مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
وقتی می گوییم قبر غالباً افکار به همان گور خاکی ذهنشان منتقل می شود؛ در حالی که قبر به معنای حقیقی، خودش عالم ملکوت و عالم برزخ است که میلیاردها برابر بزرگتر از اینجا و کاملتر و پیشرفتهتر از اینجاست و عالم دنیا با همه عظمتش یک عصاره بسیار بسیار کوچک از عالم برزخ است.
وقتی میگوییم: «قبر». میگویند: «آخر ما چه دلخوشی داریم؟ یعنی چه دل ما به آنجا خوش باشد و خوشی دنیا را نکنیم؟» چون منظور شان از قبر، گور خاکی است. از امام صادق(علیه السلام) سوال کردند که برزخ یا قبر چیست؟ فرمود:« البَرْزخُ القَبرُ، و فیه الثَّوابُ و العِقابُ بینَ الدُّنیا و الآخِرَةِ[1] = برزخ، همان گور است و در آن سزاى [انسان] در فاصله میان دنیا و آخرت است». با توجه به فرمایش حضرت صادق (علیه السلام) منظور از قبر قطعاً گور خاکی نیست. چون ارتباط بدن با نفس، بعد از مرگ هم قطع نمی شود، حتی بعد از مرگ هم نفس با بدن خودش این ارتباط را حفظ می کند، یعنی تعلق شان نسبت به هم، صد در صد قطع نمی گردد.
مثل حالت خواب، در حالت خواب بدن مادی خود را رها کرده و با بدن برزخی مان که مادی نیست، اینطرف و آنطرف می رویم. در حالی که تعلق صد در صد قطع نیست. نفس با آن بدن مثالی کار می کند، اما بدن مادی را هم از نظر تنفس و هضم غذا و مسائل دیگر اداره می کند. پس نباید تعجب کرد که چطور میشود ما از این دنیا برویم و وارد عالم ملکوت و برزخ بشویم و ارتباط نفس ما با قبر و بدن طبیعی و مادی حفظ باشد. این تعلق را ما در طول عمرمان هزاران بار تجربه می کنیم، زمانی که خواب هستیم، با بدن مثالی می بینیم، می شنویم، کار می کنیم، لذت می بریم و همزمان بدن مادی را نیز اداره می کنیم؛ به طوری که وقتی شما بالای سر کسی که خوابیده می آیید و به بدن او دست می زنید و صدایش می کنید، می بیند که نفس کاملاً به این بدن بر می گردد و گرنه زمانی که شخص خواب است، اینجا نیست. آن حالت هایی که در بیداری از او انتظار داریم را ندارد، جای دیگر و با بدن دیگر مشغول است. چون تعلق او با بدن مادی هنوز حفظ است، این بدن را که دست می زنی او متوجه می شود. برای همین ما یک سلسله احکامی راجع به قبر خاکی که بدن در آن قرار می گیرد، داریم. هرگاه بی حرمتی به بدن شود یا مورد احترام قرار گیرد، بدن متوجه می شود. بدن میت را که می شویند، نفس متوجه می شود. سر قبر کسی می روند، متوجه می شود. پس هرگاه صحبت از مسائل عالم قبر می شود، منظور مسائل عالم ملکوت و برزخ است.
علت «وحشت قبر» چیست؟
اولین مسئله در عالم ملکوت یا عالم قبر، مسئله «وحشت قبر» است، زیرا ورود به چنین عالمی برای انسان ناشناخته و نامأنوس بوده و نسبت به آن ترس دارد، وجود وحشت قبر به علت تعلق ما به دنیاست.
