مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
قبلا گفتیم که تنها دارایی با ارزش ما قلب ماست و به فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام قلب ها ظرف هستند و بهترین ظرفها پرظرفیت ترین آنهاست. یکی از خصوصیات قلب های پرظرفیت این است که هرگز نمیترسند و اندوهگین نمیشوند. دلی که بزرگ است، نه ترسی در آن است و نه غصه ای.هر چقدر حجم غصه ها و اضطرابهای انسان بیشتر باشد، نشان میدهد که دل کوچک است.
نوزادی که تازه متولد شده است را دیدهاید، پوست صورت و دست و کف پایش همه یکسان است. هرچیزی میتواند به آن آسیب برساند. فرق سرش کاملاً شُل و ضربه پذیر است. توقعی هم نیست ومیگوییم نوزاد است و این خصوصیت ها را دارد. ولی بعد از یک مدت که بزرگتر میشود، توقع این است که قدرت و استحکامش بیشتر شود. دیگر توقع نداریم چیزهایی که در نوزادی او را کلافه میکرد و به گریه میانداخت، حالا که بزرگ شده است نیز او را کلافه کند و به گریه بیندازد.
دل انسان هم این گونه است. یعنی توقع این است که وقتی انسان بزرگتر می شود، دلش قدرتمندتر شود و ظرفیتش بیشتر شود و کمتر چیزی بتواند او را اذیت کند وهر چیزی آن را نلرزاند، نترساند و مضطربش نکند. کسی که دلش رشد نکند، ۷۰ سالش هم بشود، فقط کودک بزرگی میشود.
2 مرحله از زندگی انسان در دنیا از زبان قرآن
قرآن مراحل زندگی انسان را این چنین بیان میکند:« اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ[1] = بدانید كه زندگى دنیا در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخرفروشى شما به یكدیگر و فزونجویى در اموال و فرزندان است.»
1) «لهو» یعنی بازی بدون هدف. کودک را دیده اید. یک سیمی را میکشد، یک چیزی را پرت میکند، با عروسک بازی میکند، هدف خاصی ندارد و فقط با آن ور میرود، به این لهو میگویند.
2) «لعب» بازی است، اما بازی قاعدهمند است و قانون دارد. مثلاً بچه ها میگویند لیلی بازی کنیم. گرگم به هوا بازی کنیم. یا انواع ورزشها و انواع بازیهایی که قاعده و فرمول دارد. بچه ها وقتی بازی میکنند، دیده اید وقتی که در بازی میسوزند، میبرند، میبازند، یا جرزنی میکنند، چقدر هیجان دارند؟
انواع ورزشها را شما نگاه کنید، جدای از اثر تربیتی که دارد، هواداریها را نگاه کنید که چقدر عمر آدمها در هواداریهای ورزشی تلف میشود که بیهوده است و هیچ فایدهای هم برای کسی ندارد. هیچ انسانیتی، هیچ شرافتی هیچ قدرت و هیچ کمالی در آن وجود ندارد. حرص و جوشهایی که افراد میخورند. دعواهایی که با هم میکنند. فحشهایی که به همدیگر میدهند. غیبتها و تهمتهایی که به همدیگر میزنند.
اسباب بازی هایی که آدم بزرگ ها بازی میکنند
بعضیها لعبهایشان یک طور دیگر است. ماشین بازی است. این ماشین را امروز بخرم، آن ماشین را بخرم. بعضی ها تلفن همراه بازی است. بعضیها زمین بازی است. با زمین، بازی میکنند. با خانه، بازی میکنند. بعضیها با یک مدل خاص ماشین بازی میکنند. ما آدمهایی داریم که بنزباز هستند و فقط با بنز بازی میکنند. بعضیها تمبر بازی میکنند. بعضیها با جمع آوری مجموعه ای از قوطی کبریت یا قوطی سیگار، یا خود سیگار بازی می کنند. بعضیها با مجموعه ای از پروانه ها بازی می کنند. بعضی ها مجموعه ای از مدل های قاشق و چنگال دارند. یک کسی فرش بازی میکند. چه بسیار آدمهای بزرگی که همه اهل لعب هستند.
بعضیها لباس باز هستند. بعضیها کریستال بازی میکنند. بعضیها مبل بازی میکنند. یکی لباس میخرد، خوشحال میشود. لباس خراب میشود غصه میخورد. لباسش در موقع اتوزدن میسوزد، یک اضطرابی او را میگیرد. بعضی ها چه دلشوره هایی دارند تا یک لباس را بخرند. بعد از اینکه لباس را انتخاب کرد و خرید و به خانه برد، یک نفر میگوید: این دهاتی است. میبینی که به او برمیخورد و می گوید فلانی گفت: این لباس دهاتی است، پس بهتر است بروم عوضش کنم. اینها همه، همان حالتهای بچگی است. اصلاً این دل بزرگ نشده، رشد نکرده و قدرتمند نشده و به «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» نرسیده که غصه نخورد و شاد باشد. برای همین باید گفت که از خصوصیات یک مؤمن، به امنیت رسیدن اوست. کسی که بیشتر به امنیت میرسد، اعتمادش به ابدیت و انسانیت و اعتمادش به حق تعالی بیشتر میشود و در نتیجه شادتر میشود. مثل یک بدنی است که هر چه بزرگتر میشود سالمتر و قویتر میشود. روح هم همینطور است. روحی سالم و قوی است که به استحکام شخصیتی و شادی و انبساط رسیده باشد.
از کجا بدانیم، شخص رشد کرده و شاد است؟
یکی از شاخصههای مهم رشد و شادی این است که نشان میدهد، شخص ظرفیت پیدا کرده یا خیر. اینکه به راحتی یک چیزی نتواند او را تکان بدهد. زودرنجی و حساسیت نداشته باشد. استحکام و قدرت دارد و در روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با شجاعت وارد میشود.
در حدیث داریم شیعیان ما همیشه اهل کارهای بزرگ هستند. آدمهایی هستند که روحهای بزرگ دارند. در کار اقتصادی گداصفت نیست، کار بزرگ میکند. اصلاً کار اقتصادی کاریست که شجاعت و به قول حضرت ریسک میخواهد. در کار آموزشی و فرهنگی روح بزرگی دارد و آسیبپذیریش کم است. چون روح بزرگ است، وسعت میطلبد. میخواهد خودش را شبیه خداوند تبارک و تعالی کند. شجاعتِ بخشیدنِ خود و دیگران را دارد. شیطان نمیتواند گذشتهها را به رخش بکشد. چون اصلاً به شیطان باج بده نیست. دریا دریا هم گناه داشته باشد، شجاعت آشتی کردن با خدا، شجاعت رفتن به سمت خداوند، شجاعت اعتراف کردن، شجاعت عذرخواهی را دارد. شیطان نمیتواند آینده را به رخش بکشد، پس حمله از جلو ندارد.
روح و قلب بزرگ، اضطرابی برای آینده ندارد
وقتی داریم راجع به روح بزرگ صحبت میکنیم، روح بزرگ و قلب وسیع اضطراب آینده را ندارد. کوچک نیست و دلشوره سراغش نمیآید که حالا آینده چه میشود. تا الان چطوری گذشته؟ بقیه اش هم همینطوری میگذرد.
کدورت هایی که با دیگران داشته اصلاً نمیتواند حالش را خراب کند. اتفاقاتی که افتاده را خیلی کودکانه میبیند. چون بزرگ شده، کودکانه نمیبیند. مثل اینکه وقتی شما بزرگ میشوید، خاطرات بچگی و هر کدورتی که بوده بچگانه میبینید. حال بزرگترها وقتی که واقعاً بزرگ میشوند، دعواهای بزرگ را هم بچگانه میبینند.
