www.montazer.ir
پنج‌شنبه 20 فوریه 2025
شناسه مطلب: 4156
زمان انتشار: 15 دسامبر 2015
قاب خالی

قاب خالی

چمن آيينه ‌بندان مي‌شود صبحي كه بازآيي
به وقتش فرش راهت مي‌كنم گل‌هاي قالي را

به پایت ریختم اندوه یك دریا زلالی را
بلور اشك‌ها در كاسه ماه هلالی را

چمن آیینه ‌بندان می‌شود صبحی كه بازآیی
به وقتش فرش راهت می‌كنم گل‌های قالی را

نگاهت شمع آجین قبله جان غزالان است
غمت عین القضاتی می‌كند عقل غزالی را

چه جامی می‌دهی تنهایی ما را جلال‌الدین!
بخوان و جلوه‌ای بخشای این روح جلالی را

شهید یوسفستان توام زلفی پریشان كن
بخشكان با گل لبخندهایت خشكسالی را

سحر از یاس شد لبریز دل‌های جنوبی‌مان
نسیم نرگست پر كرد ایوان شمالی را

افق‌هایی كه خونرنگ‌اند، عصر جمعه ی مایند
تماشا می‌كنم با یاد تو هر قاب خالی را

كدامین شانه را سر می‌گذارم وقت جان دادن
كدام آییینه پایانی‌ست این آشفته حالی را

تو ناگاهان می‌آیی مثل این ناگاه بی‌فرصت
پذیرا باش از این دلتنگ، شعری ارتجالی را

 علیرضا غزوه

ما منتظر ظهورش هستیم

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed