www.montazer.ir
یک‌شنبه 12 می 2024
شناسه مطلب: 9883
زمان انتشار: 23 دسامبر 2018
قرآن و معصومین، شیطان و حملاتش را کاملاً می‌شناسند

دشمن شناسی جلسه 40

قرآن و معصومین، شیطان و حملاتش را کاملاً می‌شناسند

روانشناس ها می‌گویند انسان در معرض قوا و نیروهایی است که او را به سمت افکار منفی می‌کشاند یا در او افکار منفی تولید می کند. انسان بین دو کشش قرار دارد؛ کششی که او را به سمت پیشرفت می کشاند و کششی که او را به سمت عقب گرد و تنبلی می کشاند. اما هیچ وقت به منشأ این افکار و ریاضیات تولید فکر، اشاره‌­ای نمی‌کنند. چون اساساً اطلاعات تخصصی در این زمینه ندارند. این قرآن کریم و خداوند تبارک و تعالی، خالق آسمانها و زمین و انسان است که به ما اطلاعات دقیق در مورد این حمله‌­ها می دهد و حمله‌ها را برای ما شماره‌­گذاری و حدود و ثغورش را مشخص می‌کند و نوع فکرها را تعیین کرده و راه‌های مقابله با آنها را می گوید. این روانشناسی فوق پیشرفته است که ما می توانیم در قرآن کریم و دست معصومین، آن را بیابیم.

راههای مقابله با شیطان و افکار منفی، در قرآن آمده است

«مقابله با افکار منفی»، در روانشناسی دینی و روانشناسی غیردینی (مدرن) یک اصل پذیرفته شده است. همچنین قدرت و نیرویی به نام شیطان وجود دارد که در ما تولید فکر منفی می کند. قرآن این شخصیت را بطور کامل و با همه ابعاد وجودی‌اش مشخص و روشن  برای ما معرفی کرده و می گوید: حواستان باشد؛ باید شیطان را دشمن بگیرید و عبادتش نکنید و از فکری که تولید می کند تبعیت نکنید.

بنابراین،آموزش‌های قرآن می گوید: وقتی که می خواهید کاری کنید و صبح که از خواب بلند می شوید، بخوانید: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِكِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»[1] = اى پیامبر! بگو: پناه مى‌برم به پروردگار آدمیان، پادشاه آدمیان، معبود آدمیان، از شرّ وسوسه شیطان».

اولاَ قرآن وجود وسواس و وسوسه را می پذیرد و به شما می گوید که برای درمانش باید کجا بروید. این موضوع در بحث یاد و ذکر، کاملاَ بیان شده است.

ثانیاَ کسی هست که وجود خارجی دارد و حتی در خواب، در ما تولید فکر می‌کند. چون وقتی ما می خوابیم، فقط بدن ما استراحت می کند، اما فکر و روح چون مجرد است، خواب ندارد. شیطان بر روی این فکری که بیدار است، کار می کند. می‌بینید که حتی در خسته­ترین حالتها تا می خوابید، همچنان فعال هستید و مثلا به مسافرت می‌روید و مباحثه و مذاکره می کنید.

شیطان در همانجا هم می تواند با شما ارتباط برقرار کند، زیرا برای او خواب و بیداری معنا ندارد. شیطان بیدار است و کار می‌کند و اثر خودش را روی ما می گذارد. این ما هستیم که می خوابیم. بنابراین، او در خواب هم می تواند برای ما تولید صورت و فکر کند و برنامه بدهد و صبح که از خواب بیدار می‌شویم، برنامه‌اش را اجرا می‌کنیم.

این تولید فکر چنین است که در باره پدر، مادر، خواهر، برادر و دوست تو، یک حرف یا صورت زشت و غلط را ایجاد می کند و صبح که بیدار می شوی با آنها درگیر هستی و نسبت به آنها  بدبینی. چون این خوابها را منشأ اثر قرار می دهی و می گویی: خواب دیدم باید این کار را بکنم. حالا خواب هم دیده باشی، خیلی وقتها خواب اعتبار ندارد و می تواند منشأ شیطانی داشته باشد. شیطان بعنوان یک موجود خارجی، در من تولید فکر می کند. او دوست دارد من فرمولها و حدود الهی را به خیال کسب خوشبختی خودم در دنیا و آخرت رعایت نکنم.

«ترس و غم» داشتن، عبادت شیطان است

گاهی شیطان حالتی در ما ایجاد می کند که حتی اگر به دستور او عمل هم نکنیم، پذیرش این حالت، عین عمل کردن است. یک نوع توقف و پَس­رفت است. مانند ایجاد غم و ترس در ما، وقتی که به مقدسات حمله می کند. وقتی ما قرآن می خوانیم، فکرهای منفی نسبت به قرآن، خدا، انبیاء به سرمان می آورد. در نماز خواندن و حرم رفتن؛ افکار زشت و منفی به سراغمان می آورد. در جاهای خوب، فکرهای بد به سراغمان می آورد. اما وقتی که سراغ جاهای خوب و کارهای خوب برویم، فکرمان آزاد و راحت است.
راه مقابله با شیطان این است که اولاً بدانی او از تو چه می خواهد و پیشنهادش چیست! و بدانیم که ما باید او را دشمن بگیریم. «فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا». بعد می گوید: پناه ببرید. بالأخره این یک مبارزه است.
کسی می خواهد بین شما و همسرت، یا پدر و مادر یا دوستت؛ اختلاف بیندازد. باید چکار بکنیم؟ یک وجود خارجی آمده و با ما حرف می‌زند و تولید پیام می‌کند. اولاَ او دوست دارد من غمگین شوم. حالا اگر هیچ دستوری از او را هم اجرا نکنم، همین که از این پیام غمگین شوم یا بترسم، خودش عبادت شیطان است.
همین که تولید فکر منفی نسبت به خدا و ائمه و مقدسات در تو کرد و به تو برخورد و ناراحت شدی، او پیروز شده. در تولید فکر منفی باید بدانی که یک نفر دارد از دل و زبان تو فحاشی می کند؛ اما تو مطلقاً فحاشی نمی کنی. چون اگر تو اهل فحاشی و بدگویی از خدا و مقدسات بودی و این افکار، جزء عقائد خودت بود، ناراحت نمی شدی. چون آدم از بیان عقائد خودش، ناراحت نمی شود. چون تو این افکار را قبول نداری، با فحشی که موقع نماز و  قرائت قرآن، یا در حرم، به نماز و خدا و مقدسات در ذهن تو ایجاد می شود، یک دفعه احساس حیا و ناراحتی می کنی. به محض این که تو این فکر را بپذیری و ناراحت شوی، او بُرد کرده و می گوید: من دارم فحش میدهم، غصه‌­اش را این می‌خورد. غم جزء پیام‌های شیطان است. بنابراین، راه مقابله با شیطان این است که ناراحت و وحشت­زده نشویم، اگر وحشت­زده شویم، آنجا نیش شیطان را خورده ایم؛ چون او مثل مار می ماند. بنابراین، باید کاملاً آرامش را حفظ کرد.

دقیقاً مثل این است که کسی قصد دارد در یک مسابقه ورزشی خیلی مهم، در کنکور، سر کلاس دانشگاه، برای اینکه تو رتبه به دست نیاوری، قبل از جلسه، حرف‌های بدی بزند و ذهنت را طوری مشغول کند که تو دیگر حوصله جواب دادن به سؤال و تست را نداشته باشی. ولی تو اصلاً نباید این حرفها را به خودت بگیری تا او هر چه می خواهد بگوید.

شاید این مطالب مورد علاقه شما باشد.

باید بسم الله الرحمن الرحیم را بگویی و وضویت را بگیری و سر جلسه امتحان ­بنشینی و شروع به جواب دادن سؤالات کنی. شیطان می داند که تو نسبت به خدا و مقدسات حساس هستی. کسی نمی تواند خدا را دوست نداشته باشد. مقدسات همیشه و برای همه مقدس هستند. گناهکارترین آدمها، مقدسات را پاک و مقدس می دانند و دوستش دارند. تو هم اهل این نیستی که به مقدسات توهین کنی. در بیداری و در حالت‌های عادی، شما هیچ وقت به یک روحانی و امامزاده توهین نمی کنی. پس فکر، مال تو نیست. وقتی مال تو نیست، مال شیطان است. گناهش هم گردن اوست. پس تو هم غصه‌­اش را نخور.

اولین مسئله در مورد تولید افکار منفی و به خصوص در بخش صورت‌های مقدس و حمله از سمت راست شیطان، این است که ما  غصه نخوریم و ناراحت نشویم. چون خود غم، منشأ خیلی از مفاسد می شود. شیطان طمع کرده و از این طریق می خواهد برای انسان مشکل ایجاد کند. پس ما ابتدا باید آرامش داشته باشیم و از این فکرها اثر منفی نگیریم که مضطرب شویم. چون تو اگر این را قبول کنی، بعداً می گویی من هر وقت حرم می روم، یا  قرآن  می‌خوانم، یا  نماز می خوانم، فحش‌های شیطانی به سراغم می آید. پس نماز نمی‌خوانم تا خدای نکرده در نمازم توهین به خدا نشود. قرآن نمی خوانم که مبادا به قرآن توهین شود. شیطان هم همین را می خواهد. او می خواهد تو نماز نخوانی؛ ولی می بیند که  نماز می‌خوانی. بنابراین در نمازت تولید فکر می‌کند و یا شک و شبهه ایجاد می‌کند. در جلسه قبل راه‌های درمان آن  را توضیح دادیم.

