مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بعضیها گمانشان بر این است که حضرت لقمان یکی از پیامبران الهی بوده، ولی پیامبر گرامی اسلام فرمودند: لقمان پیغمبر نبود و یکی از بندگان شایستهی خدا بود که خداوند تعالی یکی از سورههای قرآن را به اسم او قرار داده و سخنانی را که او با فرزند کوچکش مطرح کرده، در قرآن کریم بیان کردهاست. خداوند در قرآن فرمود: «وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ[1] = و به راستى لقمان را حكمت داديم».
لقمان غلام کسی بود. اربابش روزی به او گفت: برو یک گوسفند ذبح کن و بهترین عضو گوسفند را برای من بیاور. لقمان گوسفند را ذبح کرد و زبانش را آورد. گفت: حالا برو یک گوسفند دیگر ذبح کن و بدترین عضوش را بیاور. لقمان آن گوسفند را هم قربانی کرد و دوباره زبانش را آورد. ارباب گفت: چطور شد که زبان هم بهترین عضو و هم بدترین عضو است؟ لقمان پاسخ قشنگی داد که موجب آزادیاش شد. صاحبش او را آزاد کرد و گفت: حیف است تو با این فهم و اندیشه بنده باشی.
پاسخ لقمان این بود: اگر این زبان در جهت خواست خدا بگردد، بهترین عضو و اگر در جهت خواست شیطان بگردد بدترین عضو است. مثلا با این زبان صداقت داشته باشی، بهترین عضو است. دروغ بگویی بدترین عضو است. صداقت تو را بهشتی میکند. غیبت نکنی، تهمت نزنی بهشتی میشوی. ولی دروغ تو را جهنمی میکند. با این زبان دشنام بدهی و حرف زشت بزنی، این بدترین عضوت میشود که تو را جهنمی میکند.
رکوع و سجده های طولانی، با«امانت داری و صدق در گفتار» ارزش مییابد
ممکن است کسی رکوعها و سجدههای طولانی داشتهباشد. این نباید شما را بفریبد؛ بلکه باید به امانتداری و صدق گفتار فرد توجه کنید.
از لقمان پرسیدند چه شد که تو به حکمت دست پیدا کردی؟ گفت: من کلام دروغ نگفتم و در امانت خیانت نکردم. همین دو چیز، یعنی صداقت در گفتار و حفظ امانت، باعث دریافت حکمت شد.
امام صادق علیهالسلام میفرمایند:«لا تنظروا الی طول ركوع الرجل و سجوده، فان ذلك شیء اعتاده، فلو تركه استوحش لذلك، ولكن انظروا الی صدق الحدیث و اداء امانته[2] = به طول دادن ركوع و سجود شخص ننگرید، زیرا به آن عادت كرده است و اگرآن را ترك كند، دچار وحشت میشود، ولی به راستی گفتار و ادای امانتش بنگرید».
بنابراین، اگر میخواهی ببینی این خانم یا آقا چقدر آدم خوبی است، فقط به رکوع و سجدههای طولانیاش نگاه نکن؛ شاید او عادت کرده به این رکوع و سجدههای طولانی. ببین همین که سجده و رکوع طولانی دارد در حفظ امانات میکوشد یا خدای ناخواسته خیانت در امانت میکند. اگر امانتدار است، صدق در گفتار هم دارد، آن وقت آن سجده و رکوع طولانی برایش ارزش ویژه میشود.
«شرک» ظلم است
قرآن بعضی از سخنان لقمان با فرزندش را اینطور بیان کرده است: « وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ[3] = و [یاد كن] هنگامى را كه لقمان به پسر خویش در حالى كه وى او را اندرز مىداد گفت: اى پسرك من! به خدا شرك میاور كه به راستى شرك ستمى بزرگ است».
شرک ظلم است. ظالم هم مشرک است. مظلوم هم، همان خود ظالم است. چون به خدا که نمیشود ظلم کرد. ظالم با شرک به خدا، درِ عنایت خدا را به روی خودش میبندد. خودش را از اوج عزت و کرامت انسانی، به حضیض ذلت و پست تر از حیوانیت گرفتار میکند. قرآن میگوید: « لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ[4] = دلهایى دارند كه با آن [حقایق را] دریافت نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبینند و گوشهایى دارند كه با آنها نمىشنوند. آنان همانند چهارپایان بلكه گمراه ترند [آرى] آنها همان غافل ماندگانند».
چندین چراغ دارد و بیراهه می رود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش
چهار نکته ی مهم در سخن لقمان
بعضی از سخنان لقمان هم که در قرآن نیامده، معصومین نقل کردهاند. امام صادق علیهالسلام سخنی از لقمان نقل کردند که خیلی ارزشمند است. این سخن در کتاب شریف «تحف العقول» و هم در کتاب شریف «المواعظ العددیه» که به زبان پارسی ترجمه شده به عنوان «نصایح» نام گذاری شده آمده است. نصایح چهار نکته مهم را بیان میکند.
امام صادق علیهالسلام فرمودند: لقمان که با فرزندش صحبت می کرد و او را نصیحت میکرد، گفت:«یا بنی، اذا کنت فی الصلاه فاحفظ قلبک= ای فرزندم، موقعی که در نماز قرار داری قلبت را حفظ کن». یعنی نماز بدون حضور قلب نخوان. نمازی که حضور قلب در آن باشد به انسان اوج میدهد و او را نورانی میکند این نماز است که ظلمت فکر گناه و اندیشه انجام گناه را از وجود انسان بیرون میبرد. وقتی نماز را با خشوع خواندی، این نماز، دروغ را از کلام میبرد؛ هرزگی را از چشم میبرد؛ کینه را از دل میبرد؛ خیانت را از دست میبرد؛ مهر و محبت و تواضع میآورد؛ کبر را میبرد؛ صداقت میآورد؛ نمامی را میبرد. دگرخواهی و دگردوستی میآورد، تمام زشتیها را میبرد و تمام خوبیها را میآورد. نمازهایی که ما میخوانیم، غالباً نمازی است که خضوع دارد، اما خشوع ندارد. دلمان در نماز نیست. دلمان یک جای دیگر برای خودش سیر میکند. اصلا دلمان را جای دیگر جا گذاشتهایم.