کلی ترین قاعده درباره وحشت قبر این است که هر گاه انس و تعلق ما به طبیعت بیشتر شود، وحشت ما در عالم قبر بیشتر می شود. این بدین معنا نیست که ما اینجا کسی و چیزی را دوست نداشته باشیم و کاری نکنیم. به هر حال دنیا زادگاه جسم و بدن ماست و دوستش داریم و متعلقاتش را هم دوست داریم؛ این عیبی ندارد. اما مسئله «تعلق» فرق می کند. تعلق یعنی دلبستگی و وابستگی به دنیا، طوری بشود که مانع آمادگی برای مرگ و وفات و زندگی در برزخ شود. دوست داشتن دنیا و متعلقات آن مثل همسر، فرزند، وطن و ... و لذت بردن از دنیا هیچ کدام تعلق به حساب نمی آید.
«تعلق» زمانی اتفاق می افتد که انسان بقدری به این دنیا می چسبد و برایش وقت میگذارد که انگار خودش را در این دنیا ذوب می کند و از آماده شدن برای وفات و مراحل بعدی حیات بازمی ماند. اینجاست که دنیازدگی معنا پیدا می کند. گفتیم: رابطه دنیا و آخرت مثل رابطه رحم مادر است با دنیا. قرار است جنین در رحم مادر برای مدتی زندگی کند، برای همین نسبت به قوانین رحم هم وفادار است. آنجا از یک نوع غذا (خون) استفاده می کند؛ در یک محیط آبی است و تمام مقررات رحم را به رسمیت میشناسد؛ زندگی کردن در رحم به هیچ وجه جنین را از اینکه برای دنیا خودش را آماده بکند، باز نمیدارد. او ضمن اینکه قوانین رحم را به رسمیت شناخته و دارد آنجا کار خودش را می کند، از لحظه به لحظهاش برای شدن، برای بدنسازی و برای تولد و مراحل بعد از تولد استفاده میکند. یعنی جنین هیچ وقت دلبستگی و وابستگی به رحم ندارد، بلکه وابستگی به دنیا دارد و یک لحظه هم این وابستگی را از دست نمی دهد. تمام تلاش های جنین در رحم، برای دنیاست.
هنر یک مؤمن هم در دنیا همین است. می گوییم، چون همت مؤمن از همه انسان ها بالاتر است. برای همین حضرت میفرماید:« مؤمن هم به امر دنیای خود می پردازد و هم به امر آخرت و هیچ کدام جای دیگری را نمی گیرد». قرآن از پیغمبر دعوت می کند که تو تمام تلاشت را برای آخرتت بگذار:«وَابْتَغِ فِیمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَكَ مِنَ الدُّنْیَا[2]= و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مكن». اینکه کارهای دنیای مان را به خاطر آخرت رها کنیم، اشتباه است و این که چنان به دنیا بچسبیم که انس ما به قبر و قیامت را از دست بدهیم، این هم اشتباه است.
پس مهم این است که دل من وقتی با دنیا است، تعلقش به آخرت باشد. تعلقش به نظام ابدی و قبرش باشد. در این صورت وحشت قبر از بین می رود.
دعای امام سجاد برای تجافی از دنیا
یکی از دعاهایی که امام سجاد (علیه السلام) در شب 27 ماه رمضان می خواندند این بود:«اَللَّهمَّ الرزُقنِی التَّجافی عَن دارِ الغُرور وَ الإنابَۀَ إِلی دارِ الخُلود وَ الإِستِعدادَ لِلمَوت قَبلَ حُلول الفوت= خدایا دورى از خانه فریب، و بازگشت به خانه جاویدان، و آمادگى براى مرگ پیش از رسیدن آن را روزی ام گردان».
«تجافی» در لغت به معنی «دوری کردن، بر جای قرار نگرفتن» است. تجافی حالتی است که وقتی به رکعت دوم نماز جماعت می رسیم، وقتی امام جماعت تشهد می خواند، ما به حالت نیم خیز روی پای خود می نشینیم. تجافی نشستن کامل نیست، چسبیدن به زمین نیست. حالت آمادگی است، نه نشستی و نه چسبیدی. آماده هستی که بلند شوی. مثل آمادگی دونده ها در ابتدای مسابقه. امام سجاد شب بیست و هفتم تا صبح همین دعا را می خوانند، خدایا کاری بکن، من نچسبم به زمین، طبیعت و لوازم دنیا. آماده رفتن و بلند شدن باشم. این همان رمزی است که اگر زمانی ارتباط ها، انتخاب ها، رفتارها و افکارمان طوری شد که از رفتن ترسیدیم و آمادگی برای پریدن را از دست دادیم؛ آن موقع است که ما دنیا زده شده ایم. یعنی یک جای کار را خراب کرده ایم.
برای چه تجافی داشته باشیم؟ برای اینکه دنیا اصلاً خانه فریب است و جای ماندن نیست. اگر من فکر کنم این جا قرار است بمانم، همه چیزم را در ابدیت از دست می دهم.
«وَ الإنابَۀَ إِلی دار الخُلود»؛ «إنابَۀَ» یعنی چه؟ یعنی اینکه تمام وجودم متوجه «دار الخلود» وخانه جاودانگی باشد. خانه جاودانگی تعبیر عظیمی است. باید دلم از دار غرور به دار جاودانگی برگردد. این آدم سالم و عاقل است. آدم سالم طبیعی و عاقل و بهشتی به کسی می گویند که دلش، به سوی آخرت است. چهار مقولهی انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکار، دیدنیها، شنیدنیها، خوردنیها و عقایدش را اساسا با آخرت تنظیم می کند.
برای همین امام صادق(علیه السلام) در جواب عنوان بصری برای خودسازی 12 دستورالعمل می دهند. حضرت اولین دستور یا اولین قدم را در عبودیت می فرماید، بنده برای خودش تدبیر نمی کند. یعنی برای خودش نقشهای در دنیا نمی ریزد که مانع آخرتش بشود. خودش را به خدا می سپارد و می گوید: خدایا من تسلیمم. «الإِسلامُ هُوَ التَّسلیم». قرار است هر چه تو بگویی، من آن کار را بکنم.
کسی که از دستورالعملهای رساله بدش می آید؛ با مرجع تقلید رابطه ندارد؛ مرجع تقلید یعنی متخصص تنظیم روابط دنیای تو با آخرتت. کسی که با او رابطه ندارد، پس معلوم است که او برای خودش تدبیرهایی دارد. نه تنها راجع به مرجع تقلید و رساله، بلکه وقتی نوبت اخلاقیات هم می رسد می گوید وقت ندارم. همیشه به آخرت مان و به کودک عزیز روان مان گفتیم: وقت نداریم. کار داریم؛ ما گرفتاریم. به خدا می گوییم: خدایا مگر ما بیکاریم که این همه به ما دستورالعمل دادهای؟
«و الإِستِعدادَ لِلمَوت قَبلَ حُلول الفوت = آمادگی برای موت، قبل از اینکه همه چیز از دست برود». ما فقط در یک صورت ترس از قبر و گرفتاری آن طرف نداریم که واقعاً دلمان را به سمت آخرت ببریم و بر اساس نظام عالیتر، نظام پستتر را اراده بکنیم. نه این که بر اساس نظام پست دنیا بخواهیم با نظام عالیِ آخرتی برخورد بکنیم.
عوامل آسان شدن وحشت قبر، انس با خدا- ولایت
اولین چیزی که وحشت قبر را از بین می برد، همانطور که در عوامل آسان جان دادن هم بیان کردیم، انس با خداوند تبارک و تعالی است. هر چقدر انسان با خداوند انس شخصی پیدا بکند و هر چقدر محبت خدا در دلش بیشتر جا بیفتد و شخصاً با خداوند انس بگیرد، آن طرف وحشت ندارد، چون دارد وارد آن میشود.
دومین عامل، ولایت محبت اهل بیت(علیهم السلام) است. بعد از توحید، مهمترین چیزی که به داد ما می رسد و ما باید به خاطر آن خیلی شاد و شاکر خدا باشیم، ولایت اهل بیت است. حضرت امام صادق (علیه السلام) در جواب شیعه ای که از فقر و وضعیت بد اقتصادی اش گله می کرد، گفت: تو آدم ثروتمندی هستی. آن شخص گفت: من چه ثروتی دارم؟ حضرت فرمودند: تو ولایت ما را داری؛ حاضری این ثروت را با چیزی عوض کنی؟ عرض کرد: نه. اگر کسی با خدا و با محمد و آل محمد(علیهمالسلام) احساس بدبختی و بیچارگی کرد، حقش است که بدبخت و بیچاره باشد. برای همین آدمهای پَست و آدمهایی که خدا و اهل بیت را می فروشند به دنیا؛ تا یک مشکل دنیایی پیدا میکنند، اولین اتفاقی که در روحیهشان به وجود می آید، این است که رابطهشان را با نماز و خدا و اهل بیت به هم می زنند. اینها اول دنیا برایشان اصالت دارد، بعد خدا و اهل بیت. اگر خدا و اهل بیت را هم می خواهند، برای دنیا میخواهند. اگر دعا هم می کنند از خدا دنیا را می خواهند. اگر پرده کعبه را هم می گیرند، همه خواستههایش طبیعت است.
نجات از هفت موقف هولناک
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:«حُبِّی وَ حُبُ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سَبْعة مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَه عِنْدَ الْوَفَاه وَ الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاط[3] = رابطة دوستی با اهل بیت من در هفت موقعیّت حسّاسی که هول و هراس آن مواقف خیلی بزرگ است، سودبخش است. 1) هنگام مرگ، 2) در قبر، 3) هنگام نشر، 4) آنگاه که نامه عمل را به دستش می دهند، 5) آنگاه که نامه عمل را بررسی می کنند، 6) هنگام سنجش اعمال، 7) هنگام عبور از صراط».
در روایت داریم که هر کدام از نماز، روزه، زکات، حج، ولایت چهرهای دارند. در قبر، ولایت به نماز، روزه، حج و زکات میگوید: بروید صاحبتان را کمک کنید، اگر کم آوردید من هستم. اگر ولایت واقعی و صادقانه باشد، کمبودها را جبران میکند. ولایت ما باید اینجا به دادمان برسد. اگر ولایت مان اینجا به دادمان نمی رسد داریم مسخره زندگی میکنیم. ضعیف، توسریخور، با احساس پوچی و بدبختی زندگی می کنیم. وقتی ولایتت در زندگی دنیا به دادت برسد، مسلماً در آخرت بیشتر به دادت می رسد.
ولایت هنگام زنده شدن مردگان در قیامت، نیز به داد انسان میرسد. زنده شدن پس از مرگ، لحظهی خیلی سختی است که امام سجاد در دعای ابوحمزه می فرماید: من برای آن لحظه گریه میکنم. وقتی می خواهید به سمت قیامت و محاسبه 50 ساله با 50 سوال مهم محشور شوید، ولایت در آنجا به دادتان میرسد.
ولایت هنگام دریافت نامه عمل نیز انسان را یاری می کند. اینها مواقف جزئی قیامت هستند که وقتی از قبر بیرون بیایید، نامه عمل را به دست راست یا به دست چپ می دهند، ولایت اینجا به دادت می رسد.
ولایت در هنگام حساب رسی و هنگام سنجیدن اعمال بر ترازوی عدل و قسط الهی نیز عبور از صراط به کمک انسان می آید. قبلاً گفتیم که صراط روی جهنم نیست، بلکه از داخل جهنم عبور میکند و همه هم بدون استثناء از روی صراط یعنی داخل جهنم رد شده وارد بهشت می شوند. قرآن فرمود:«وَإِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا[4] = و هیچ كس از شما نیست مگر [اینكه] در آن وارد مى گردد».
خدا رحمت کند حضرت امام را (رحمه الله علیه) فرمود: دنیا متن جهنم است. ما الآن همه مان در جهنم هستیم و داریم از توی جهنم به سمت صراط مستقیم حرکت می کنیم. این که دائماً سر نماز می گوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛ یعنی خدایا ما را روی این صراط نگه دار. هنگام وفات صراط به پایان میرسد و ما یا می افتیم در جهنم یا در بهشت. اگر الان با خدا و اهل بیت قهر نیستی، پس روی صراط هستی و آنجا هم ولایت به دادت می رسد. اگر اینجا فقط دم از ولایت بزنی، ولی به کمکت نمیآید، برای اینکه واقعاً ولایت نداری.
تبلور ولایت اهل بیت علیهمالسلام ولی فقیه است
امروز تبلور ارتباط ما با ولایت و امام زمان(علیهالسلام) ولی فقیه است. اگر با ولی فقیه در صلحی و مطیع هستی، در محبت و اطاعت هستی، امام زمان این را از تو میپذیرد. بیشترین توقع و انتظاری که امام زمان(علیه السلام) از ما دارد، این است که ما محبت ولی فقیه و طاعت او را بر خودمان فرض و واجب بدانیم و او را در هیچ صحنه ای تنها نگذاریم. چون ولی امر، نائب امام زمان است. ولایت معنایش این نیست که بیاییم روضه بخوانیم برای امام حسین سال 61.
روز قیامت ما را بر اساس رابطهمان با امام زمان و عصر خودمان محاکمه میکنند:« یَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ[5] = [یاد كن] روزى كه هر گروهى را با پیشوایش فرا مى خوانیم». مظهر اطاعت و ولایت امام زمان، اطاعت از ولی فقیه است. این ملاک خیلی مهمی است تا در فتنههای جامعه، به سمت جهنم نرویم و حواسمان باشد به کجا پناه می بریم. پشت سر چه کسی قدم برداریم.
نماز «وحشت قبر» را از بین می برد
بعد از دوستی و انس با خدا و انس با اهل بیت، سومین عامل که وحشت قبر را از ما میگیرد نماز است. امام باقر (علیهالسلام) فرمود:« مَن اَتَمَّ رُکوعَه لَم تَدخُلهُ وَحشَتُ القَبر[6]= هرکس که رکوع [نمازش] را بهطور کامل انجام دهد، در قبر دچار وحشت نخواهد شد».
رکوع یعنی چه؟ رکوع یعنی من خدای بینهایت و باعظمت و یک خدای احدِ واحد را در مقابلم میبینم که قدرت محض، حیات محض، اراده محض و خیر محض است و با بینهایت مخلوقات و ظهورات او سروکار دارم که اینها انسان را در مقابل چنین خدایی وادار به تعظیم میکنند. اگر کسی در مقابل خدا با شناخت و با عشق قلبی خودش خم بشود و به رکوع و به سجده برود، چقدر عاشقانه است.
شخصی که اعتقادی به مسائل دینی نداشت به من گفت: این رکوع یعنی چه؟ این رکوع چیست که شما انجام میدهید؟ گفتم: یک استاد برجسته دانشگاه، یک پروفسور صاحب نظر در یک رشته را در نظر بگیرید که دانشجوها و اساتید دیگر در مقابل او تعظیم می کنند. یک انسان مثل خودشان است که زمانی جاهل بوده، ولی حالا اطلاعاتش خیلی زیاد شده و یک مقام بلند پایه علمی به حساب میآید. افراد در مقابل علم او تعظیم میکنند. رکوع یعنی تعظیم در مقابل حیات مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق، زیبایی مطلق، مهربانی مطلق، رأفت مطلق، در مقابل این هزار تا اسمی که شبهای رمضان و شبهای احیا می خوانیم. آدم باید دیوانه باشد که در مقابل چنین کسی تعظیم نکند. گفتم: شما در مقابل انسان تعظیم و تکریم را میپذیرید؟ گفت: بله. گفتم: در مقابل اصل و بینهایتش چه؟
رکوع یعنی یک نفر با همه وجودش خم شود. آنطور که پیغمبر می فرماید: خدایا تمام اجزاء وجودم برای تو سجده میکند. سجده یعنی روی پای خدا افتادن.
