مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
به علت مصادف شدن این جلسات با حلول ماه محرم، این جلسه را به بحثی اختصاص میدهیم که دقیقاً با موضوع بحث ما یعنی «قلب» مرتبط است.
گفتیم که قلب بزرگترین دارایی و تعیین کننده سعادت یا شقاوت دنیا و آخرت انسان است. قیمت هر انسانی با محتوای دل او تعیین میشود. هر کس میخواهد بداند چقدر قیمت دارد و چقدر رشد کرده و چقدر انسان است، باید از محتوای دل خود آگاه شود. انسان معادل محبوبش است. محبوب یعنی آن که دل انسان را میبرد و دل انسان برای او تنگ میشود و هر چقدر با او ارتباط دارد، صمیمیت و انس و طلبش بیشتر میشود. عظمت سیدالشهدا (علیهالسلام)، واقعه عاشورا، کربلا به بزرگترین حقیقت خلقت یعنی همین محتوایی که عرض کردم است. هیچ اثری، هیچ قدرتی و هیچ قیمتی برای کربلا، عاشورا و خود وجود مقدس سیدالشهدا و یارانش بالاتر از همین مسأله عشق و دلدادگی وجود ندارد.
انسان یک دل بی نهایت طلب دارد که حقیقت انسانی او را تشکیل میدهد. قبلاً گفتیم ما به این دلیل که بدن داریم، جماد هستیم و به خاطر این که بدن رشد میکند، خصوصیات تغذیه و تولیدمثل دارد. گیاه هستیم و از آن جهت که ازدواج میکنیم و تشکیل خانواده میدهیم، عواطف و احساسات و تعهدات خانوادگی داریم و تلاشهای زیادی برای خانواده میکنیم. در اجتماع هستیم و سلسله مراتب زندگی اجتماعی را طی میکنیم و به مقام و موقعیت و شهرت و ریاست میرسیم، یک حیوان هستیم و به علت این که به دنبال کشف حقایق عالم هستیم یک فرشته هستیم. به خاطر این که ما یک بخش فوق عقلانی داریم که به واسطه آن عاشق کمال مطلق و بینهایت میشویم، انسان هستیم.
فعال بودن در یک کمال، قدرت جذب از آن کمال را بالا میبرد
در هر شأن اگر انسان فعال باشد، آمادگیاش برای جذب در آن شأن نیز بیشتر میشود. مثلاً اگر در شأن گیاهی فعال است، جذب او در این شأن نیز بیشتر است. مثلاً کسی که لیسانس است با کسی که در مقطع راهنمایی است، کدامیک برای جذب علم آمادگی بیشتری دارند؟ مسلماً آن که درس بیشتر خوانده، قدرت و علاقه بیشتری برای جذب علم دارد. آنهایی که در دنیاطلبی افتادهاند و در کمالات جمادی، نباتی، حیوانی رشد داشته اند، جذب شان برای دنیاطلبی بیشتر است. هر چه بهرهبرداری از کمالات چه جمادی، چه نباتی، چه حیوانی، چه عقلانی و چه فوق عقلانی بیشتر باشد، ظرفیت برای جذب، بیشتر و تشنگی و دلتنگی نیز بیشتر میشود.
علامت اینکه یک نفر چقدر به معنای حقیقی انسان است و چقدر در کمال فوق عقلانی فعال بوده، این است که ببیند در طول زمان، چقدر بیشتر با خدا انس گرفته و چقدر دلتنگ خداوند تبارک و تعالی میشود. چقدر دوست دارد که با حق تعالی خلوت کند و ارتباط مستقیم و شخص به شخص داشته باشد. این علامت، یک علامت فوق العاده مهم است که احتیاج به یک مقدار خلوت و تنهایی هم دارد. ما احتیاج داریم، گاهی خلوت کنیم و در مقابل این آینهها و مقیاسها تنها شویم و خودمان را ببینیم. علت اینکه در بیمارستانها و درمانگاهها آزمایش مینویسند همین است که از وضعیت بدنی شخص مطلع شوند. علائمی در بیمار ظهور میکند مثل درد، بی اشتهایی و ... و پزشک برای اینکه وضعیت را بداند، آزمایش میدهد.
ما خیلی وقتها عاشق خودمان میشویم و از خودراضی میشویم و فکر میکنیم که خیلی آدمهای خوبی هستیم:«وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً[1]= و خود مى پندارند كه كار خوب انجام مى دهند». ولی وقتی روی محک آزمایش رفتیم، آن محک و آزمایش نشان میدهد که ما چقدر به معنای حقیقی، کمال داریم و چقدر به عنوان انسان زندگی کردهایم و چقدر حیات انسانی داشته ایم.
معیار عشق و دلدادگی در قرآن
آیه 24 سوره توبه معیار عشق و دلدادگی ما را تعیین می کند. یک انسان به معنای حقیقی، کسی است که تمام شئون «جمادی، نباتی، حیوانی و عقلانی» او مقدمه ی بخش فوق عقلانی او باشند. این رمز و محتوایِ خیلی مهمی است. یکی از آینه هایی که نشان میداد معشوقهای قلب ما چه کسانی میتوانند باشد، آیه 24 سوره مبارکه توبه[2] بود که بارها توضیح دادهایم. خداوند در این آیه فرمود: اگر 8 چیز برای شما محبوبتر از 3 چیز باشند، شما از مسیر انسانیت خارج شده و فاسق شدهاید. علامت اینکه بخش انسانی یک نفر فعال است، این است که فقط عاشق کمال بینهایت و مطلق میشود. یعنی الله را میطلبد و لا غیر. نه علم میخواهد و نه از دنیا چیزی را میخواهد. هیچ چیز از کمالات جمادی، نباتی حیوانی را نمیخواهد. یعنی محتوای این آیه معیار عشق و دلدادگی انسان حقیقی را بازگو میکند. اگر انسان از حرکت به سمت کمال مطلق و بینهایت جا بماند، قطعاً از مسیر انسانیتش متوقف یا منحرف میشود.
این آینه نیاز به آزمایشگاه و هزینهای هم ندارد، نیاز به پزشک، استاد، ولی خدا، امام معصوم و حتی احتیاج به اینکه خود خدا به شما بگوید هم ندارید و خودتان مستقیم میتوانید آزمایش بگیرید، در این آیه یکی از آن مقیاس ها انس و الفت با خداوند تبارک و تعالی، دلتنگی برای حق تعالی، علاقه به خلوت با حق تعالی است و اینکه با داشتن کمال مطلق، دلت عزادار بخشهای دیگر نباشد.
همه زیبایی واقعه عاشورا، عشق به سه معشوق اصلی بود
همه زیبایی واقعه عاشورا به این است که در عاشورا عده ای انسان که در اوج کمال انسانی بودند، در حول محور سه معشوق اصلی جمع شدند. یعنی سه معشوق «خدا و دین او، اهل بیت (علیهمالسلام) و جهاد در راه خدا» برایشان از همه چیز محبوبتر بود. چون قرآن علامت انسانیت را عشق به همین سه معشوق می داند.
البته اینطور نیست که ما کمالات جمادی و نباتی و حیوانی را دوست نداشته باشیم، باید دوست داشته باشیم و دوستی آنها اشکال ندارد؛ اما به شرطی که دوستی آنها بعد از این سه محبوب باشد. از این رو، سیدالشهدا و سایر اصحاب در کربلا اوج روابط عاشقانه و عاطفی را همه با هم دارند و هیچ کس از کسی بدش نمیآید، حتی خود امام حسین و یارانش دشمنانشان را هم دوست داشتند. برای همین با نرمی و مهربانی با آنها سخن میگفتند و به آنها فرصت دادند که اگر میخواهند به بهشت بیایند و به اوج برسند، انتخاب کنند. آنقدر سیدالشهدا مهربان است، با اینکه میداند گفتن این جمله فایده زیادی ندارد، ولی بارها و بارها آن را تکرار میکنند: «هل من ناصر ینصرنی». این تکرار برای این بود که شاید کسی بخواهد برگردد. اهل بیت ع از شدت مهربانی هیچ وقت راه را به روی کسی نبسته و نمیبندند.
