مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
دشمنان و مشرکین در صدر اسلام، پدر و مادر عمّار به نام یاسر و سمیه را شکنجه داده تا آنها از اسلام دوری کنند، ولی آن ها قبول نکردند.لذا هر دو را کشتند. اما عمار خواسته دشمنان را- به تقیّه- به زبان جاری کرد و قلباً در ایمان محکم بود.
به پیامبر (ص) گفتند: «عمار کافر شده است!!» پیامبر (ص) فرمود: «عمّار از سر تا قدمش مملوّ از ایمان است و ایمانش با گوشت و خونش آمیخته است.»
عمّار با دیده گریان خدمت پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: «هلاک شدم، زیرا از من دست نکشیدند تا آن که با زبان به شما جسارت و خدایان آن ها را به خوبی یاد کردم.»
پیامبر (ص) با دست مبارک، اشک از چشمان عمّار پاک کرد و فرمود: «اگر دوباره از تو خواستند که چنین کلمات را بگویی، باز هم بگو!»
سپس آیه 106 سوره نحل، درباره عمّار نازل شد: «من کفر بالله من بعد ایمانه الاّ من اکره و قلبه مطمئن بالایمان؛هر كس پس از ایمان آوردنش به خدا كافر شود [به عذاب خدا گرفتار آید] مگر كسى كه به كفر مجبور شده [امّا] دلش مطمئن به ایمان است.»(1)
1. شاگردان مکتب ائمه، 5/8- الغدیر 9/23
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج3 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر تولی
کلیدواژه ها:
آثار استاد