راه نجات و غلبه بر افکار منفی، مشغول کردن نفس با افکار مثبت است

شناخت ماهیت فکر، خیلی مهم است. ماهیت فکر و خیال، مثل باتلاق می ماند که وقتی می خواهی از خیال چیزی در بیایی، در واقع مثل تلاش برای خارج شدن از باتلاق است. چون دوست نداری در باتلاق بمانی، حرص و جوش می خوری و دست و پایت را تکان می دهی و خودبه­ خود، بیشتر فرو می روی. هر چه بیشتر تلاش کنی از باتلاق بیرون بیایی، بیشتر غرق می‌شوی. بنابراین، موقعی که در حرم هستی یا داری کارهای مقدس و معنوی می‌کنی، اصلاً نباید تلاش کنی که فکر منفی، در ذهنت نباشد. اصلاً نمی خواهیم افکار منفی را بیرون کنیم. چون هر چه بیشتر تلاش کنیم،  بیشتر در وجود ما باقی می ماند و خاطره­ سازی می کند. وقتی خاطره­ سازی کرد، رهایت می کند. بعداً هر وقت می خواهی قرآن بخوانی، یاد گذشته می افتی که یک گناه صورت گرفته است.

شیطان خاطره ­سازی می کند. در حمله از عقب، چه در کدورتها، چه در گناهان، چه در شکستها. پس اصلاً نباید به عقب برگردیم و به خاطرات منفی فکر کنیم. اتفاقی افتاده و قابل جبران است. راه جبرانش را هم قبلاَ به طور کامل توضیح دادم.
بنابراین، برای اینکه خاطره ­سازی نشود، من اساساً در ذهنم خیلی درگیر نمی شوم که بخواهم این فکر را از خودم بیرون کنم، بلکه فقط به کارهای مثبت خودم  و به چیزهای قشنگ، می پردازم.
مثل لیوانی که یک سانتش خالی است. این یک سانت که خالی است، هوا دارد. اگر ما بخواهیم این یک سانت را پر کنیم، هیچ راهی جز ریختن آب در لیوان نیست. بنابراین، اگر نفس را مشغول به کاری نکنی، او تو را مشغول می کند. یعنی من فقط باید فکرهای قشنگ داشته باشم و اگر فکرهای باطل و زشت سراغم آمد، به آنها کاملاً بی ­توجهی کنم و به آنها محل نگذارم و منشأ اثر قرار ندهم.

امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرماید: کسی که فکرهای منفی می کند و فکر منفی‌­اش را ادامه می دهد، در آن فکر می افتد و آن فکرها به عمل تبدیل می شود [2].

بنابراین نگذارید که گناه و فکر منفی، ادامه پیدا کند. اگر در رختخواب هنگام خوابیدن یا در اتومبیل، فکر منفی به سراغت آمد، چیزهای قشنگ را به یاد بیاور و ضبط و رادیو را روشن کن. برای برطرف کردن باطل، باید سراغ حق برویم و نباید با باطل درگیر شویم. فقط حق می‌تواند باطل را ببرد. «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»«إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً[3] = و بگو حق آمد و باطل نابود شد؛ آرى باطل همواره نابودشدنى است». فکرهای منفی فقط یک خیال و توهم است و اگر محلی به آنها نگذاری، خودش می رود. فقط کافی است من به آن اهمیت ندهم و منشأ اثر قرار ندهم و چیزهای مثبت را انجام بدهم.

اگر صبح که از خواب بلند شدی، یک خواب منفی نسبت به شوهرت، زنت، دوستت دیدی و بعد دیدی که یک حالت دیگری داری و نمی توانی راحت در چهره‌­اش نگاه کنی و سلام کنی و صبح به خیر بگویی و بخندی، معلوم می شود که خواب شیطانی تو منشأ اثر بوده. یعنی تو بودی که به آنها اثر دادی. وقتی مشخص شد که فکرهای شیطانی منشأ اثر بوده، بدان که نباید به آنها ادامه می دادی. وقتی ادامه بدهی، دوباره چند روز دیگر یک خواب دیگر می‌­بینی و بعد آهسته آهسته همین افکار منفی، جدی می‌شود و خیال، صورت خارجی را برای انسان می سازد.