چگونه بفهمیم، 3 معشوق، معشوقِ اولِ دل ما هستند؟
دوست داشتن آن 8 مورد یا به طور کلی کمالات جمادی و نباتی و حیوانی که در آیه 24 سوره توبه از آنها نام برده شده، هر چقدر بیشتر باشد، بهتر است و هیچ اشکالی ندارد، ولی به شرطی که بر الله و چهارده معصوم و خانواده آسمانی و جهاد غلبه نداشته باشد. از کجا بفهمیم که غلبه دارد یا ندارد؟ علامتش این است که وقتی شما 3 معشوق اصلی و بالایی را داشتید، برای آن 8 مورد پایین تر غصه دار نیستید و می گویید:«چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». وقتی انسان کمال مطلق را دارد، هرگز از نداشتن کمالات محدود، دچار اضطراب و بی ارزشی و کم هویتی و پوچی نمیشود. این حقیقت را «لا إله إلا الله» میگویند. یعنی من دلبر و معشوقی غیر از کمال مطلق و بینهایت ندارم. اصحاب عاشورا در اوج این کمال بودند. یعنی همه آمده بودند که هر کس هر چه از کمالات جمادی، نباتی و حیوانی و حتی کمالات عقلانی دارد، همه را فدای کمال نامحدود یعنی الله بکند.
اگر انسان شاد و آرام نباشد و به خاطر شئون پایین تر مچاله باشد، این نشان میدهد که شأن اصلی او خوراک کافی نخورده است. یعنی چون از مطلق بهره ندارد، در محدودها دچار غصه، فشار، عذاب، محرومیت و تضاد شده، اما اگر کسی به معنای حقیقی، در بخش مطلق غذا بخورد، هرگز دلش عزادار بخش های محدود نخواهد شد.
زمانهایی که ما مچاله، تنیده، مضطرب، غمگین و گرفتاریم و نمیتوانیم شاد باشیم و بخندیم، نشان میدهد که درگیریها و تعلقات ما با کمالات محدود، ما را مچاله کرده و میزان تغذیه ما از کمال نامحدود کم است. مثلا الان شما می بینید که بدن شما بسیار ضعیف و آسیب پذیر شده است. از خون شما آزمایش میگیرند و میگویند فلان چیز در خون شما کم شده و مقاومت شما پایین آمده و شما مریض شده اید و باید این چیزها را بخورید تا تقویت شوید. در روح هم همینطور است. کسی که در مقابل حوادث زندگی و کمالات «جمادی، نباتی و حیوانی» دچار تنیدگی و فشار و اضطراب و غصه میشود، این نشان میدهد که سهم وجودش از الله کم شده و از کمال مطلق به خوبی بهره نبرده که عزادار کمال محدود شده است. بخش انسانی اش مریض شده و فعال نیست و خیلی ضعیف شده است. معلوم می شود که این آدم بهرهای از سه معشوق اصلی ندارد.
بزرگترین و پرسودترین تجارت تاریخ در روز عاشورا رقم خورد
روز عاشورا امام حسین (علیهالسلام) و همه اصحاب ایشان آمده بودند که محدودها را بدهند و نامحدود را دریافت کنند و بزرگترین تجارت تاریخ را در روز عاشورا رقم بزنند و زدند. هیچ روزی در تاریخ به اندازه روز عاشورا انسانیت ظهور نداشته و هیچ روزی به اندازه روز عاشورا انسانیت جلوه نکرده است.
بزرگترین و بهترین فرصت و فضا در طول تاریخ برای ظهور «لا إله إلا الله» عاشوراست. زیرا قوی ترین و شبیه ترین انسان ها به حق تعالی در آنجا ظهور کردند. آنها بی هیچ چشم داشتی و فقط برای خواستن خود خدا و عشق به خود خدا، هر چه که داشتند و هر چیزی را که در طول عمرشان جمع کرده بودند را فدای خدا کردند. چون تجارت را به معنای حقیقی شناخته بودند و دست به بزرگترین تجارت تاریخ زدند. این همان تجارتی است که قرآن از آن این گونه یاد کرده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ = اى كسانى كه ایمان آورده اید! آیا می خواهید شما را به تجارتى راه نمایم كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند؟» «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ = به خدا و فرستاده او بگروید و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنید. این [گذشت و فداكارى] اگر بدانید براى شما بهتر است» (۱۰ و۱۱صف).