خاطرات تلخ، برای روح بزرگ اصلاً آزاردهنده نیست. هیچ خاطره تلخی نمیتواند شخص را زمینگیر کند. قدرت تغافل و تجاهل این شخص خیلی زیاد است. اینکه حضرت علی (علیهالسلام) میفرماید: «نصف شخصیت عاقل تحمل است و نصفش بیخیالی»، این تحمل و بیخیالی کار روح بزرگ است. کسی که بیخیال نیست، خاطرات گذشته، کدورتها، گناهان گذشته میتواند کاملاً زمینگیرش کند و نتواند حرکت های بزرگ انجام بدهد.
چرا بعضی افراد با بالارفتن سن، بهانه گیر میشوند؟
دل کوچک، کوچک است. 60 سالش هم بشود باز کوچک است. باز تنگ میشود اتفاقاً دلی که کوچک است، روند توسعه را طی نمیکند. هر چه سن بالا میرود، دل کوچکتر و نازکتر میشود. دیده اید پیرزن پیرمردهایی را که دلهایشان با سنشان که بالا رفته، بزرگ نشده است؟ اینها وقتی میرسند به سنهای بالاتر، مثل بچه ها بهانه گیر میشوند و به هرچیزی گیر میدهند و حساس میشوند. ولی اگر روح با ایمان به معنای حقیقی و با تقوای به معنای حقیقی و با معنویت به معنای حقیقی بزرگ بشود، این انبساط، قدرت، نشاط و شادیش خیلی بیشتر میشود.
مهم است که ما باید این مقداری که از عمرمان باقی مانده به توسعه نفس مان و به بزرگ کردن نفس اختصاص بدهیم. منظور از بزرگ کردن نفس، بزرگ کردن قلب یا دل است. روح هم همان قلب است. وقتی داریم آن را بزرگ میکنیم، یعنی داریم قبرمان را بزرگ میکنیم. گفتیم قلب ما قبر ماست. دل ما و نفس ما قبر ماست. ما اگر فشار قلب داشته باشیم، یعنی فشار قبر داریم. وقتی فشار نفس داریم، یعنی فشار قبر داریم. پس وقتی میگوییم ما باید روحمان را بزرگ کنیم و توسعه بدهیم، یعنی در واقع خودمان را از فشار قبر نجات داده و بهشت مان را وسعت بدهیم.
روح یک انسان این قدرت را دارد که همه آسمان و زمین در آن جا بگیرد.تعبیر بزرگان این است که نفس در بهشت نمیرود، بلکه بهشت همین جا در نفس است. انسان باید بهشت و خدا را به آن بزرگی در نفسش بیاورد. خداوند فرمود: «آسمان و زمین من گنجایش من را ندارد، ولی دل بنده مؤمن من گنجایش من را دارد.» پس این دل آنقدر بزرگ است که میتواند حرم خدا باشد، این عبارت تشبیه یا استعاره نیست، واقعاً اینطوری بوده و خداوند آن را اینگونه خلقش کرده است.
ذکری قدرتمند برای افزایش شادی و وسعت قلب
جلسه قبل گفتیم، گاهی تصمیمات بد میگیریم و دچار مشکل میشویم که بهتر است شادی و آرامش خود را حفظ کرده و بگوییم: «این نیز بگذرد!» ذکر دیگری داریم که خیلی قویتر از این ذکر است و با مداومت به این ذکر هرگز انسان دچار غصه نمیشود و آن این است: « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ= ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم».
وقتی مصیبتی به صابران میرسد، آنها میگویند:« الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ[2]= [همان] كسانى كه چون مصیبتى به آنان برسد، مى گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم.» ما قرار نیست اینجا بمانیم. ما پیش خدا میرویم. حضرت فرمود: نه تو مال دنیایی و نه دنیا مال تو است. اگر قرار است، ما مال دنیا نباشیم و دنیا هم مال ما نباشد، پس دلبستگی هم نمیماند. انسان به همه چیز به صورت امانی و موقت نگاه میکند و همه ابزار اند، همه را رها میکند و می رود.