بعضیها همین رکوع با این عظمت و با این ارزش را ناقص انجام می دهند. فرمود: دزدترین افراد کسی است که از نمازش می دزدد. رکوع را در نماز های واجب به اندازه طبیعی همان مقدار که در نماز های جماعت، امام جماعت انجام می دهد، انسان انجام باید انجام دهد. ولی در نماز های مستحب که عشق در آن است و کسی هم نیست تو را ببیند و کاری با تو ندارد، آنجا میارزد و قشنگ است که انسان در رکوع بیشتر و طولانی تر بماند.
بعضی از بزرگان ما وقتی برای عبادت در حرم حضرت رضا (علیهالسلام) میآمدند، می گفتند: اصلاً امشب شب رکوع است و تا صبح در تعظیم می ماندند. فرشتهها هم از این کار لذت می برند. می فرماید: بعضی از فرشته از زمانی که خلق شان کردند در این تعظیم ماندهاند. بعضیها هم در سجده مانده اند.
با رکوع و سجده، چیزی از وحشت قبر باقی نمی ماند. قبر همین سینه خودمان است. سینهای که رکوع و سجده در آن است و از یک رابطه عاشقانه با خدا لذت می برد. اضطراب و ترس در کجای این سینه و این قلب قرار می گیرد؟ به عنوان یک قاعده عرض کنم، ما هر جا در زندگی ترسیدیم و اضطراب، غم، افسردگی، احساس پوچی به ما دست داده، برای این است که رکوع ها و سجدههایمان درست نبوده.
دستور به انجام اعمالی برای کاهش وحشت قبر
مقداری از وحشت قبر به وسیله همین کارهایی که میت در دنیا انجام داده بود، از بین می رود. مثل انس با حق تعالی و اهل بیت و نماز و عبادت؛ از قبر به بعد نوبت بازماندگان میت است که برایش کاری بکنند. چون میت دستش از دنیا کوتاه شده و نیاز به کمک ما دارد. اسلام هم دستور داده که برای اموات تان کمک کنید.
یکی از کارهایی که سفارش شده، این است که بر بالین شخصی که در حال احتضار است، سوره یس و صافات خوانده شود و یا چیزهایی که او در طول حیاتش به آن ها انس داشته است را کنارش بگذارند.
مسئله بعدی خوب دفن کردن است. خوب دفن کردن خیلی در کم کردن وحشت قبر موثر است. موقع شستنِ میت دعا دارد. کفن خوب برایش بگذارند که معمولا روی آن 40 مؤمن امضا می کنند:« اللّهمَّ إِنّا لا نَعلَمُ مِنهُ إِلّا خَیرا = خدایا! ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم!» و خدای مهربان به حرمت 40 مؤمن او را میبخشد. حتی ممکن است این مؤمنین اشتباه بکنند، ولی خدا میپذیرد. بعضیها دعای جوشن کبیر را با اعتقاد و با فهم روی کفنهایشان مینویسند، تربت امام حسین را برمیدارند که همه اینها موثر است. نحوه دفن هم مهم است. در مفاتیح نوشته شده و چقدر خوب است که ما اینها را رعایت کنیم. بعد از غسل دادن میت، نحوه بردن به سمت قبر، اینکه چگونه میت را باید ببرند، دعا دارد و این دعاها خیلی میّت را آرام می کند. گفته شده که میت را یک دفعه داخل قبر نگذارید، چون نفس با اوست و ادراک میکند. هر کاری که با بدن بکنند، نفس ادراک می کند هر خراشی به بدن بیفتد دردش به نفس می رسد. چون نفس متعلق به بدن است و با آن سالها انس داشته است. سفارش میکنند که میت را در چند متری تا قبر روی زمین بگذارید، بعد دوباره بلند کنید، سه مرتبه این کار را انجام دهید. سلام و صلوات و «لا إله إلاّ الله اللّه» هم بگویید. بعد از دفعه سوم اگر میت مَرد است، سر او را پایین قبر قرار دهید و وقتی بلند کردید با سر در قبر ببرید و بگذارید. اگر میت زن است بعد از این که سه مرحله را انجام دادید، بدنش را کنار قبله قبر قرار دهید، یعنی به سمت قبله قبر، بعد مرحله چهارم زن را به پهنا یعنی، همانطوری که بلند کردید، داخل قبر بگذارید. اینها دستورات بسیار شگفتانگیزی است که باید از نظر روانشناسی و انسانشناسی روی آن کار بشود که این نوع رفتار برای زن و مَرد چه فرق دارد.
[1] - تفسیر القمّی : 1 / 19 .
[2] - سوره قصص/77.
[3] - بحار الانوار ج 7 ص248.
[4] - سوره مریم/ آیه 71.
[5] - سوره اسراء/ 71.
[6] - کافی، ج 3، ص 321.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
برنامتون بسیار عالی من که سعادت نداشتم حضور پیدا کنم یه تیکه آخر شو دیدم از تمام سخنرانی های اقای شجاعی استفاده میکنم وخودمو تو آسمانها میبینم یک دنیا ممنون از زحماتتون
<p>سلام و تشکر از اظهار نظرتون. الحمدلله. موفق باشید.</p>
سلام،3-4 ماهی هست که با استاد شجاعی از طریق کانال تلگرامیشون آشنا شدم،اول مبحث بهشت را از ایشون شنیدم و بعد مبحث سفر پر ماجرا.بقیه مباحث را هم گه گاهی ی فایل ازشون گوش میکنم،ارادت ویژه ای نسبت ب استاد پیدا کردم.من آدم بی دین ویا بی اطلاع از مباحث دینی نبودم اتفاقا بسیار راجع ب مباحث دینی شنیده یا خوانده بودم اما نحوه بیان ومطالب استاد خیلی تاثیر گذار بود.حداقل تاثیرش این بود که بعد مدتها شروع کردم ب نماز خواندن و ی خرده حساب وکتابهام را روشن کردم.طبق تاریخی که خودتون بالای همین صفحه زدید این مبحث سفر پرماجرا برا سال 88 هست و تو همون زمانهای درگیریهای خیابانی.اما وقتی استاد راجع ب ولی فقیه حرف زد باورهام نسبت ب استاد کاملا فرو ریخت استاد هم یکی هست مثل تمام اساتیدی که با عرض ارادت ب ساحت خامنه ای اجازه عرض اندام وپیشرفت پیدا میکنه.یه پیام 2 روز پیش گذاشتم راجع ب همین موضوع اما منشر نکردید پیامم را که خود این گواه بر درست بودن برداشت من دارد.ب هر تقدیر اگر غیر از این است بفرماید تا هوشیار شویم.همه گرفتاریهای ما زیر سر خامنه ای خاتمی وروحانی و....این آخوندا امثالهم هستش
<p>با سلام خدمت شما دوست عزیز و تشکر . پیشنهاد می کنیم برای رفع هر گونه ابهامی بیشتر تحقیق کنید برای این کار می توانید به کلاس های پنجشنبه (خانواده آسمانی و شرح جامعه کبیره) استاد شجاعی در شهرری مراجعه کنید و حضوری با استاد صحبت کنید. یا در صفحه اصلی سایت با پر کردن فرم مشاوره و درج سوالات تان و ارسال آن پاسخ هایتان را از استاد دریافت کنید. یا با شماره مؤسسه که در انتهای همین صفحه درج شده تماس بگیرید. </p> <p>موفق باشید</p>