در ضرب المثل آمده: «مَن طَلَبَ عَیبًا وَجَدَه = هر کس دنبال عیب­گیری از دیگران است، آن عیب را می سازد و پیدایش می کند». در حالی که آن شخص عیب ندارد، ولی خیال ما آن را برای ما می سازد.

بهترین راه این است که من بفهمم یک وجود خارجی دارد این فکر را تولید می‌کند و من به آن اهمیت نمی دهم. مثل رادیوهای بیگانه و ماهواره که ساخته شده اند و میلیاردها تومان خرج می کنند که ناامیدی و ترس و فساد ایجاد کنند. جالب اینجاست که انسان اینها را بداند و خودش ارتباطش را با آنها قطع نکند.

راه قطع ارتباط انسان با شیطان، تقویت یاد خداست

شما وقتی در یک محیط آلوده هستی، استمرار بودن شما در آن محیط آلوده، شما را آلوده‌­تر می‌کند. راه قطع کردن ارتباط با منشأ تولید فکر نیز، طبق فرموده بزرگان، تقویت ارتباط با نقطه مقابل است. پس به جای افکار موهوم و خیالات، سراغ مسائل حقیقی و واقعی بروید و به آن چیزها فکر کنید و دنبال واقعیت و حقیقت باشید. شیطان می خواهد شما را با خیالات منفی، از راه خدا دور کند.
این فرمول خیلی مهم است: «ذِکرُ الله مَطرَدَۀُ الشَّیطان»[4] = ذکر خدا طردکننده شیطان است». یاد خدا، یعنی یاد اصل و حقیقت خودت. این یاد، باید با معرفت باشد.

یک مثال بزنم: شب امتحان است. خواهر شما کارتون یا فیلم سینمایی نگاه می کند. شما هم تمام مدت که درس زبان می خواندی،  فکرت پیش فیلم سینمایی و کارتون بود. چهار صفحه هم خواندی، ولی فایده نداشت. تو اصلاً درس نخواندی و خواندنی صورت نگرفته و جذبی صورت نگرفته است. ما سر نماز همینطور هستیم، برای همین است که جذبی از نماز نداریم.

گفتند: اگر جن دیدید، بسم الله الرحمن الرحیم بگویید تا جن برود. گفت: جنی دیدم و بسم الله الرحمن الرحیم گفتم. اما او نرفت. دوباره گفتم نرفت. بعد گفت: با قرائت مثل  قاریها بسم الله الرحمن الرحیم گفتم و جن هم گفت: الله الله. این جن فرار نمی کند. چون ما واقعاً بسم الله الرحمن الرحیم نمی گوییم. یعنی ما در استعاذه، اینطور نیستیم که واقعاً باید به خدا پناه ببریم.

یعنی ارتباطمان با منشأ فساد و فکر منفی، قطع نمی شود. بعد می خواهیم حلش کنیم و حل نمی شود. باید هجرت صورت بگیرد. وقتی می گوییم: ذکر خدا طردکننده شیطان است، یعنی تمام دل و وجودت پیش خدا بیاید و شما این فضای خالی را پر کنید. وقتی کسی از خدا و حرفهای قشنگ و کارهای قشنگ پر شود و برنامه داشته باشد و در تمام شبانه­ روز وقتش را با چیزهای قشنگ پر کند؛ دیگر فرصت نگرانی و اضطراب و فکرهای منفی را ندارد.

شیطان طائف است، نباید دستاویزی برای او ایجاد کرد

شیطان طائف، اول دور و بر انسان طواف می‌کند تا ببیند کجا خالی است و امکان نفوذ دارد، تا از همانجا سراغ شما بیاید. طواف کننده بودن شیطان از این آیه معلوم می شود که می فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ= در حقیقت كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون طواف کننده و وسوسه‏ اى از جانب شیطان بدیشان رسد [خدا را] به یاد آورند و بناگاه بینا شوند». (۲۰۱ سوره اعراف)