مرحوم میرزای ملکی تبریزی فرمودند: اگر دل کسی یک بار در عمرش بگوید: «الله اکبر»، این نه تنها خدا را به چیزی نمیفروشد، بلکه اگر تمام عالم هستی را به او بدهند، پای عشق خدا قربانی میکند. من شمردم در 17 رکعت نمازی که ما میخوانیم در شبانه روز، 154 بار میگوییم الله اکبر، اما چند تایش را از عمق دل و جان میگوییم؟ آقا میرزا جواد آقا نکته تاثرآوری را اینگونه میگوید: متاسفانه بعضیها در زمان ما به جای «تکبیر»، «تحقیر» میگویند. اگر بگویم خدا بزرگتر است، خدا را که به چیز کوچکتر نمیفروشم. پس بسیاری از افراد تحقیر میگویند.
بعد نکته ی دوم) لقمان گفت: «و اذا کنت علی المائده فحفظ حلقک= موقعی که سر سفره نشستی، مواظب حلقت باشد». مواظب باش چی در حلقت میریزی. آتش میریزی یا پلو و خورشت میریزی. آیا این از پول خودت تهیه شده، یا پول دیگری است؟ تو حق داری در این غذا یا نه؟ آیا از مال حلال تهیه شده؟ از مواد پاک تهیه شده؛ چیز آلوده، حرام و شبههناک در آن نیست؟ قرآن میگوید: «إِنَّمَا یَأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا[5] = كه آتشى در شكم خود فرو مى برند». مال خمس نداده، آتش است. مال از راه شبهه به دست آوردن، آتش است. مالِ کلاه سر دیگری گذاشتن، آتش است.
نکتهی سوم) فرمودند: «و اذا کنت فی بیت الغیر فاحفظ عینک = موقعی که در خانه ی غیر قرار داری، چشمت را حفظ کن». نباید بگویی من باید سر از راز و اسرار مردم دربیاورم. نباید بگویی این نامه که فلانی دارد میخواند چیست؟ حالا باید طوری از بالا نگاه کنم تا سر در بیاورم. این خیلی بد است. طرف دارد تلفنی صحبت میکند من یواشکی بروم گوشی را بردارم، ببینم چی میگویند. این خیلی بد است. گفت:
از دل گله کردم که چرا خانه ی خصمی/ دل ناله برآورد که آه از دیده
دل شد اسیر دشمن، چون دیده خواب می کرد /او گرم خواب و دشمن دل را کباب می کرد
بنابراین، اگر بخواهم دلم اسیر نشود، باید چشمم را مواظبت بکنم. برای همین شاعر گفت:
«نگهبان دل تو دیده ی توست/ دو چشمت حافظ گنجینه ی توست
چو خواب آید به چشم دیده بانان/ نشان تیر شیطان سینه ی توست
معصوم علیهالسلام نیز فرمود:« النَّظَرُ سَهمٌ مِن سِهامِ إبلیسَ مَسمومٌ= نگاه، تیرى زهرآگین، از تیرهاى شیطان است». این تیر به مرکز فرماندهی و به دل میخورد. گفت که خدا یک خانه ای در وجود ما دارد و آن دل ماست. دو تا نگهبان هم گمارده، که دشمن وارد نشود. این دوتا نگهبان چشمند.
نگاه با گناه حروفش یکی است. هر دو گاف دارند، ن دارند و الف دارند و ه دارند. یک مقدار حروف پس و پیش میشود، نگاه، می شود گناه.
معصوم علیهالسلام فرمودند: اگر کسی چشمش را از گناه نگه دارد، خداوند حلاوتی در دلش قرار میدهد که با تمام دنیا حاضر نیست عوض کند.
نکتهی چهارم) فرمودند: «و اذا کنت بین الناس فاحفظ لسانک = موقعی که در بین مردم هستی، زبانت را حفظ کن». چیزی که دوستیها را از بین میبرد و مبدل به دشمنی میکند؛ محبت را میبرد و مبدل به کینه میکند؛ صفا را میبرد و مبدل به دشمنی میکند؛ زبانی است که به جهت خواست خدا نگردد. زبان دو به هم زن، زبان غیبت کننده، زبانی که نیش دارد، زبانی که مسخره میکند، زبانی که آبرو میبرد. با این زبانی که میشود دل رمیدهی دو نفر را با هم گره زد، چرا آتش کینه را بین دو نفر زیاد کنیم. با این زبانی که میتوانم امر به معروف و نهی از منکر کنم، چرا نهی از معروف کنم و امر به منکر کنم. این زبان باید در جهت خواست خدا بگردد. همین زبان میتواند من را، بهشتی کند.
لقمان حکیم/ نماز/ نگاه/ حفظ زبان
ع ل15
[1] - لقمان/12.
[2] - الکافی، ج 2، ص 105؛ وسائل الشیعه، ج 13، ص 219.
[3] - لقمان/13.
[4] - اعراف/179.
[5] - نساء/10.
کلیدواژه ها:
آثار استاد