علی(علیهالسلام) وقتی به قبرستان رفته بودند، به اهل قبور گفتند: ما یک خبر داریم که به شما میدهیم و شما هم یک خبر به ما بدهید. ما خبر دنیا را به شما میدهیم و آن این است که خانه هایتان را کسان دیگر گرفتند و در آن نشستند. پس معلوم است خانه از اول هم مال ما نبود، اعتباری است. سند میزنند و میگویند مال فلانی است یا ورثه میخورند. حضرت می فرماید: اموالی که جمع کردید را دیگران خوردند. همسرانتان با کسان دیگر ازدواج کردند. پس آنها هم مال شما نبودند. حال شما خبرهایتان را بگویید. سپس حضرت میفرماید: اگر به اینها اذن داده میشد، میگفتند: بهترین توشه در دنیا تقواست. انسان در دنیا باید برای آخرتش توشه جمع کند. پس «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» یک ذکر خوب است. چه خوب است که انسان هر روز صبح یا ظهر یا غروبها یا شبها قبل از خواب رو به قبله بنشیند و 100 مرتبه این ذکر شریف را بگوید.
یکی از شادی بخش ترین آیاتی که ما متأسفانه با آن خیلی بد برخورد کرده ایم، همین آیه انا لله و انا الیه راجعون است. فقط آن را برای مرده ها و غم و مراسم ترحیم در نظر میگیریم. در صورتی که این شادی بخش ترین و آرام کنندهترین آیات است. هر وقت میخواهید غصه هایتان برطرف شود، بیخیال شوید و توانایی «بِلَّیِن» یعنی به نرمی پیدا کنید تا سختگیری و فشار قبر از روح شما برود. هر وقت خواستید این کار را بکنید، این ذکر شریف را زیاد بگویید.
زیبایی گفتن این ذکر برای کسانی که سن شان بالاتر است، بیشتر نمود دارد، وقتی میگویند: ما مال خداییم و پیش خدا میرویم، یعنی الحمدلله من دو سوم از عمرم یا بیشترش را گذرانده ام و چیزی نمانده که پیش خدا بروم. برای همین خداوند به آدمهایی که این ذکر را میگویند: بشارت میدهد:«وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ أُولَئِكَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ = و بشارت بده به صابران، همان کسانی که چون مصیبتى به آنان برسد مىگویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مىگردیم بر ایشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راهیافتگان [هم] خود ایشانند».
پس کسی که خدا را ندارد، باید خیلی غصه بخورد و غصه هم میخورد. این نص قرآن است. چقدر هم شیرین است که خدا به بنده اش نگاه کند و ببیند این بنده هر وقت مصیبت و گرفتاری و کدورتی پیش میآید، دلش به خدا خوش است.
تمرین کنیم که با خدا شاد باشیم
سعی کنیم از امروز این تمرین را داشته باشیم که هر وقت چیزی ناراحت مان کرد، ببینیم میتوانیم با خدا شاد شویم یا نه. بگوییم : من خدا وامام زمان و محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآله را دارم. بی عرضه ترین آدمها کسانی هستند که بعداً میفهمند که میتوانستند با خدا که کانون شادی است، شادی کنند و نکردند. غصه خواهند خورد که چرا شادیهایشان با اسباب و ابزار دنیا بود؟ شادیهایشان با چیزهایی بود که برای به دست آوردنش هزار جور غصه خوردند. بعد هم آنقدر نماندند که بخواهند از آن استفاده کنند.
خوش به حال کسی که عرضه دارد با خدا و با اهل بیت علیهمالسلام شادی کند. با بهشت و با ملائکۀ الله شاد باشد.
رفیق مؤمن باعث شادی و رشد انسان میشود
خوش به حال کسی که میتواند با مؤمنین و با دوستان مؤمن و با رفیقهای مؤمنش شاد باشد. در حدیث داریم:«لِکـُلِّ شـَیئ ٍ شـَیـئ ٌ یَستـَریـحُ اِلـَیهِ، وَ اِنَّ المُؤمِنَ لـَیَستـَریحُ اِلیَ اَخِــیــهِ المُــؤمِــن ِ کـَـمَا یَــســتـَریــحُ الطـَّیـرُ اِلیَ شـِکلِهِ[3] = برای هر چیزی، خداوند چیز دیگری قرار داده که آرامـش او به آن است؛ و همانا که مؤمن به مؤمن دیگر آرام می گیرد، همانگونه که پرنده با همشکل و هـمنوع خود آرام می گیرد.» این یعنی رفیقهای مؤمن، داراییهای زیادی هستند.
آنهایی که دوستی ندارند، به خصوص از داخل مؤمنین، آنها آدمهای بیچاره و فقیری هستند. دوست مؤمن آنقدر مهم است که اگر آدم بمیرد و 40 نفر از این رفیقها پای کفنش را امضا کنند و بنویسند:« ما از او غیر از خیر چیزی ندیده ایم»، خدا میگوید این 40 نفر مؤمن آمدند ضامنش شدند، من هم هر چه میدانم، از او می گذرم. چقدر این خدا رفیقباز است! نگاه کن ببین، اطرافت 40 تا رفیق خوب و نورانی و دوست خوب و مؤمن داری یا نه. بعد از 40 سال نتوانستی 40 تا رفیق مؤمن پیدا کنی، اینها ثروت و دارایی آدم هستند؛ نه چند تا ماشین و چند تا خانه و چند تا ملک و پست و مقام. اینها که دشمنان ما هستند. با40 نفر مؤمن یک دریا گناه داشته باشی، آن طرف در قبر همه مشکلت حل میشود. چهار تا فاتحه و چهار تا حمد برایت بفرستند، چهار تا خدابیامرزی به تو بگویند. وقتی زیارت میروند، تو را شریک بکنند. اینها ثروت است برای حیات ابدی. شما فکر نکن که رفیق مؤمن فقط در اینجا به درد میخورد. انسان وقتی میمیرد، این رفیق مؤمنش برایش همه کاری انجام میدهد. گاهی رفیقهای آدم کارهایی برای آدم انجام میدهند که از هیچ فامیل و قوم و خویش یا والدین و خواهر و برادر برنمیآید. برای همین در قرآن و حدیث سفارش شده که زیاد رفیق بگیرید.
تا میتوانید در این 4 گروه دوست و رفیق داشته باشید
4 گروه است که از این 4 گروه رفیق انتخاب کنید. سر نماز هم همیشه به خدا میگوییم: خدایا اینها را رفیق ما قرار بده. «الَّذِینَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِیقاً[4] = کسانی كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمانند.»
شما الان سر قبر هر شهیدی بروی و بگویی: سلام! من میخواهم با تو رفیق شوم؛ میگوید: سلام! من هم با تو رفیق میشوم. چقدر کار خوبی میکنند آنهایی که سر میزنند به مرقد شهدا.آدم وقتی که برای شهدا صلوات میفرستد، شهدا نمک گیر میشوند. برای انبیاء، صدیقین و صالحین صلوات میفرستد، آنها نمک گیر میشوند و میگویند اینها که در دنیا هستند ، برای ما صلوات فرستادند، ما هم باید کاری برایشان بکنیم. خوب است که گاهی هم انسان 2 تا 3 تا 5 تا 10 تا شهید خاص را انتخاب کند، چهار تا مؤمن شاد را از بین اموات و یا از کسانی که هنوز زنده هستند برای رفاقت انتخاب کند و بااینها روابط الهی برقرار کند. اینها داراییهای انسان هستند.
انسان باید تلاش کند، رفیق مؤمن و صالح برای خود بیابد. چنین رفیق هایی، انسان را مثل خودشان میبینند و هر چه برای خود میخواهند برای او هم میخواهند. اینها واقعاً در غم و شادی انسان شریک هستند. در جوشن کبیر میخوانیم: «یَا رَفِیقَ مَن لا رَفِیقَ لَهُ = ای رفیق کسی که رفیقی ندارد». در مناجات متوسلین خمس عشر میخوانیم:«وَیَا أَعْطَفَ مَنْ أَوَى إِلَیْهِ طَرِیدٌ= و ای مهربانترین کسی که انسان رانده بهجانب او روی آورد!» رفیق به این خوبی ما داریم. معصومین، فرشتگان، شهدا، صدیقین و صالحین هم همینطور هستند. آدم باید خیلی بدبخت باشد که خدا این همه رفیق برایش گذاشته باشد و این عرضه رفاقت نداشته باشد. یک موقع است که آدم رفیق اهل بیت (علیهمالسلام) نیست؛ اما حمالی میکند و برایشان صلوات را میفرستد. رفیق شهدا نیست؛ ولی برایشان صلوات میفرستد. آنها هم پاداش میدهند. اما یک موقع است، این مسئله اش مسئله کار کردن نیست. کار کردنش به خاطر رفاقتش است و واقعاً رفیق آنها است. چقدر این آدم انبساط و انگیزه دارد و چقدر این آدم شاد است و روح بزرگی دارد.
مثلاً کسی میگوید میخواهیم یک سالن برای عروسی بگیریم، یا یک سالن برای ولیمه حج بگیریم. اولین سوال که به ذهن شما میآید این است که در این سالن چند نفر جا میگیرد. حال من یک سؤال بپرسم: روح ما چقدر بزرگ است؟ چند شهید در آن، جا میگیرد؟ چند صالح داریم که ما با ما رفیق هستند؟ چند نفر آدم زندهی خوب در دل تو هستند؟ نه که به آنها محتاج باشی. دوست و رفیق تو هستند. پس وقتی داریم راجع به انبساط روح صحبت میکنیم، آدم می فهمد فشار قبر دارد یا ندارد. آدم حسابیها یعنی این 4 گروه «انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین». از آدم حسابیها، مؤمنین و شیعیان خوب، چند تا رفیق داریم؟ چقدر جا داریم؟ اینها نشانه ی داشتن دل و روح بزرگ است.
گدای رفاقت و دوستی دیگران نباشیم
آیا تو آنقدر بدبخت و گدا هستی که همه رفیق و دار و ندارت فقط همسرت است؟ آن هم یک روز اخم کند یا برود همسر دیگری اختیار کند یا بمیرد، تو بدبخت میشوی؟ اصلاً انگار همه چیز برایت تمام میشود. آنقدر گدا هستی که همه داراییات همسرت ت است و چهار تا فامیل نزدیکت که اگر آنها یک موقعی قهر کنند و دعوایتان شود، تنها میشوی.
اگر همه کس و کارمان فقط پدر و مادر و خواهر برادر و فامیل باشند که جای دلمان خیلی کم است. آدم ثروتمند کسی است که اگر 50 نفر هم او را رها کنند، اصلاً کم نمیآورد، چون آدم باظرفیتی است و رفیق دارد، پاتوق دارد. پاتوق آدم را شاد میکند و ظرفیت را زیاد میکند. پس باید پاتوق های فطری داشته باشید. همانطور که طبیعت گراها مدام مهمانی و پارتی دارند. بزرگان ما و علمای ما میفرمودند: شما به هر بهانه ای دور هم جمع شوید. لازم نیست کلاسی باشد یا گریه و عزاداری باشد. دور هم چای و میوه ای بخورید.
دیده اید وقتی آدم حرم میرود، چقدر شاد میشود. چون هزاران و صد هزار مؤمن آنجا هستند. ولی آدمی که عرضه ندارد که رفیق انتخاب کند، در حرمی که یک میلیون نفر هم هستند، تنها میرود و تنها هم برمیگردد. حتی بلد نیست با آن بزرگی که به زیارتش رفته، رفیق شود. 15 سال است حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) میرود، ولی هنوز با این خانم رفیق نشده و انس نگرفته است.
آدمهای زرنگ، با مرده ها هم خیلی خوب میتوانند رفیق شوند. با شهدا، صدیقین، صالحین، اموات رفیق میشوند. کسی که میخواهد انبساط پیدا کند و بهشتش وسیع شود، باید گدای عاطفه ی همسر و فرزند و چهارتا فامیل نباشد که اگر روزی رهایش کردند و او را نخواستند، به هم بریزد. اصلاً باید اینطور باشد که اگر همه هم گفتند تو را نمی خواهیم، انسان به هم نریزد.الان که آمریکا ما را تحریم کرده، آیا باید از پای در بیاییم؟ در حالی که تحریم هم یک چیز مسخره و خنده داری شده و هم عامل پیشرفت ما شده است.
آدمی که آویزان محبت دیگران نیست و گدای عاطفه دیگران نیست، هیچ کس نمیتواند تحریمش کند.
«از مهرت ای خورشید جان، چون ذرهام هر سو روان/ مجذوب حسن دیگران ای ماه خوبان نیستم»
اینها تمرینات و فرمولهای ما است برای وسعت یافتن دل. اگر مدام تکرار میکنیم، برای این است که بدانیم، فرمول زیاد داریم، باید بلد باشیم از آن ها استفاده کنیم. اینها ثروتهای انسانی و فطری و حقیقی ما هستند.
اولیاء با رفاقت با بدان، آنها را اصلاح میکردند
رفیق خوب هر چه زیاد باشد، باز هم کم است. رفیق بد نه. آدمهایی که بزرگند با بدها هم که رفیق میشوند، مثل آب کُر هستند و از رفیق بد نجاست نمیگیرند، بلکه بد را هم پاک میکنند. اولیاء خدا، مؤمنین خوب و قدرتمند، با گناهکارها رفیق میشدند و اصلاً هم آلودگی نمیگرفتند؛ بلکه به آنها پاکی میدادند. رفقای خوب، سرمایه های دنیا و آخرت انسان هستند.
این خیلی مهم است که انسان بتواند با جمع کردن رفقای خوب و مؤمن، روح خودش را بزرگ کند. با رفقا شاد شود. خداوند بهترین رفیق است. انبیاء، بهترین رفقا هستند.
ما این همه زیارت حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) و حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) رفته ایم و هر بار در زیارتنامه خوانده ایم:« السلام علی آدم صفوة الله، السلام علی نوح نبی الله، السلام علی ابراهیم خلیل الله، السلام علی موسی کلیم الله، السلام علی عیسی روح الله، السلام علیک یا رسول الله» این همه به این بزرگان سلام دادیم آیا با آنها رفیق هم شده ایم؟ یا آن موقع که سلام میدادم، حواسم نبوده، اصلاً حضور ذهن نداشتم. فقط گفته بودند اینها را بخوانید ما هم میخواندیم اما رفیق نشدیم. در حالی که باید کاری کنیم که آنها را دوست داشته باشیم و آنها هم دوستمان داشته باشند.یعنی در دلمان باشند و هر وقت هم خواستیم، از آنها کمک بگیریم و به آنها کمک بدهیم. این خیلی مهم است که کاری کنیم که واقعاً جزء دارایی وجودمان بشوند.
دیده اید آدم یک موقعی تنهاست و میگوید: چهار تا رفیق دارم. الان به یکیشان زنگ میزنم بیاید یک جا کارم لنگ است و مشکلم را حل میکند. میخواهی به سمت گناه بروی، میخواهی به سمت جهنم بروی، رفیق تو نمیگذارد. خودت هم میدانی، داری به سمت جهنم میروی، میتوانی از رفیقت کمک بگیری.
پس قیمت هر کس به این است که چند تا رفیق دارد و با چه کسانی رفیق است و آنها هم به شکل حقیقی تو را دارند. یعنی اگر ادعا کنی که من رفیق او هستم، او هم قبول میکند و میگوید: بله این واقعاً رفیق من است. چقدر میتوانی با آنها شاد باشی؟ چقدر قدرت سازش داری و سختگیر نیستی. چقدر قدرت تغافل و تحمل داری. اینهاست که قدرت انبساط و شادی برای انسان ایجاد میکند.
کلیدواژه ها:
آثار استاد