مطابق صواب را گرفت. ولی برای آن شخص در حالت تعادل، صواب نیست. یعنی آن شخص این را صواب نمی‌داند. مثلا شما می‌خواهید برای انجام یک کاری، موافقت بزرگی را جلب کنید. درحالتی که طرف غمگین و غضبناک است نمی‌شود. حالتی که خیلی ذوق‌زده و شاد است و تحت تأثیر است می‌شود. یعنی می شود که ما او را شاد کنیم و در آن حالت شادی، کاری را که می خواهیم انجام دهد را مطرح کنیم. هر چند که ممکن است بعداً که متعادل شد، زیر بار آن نرود.

این رشته سر دراز دارد و خیلی مقوله پیچیده و عجیب  و جالبی است که همه‌ی انسانها فطرتاً همۀ اینها را می‌دانند. گاهی خواسته‌ای داری و در موقع غضب می‌توانی این را از شخص مقابلت بگیری. چگونه خواسته را با ایجاد غضب بگیری؟ در این حالت، در شخص مخالف، غضب ایجاد می‌کنی؛ می‌گویی آی چنین شده، چنان شده، چند تا خبر ناگوار و بد به طرف می‌دهی و همین جاست که درست در جهت مخالف خواسته شما، او غضبناک شده و شما می توانید خواسته ات را از او بگیری. علاوه بر حالت غضب، در حالت های تأثر، اندوه و غم، حالت افسردگی یا تأسف هم می توان روی شخص تأثیرگذاشت و با ایجاد هیجان، یک خواسته ی صواب یا ناصواب را از او گرفت. گاهی در حالت عادی همت نداریم کار خوبی انجام دهیم؛ اما وقتی حالت هیجانی در ما ایجاد می شود، تصمیم می گیریم. مثلاً شما می‌خواهید در یک گناهکار حس توبه ایجاد کنید. شاید در حالت عادی دشوار به نظر برسد. اما با ایجاد هیجان مثبت و بینش عمیق در او، روحیه ی او برافروخته و متأثر می‌شود و گناه را کنار می‌گذارد.

البته باید دقت کرد که حالتهای هیجانی و برافروختگی، تأثر شدید در راه خیر، یک امر غیر متعادل نیست. زمانی می‌گوییم غیر متعادل است که نسبت به حال خود شخص بسنجیم. می‌گوییم نسبت به حال خود شخص غیر متعادل است، نه نسبت به حقیقت. وگرنه اینکه یک نفر هیجان‌زده شود و گناه را کنار بگذارد، آن هیجان، یعنی کشف واقعیت، و واقعیت هیچ وقت از اعتدال خارج نیست. واقعیت واقعیت است و حقیقت حقیقت است و خروج از اعتدال نیست. درست است نسبت به حال او هیجان و یک امر غیر متعادل به شمار می رود؛ اما او خمود و خاموش و جاهل بوده و گرنه حقیقت همیشه یکی است. روضه همینطور است، تأثری که در روضه‌ها ما داریم، از همین مقوله است.

قوی ترین مردم از نظر تسلط بر خود کیست؟

علی (علیه السلام) فرمود:«أَعْظَمُ اَلنَّاسِ سُلْطَاناً عَلَى نَفْسِهِ مَنْ قَمَعَ غَضَبَهُ وَ أَمَاتَ شَهْوَتَهُ[6] = عظیم‌ترین مردم، از لحاظ تسلط بر خود، کسی است که غضبش را سرکوب کرده و شهوتش را میرانده باشد.»

در ادامه همان بحث دارایی که فرمود: «أَفْضَلُ المِلْک مِلْکُ الْغَضَبِ» این روایت را می‌خوانیم از امیر المؤمنین (علیه السلام):«رَأْسُ اَلْفَضَائِلِ مِلْكُ اَلْغَضَبِ وَ إِمَاتَةُ اَلشَّهْوَةِ[7] = رأس همه‌ی فضیلت‌ها این است که انسان صاحب غضب خودش شود و شهواتش را بکشد.»

دو صفت حیوانی که منشأ گرفتاری های انسان است

همه ی گرفتاری هایی که انسان دارد، از دو صفت حیوانی شهوت و غضب است و با غلبه بر آنها، از درکات جهنم، به سمت درجات بهشت می‌رود. اگر کسی غایت و خواسته‌ای دارد، باید هم به شهوتش هم به غضبش غلبه کند. حتی پولدارها، تجار، موفقین سیاسی و خیلی از کسان دیگر هم که متدین نبودند و اگر به درجاتی رسیدند، به خاطر غلبه بر شهوت بوده و از جنگ و جدال بی‌موقع هم پرهیز کردند تا توانستند. حتی اگر کسی هدفش شهوت هم باشد، برای رسیدن به آن شهوات بالاتر باید از شهوات پایین پرهیز کرد.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود:«أعدى عَدُوٍّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ و شَهوَتُهُ، فَمَن مَلَكَهُما عَلَت دَرَجَتُهُ و بَلَغَ غایَتَهُ [8]= دشمن ترین دشمن آدمى، غضب و شهوت اوست، هر کس این دو را صاحب شود، درجه اش عالی می شود و به غایت و خواسته خودش می رسد.» و همچنین فرمودند:«مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ فَهُوَ فِی حَیِّزِ الْبَهَائِمِ[9] = هر کس خشم و شهوت بر او غلبه کند، او در جرگۀ چهارپایان است.»

غضب، انسان را از مسیر اهل بیت علیهم‌السلام دور می‌کند

امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید:« لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یَمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ[10]= از ما نیست كسى كه هنگام خشم بر خود مسلّط‍‌ نباشد.» معصومین علیهم السلام اینگونه نبودند که با شنیدن یک اعتراض یا مخالفت به هیجان بیایند و عصبانی شوند. معصومین سعه ی صدر داشتند، تحمل مخالفت و تحمل مخالفین را داشتند و زود جوش نمی‌آوردند.

کظم غیظ باعث افزایش قدرت روحی می‌شود

هر کس طالب قوت روحی و سعه نفس است و می خواهد برای حضور در برزخ، برای ادراک برزخ، برای قدرت داشتن در تصرف در نظام تکوین، و خیلی چیزهای دیگر قوی باشد، باید بتواند این غضبی که به سمت او هجوم می‌آورد را فرو ببرد و نگذارد او را اذیت کند و شعله‌ور شود. از این بالاتر، اگر کسی می‌خواهد به آن درجات برسد، باید کاری کند که غضب با او کاری نداشته باشد. یعنی اگر غضب شلیک شد، او را شعله‌ور نکند. مثل دریایی که وقتی تیر شعله ور در آن می‌افتد، خاموش می‌شود. اینها نیاز به تمرین دارد.

حضرت باقر (علیه السلام) می‌فرماید: «لا قُوَّةَ كَرَدِّ الغَضَبِ[11] = هیچ قدرتى مانند جلوگیرى از خشم نیست.» هیچ توانی مثل رد کردن غضب نیست. رد کردن غضب، حرف قشنگی است. مثل اینکه دشمنی به تو حمله کرده و تو جا خالی بدهی تا او رد شود و هیچ تیرش به تو نخورد. قبلاً گفتیم، غضب تیر شعله‌وری است از ناحیه شیطان. وقتی آمد، طوری جا خالی بده که به تو نخورد.

فلسفه نزول بلا

قبلاً گفتیم که خداوند برای رشد انسان، او را به بلا گرفتار می‌کند. بلا برای این است که انسان بتواند از جهنم خارج شود. شما فکر نکنید که خداوند فقط شما را مریض کرد. بدانید که در عوضش گناهان تان بخشیده شد. بحث این نیست. بحث این است که چه ارتباطی بین مریضی و بلا با خروج از جهنم وجود دارد. کشف این رابطه خیلی مهم است که بدانیم اینها اصلاً چه ربطی به هم دارند. مثلاً یک چیز ما گم شود، یا حرف بدی بشنویم، یا غمی سراغ ما بیاید. مثلا  کسی از ما بمیرد، دشمن داشته باشیم، چه ربطی بین این ها و خروج ما از جهنم هست که خداوند اینها را مایه تزکیه نفس و کفاره برای گناهان ما قرار داده است؟ فلسفه‌ تمام بلاها این است که انسان را از دنیا بکَند و او را وارد برزخ بکند. از جهنم بکَند و علوّ درجه به انسان بدهد.

