مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
چمن آيينه بندان ميشود صبحي كه بازآيي
به وقتش فرش راهت ميكنم گلهاي قالي را
به پایت ریختم اندوه یك دریا زلالی را
بلور اشكها در كاسه ماه هلالی را
چمن آیینه بندان میشود صبحی كه بازآیی
به وقتش فرش راهت میكنم گلهای قالی را
نگاهت شمع آجین قبله جان غزالان است
غمت عین القضاتی میكند عقل غزالی را
چه جامی میدهی تنهایی ما را جلالالدین!
بخوان و جلوهای بخشای این روح جلالی را
شهید یوسفستان توام زلفی پریشان كن
بخشكان با گل لبخندهایت خشكسالی را
سحر از یاس شد لبریز دلهای جنوبیمان
نسیم نرگست پر كرد ایوان شمالی را
افقهایی كه خونرنگاند، عصر جمعه ی مایند
تماشا میكنم با یاد تو هر قاب خالی را
كدامین شانه را سر میگذارم وقت جان دادن
كدام آییینه پایانیست این آشفته حالی را
تو ناگاهان میآیی مثل این ناگاه بیفرصت
پذیرا باش از این دلتنگ، شعری ارتجالی را
علیرضا غزوه
ما منتظر ظهورش هستیم
کلیدواژه ها:
آثار استاد