www.montazer.ir
جمعه 22 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 3020
زمان انتشار: 22 ژولیه 2015
مادر شیطانها

مادر شیطانها

سید نعمت الله جزایری در کتابش نقل می کند: که در یک سال قحطی شد، در همان وقت واعظی در مسجد بالای منبر می گفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد، هفتاد شیطان به دستش می چسبند و نمی گذارند که صدقه بدهد.

مؤمنی این سخن را شنید و با تعجب به دوستانش گفت: صدقه دادن که این حرفها را ندارد، من اکنون مقداری گندم در خانه دارم، می روم آنرا به مسجد آورده و بین فقراء تقسیم می کنم. با این نیت از جا حرکت کرد و به منزل خود رفت. وقتی همسرش از قصد او آگاه شد شروع کرد به سرزنش او، که در این سال قحطی رعایت زن و بچه خود را نمی کنی؟

شاید قحطی طولانی شد؛ آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و .... خلاصه بقدری او را ملامت و وسوسه کرد تا سرانجام مرد مؤمن دست خالی به مسجد برگشت.

از او پرسیدند چه شد؟ دیدی هفتاد شیطان (2) به دستت چسبیدند و نگذاشتند. مرد مؤمن گفت: من شیطانها را ندیدم ولی مادرشان را دیدم که نگذاشت این عمل خیر را انجام بدهم.(3)

 

 

2. پیامبر فرمود یا علی آیا می دانی که صدقه از میان دستهای مؤمن خارج نمی شود مگر اینکه هفتاد شیطان به طرق مختلف او را وسوسه می کنند، تا صدقه ندهد. وسائل الشیعه 6/257

3. ابلیس نامه ص 60- انوار نعمانیه 3/96

منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر

 

کلیدواژه ها: صدقه ، دست بسته ، شیطان ،

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed