مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
مقامی که معصومین (علیهم السلام) به عنوان مقام پسندیده برای ما می طلبند و اذن و اجازه داده اند که در زیارت عاشورا از خود خداوند بخواهیم تجلیات دنیایی دارد. یعنی صرف اینکه آن مقام را آن بالا ببینیم کافی نیست. باید در همین دنیا به این ریسمان ها و دستگیره ها وصل شویم. مقداری از این مصادیق را با استفاده از فقرات زیارت جامعه کبیره خواندیم. در ادامه نیز به فقرات دیگری از جامعه کبیره اشاره می کنیم:
«لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ = ملتجى و پناهنده به قبر شمایم»، «مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِكُمْ= خواهنده شفاعت به درگاه خداى عزّ و جلّ به وسیله شما مى باشم» مقام امام یعنی این ها، امام هدف نیست، امام تو را به خدا می رساند و از خودش رد می کند. «وَ مُتَقَرِّبٌ بِكُمْ إِلَیْهِ = و به سوى او به سبب شما تقرّب مى جویم»، یعنی نمی توانی در سیر عرفان، معصوم را حذف کنی، یا با حذف ولایت سراغ توحید بروی، این فکر خام است. امکان ندارد بدون پیامبر و آل کسی به توحید حقیقی برسد.
«وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَ حَوَائِجِی وَ إِرَادَتِی فِی كُلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی = مقدّم كننده شما پیش روی خواسته ام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم»، یعنی خیلی شرافت می خواهد که وقتی به یک نفر می گویند، آرزوهایت را فهرست کن یا اولین آرزویت را بنویس، اولین آرزویش بودن با امام زمان در دنیا و آخرت باشد.
گاهی شما چیزی شنیدید مثل الان که بنده این حرفها را اینجا می گویم و شما می شنوی و آرزویت را می نویسی. اما یک وقتی است که این آرزو از نهاد خودت بیرون می آید و سفت و محکم در فهرست آرزوهایت می نویسی که آرزوی من این است که در دنیا و آخرت با امام زمانم باشم. تا این را نوشتی از تو امتحان می گیرند.
زمانی این نوشتن صادقانه است که تو حاضر باشی هر شهوت و مقام دیگر را فدای این آرزویت کنی. هر چیزی دیگر را حاضر باشی بدهی، ولی این را حاضر نباشی بدهی. ببینید چسبندگی و توسل به معصوم این گونه است، که آدم بچسبد به معصوم، و هرگز رهایش نکند، «فِی كُلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی» شما در همه ی حالت هایم در همه ی کارهایم جلوتر از همه هستید.
«مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ عَلانِیَتِكُمْ وَ شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ وَ أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ وَ مُفَوِّضٌ فِی ذَلِكَ كُلِّهِ إِلَیْكُمْ وَ مُسَلِّمٌ فِیهِ مَعَكُمْ = به نهان و آشكارتان، و حاضر و غائبتان، و اوّل و آخرتان ایمان دارم، و در همه اینها واگذارنده كار به شمایم، و در اینها به همراه شما تسلیم هستم».
همه چیزم را به شما سپردم با شما زندگی می کنم، می دانم شما رفیق های خوبی هستید و هرگز من را فراموش نمی کنید و من را رها نمی کنید و به فکر من هستید. من زمان هایی که در حال گناه بودم، در غفلت بودم شما من را فراموش نکردید. وقتی که من داشتم از شما فرار می کردم، جلوی من ایستادید و یک دفعه در حال گناه و معصیت و فرار سر از آغوش گرم شما درآوردم. زمانهایی که من شما را فراموش کرده بودم و شهوت ها و آرزوهای دیگری داشتم، دستِ دعای شما برای من بالا بود و دعا می کردید و می گفتید: خدایا فرزندم، فرزندم، فرزندم... ، اما حالا از شما فرار نمی کنم، فرار مال زمان جاهلیتم بود. حالا که شما را پیدا کرده ام، شما شراب من هستید، مگر می شود شما را فراموش کنم؟
من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد
تا به غایت ره میخانه نمی دانستم ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد
شما میخانه ی من هستید، میکده ی من هستید، ساقی من هستید. خدا ساقی ما است، «وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا = و پروردگارشان باده اى پاك به آنان مى نوشاند» (انسان/21). خدا هیچ شرابی قوی تر، پاک کننده تر، مست کننده تر، شادی آورتر و به رقص آورتر از محمد و آل محمد (علیهم السلام) به کسی نداده است.
ما نمی فهمیم که اهل بیت قرار است با ما چه کار کنند، خدا قرار است با ما چه کار کند. حضرت علی (علیه السلام) چه قدر زیبا در نهج البلاغه می فرماید: هر وقت با پدیده ای یا مسئله ای روبه رو می شوید، می خواهید بدانید، آخر قضیه چی می شود به اولش نگاه کنید. ما وقتی به خودمان نگاه می کنیم، می بینیم ما آدم های خوبی نیستیم، ولی می بینیم که چه قدر از ما پذیرائی می کنند، چه قدر مهربانی و نوازش نثار ما می کنند. کجاها ما را راه داده اند، در چه کاخ هایی در چه قصرهای بهشتی ما را می آورند.
یکی از بزرگان در مورد یکی از سرلشگرهای یک کشور عربی که سنی هم بود، صحبت می کرد، این سرلشگر فوت می کند و کسی او را در خواب می بیند، می پرسد در چه وضعیتی هستی؟ می گوید: امام حسین نجاتم داد. می پرسد: چگونه؟ گفت: من یک روز که از ارتشم سان می دیدم با خودم گفتم، چه می شد، اگر این ارتش روز عاشورا هم می بود، من هم دمار از یزیدی ها درمی آوردم. ببینید یک نیّت باعث می شود که آن طرف دست آدم را بگیرند.
ما خیلی باید شکر کنیم که خدا دل های ما را نرم کرده و محبت پیامبر و آل محمد (صلی الله علیه و آله) را در دل ما قرار داده است. ما را شیفته ی آن ها کرده و آن ها را پدر و مادر ما قرار داده است. خداوند قبل از اینکه ما را بیافریند، اول این 14 نور را به عنوان پشتیبان ما آفرید، آن هم با عاطفه ی میلیاردها برابر بزرگ تر از عاطفه ی پدر و مادرهایمان. شکرِ وجود مقدس رحمةٌ العالمین پیامبر عزیز و زیبا و مهربان ما پیامبر لطیف و شیرین و نمکی که فرشته ها روز قیامت به حضرت می گویند، تو اصلاً اجازه ندادی، هیچ سهمی از غضب خدا برای امتت باشد، نگذاشتی یک ذره از آتش غضب به امتت برسد.
«وَ قَلْبِی لَكُمْ مُسَلِّمٌ وَ رَأْیِی لَكُمْ تَبَعٌ = قلبم تسلیم شما است رأی و نظرم تابع شما است»، « نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ = و یارى ام براى شما مهیّاست»، خیلی حرف بزرگ است، یعنی همه ی وجودم برای شما است، وقف شما است. یعنی من واقعاً بی دریغ هر جا بدانم، باری زمین مانده می روم و برمی دارم، امام زمانم! شما هرگز نخواهی دید که من در کمک کردن به تو و برطرف کردن موانع ظهورت و برای پیروزی تو تردید به خود راه بدهم. من اصلاً برای خودم شأنی قائل نیستم، من یک سرباز خدمتکارم؛ من یک فرزند وفادار به تو هستم؛ هر جا بدانم پدرم احتیاج به کمک دارد، بدون این که برای خودم شأنی در نظر بگیرم، کمک می کنم.
باید مثل ذکر «لا اله الا الله»، ذکر صلوات، مثل ذکر تسبیحات اربعه، تسبیح دستمان بگیریم و بگوییم: «اللهم صلی علی محمد و آل محمد» و بعد مرتب تکرار کنیم: «و نصرتی لکم مؤده و نصرتی لکم مؤده...= من آماده ی خدمت به شما هستم». تمام نصرت من برای شما آماده است.
اگر می دانی در وجودت مقاومت است، بخل داری، صفاتی داری که نمی گذارد وقف باشی، همه را بشکن، چون همه اش جهنم هستند. همین بُخلِ حسنات باعث می شود که از آن منبر فاصله بگیری. امام زمان علیه السلام در صحنه ی قیامت به دل هایتان خیلی نگاه می کند تا ببیند چه قدر شیفتگی در دل شماست.
تا چه زمانی یاری و نصرت من برای شما آماده است؟ تا زمانی که خدا دینش را با شما احیاء کند. «حَتَّى یُحْیِیَ اللَّهُ تَعَالَى دِینَهُ بِكُمْ = تا زمانى كه خدا دینش را به وسیله شما زنده كند»، «وَ یَرُدَّكُمْ فِی أَیَّامِهِ = و شما را در ایّامش بازگرداند» همه شما را دوباره روی زمین برگرداند. «ایام الله» یعنی روزی که خدا تجلّی می کند. بشر هیچ روزی در تاریخ بزرگ تر از مبعث پیامبر و پیامبران و هیچ روزی بزرگ تر از میلاد ائمه و از همه مهم تر هیچ روزی مهم تر از روز «ظهور حجت الله الاعظم» ندارد.
«وَ یُظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ = و براى عدالتش آشكارتان نماید»، شما را برای تجلی عدل خود ظاهر کند. «وَ یُمَكِّنَكُمْ فِی أَرْضِهِ = و در زمینش پابر جایتان فرماید» و حکومت زمین را به شما بسپارد. پس از همین حالا تا آن موقع فقط با شما هستم با هیچ کسی دیگر نیستم. «فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لا مَعَ غَیْرِكُم = پس با شمایم با شما، نه با غیر شما».
تمام فلسفه حیاتم، نفس کشیدن با شماست، هوس هیچ کس دیگری را ندارم، هوس هیچ شأن و رتبه، محبوبیت، مقام و شهرتی را ندارم فقط می خواهم شما من را دوست داشته باشید.
در زیارت امام رضا (علیه السلام) قسمت آخر که می خواهی وداع کنی، می گوییم: «اجْعَلُونِی فِی هَمِّكُم»، آقا! من را مورد همّ خودتان قرار دهید، به من فکر کنید. «وَ صَیِّرُونِی فِی حِزْبِكُمْ» من را در حزب خودتان ثبت نام کنید. وداع و خداحافظی است، دارید از پیش امام رضا (علیه السلام) می آیید، ولی دغدغه دارید که نکند یک دفعه به من نگاه نکنند. چه وداع قشنگی است.
«آمَنْتُ بِكُمْ وَ تَوَلَّیْتُ آخِرَكُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَكُمْ وَ بَرِئْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِكُمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیَاطِینِ وَ حِزْبِهِمُ الظَّالِمِینَ لَكُمْ، الْجَاحِدِینَ لِحَقِّكُمْ وَ الْمَارِقِینَ مِنْ وِلایَتِكُمْ وَ الْغَاصِبِینَ لِإِرْثِكُمْ وَ الشَّاكِّینَ فِیكُمْ = به شما ایمان آوردم، آخرى شما را دوست دارم، همانطور كه اوّلین شما را دوست داشتم، به سوى خدا از دشمنانتان بیزارى مى جویم و نیز بیزارى نمودم از جبت و طاغوت و شیاطین و گروهشان، آن ستم كنندگان به شما، من از همه شان برائت می جویم از شیطان و حزب شیطان، آن ستم كنندگان به شما، و منكران حقّتان، و خارج شدگان از ولایتتان، و غصب كنندگان میراثتان، و شك كنندگان در حقانیت تان».
ارث شما حاکمیت بر جهان است و من از آنهایی که این ارث را از شما گرفتند، بیزارم. در اول زیارت عاشورا را داریم: «فلعن الله امةً دفعتکم عغن مقامکم و ازالتکم عن مراتبکُم التی رتبکُم الله».
« مِنْ كُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَكُمْ = و از هر آنچه به غیر شما وارد در دین شده و از دین نیست»، از هر دسته ای غیر از دسته ی شما بیزارم، من فقط حزب شما را دوست دارم. «وَ كُلِّ مُطَاعٍ سِوَاكُمْ = و از هر اطاعت شده اى جز شما». این هم خیلی حرف بزرگی است، من از هر کسی که «مطاع» یعنی فرمانروا است و از او اطاعت می شود، بیزارم. یادتان باشد! بچه ی شیعه از هیچ کسی جز پیامبر و آلش نباید فرمان ببرد. «وَ مِنَ الْأَئِمَّةِ الَّذِینَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ= و از رهبرانى كه مردم را به آتش دوزخ مى خوانند». از همه ی امامانی که من را به جهنم می برند، بیزارم. من با آن امام ها نمی توانم زندگی کنم. در این اجتماع ائمه کفر و مصادیقش خیلی زیاد هستند. باید آنها را بشناسیم. خیلی از ما ادعا می کنیم که اهل بیت امامان ما هستند، اما در واقع این گونه نیست. یک سری به عروسی هایمان بزنیم، به جشن هایمان، به معاملات اقتصادی مان، به وضع حساب سال خمسی مان، به زکات مان به زیارت رفتن هایمان نگاه کنیم. ببینیم با چه فرهنگی داریم زندگی می کنیم؟
«فَثَبَّتَنِیَ اللَّهُ أَبَدا، مَا حَیِیتُ عَلَى مُوَالاتِكُمْ = پس خدا همیشه پابرجایم بدارد، تا كه زنده ام بر مولات و محبّت و دین شما»، خدا نکند من از شما جدا شوم، خدا نکند من از شما غافل شوم.
عزیزان! باشکوه ترین شیرین ترین، شاد ترین، مهم ترین، سرنوشت سازترین لحظه ی عمر ما لحظه وفات است که این جا بدنت را رها می کنی. قشنگ تر از این ما نداریم. چه قدر خوب است این لحظه، وقتی اهل بیت به قلبت نگاه می کنند که داری منتقل می شوی، به آن طرف متولد می شوی، ببینند که تو یک پارچه سوز و عشق به آن ها هستی. چه قدر این لحظه قشنگ است که ببینند تو تا آخرین لحظه، خسته ی خدمت به آنها و دلخوش به لقاء آن ها هستی و جز به این فکر نمی کنی.
«وَ مَحَبَّتِكُمْ وَ دِینِكُمْ وَ وَفَّقَنِی لِطَاعَتِكُمْ وَ رَزَقَنِی شَفَاعَتَكُمْ = تا كه زنده ام بر مولات و محبّت و دین شما، و به اطاعت از شما موفّقم فرماید، و شفاعت شما را نصیبم كند»، خدا محبّت شما را از من نگیرد و از دین شما جدایم نکند. خدا من را موفق کند، مطیع شما باشم و شفاعت شما را روزی من کند.
حالا به این آرزو دقت کنید، «وَ جَعَلَنِی مِنْ خِیَارِ مَوَالِیكُمْ التَّابِعِینَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَیْهِ = و مرا از برگزیدگان دوستان قرار دهد، و از پیروى كنندگان نسبت به آنچه شما به آن دعوت كردید» من نه فقط از دوستان شما باشم، بلکه از بهترین دوستان شما باشم. خوشا به حال کسی که اهل بیت بگویند، او از بهترین دوستان ماست.
«التَّابِعِینَ لِمَا دَعَوْتُمْ إِلَیْهِ» تابع آن چیزهایی هستم که شما به آن دعوت می کنید. «وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَكُمْ وَ یَسْلُكُ سَبِیلَكُمْ = و مرا از آنانى قرار دهد كه از آثار شما متابعت مى كنند و به راه شما مى روند»، «مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثَارَكُمْ» را به چند طریق معنا کرده است: یکی این است که، من آثار و افکار شما را برای دیگران نقل کنم. احکامی که شما یاد دادید و آموزه های شما را برای مردم بگویم؛ این مقام بزرگی است که هرکدام از شما می توانید در نشر آثار اهل بیت داشته باشید. می خواهم از کسانی باشم که اسم شما را در دنیا فریاد بزنم.
«وَ یَهْتَدِی بِهُدَاكُمْ وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِكُمْ وَ یَكِرُّ فِی رَجْعَتِكُمْ وَ یُمَلَّكُ فِی دَوْلَتِكُمْ = و به هدایت شما هدایت مى جویند، و در گروه شما محشور مى شوند، و در زمان رجعت تان دوباره به دنیا بازمى گردد، و در دولت شما به فرمانروایى می رسند»، من می خواهم همراه شما و در گروه شما محشور شوم.
من آرزو دارم موقعی که مُردم و به برزخ منتقل شدم، تا شما ظهور کردید و برگشتید، من هم برگردم؛ به آرزوها دقت کنید! یعنی من نمی توانم در بهشت بمانم، وقتی می بینم شما روی زمین هستید. من دوست دارم پیش شما برگردم. دوست دارم با شما زندگی کنم و با شما بمیرم. هر جا که هستید، من می خواهم با شما آن جا باشم. اگر دنیا است در دنیا، اگر بهشت است در بهشت. فکر چه کسی به اینجاها می رسد؟ حتی برای آن لحظه ای که در برزخ و در بهشت هستیم، فکر کرده اند. یک دفعه خبردار می شوی، امام زمانت ظهور کرده است یک دفعه دلت می طپد و می گویی: «ای کاش من الان پیش امام زمانم بودم». می گوید: کاری ندارد، دعا کن، تو را می گردانیم.
چه کسی چنین عشقی دارد و چه کسی چنین دلتنگی دارد، که در بهشت می گوید من نمی توانم بهشت را تحمل کنم؟ عاشق های خیلی حرفه ای چنین عشقی دارند.
من می خواهم وقتی شما حاکم جهان هستید، من به دست شما به حاکمیت و مقام برسم. خیلی قشنگ است که امام زمان به تو بگوید: عزیز من، پسرم! تو برو حاکمیت این منطقه را به عهده بگیر؛ تو برو رئیس این قسمت باش. من مقام های دنیایی را با هوس های غیر شما نمی خواهم. من اگر مقام دنیایی هم بخواهم، می خواهم فقط به نفع شما استفاده کنم. دعوت به خودم نمی کنم، دعوت به شما می کنم.
اگر کسی در جایی رئیس یا مدیر می شود، نماینده ی مجلس می شود، رئیس جمهور می شود، وزیر می شود، اگر غیر از این عمل کند، باخته است. باید در خدمت اهداف امام زمان باشد.
«وَ یُشَرَّفُ فِی عَافِیَتِكُمْ وَ یُمَكَّنُ فِی أَیَّامِكُمْ وَ تَقَرُّ عَیْنُهُ غَدا بِرُؤْیَتِكُمْ = و در دوران سلامت كامل شما مفتخر مى گردند، و در روزگار شما اقتدار مى یابند، و فردا چشمشان به دیدار شما روشن مى شود». من می خواهم در زمان شما به قدرت برسم و چشم هایم به روی مبارک شما روشن باشد، همه شما را ببینم.
«بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی وَ نَفْسِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی = پدر و مادر و جان و خانواده و مالم فداى شما»، این سخن عشق است که نامکرر است. هرچه بگوییم کم گفته ایم.
علی علیه السلام فرمود: که فقط ما را خدا نگویید، هر چه بگویید، کم گفتید. یعنی ما را از خدایی پایین بیاورید، هر چه مدح ما را بگویید، کم است. کی می تواند به کُنه این ها برسد؟ حالا متوجه می شویم که وقتی می گوییم: «ایبلغنی المقام المحمود لکم عندالله = من می خواهم به آن مقام محمودی که شما نزد خدا دارید برسم» این آرزو چه آرزوی قشنگ و بزرگی است.
کلیدواژه ها:
آثار استاد