وقتی کسی دارد محدود را میدهد و نامحدود دریافت میکند، چه اتفاقی برایش میافتد؟
شما یک تاجر را در نظر بگیرید که جنسی را خریده و باید آن را بفروشد. تا زمانی که این جنس را تهیه میکند و تا این اجناس به فروش برسند و او به سودش برسد، ناآرامی و اضطراب دارد. آرامش او زمانی است که بتواند جنسهایش را بفروشد و سود کند. یک فروشنده یا یک مغازه دار و یک تاجر زمانی خوشحال است که مشتری زیاد باشد و صف ببندند برای خرید و او مطمئن باشد که جنسهایش فروش میروند و بیش از آنچه که میتواند عرضه بکند، مشتری و تقاضا وجود دارد.
کسی که میفهمد امام حسین (علیهالسلام) و عاشورا یعنی چه و فلسفه عزاداری چیست، این شخص مانند همین تاجر است که میداند بعد از این عزاداری، به سود کلانی میرسد و اگر این درس را نگیرد و نداند فلسفه عزاداری چیست، در واقع سودی نمیبرد. مشکی پوشیدن، پرچم زدن، گریه کردن، اطعام کردن، دسته راه انداختن، نوحه، مداحی و سخنرانی و... همه اینها مقدماتی است برای یک میوه و آن میوه ترجیح بینهایت بر محدود است.
در عزاداری و هیئت، چه کسی بیشتر سود میبرد و واقعاً عزاداری اش عزاداری حقیقی است؟ کسی که بتواند از امام حسین یاد بگیرد و پا، جای پای امام حسین و اصحاب امام حسین (علیهمالسلام) بگذارد. یعنی مثل حضرت، محدود را بدهد و نامحدود را بگیرد. برای همین وقتی سیدالشهدا هر چقدر محدودها را میدهد، شادتر میشود.
فرق بین انسان متدین و حیوان متدین چیست؟
فرق بین آدم به معنای حقیقی، یعنی انسان حقیقی با کسی که حیوان متدین است، در این است که انسان متدین همواره در پی دریافت محدود و بینهایت است. ما حیوانات متدین داریم، وقتی امام سجاد (علیهالسلام) از لای انگشتانشان صحنه طواف حجاج را به آن شخص نشان میدهد، او می بیند که اکثراً حیوان هستند و دارند طواف میکنند و فقط چند نفری انسان وجود دارد. فرق انسان مؤمن و عابد با حیوان عابد این است که انسان متدین مدام در حال پرداخت کردن محدودها و دریافت کردن نامحدودها است. برای همین، همیشه شاد است و انبساط دارد.
به کسی که میگویند، روزه بگیر. اگر او نداند که با روزه چه چیزی دریافت میکند، از روزه گرفتن ناراحت میشود. خداوند فرمود:«الصُومُ لی وَ أنا اُجزی بِه= روزه مال من است و جزایش، من هستم». روزه دار اگر نداند که با روزه گرفتن، دارد خدا را میخرد و خدا را به دست میآورد، از روزه گرفتن خوشحال نمیشود. اگر کسی نداند که با رعایت حجاب و حیا، تنظیم شرعی روابط بین زن و مرد و با محدود کردن طبیعت، دارد نامحدود را دریافت میکند، یعنی خدا را دریافت میکند، از حجاب رنج میبرد. نماز هم همینطور است. علت اینکه ما از نمازمان میدزدیم یا اگر نمازمان شکسته شود، خوشحال میشویم، این است که واقعاً دل ما باور نکرده که ما با عبادت، نامحدود را دریافت میکنیم.