آنهایی که روحشان ضعیف است یا آگاهی ندارند، از هر یک از بلاها و حوادث، منفی‌ترین برداشت‌ها را می‌کنند. اما آنهایی که روحشان قوی است، از همه ی اینها پله‌های ترقی می‌سازند. آن وقت آنهایی که هوشیار بودند مثل انبیاء و اولیاء (علیهم‌السلام) اگر در معرض چیزهایی که نفسشان نمی‌خواست قرار می‌گرفتند، همه ی آنها را به پله‌های ترقی تبدیل می‌کردند. پس توجه داشته باشیم، خیلی از چیزهایی که ما بدمان می‌آید، سازنده است و می‌تواند ما را رشد بدهد. مثل بیماری که هجوم می‌آورد. شخص یا تلف می‌شود و یا در مقابل هجوم این میکروب و بیماری مقاومت می‌کند. اگر شخص مقاومت کرد و دوام آورد، ممکن است تب کند، در رختخواب ممکن است بیفتد، ممکن است داد و فریاد کند. ممکن است تا دَم مرگ برود؛ ولی مقاومت کند و خوب شود. وقتی خوب شد، او در مقابل آن میکروب واکسینه شده است. برای همین حضرت از آن تعبیر به قوت می‌کند. «لاَ قُوَّةَ کَرَدِّ الْغَضَبِ= هیچ قدرتی بالاتر از رد غضب نیست». همۀ ظرافت و هنر اینجاست که وقتی غضب سراغ انسان می‌آید، بتواند قورتش بدهد و هضمش کند.

پر اجرترین عمل، فروخوردن خشم است

دقت کنید چقدر زیبا معصومین (علیه‌السلام) تعبیر به خوردن خشم کردند. می‌فرماید:«مَا تَجَرَّعَ عَبْدٌ جَرْعَةً أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ جَرْعَةِ غَیْظٍ كَظَمَهَا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ[12]= هیچ نوشیدنى را بنده‌ی خدایى ننوشیده است كه پر اجرتر از فروخوردن خشم براى رضاى خداى بزرگ باشد.» این برای ان است که این بنده   دنبال وجه خداست.

«نِعْمَ اَلْجُرْعَةُ اَلْغَیْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْهَا[13]= چه جرعه‌ی خوبی است غیظ، برای کسی که بتواند بر آن صبر کند.» مطلق مکروهات ما را رشد می‌دهد. آن مکروهاتی که ناخواسته سرمان می‌آید، نه اینکه ما خود را در آن بیندازیم.

5 شدتی که انسان را رشد می‌دهد

در روایت گفته شده:«الْمُؤْمِنُ بَیْنَ خَمْسَ شَدَائِدِ= مومن بین پنج شدت است». مؤمن بین «حسود، شیطان، نفس، کافر و منافق» است و با آنها درگیر است.

اولین شدت این است که مؤمن دچار مؤمنین حسود است. دردناکترین جرعه‌ها و بلاها این است که انسان گرفتار متدینین و مؤمنین حسود بشود. چون جهنمی است که در قالب مقدس به شما تحمیل می‌شود و انسان دستش بسته است و نمی‌تواند این را به راحتی جراحی کند. نمی‌تواند غده‌های سرطانی حسادت مؤمنین را به راحتی درمان کند. چرا انسان گرفتار مؤمن حسود می‌شود؟ اصلاً چرا خداوند یک چنین چیزی را قرار داده؟ نه اینکه خداوند حسد مؤمن را بپسندد. منظورم این نیست. ما گرفتار هستیم. اولیاء خدا بیشترین گرفتاری را داشتند. مقدس‌ترین افراد با آنها مخالفت می‌کردند.

تحمل کردن منافق و کافر خیلی راحت است. حتی تحمل کردنِ شیطان راحت است چون اینها خباثت دارند. شیطان مظهر خباثت است. اگر انسان بو ببرد چیزی که دارد سراغش می‌آید و او را اذیت می‌کند وسوسۀ شیطانی است، خوب با آن مقابله می‌کند. اما تحمل مؤمن حسود خیلی مشکل است.

مؤمنی که در اثر بی‌ظرفیتی، آلودگی، کوچکی روح، جهالت و... دردسر درست می‌کند، و تبدیل می‌شود به بلا، حضرت از او تعبیر به شدائد می‌کند. کسی که برای دیگری شدت شود و عاملی برای اذیت کسی شود، خیر نمی‌بیند. انسان به خودش غلبه کند، پا روی خودخواهیها بگذارد، پا روی نفسش بگذارد که تبدیل نشود به عامل اذیت دیگران و این قوت می‌خواهد.

گاهی یک نفر مؤمن هم است؛ ولی وجود تو برای نفس او مضر است. حالا او اذیت هم می‌شود، داد هم می‌زند، خیر نبینی هم به تو می‌گوید. به تو می‌گوید از تو خوشم نمی‌آید. نفرینت هم می‌کند. اما این مهم نیست که شما ناراحت نشوید از اینکه او شما را نفرین می‌کند. مهم این است که تو برای روح او مضر نباشی. وجودت برای روح او مضر نباشد.

کم کم به این رمز می‌رسیم که چرا وقتی موسی (علیه‌السلام) از خداوند تبارک و تعالی سؤال کرد، رضایت تو در چیست؟ فرمود: «رِضَایَ فِی کُرْهِک= رضایت من در سختی تو است.» در اینکه تو اذیت بشوی، خیلی حرف است، رمز بزرگی در این حدیث هست. بعد، این بحث مهم پیش می‌آید که چه رابطه‌ای بین رضایت خدا و اذیت و آزار انسان و کراهت انسان وجود دارد که انسان موقعی که در فشار و سختی و مکروهات است، مرضی خدا قرار می‌گیرد؟ این نفس انسان است که نفس مرضیه می‌شود. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّكِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً=ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت برگرد د رحالی که هم تو راضی هستی و هم خدا». پس نفس برای اینکه مطمئنه شود باید از چه چیزهایی رد شود؟ از خیلی مکروهات. نفس مطمئنه نفسی است که در اشدّ سختی‌ها قرار گرفته تا به اطمینان رسیده است. پس بلا را خدا نازل می‌کند برای اینکه نفس را به آرامش برساند. برای چه کسی؟ «لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْهَا= برای  کسی که بتواند بر آن بلا صبر کند». کسی که  بتواند این را قورت بدهد.

یکی از انبیاء (علیه‌السلام) به خداوند عرض می‌کند: خدایا من می‌خواهم هر چه گناه داشته باشم و هر مسئله‌ای باشد در همین دنیا برطرف شود». خدا می‌گوید: «برو با فلان زن بداخلاق غرغرو ازدواج کن». این یعنی اگر غرغر شنیدی، می‌توانی آن را به عنوان جرعه بنوشی، نه اینکه مقابله به مثل کنی. آن را قورت بده، همان  تو را رشد می‌دهد.

از اینجا می‌فهمیم که چرا وقتی شخصی برای دیدن دوستش به در منزل او رفت و در زد، زن دوستش آمد دَم در، یک زن بداخلاق و غرغرو. گفت: چه کسی را می‌خواهی؟ گفت: فلانی را می‌خواهم. با تندی و فحش گفت: فلان فلان شده، نیست، رفته در باغ. و در را بست. این شخص رفت دنبال دوستش دید او روی یک شیر هیزم گذاشته و می‌رود. شیر را به استخدام خودش درآورده است. این شخص می‌ترسد. دوستش می‌گوید: نترس، بیا با تو کاری ندارد. می‌پرسد تو چطور به این جایگاه  رسیدی؟ می‌گوید با تحمل آن زن بداخلاق، من به اینجا رسیدم.

پس روی این رمزها فکر کنید که همینها خیلی از مشکلات ما را در سیر و سلوک حل می‌کند.

غضب / روایات

ع ل 182

[1] . غرر الحکم و درر الکلم , ج 1 , ص 188.

[2] . عیون الحکم و المواعظ , ج 1 , ص 27.

[3] . غرر الحکم و درر الکلم , ج 1 , ص 72.

[4] . شرح غرر، جلد 2، صفحه 47، حدیث 1787.

[5] . غررالحكم، ج 2، ص 390، ح 2950.

[6] . عیون الحکم و المواعظ , جلد 1 , صفحه 122.

[7] . عیون الحکم و المواعظ , جلد 1 , صفحه 263.

[8] . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل , جلد 12 , صفحه 12.

[9] . غرر الحکم و درر الکلم , جلد 1 , صفحه 636.

[10] . تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة , جلد 12 , صفحه 10.

[11] .‌ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , ج 75 , ص 162.

[12] . تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) , جلد 1 , صفحه 124

[13] . تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام) , جلد 2 , صفحه 189.

مباحث غضب در قالب سی و دی و کتاب کار

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed