مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بعضی از آدمها دچار خودفراموشی هستند و «خود حقیقی» شان را فراموش کردهاند و از خود، فقط یک ناخود به یاد دارند. آن ناخود هم تعریف غلطی است. میگویند من فقط یک زن یا یک مرد هستم. یک پسر یا یک دختر هستم که یک آینده دارم و باید برای آیندهام برنامهریزی کنم. خیلی وقتها پدر و مادرها هم همین اشتباه را میکنند و از فرزندشان یک ترجمه غلط میدهند و به این ترتیب به آنها هم یاد میدهند که به خود نگاه غلط داشته باشند و وقتی میگویند: «ای بچه! به فکر آیندهات باش» یا «برای آیندهات برنامهریزی کن»، به هیچ وجه منظور شان از آینده، مفهوم انسانیِ آن نیست؛ زیرا به خودشان هم انسانی نگاه نمیکنند.
وقتی از آنها بپرسید تو چه کسی هستی؟ میگوید: «من یک زن یا مرد یا پسر یا دختر هستم و یک آینده دارم. وقتی بپرسید آینده یعنی چه؟ میگوید آینده یعنی من باید بزرگ شوم، ازدواج کنم، شغل داشته باشم، تحصیلات داشته باشم، پدر شوم، مادر شوم، بچهها را بزرگ کنم، بعد هم پیر شوم و بمیرم».
این تعریف، تعریف از یک حیوان است. حیوانات هم یک دوران طفولیت دارند، یک دوران جوانی، و یک دوران پیری. در این مدت ازدواج میکنند، مسکنگزینی میکنند، تفریح میکنند، کار دارند، زندگی اجتماعی دارند، بعد هم در این جایگاه اجتماعی یک فضایی را اشغال میکنند و بعد در یک سنی میمیرند.
وقتی از جوانی که با این دید تربیت شده، سوال کنید که آینده ات چه میشود؟ میگوید من الان دبیرستانی هستم، باید به فکر این باشم که چه موقع دانشگاه بروم. سربازی بروم. چه موقع میخواهم شغل انتخاب کنم.
یک عده از افراد هستند که اصلاً چیزی به نام «من» را نمیشناسند. اینها کم هم نیستند. یعنی حقیقت «من»، آن من که ابدی و جاودانه است را نمیشناسند.
پس یک عده از آدمها هستند که تعریف طبیعی و حیوانی از خودشان دارند. یعنی فقط از تولد تا وفات را میبینند. زندگی، مشکلات، پیروزی، شادی، موفقیت و همه ملاکهایشان مربوط به همین مقطع اینجاست و این یک نگاه غلط است. چون بریده از ماقبل و بریده از مابعدش است.
برگرفته از مباحث «مهندسی فکر» استاد شجاعی، جلسه هشتم
کلیدواژه ها:
آثار استاد