گفتیم که ما نسبت به بسیاری از گناهان مثل شراب­خوری، زنا، قمار، آدم‌­کشی معصوم هستیم و این کارها را انجام نمی دهیم. چون قلب ما اصلاً فضای باز و امکان نفوذی برای این کارها ندارد. اما زمانی گول می خوریم که فضای خالی داشته باشیم و خودمان این فضای خالی را ایجاد کنیم. شیطان هم فقط مواقعی سراغ ما می آید که می تواند بو بکشد و طمع کند که این آدم این کاره است و می تواند روی این قسمت دست بگذارد و فشار بیاورد و اذیت کند. ولی وقتی شما دستگیره ای برایش نگذاشته باشید، نمی تواند شما را اذیت کند. برای همین قرآن می گوید: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»[5] = ای رسول ما چون خواهی تلاوت قرآن کنی، اول از شر وسوسه شیطان مردود به خدا پناه ببر». پناه به معنای حقیقی، یعنی کسی که هست و من را می‌­بیند و من نسبت به او معرفت دارم. و گرنه اگر همین لفظ­ خوانی و عربی خواندن باشد، بین قرآن خواندن و چیزهای دیگر فرق زیادی نیست. کتاب مقدس است، یک ثوابی هم می دهند؛ اما اثری در آن نیست. برای همین است که نماز ما اثر نمی‌کند. چون ما اصلاً نماز نمی‌خوانیم. نماز یعنی ارتباط. مثل ارتباطی که شما الان با من برقرار کردید. من الان صحبت می‌کنم و تا وقتی که دارید به من گوش می‌کنید و حواستان به من است، شیطان نمی تواند بیاید شما را راجع به چیزی وسوسه کند. چون شما تمام ذهن و دلتان به سخنرانی است و مشغول درس و مطالعه و مشغول کار هستید و برای آن کارها وقت ندارید. پس شما زمانی می توانید از باطل نجات پیدا کنید که ذهنتان را با حق پر کنید.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»[6] = بگو پناه مى برم به پروردگار مردم. آن که ربوبیت من را به عهده دارد. مالک مدبر من و همه مردم است. در عبارت «مَلِكِ النَّاسِ»[7] = پادشاه مردم»، به چه کسی آدم پناه می برد؟ چقدر قشنگ است؛ هم رب است و هم مالک مدبر است و هم پادشاه است.«إِلهِ النَّاسِ» [8]=  به معشوقم و اله­ام پناه می برم. آن که من عاشقش هستم و او هم مرا دوست دارد و عاشق من است. باید سوره ناس را همینطوری با توجه به معنی بخوانیم.

خواندن خیلی مهم نیست، خواندن ابزار است که شما به سراغ یک حقیقت بروید. خواندن یک شماره تلفن است که شما باید شماره تلفن را بگیرید و اگر اشتباه گرفتید، طرف جواب نمی‌دهد. اما بر خلاف دیگران، ائمه و خدا همیشه گوشی را برمی‌دارند. وقتی برداشتند، این ارتباط برقرار می‌شود. پس تو باید به وسیله لفظ و عبادت، به محضر خدا بروی و بگویی: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إِذا وَقَبَ وَ مِنْ شَرِّ النَّفَّاثاتِ فِی الْعُقَدِ وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»[9] = بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح . از شر تمام آنچه آفریده است. و از شر هر موجود مزاحمی که وارد می شود. و از شر آنها که در گره ها می دمند و هر تصمیمی را سست می کنند. و از شر هر حسودی، هنگامی که حسد می ورزد».

بنابراین، کسانی که با منشأ خیر، زیبایی، کمال، عاطفه و عشق همیشه ارتباط دارند، هیچ وقت پیشنهادهای کثیف شیطان را قبول نمی کنند. همیشه پیشنهادها و افکار کثیف، در ظرف خلأ و گدایی و کمبود است که به ما توصیه می شود.

کمبود عاطفه، ناشی از نبود ارتباط با خدا است

علت این که گاهی احساس کمبود عاطفه می کنیم، این است که با کانون محبت و عاطفه که خداوند است، ارتباط نداریم.
اگر فکر منفی سراغمان می آید؛ اگر پیشنهاد جهنم می دهند و ما قبول می کنیم؛ اگر پیشنهاد گناه می دهند و ما می پذیریم؛ نشانه این است که پاکی کم داریم که به سمت گناه می‌رویم. پس کمبودها و خلأها، به نفوذ افکار منفی کمک می‌کند. من وقتی که با کمال مطلق ارتباط دارم، کمبودی ندارم.
کسی که کمبود عاطفه دارد، می گوید: فلانی مرا تحویل نگرفت؛ برای من هدیه نخرید؛ به من نخندید؛ پیشنهاد ازدواجم را رد کرد؛ به او پیشنهاد محبت و ارتباط دادم و قبول نکرد و به من اَخم کرد؛ من احساس کوچکی و باختن کردم و احساس کردم له شدم. آدمی که از دختر یا پسر و عزیزترین کس، حتی همسرش احساس له شدن کند، کمبود دارد.
خدا اصلاً انسان را «له» نیافریده؛ این انسان است که خودش را له می کند. خدا می گوید: من بینهایت دوستت دارم. اشباعت می کنم. معشوقت هم من هستم. کجا کمبود پیدا می کنی؟

«از مهرت این خورشید جان، چون ذره ام هر سو روان           مجذوب حسن دیگران، ای ماه خوبان نیستم»

او معشوق و اله من است. در سجده او را بغل می‌کنی و سرت را که از سجده برمی داری، آنقدر لذت دارد که می گویی«أشهد» یعنی چشیدم؛ نه این که می گویم؛ بلکه چشیدم.  «أشهد أن لا إله إلا الله» من اصلاً معشوقی جز خدا ندارم. در عشق و دل، کسی نمی تواند حریف خدا شود. نه نامزد، نه شوهر، نه زن، نه پدر و نه استاد. تنها خدای یکتا معشوق است. «وحده لا شریک له» اصلاً در عشق شریک ندارد.  عشقش را به هیچ چیزی نمی فروشد. چنین کسی اصلاً خلأ و عقده عاطفی پیدا نمی کند. تمام مباحث عقده‌­های روانی که در روانشناسی مطرح است، به خاطر این است که شخص با کانون همه کمالات ارتباط نداشته است. هیچ وقت در مورد کسی که با کانون تمام کمالات ارتباط دارد، چیزی به اسم عقده ایجاد نمی شود.

«یتیم بودن» عقده ایجاد نمی کند

بچه هایی که پدر و مادر ندارند، نباید دچار کمبود عاطفه شوند. چون پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌آله‌و‌سلم) هم پدر و مادر نداشت. بعضی از انسان‌های بزرگ، یتیم بزرگ شده اند. امام خمینی(سلام‌الله‌علیه) نیز یتیم بزرگ شد. اگر قرار باشد نداشتن پدر و مادر عقده روانی و کمبود عاطفی ایجاد کند که خدا این کار را نمی‌کرد.

اما خدا مخصوصاً این کانون‌های محبت را از آدم‌های بزرگ می‌گیرد که بدانند اینها با خدا به هیچ کس و هیچ چیز نیاز ندارند. اینطور نیست که اگر کسی طلاق گرفت و در فشار عاطفی سنگین افتاد، مجبور است که گدایی عاطفه کند. اگر ازدواج کرد یا نکرد، پدر و مادر داشت یا نداشت، دوستش مُرد یا نمرد، اصلاً دچار کمبود نمی‌شود. ممکن است ناراحت شود از اینکه دوستی را از دست داده، اما خودش خلأ پیدا نمی کند. هیچ وقت شیطان به آدمی که ثروتمند است پیشنهاد نمی دهد که بیا برویم تخم ­مرغ بدزدیم، یا یک مشت تخمه بدزدیم. در کمبودهاست که شیطان روی انسان چنبره می زند و انواع انحرافات و ترسها و دلشوره­‌ها و بیماری‌ها را به ما تحمیل می کند.

برای دسترسی به دیگر جلسات دشمن شناسی کلیک کنید.

سوء استفاده ترانه سازان و خواننده ها از کمبود عاطفی مردم

کمبودهای عاطفی به قدری خطرناکند و گدایی عاطفه به قدری آزاردهنده است که در ترانه­‌های روز و عشق و عاشقی که الان تولید می شود، محتوای شعرها طوری است که به جای این که مردم را شاد کند، غم­ و غصه ایجاد می‌کند.

ما حتی در بخش موسیقی هم عُرضه نداریم شادی ایجاد کنیم. شعرهایی که برخی خواننده­‌ها می‌خوانند، بطور عمده با ایجاد نیاز کاذب، عقده ایجاد می‌کند. عقده­‌های یک آدم که نمی‌تواند با بینهایت و با کمال‌های بزرگ، خودش را ارضاء کند و محتاج آدمها و گداهایی مثل خودش شده، حالا آن گدا ناز کرده و او را تحویل نگرفته و او یکدفعه احساس شکست و خلأ می‌کند. موسیقی ها و ترانه­هایمان مشکل اساسی دارند؛ کسی که شعر را می نویسد؛ کسی که می خواند؛ کسی که گوش می‌کند؛ و کسی که می‌پذیرد؛ همه در بیراهه هستند.