در مورد سیدالشهدا (علیهالسلام) فرمودند:«کُلَّ ما إشتَدَّ عَلَیهِ الأمر إحمَرَ لَونُه= هر چقدر کار شدت بیشتری می گرفت، رنگ چهره شان گلگون تر میشد». یعنی میزان نشاطشان بیشتر میشد. چون مدام دارد از محدودهایش پرداخت میکند و نامحدود دریافت می کند.
چرا حضرت زینب س فرمودند: جز زیبایی ندیدم؟
این سوال برای خیلی ها مطرح است و می گویند برای ما قابل درک نیست که چرا حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با تحمل آن همه درد و ناراحتی، میگویند:«و ما رأیت إلا جمیلا» این «جمیلا» چه بود؟
بچه هایش را جلویش تکه تکه کردند و آن همه مصیبت کشید و بعد فرمود: جز زیبایی ندیدم. حالا کسی بگوید: کجای این جمیل است؟ جلوی مادری بچه هایش را تکه تکه کنند؛ برادرزاده ها و نزدیکترین کسانش را و دوتا برادرش را هم جلویش تکه تکه میکنند و بیشتر از دو برادر، چند برادر از ام البنین دارد. هر چه که دارد میدهد و باز هم میگوید: اگر حسین را دادم، الله را گرفتم. اگر بچه هایم را دادم، الله را گرفتم. اگر توهین شد، کتک خوردم، اسارت رفتم، جایش الله آمد.
در نگاه اسلام، هر چه بدهی، نقد پس می گیری
حضرت زینب س نتیجه ی همه ی ناراحتی هایی که کشید را نقد می بیند. این یادتان باشد که ما اصلاً در اسلام یک چیزی به اسم نسیه که بعداً در قیامت به شما میدهند، نداریم. آنها ظهورات این پاداش است. پاداش در درجه اول در همین جا و همین دنیا ظاهر میشود. یعنی شما تا میدهی، پاداشش را میگیری.
لیوانی که پر از آب است را در نظر بگیرید، به میزانی که آب از لیوان کم شود، جای آن هوا پر میشود. دل انسان هم همینطور است. شما هر چقدر محدودها را از دلتان بر میدارید، نامحدود جایش میآید. هر چقدر از خست، بخل، حسد، بدبینی و دست تنگی و تنگ نظری کم میکنی، جایش الله میآید. نه فقط جایش الله میآید، بلکه در مقابل آن چیزی که میدهید، 700 برابر به شما پاداش داده میشود. وقتی که صدقه میدهی و انفاق میکنی، برکت و سود بیشتری عایدت میشود. اگر محبت بیشتری میکنی، جذب محبت از آسمان برایت بیشتر میشود و شخصیتت قوی تر میشود. اما برعکس، وقتی که در خندیدن بخل میکنی، در نوازش، بوسیدن، مهمانی دادن، هدیه خریدن، بخل میورزی، دل خودت غصه دارتر میشود. خودت محدودتر میشوی. هر وقت در محبت کردن، در انسانیت و برای دیگران بودن و فداکاری و ایثار بخل کردی، چون راه را در وجود خودت بستهای، در واقع فضای نامحدود را با محدود پر کردهای. به همین دلیل، بیشتر به غصه میافتی. شما هر چقدر محدود را از وجودت دور بکنی و حب و ظرفیتش را کم بکنی، نامحدود اضافه میشود.
برای ما که میتوانیم تا مقام خود امام حسین (علیهالسلام) جلو برویم، خیلی بد است که کوچک و ریز بمانیم. اهل بیت و خدا برای ما بهشت را نخواستهاند. بهشت خیلی جای کوچک و کمی برای ماست. امام کاظم (علیهالسلام) فرمود: بهشت پاداش بدنهای شماست. برای ما بالاتر از بهشت را خواستهاند. معنی «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ= نزد پروردگارشان روزی میخورند»، همین است. در زیارت عاشورا میگوییم:«أن یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرۀ» «أن یبلغنی المقام المحمود لکم عند الله»، یعنی مقام محمود را که مقام بالای بهشت است، میخواهم. اگر کسی آن مقام را داشت، همه ی بهشت هم مال اوست. تو باید یاد بگیری نامحدود زندگی بکنی. تا وقتی که روح قماربازی و عشقبازی و فداکاری و توکل و تکیه کردن به خدا و روح ندیدن دنیا را نداشته باشی، اصلاً عزاداریهای ما آن برکت و اثری را که باید داشته باشد را هرگز نخواهد داشت.
رمز خواندن سوره توحید در روز عاشورا چیست؟
هدف از عزاداریها این است که انسان به «لا إله إلا الله» برسد. برای همین فرمودند، در روز عاشورا مهمترین کار شما خواندن 1000 مرتبه سوره توحید است.
«قُلْ هُوَ» بگو او که شما عاشقش هستید، کمال مطلق و الله است. توحید سورهای عاشقانه است. اگر انسان در عزاداری به «لا إله إلا الله» رسید، به هدف عزاداری نائل شده و اگر نرسید، فقط یک کار مزدورانه انجام داده است. یعنی گریه کرده و جایش ثواب میدهند. مشکلی اگر داشته باشد، شاید در دنیا برطرف شود و اگر برطرف هم نشود، به جای آن مشکلات آخرتی اش را برطرف میکنند؛ اما مقام رفاقت، معیت، دوستی، صمیمیت، صفا و عضویت در خاندان پیامبر نصیب هر کسی نمیشود. مگر کسی که خودش بخواهد به این مقام برسد و هوس آن مقام را داشته باشد و این امکان ندارد، مگر با حب الله به معنای حقیقی. اصلاً هم نیاز نیست خیلی انرژی بگذاریم که عشق خدا در دل ما بیاید، بلکه باید حقیقت خودمان را بشناسیم و عاشقی کنیم. انسان اگر کسی را شناخت و عاشقش شد و دوستش داشت، فداکاری خودبه خود پشت سرش میآید. اگر دست و دلمان میلرزد، برای این است که قیمت خودمان و معشوق حقیقی مان را نشناختهایم. از این رو خوب هم نمیتوانیم با خدا نامحدود رفتار کنیم. یعنی نمیتوانیم داشتههایمان را به خدا تقدیم کنیم و در عوض، خودش را بگیریم و از خدا لذت ببریم. هدیه بدهیم و قرب بگیریم. هدیه بدهیم و انس بگیریم. هدیه بدهیم و خلوت دریافت کنیم. می بینی یک نفر 40 سال 50 سال زحمت کشیده، عبادت کرده، نماز خوانده، روزه گرفته، ولی محصول زندگی اش فقط جماد است. دوتا کارخانه دارد، چندتا خانه و اتومبیل دارد، یک مقدار طلا دارد، یک مقدار پول در بانک دارد. یعنی روح داده، بینهایت داده و محدود را دریافت کرده است. بینهایت را فروخته و شهرت گرفته است. بعضی افراد حاضرند به خاطر اینکه مشهور شوند، جلوی دوربین می روند و هر کاری دلشان میخواهد می کنند. اینها حاضرند به خاطر این که معروف شوند، حیا و دین و حجابشان را کنار بگذارند. اینها نشان میدهد که اینها دارند نامحدود را میدهند و محدود را دریافت میکند.
دریافت محدود یا نامحدود، کدامیک در زندگی ما مشهود است؟
ما باید در سبک زندگی مان، موازنه بین محدود و نامحدود در دست مان باشد. باید ببینم که آیا سبک زندگی ما طوری است که داریم نامحدود را میدهیم و محدود را دریافت میکنیم؟
یعنی روزبه روز از الله و حداقل بهشتی که داریم دور میشویم و به پول و قدرت و مدرک تحصیلی بالاتر و شهرت و محبوبیت و مقام بالاتر نزدیک میشویم، یا برعکس، سبک زندگی ام به گونه ای است که دائماً دارم محدود میپردازم و نامحدود دریافت میکنم؟
این مسأله فوق العاده مهم است که بفهمیم چه میدهیم و چه میگیریم. پس دائماً هر روز این موازنه و محاسبه را در زندگی تان داشته باشید. مثل کسی که تاجر است و هر روز موجودیاش را در کامپیوتر یا با چرتکه و یا در دفترچه محاسبه میکند. حضرت فرمود: اگر کسی خودش را محاسبه نکند از ما نیست. شما نمیتوانی به اهل بیت و به چهارده معصوم و به بینهایت نزدیک شوی، مگر اینکه دائماً ارزیابی کنی که سال به سال یا ماه به ماه چقدر بینهایت دریافت کرده ای و چقدر محدود پرداخت کردهای. علامت اینکه فردی بینهایت دریافت کرده، شادی و آرامش اوست. مچاله و افسرده بودن، نشان میدهد که شخص بینهایت را دریافت نکرده و در تجارت زندگی اش باخته است. وقتی که می گوییم حضرت زینب (سلاماللهعلیه) بعد از آن همه مصائب فرمود:«و ما رأیت إلا جمیلا»، من هم باید در پرداختهای زندگی ام به ایشان تأسی کنم و در از دست دادن های پایینی ها بگویم جز زیبایی چیزی ندیدم.
خسران چیست؟
اگر نمیتوانم زندگی را خوب و قشنگ ببینم، اگر نمیتوانم به معنای حقیقی از دنیا لذت ببرم، اگر دنیا برایم جای عشقبازی با خدا نیست، مسجد نیست، اگر شبش، سحرش، تعطیلش، روزش، خلوتش هیچ چیزش برایم جذابیت ندارد، اینها نشان میدهد من در این معامله اشتباه کرده و باختهام. یعنی آن چیزی را که باید دریافت میکردم، نکردهام و آن چیزی را که نباید پرداخت میکردم، پرداخت کردهام. به این «خسران» میگویند.
خسران یعنی از دست دادن اصل سرمایه. من 20 سالم، 27 سالم، 30 سالم، 40 سالم شده و بینهایت و ابدیت را دادهام، اما آن چیزی که گرفته ام، یک شوهر یا یک زن بوده، چندتا بچه، اتومبیل، خانه، چند سفر خارجی بوده و یک مقدار هم پول در بانک، طلا و سکه بوده. یعنی جماد دریافت کردهام و روح و بینهایت را پرداخت کردهام و هیچ چیز هم در موقع رفتن ندارم. یعنی وقتی میخواهم از اینجا حرکت کنم، هر چه را که جمع کرده ام میدهم و ورثه میخورند و خودم دارم دست خالی به آنطرف میروم. در حال یکه در آنجا فقط قلب سلیم میخواهند. آنجا فقط یک دل پر از خدا میخواهند؛ ولی من یک دل خالی از خدا و پر از دنیا با خود میبرم و این شروع باخت و جهنم انسان میشود. از این رو، باید بگوییم مسأله مهم این است که ما به جای اینکه بدویم و زندگی کنیم؛ یکجا ترمز زندگی را بکشیم و بیافتیم به انبارگردانی و حساب و کتاب. مثلاً الان مسئول مالی شرکت به شما میگوید: روند حرکت شما، یک روند خطرناک است و شما روزبه روز با این سبک دارید به ورشکستگی نزدیک تر میشوید. در اینجا آدم عاقل کار را تعطیل میکند و یا سبک را عوض کرده و به سمت دریافت جاودانگی و دریافت سود میرود.
رابطه ما با امام زمان ع، میزان دریافت ما از بینهایت را تعیین میکند
ما باید ببینیم که روزبه روز علاقه مان، دلتنگی، خلوت و عشق ما به خداوند بیشتر شده یا خیر. بیشتر سمتش میرویم، بیشتر با او خلوت میکنیم، بیشتر شکارش میکنیم، بیشتر شکارش میشویم یا خیر. باید ارزیابی کنیم که با خانواده آسمانی، رابطه مان چطوری است؟ به خصوص وجود مقدس آقا امام زمان (علیهالسلام) که اصل است. یعنی از رابطه یک نفر با امام زمان، انسان میفهمد که این فرد به معنای حقیقی چقدر خدا دارد و چقدر خانواده آسمانی دارد. همه این حرفهایی که زدم خلاصه میشود در یک نفر، آن یک نفر آقا امام زمان (علیهالسلام) است. باید ببینی چقدر با او رفت و آمد داری؟ چقدر دلتنگش میشوی؟ چقدر در طول روز با او خلوت میکنی و حرف می زنی؟ چقدر مغازله های عاشقانه با حضرت داری؟ اینها دریافت های شما میشود. این میشود علامت اینکه تو یک زندگی موفق داشتی یا نه. اگر زندگی موفقی داشتی و محصولش این عشق و علاقه بوده، بدان که آخرتت هم خیلی قشنگ است. بدان آن چیزی که در اینجا به دست آوردهای، میلیاردها برابرش را موقع مردن به بعد، به تو میپردازند. اما اگر محصول، «جماد و نبات و حیوان» باشد، موقع رفتن به آنطرف خیلی غم انگیزتر از اینطرف میشود. برای همین است که هر وقت اسم تولدمان به بهشت میآید، غصه میخوریم و ناراحت میشویم. وقتی میگویند وفات و انتقال، همیشه غصه آن 8 چیز را میخوریم که من چگونه این 8 چیز را رها کنم و بروم؟ متوجه نیستیم که اگر من با این 8 چیز بینهایت را به دست آوردم، ضرر نکردهام، دارم از محدود به نامحدود میروم.
بزرگترین آرزویی که یک انسان در موقع وفات میکند، 5 دقیقه وقت اضافه در دنیاست. 10 دقیقه یا یک ساعت وقت اضافه است که ما الان داریم و قدرش را نمیدانیم. ببینیم در این چند ساعتی که زنده هستیم تصمیممان را میگیریم یا نه و سبک زندگی مان را میخواهیم اصلاح کنیم یا نه. آیا دریافتهای ما دریافتهای بینهایت و واقعی بوده یا خیر؟ از کجا میفهمیم؟ از انس به خدا.
از کجا بدانم که من عاشق خدا هستم؟
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:« وَ دَلِیلُ اَلْحُبِّ إِیْثَارُ اَلْمَحْبُوبِ عَلَى مَا سِوَاهُ [3]= نشانه دوستى و محبت، برگزیدن و مقدم داشتن محبوب است، بر هر چه كه غیر او باشد». علامت یک عشق این است که انسان، معشوق را به غیر معشوق ترجیح دهد. باید از خودم بپرسم: آیا من عاشق خدا هستم؟ آیا من دوست دارم بینهایت دریافت کنم؟ آیا من بینهایت دریافت میکنم؟ جواب این است که ببین واقعاً چقدر حاضر هستی محدود را فدای نامحدود کنی و محبوب را بر غیر محبوب ترجیح دهی. در این توضیحاتی که داده شد، بهترین و قویترین و مهمترین و شفافترین درسهای خودشناسی و انسان شناسی و دیگرشناسی برای ما بیان شد.
پس مهم این است که در عزاداریها، گریه کردنها، هزینه کردنها باید نامحدود دریافت کنیم. اگر برای حسین گریه میکنی، باید ببینی که چقدر ثارالله نصیبت میشود؟ ببین از خون خدا چیزی در رگها و وجود تو هم جاری شده یا خیر؟ تزریقی از ثارالله در وجودت هست یا نه؟ چه کسی بیشترین سهم را از خون خدا دارد؟ کسی که بیشترین صمیمیت و رفاقت را با امام زمان (علیهالسلام) دارد که منتقم ثارالله است.
قلب/ عزاداری/ دریافت نامحدود و بینهایت
پی نوشت:
[1] . سوره کهف/104.
[2] . قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ= بگو اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده اید و تجارتى كه از كسادش بیمناكید و سراهایى را كه خوش مى دارید نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه وى دوست داشتنى تر است پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در]آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایى نمى كند .
[3] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد۶۷، صفحه۲۲.
ع ل 397
کلیدواژه ها:
آثار استاد