آدم باید خیلی کوچک باشد که گدایی عاطفه کند. خیلی ریز باید باشد که این چیزها در زندگی او منشأ اثر باشد. خدا ما را برای گدایی نیافریده است. خدایی که معشوق من است، صمد است. می‌گوید: تو هم باید مثل من صمد شوی و به هیچ کس باج ندهی. باید بگویی معشوقم اوست و من هم باید مثل معشوقم شوم. اصلاً عشق یعنی شباهت دو عاشق و معشوق به همدیگر. شما باید به معشوق خودت شبیه بشوی تا بتوانی تکمیل شوی.

بلال که سیاه­پوست بود، با اعتماد به نفس، خواستگاری دختری زیبا رفت و گفت: «إن تُزَوِجُونا الحَمدُ لله وَ إن لَم تُزَوِّجُونا فَاللهُ أکبر» = اگر دخترتان را به ما بدهید، خدا را شکر می‌کنیم و اگر نمی‌دهید خدا بزرگ است». در مقابل این تفکر، آدم های کوچک و ریز هستند که از خودشان چیزی ندارند و می خواهند از کسی چیزی بگیرند. اینها می گویند: اگر من با فلانی ازدواج نکنم، خودم را می کشم. اگر با کسی که قرار است ازدواج کنم و عاشقم نباشد، به چه درد می خورد؟ این ذلت است.

برخی خانمها و آقایان جوان برای من نامه می‌نویسند که این دختر یا این پسر دیگر تحویلم نمی‌گیرد؛ چه کار کنم؟ جواب اینها را حضرت علی(علیه السلام) اینطور داده است: «ما رَأیتُ ذُلً مِثلَ إشتِغالِ قَلبی بِفارِقِ القَلبِ مِنّی»[10]= هیچ ذلتی را مثل این ندیدم که دلم به کسی مشغول باشد که دلش به من مشغول نیست». ضرب‌­المثل خوبی است که می‌گوید: برای کسی بمیر که برایت تب می کند. اگر قرار است او عاشق من نباشد، من برای چه عاشق او باشم؟ برای این عشق‌های یکطرفه در دختر و پسرهای ما اتفاق می‌افتد که ما سراغ منبع عشق نرفته ایم. قرآن می گوید: سراغ منبع بیا تا دیگر به هیچ کس احتیاج پیدا نکنی.

یاد خدا و معنویت حقیقی، از لفظ شروع و به عمل ختم می شود

«یاد خدا» شیطان را دور می‌کند. یاد خدا به این نیست که تسبیح را برداریم و «سبحان الله و الحمد لله» بگوییم. یاد خدا یعنی یاد کمال بینهایت، یاد معشوق خودت، خدایی که خدای حقیقی است. نه خدای ذهنی تو.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: وقتی به مورچه می‌گویند؛ خدا را می‌شناسی؟ می‌گوید: بله، خدا یک موجود بزرگی است که شاخک‌هایش از من بزرگتر است.

مورچه هم فکر می‌کند که خدا شاخک دارد. این خداهای ذهنی ما؛ نه، خدایی که خودش را به  قشنگی در قرآن معرفی می کند. خدایی که خودش را اله من معرفی کرده، «إِلهِ النَّاسِ» دلبر مردم، معشوق مردم. نه فقط خدای مردم، یعنی کسی که من می توانم با او رفیق شوم و با او رابطه دوستی و عاشق و معشوقی برقرار کنم. اصلاً من برای همین خلق شده ام. روح من مال اوست. در تعریف انسان گفتیم؛ انسان نه زن است و نه مرد. در روح و انسانیت که جنسیت نداریم. جنسیتی که داریم، مال بخش حیوانی ماست. بخش انسانی ما که جنسیت ندارد. او یک روح خالص از خداست. اگر خدا درست یاد بشود، انسان با او پر می‌شود. یعنی انسان خودش را با خدا، با کارهای قشنگ و الهی و انگیزه‌­های الهی و انسانی پر می‌کند. ریاضیاتش را هم که مفصل در جلسات قبل توضیح دادیم. آن چیزهایی که قیمتی است.

وقتی شما مشغول به او باشید، اصلاً فرصت ندارید که فکرهای کثیف و آلوده و منفی بکنید. فکر منفی سراغ کسی می آید که سوء تغذیه دارد. یعنی یک جاهایی که ما کم داریم و خلاء داریم، شیطان همانجاها دست می گذارد. خلاء ها را با معشوق بینهایتت، با کمالات واقعی و حقیقی پر کن، نه با کمالات خیالی و موهوم و حسی و نباتی و حیوانی که همه را بیان کردیم.

خلاءهایی را که می خواهیم با غیر خدا پر کنیم و نمی شود، علتش این است که این کار، حق نیست. چون ظرف تو بینهایت است، باید با بینهایت ارضاء شوی. این که ما بخواهیم نیازهای بی نهایت خود را با محدودها ارضاء کنیم، مثل مُهره­‌ای می ماند که اگر شما یک پیچ کوچکتر در آن بگذارید و بخواهید پیچ بدهید، نمی شود. پیچ و مهره باید با هم سازگاری داشته باشند.

وقتی که من بینهایت­‌طلب هستم و روح بینهایت دارم، باید بدانم که فقط با بینهایت ارضا می شوم. معشوق من هم بینهایت است. من انسان هستم و بدن تنها نیستم. فقط یک زن یا مرد نیستم. فقط مذکر یا مؤنث نیستم. فقط یک رئیس و مرئوس نیستم. فقط یک عمو و دایی و خاله نیستم. اینها جنبه حیوانی من است. من یک انسانم. من زوج خدایم.

وقتی دو نفر عاشق هم هستند، اصلاً چشم و گوششان کس دیگر را نمی‌­بیند. «حُبُّکَ لِشَیءٍ یُعمی وَ یُصِّم» [11]= دوست داشتن چیزی، چشم را کور و گوش را کرمی کند». ممکن است از معشوق این آدم عاشق، خوشگل تر و بهتر خیلی باشند. اما او اصلاً بهترها را نمی‌­بیند، فقط معشوق خودش را می‌­بیند. من وقتی به کارهای بزرگ و کارهای قشنگ مشغولم، فضای خالی ندارم. پس یاد خدا و معنویت حقیقی، از لفظ شروع می شود و بعد  سراغ توجه، ترجمه، معنا و محتوا می آید. بعد ما را به سمت عمل می‌کشاند.

اگر «فوق عقل» فعال شود، کمبودهای پایینی منحرف نمی‌شوند

وقتی بخش «فوق عقل» وجود ما فعال باشد، کمبودهای بخش های پایینی برای آدم، خواب و انحراف و افکار منفی نمی‌آورد. چون بخش اصلی وجود ما پُر است از غذا. چون بخش اصلی­‌اش که بینهایت است، مشغول است، بخش های پایینی، اگر غذا هم نداشتند، مهم نیست.
الان شما عزیزان نسبت به بسیاری از گناهان معصوم هستید. چون در آن قسمتها پاک و ارضاء شده هستید و اصلاً نیازی ندارید این کارها را بکنید. بقیه گناهان و بقیه افکار منفی هم همینطور است. پس افکار منفی از خلأ ایجاد می شود. از ضعف و کمبود است.
وقتی که ما با محتوای حقیقی پُرش کردیم، هیچ وقت آن افکار منفی سراغمان نمی آید. خیالات و خوابهای منفی، زمانی سراغ من می آید که من یک خلأ دارم. اما اگر خلأ و کمبود من در حقیقت بود؛ یعنی با خدا رابطه برقرار کردم و در این رابطه و عشق، خلأ پیدا کردم، نوع خوابهای من از این به بعد تغییر می کند.
کسی که خواب می‌­بیند مکه و کربلا می رود، با کسی که خواب می­‌بیند دبی و کیش می رود فرق دارد. اینها دو جور آدم هستند. کسی که خواب کربلا و مکه، امام حسین، رسول الله و امام زمان را می‌­بیند، عاشقی است که در بخش فوق عقل و بینهایت کمبود دارد، یعنی در عشق بینهایت، کمبود دارد. اما کسی که در بخش حیوانی دچار کمبود است یا در بخشهای دیگرش مشکل دارد، همه‌­اش خواب مرغ و کباب می‌­بیند.

[1] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 1 – 4

[2] منبعی یافت نشد.

[3] قرآن کریم / سوره اسراء / آیه 81

[4] همان / ح6427

[5] قرآن کریم / سوره نحل / آیه 98

[6] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 1

[7] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 2

[8] قرآن کریم / سوره ناس / آیه 3

[9] قرآن کریم / سوره فلق / آیه 1 - 5

[10] منبعی یافت نشد.

[11]  بحا رالانوار / 74  / 166

آرشیو مباحث استاد شجاعی

فروشگاه آنلاین با محصولات ناب 

ناشناس (کاربر مهمان)

آیا مطالب سایت رو میتوانیم کپی پیست کنیم و برای خودمان پرینت بگیریم؟

خانم علیزاده

<p>سلام، مطالب را برای استفاده شخصی خودتان می توانید کپی بگیرید. ولی اگر در فضای مجازی و...&nbsp;بازنشر می کنید لطفاً با ذکر منبع باشد. موفق باشید.&nbsp;</p>

میانگین (5 رای)

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed