مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
زمانی که فکر، یک فکر الهی، والا و پاک است و انسان با داشتن این فکر پاک و والا، وقتی چیزی را مخالف این فکر میبیند، نباید غضب کند. درست است که صاحب این فکر پاک آدم خوبی است؛ اما دین به ما میگوید که اگر مخالفتی با فکر پاک شد، همه جا به غضب نیایید. یعنی بعضی جاها باید خودتان را کنترل کنید.
گفتیم عوامل زیادی در خارج هستند که انسان را تحریک و وادار به غضب میکنند. این غضب به خاطر این است که انسان یک چیزی را با امیال، خواستهها و فکر خودش مطابق نمیبیند. اما «فکر» که میگویم، غیر از امیال و هوسها و خواستهها است. هوسها و خواستهها و امیال، جنبهی فردی دارند و خودخواهی در آن است. ولی فکر، همیشه جنبه ی خودخواهی ندارد. گاهی انسان یک فکر شیطانی، یک فکر مبتنی بر هوس دارد و افکارش هوسآلود و فاسد است. مثل یک ظالم، مثل مستکبرین که اگر چیزی را با افکار خود مخالف ببینند به غضب میآیند. اما گاهی فکر، یک فکر الهی، والا و پاک است. اما دین به ما می گوید که درمقابل مخالفان همین فکر پاک و درست و الهی نیز، نباید همیشه به غضب در بیاییم.
اشتباه افراد هم بیشتر در همین مقطع صورت میگیرد. یعنی آدم های خوب، با فکرهای والا و پاک دو گروه میشوند. بعضیها عقل چنان بر آنان تسلط دارد که همه جا یا هر جایی که یک فکر پاک را مورد تهدید دیدند، به غضب در نمیآیند. نه اینکه تحریک نشوند. غضبشان تحریک می شود. اساسا هر فرد غیور، پاک و الهی و هر آدم خوبی در موقعیت های خاص متأثر و ناراحت میشود و سعی میکند که آن چیزی که مانع اجرای فکر خوب شده را از سر راه بردارد؛ اما آدم خوبی که عقل را برکارهایش تسلط داده، غضب خود را کنترل می کند و بیجا و در هر شرایطی غضبناک نمی شود.
اما در این برداشتن مانع، افراد دو دسته هستند، بعضیها دقیقاً به آنچه که منطبق با رضای خداست عمل میکنند. بعضیها غضبشان چنان به آنها غلبه میکند که دیگر در آن مرحله رضای خدا را از دست میدهند. نمونه اش برخوردهایی است که با ائمه (علیهمالسلام) شده است و این بزرگواران هرگز بیجا غضبناک نشده اند.
ائمه علیهمالسلام نمونه ی حلم و بردباری هستند
حضرت امیر (علیهالسلام) کسی است که از نظر قوت بدنی، هیچ کس قدرت بدنی او را ندارد. از نظر شجاعت همینطور، از نظر مهارت در شمشیر زدن همینطور؛ اما خلافت را از او غصب کردند. خلافت و امامت بحث فردی نیست. خلافت یک امر الهی است. حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را جلوی چشم حضرت تهدید کردند و کتک زدند. تحمل این مسئله آسان نیست. حضرت میتوانست دست ببرد به شمشیر و آنها را قلع و قمع کند. اگر میخواست می توانست از قوت بازو و غضبش استفاده کند؛ اما این کار را نکرد. یعنی به غضب غلبه کرد. درست است که فکر حضرت یک امر پاک و والا و بلکه والاترین امر یعنی امامت و خلافت بود که مورد تهدید قرار گرفته بود؛ اما حضرت راه برخورد را دست بردن به شمشیر نمیداند. خود حضرت فرمود، من به خاطر مصلحت اسلام و مصلحت امت اسلام این کار را کردم. در نهجالبلاغه فرمود، اگر من خوف این را نداشتم که جامعهی اسلامی به نابودی برود و پراکنده شود، از زور و قدرت نظامی استفاده میکردم و نمیگذاشتم اینطور شود. اما ترسیدم که این آفت، جامعهی اسلامی را تهدید کند و اسلام برای همیشه از بین برود.
پس بعضی جاها باید دست به شمشیر برد و سریع برخورد قاطع کرد و بعضی جاها باید جنون به خرج نداد و جلوی غضب را گرفت. خیلی وقتها آن چیزی که ما را به هیجان و غضب میآورد، از مقوله اندیشهی پاک و عقیدهی پاک نیست؛ بلکه مسئلهی شخصی خود ماست. مثلاً فرزندمان در خانه خیلی اذیت میکند، بدقلقی میکند، همسرمان، یا یک مادرزن، یا مادر شوهری که اذیت میکند، یک دوستی داریم که اذیت میکند. اینها از مواردی است که نباید در مقابل آنها غضبناک شویم.
بین رضایت خدا و کراهت انسان چه رمزی هست؟
توجه به این نکته داشته باشید که خداوند می فرماید: «رِضَایَ فِی کُرْهِک=رضای من در ناراحتی تو است» مطلق است. کراهتها هدیهای است برای افزایش گنجایش روحیه. این کراهتها امتحان و ابتلای الهی هستند. البته کراهت هایی که ما خود، به سمت آنها نمیرویم و به طور طبیعی در طول زندگی برای ما پیش میآیند. شخص میداند که اگر روزه بگیرد، نفسش به کراهت میافتد و اذیت میشود، اینجاست که خدا را راضی میکند. یعنی یک رابطه و رمزی هست بین خود و ناخود. اگر به این رمز توجه شود، دیگر جایی برای استرس، فشار روحی، افسردگی و ... باقی نمیماند. چون شخص در این کراهت، رضای خدا را میبیند.
گاهی یک نفر خودش عاقل است و برای خودش ریاضت شرعی انتخاب میکند، روزههای مستحبی، نماز شب، سحرخیزی، ذکر گفتن، کنترل چشم و عبادات شرعیه را به خودش تحمیل میکند. چون میداند بین خود و ناخود و بین کُره و رضای حق، رمز و رابطهای هست. اگر عرضه نداریم که ریاضت های شرعیه مستحبی انجام دهیم، بهتر است از ناراحتی هایی که در خارج دارد برای ما اتفاق میافتد، برای تزکیه خودمان استفاده کنیم.
حال که نماز شب نمیتوانم بخوانم، ولی میتوانم که لبخند بزنم. عبادت شرعیه نمیتوانم انجام دهم و روزه نمیتوانم بگیرم؛ ولی میتوانم مشکل چهار نفر را گوش کنم، میتوانم دنبال کار دیگران بروم. میتوانم در خانه عصبانی نشوم. اینها همه مهم است.
ائمه علیهمالسلام و بزرگان نسبت به غضب چه دیدگاهی داشتند؟
حال چند روایت متفاوت از غضب میخوانیم. افرادی مثل ائمه علیهمالسلام که توجه دارند و زیرک هستند، به مقولههای ناراحتکننده و زمینههای غضب به شکلی که افراد عادی نگاه میکنند، نگاه نمیکنند.
امام زینالعابدین (علیهالسلام) میفرماید:«مَا تَجَرَّعْتُ مِنْ جُرْعَةٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ لاَ أُكَافِی بِهَا صَاحِبَهَا[1]= جرعهاى محبوبتر از جرعه خشمى كه صاحبش را مجازات نكنم، ننوشیدم.» مثل اینکه خشمم را در مقابل طرف مقابل بروز ندهم. یعنی او به خشم، به چشم یک هدیه نگاه میکند. به خشم به عنوان یک جرعهای نگاه می کند که مینوشد و این جرعه هم حقیقتاً تلخ است؛ ولی در آن شفا است. این کار، منیّت را میکشد و به ناخود ما را فشار میآورد.
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:«نِعْمَ اَلْجُرْعَةُ اَلْغَیْظُ لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْهَا فَإِنَّ عَظِیمَ اَلْأَجْرِ لَمِنْ عَظِیمِ اَلْبَلاَءِ وَ مَا أَحَبَّ اَللَّهُ قَوْماً إِلاَّ اِبْتَلاَهُمْ [2]= نیكو جرعه ایست خشم براى كسى كه بر آن صبر كند؛ زیرا پاداش بزرگ در برابر بلاى بزرگ است، و خدا مردمى را كه دوست دارد، گرفتارشان سازد.» «لِمَنْ صَبَرَ عَلَیْهَا» یعنی انسان وقتی غیظ او را گرفت و دچار غضب شد، بر آن صبر کند.
«فَإِنَّ عَظِیمَ الْأَجْرِ لَمِنْ عَظِیمِ الْبَلَاءِ= اجر عظیم، مال بلای عظیم است.» برای توضیحش میفرماید: «وَ مَا أَحَبَّ الله قَوْماً إِلَّا ابْتَلَاهُمْ= خداوند هیچ گروهی را دوست نداشت، مگر اینکه آنها را مبتلا کرد.» یعنی این ابتلای الهی، هدیهای است که از طرف محبوب برای تو آمده. این دارویی است که دشمنت را میکشد. میگوید این دارو را بخور تا قوی شوی و به من نزدیک شوی و کریم، غفور، اهل عفو، اهل کرامت و اهل جود باشی.
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید:«مِنْ أَحَبِّ اَلسَّبِیلِ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جُرْعَتَانِ جُرْعَةُ غَیْظٍ تَرُدُّهَا بِحِلْمٍ وَ جُرْعَةُ مُصِیبَةٍ تَرُدُّهَا بِصَبْرٍ[3]= محبوبترین راه بنده به سوى خداى عزّ و جل نوشیدن دو جرعه است: جرعهی خشمى كه با خویشتن دارى از آن جلوگیرى كنى وجرعه مصیبتى كه با شكیبایى خود،آن را برگردانى.»
چند تا نکته اینجا هست. یکی اینکه 1. اگر ادعای سلوک الی الله داری، اگر ادعای کمال مطلق داری که من میخواهم به کمال مطلق برسم. حضرت راه را معرفی میکند. نکته ظریف دوم این است که جرعه را بعنوان راه معرفی کرده، یعنی عمل با راه مساوی شده است. فرو بردن خشم، یک راه و پیمودن راه است. خیلی بین اینها ظرافت وجود دارد؛ چون «رِضَایَ فِی کُرْهِکَ» یعنی بین کُره و رضا یک وحدت هست. به محض اینکه این رفت، آن رضا حاصل خواهد شد.
امام صادق علیهالسلام فرمود:«مَا مِنْ جُرْعَةٍ یَتَجَرَّعُهَا اَلْعَبْدُ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَةِ غَیْظٍ یَتَجَرَّعُهَا عِنْدَ تَرَدُّدِهَا فِی قَلْبِهِ إِمَّا بِصَبْرٍ وَ إِمَّا بِحِلْمٍ[4]= جرعهاى نیست كه بنده بنوشد و نزد خدا خوشتر باشد از جرعه خشمى كه آنرا بنوشد هنگامى كه به وسیله صبر و شكیبائى و یا بردبارى در دلش مىچرخد.(مراد از گردش جرعه در دل، هیجانى است كه براى شخص خشمگین دست مىدهد كه با خود مىاندیشد كه مجازات كنم و یا درگذرم).»
روایاتی که پاداش و کیفر فروخوردن خشم را بیان میکنند
چند روایت تشویقی ـ تنبیهی هم برای فرو خوردن و نخوردن خشم وجود دارد که در این قسمت میخوانیم. روایاتی که تا الان خواندیم روایات توصیفی بودند وحقیقت این کار را وصف میکردند.
1) امنیت در روز قیامت، پاداش فروخوردن خشم است
امام باقر (علیهالسلام) فرمود:«مَنْ كَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى إِمْضَائِهِ حَشَا اَللَّهُ قَلْبَهُ أَمْناً وَ إِیمَاناً یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ[5]= هر كس خشمى را فرو خورد كه بتواند آن را اعمال كند، خدا در روز قیامت دلش را از ایمنى و ایمان پر كند.» «امن» یعنی در آن روز هول و ترس نیست. در آن روزی که همه میترسند، خداوند قلبش را پر از امن خواهد کرد.
البته آن وادی امن و روشنایی را همین جا خدا به او میچشاند و در دنیا میفهمد. نمیخواهد منتظر باشد تا در قیامت ببیند. یک اثری است که از همین جا در شاکله انسان اتفاق افتاده و برداشت میکند. ما چیزی نسیه نداریم که بعداً داده شود. اثر عمل ظاهر خواهد شد. وقتی عمل کردی، شاکله ات شکل میگیرد و تو قوّت و توانایی خاص خودت را دریافت میکنی. اینطور نیست که نسیه بریزند. نسیه بریزند، یعنی فعلاً دستت خالی است، منتظر باش تا قیامت، تا یک چیزی به تو بدهند.
ولی انسان بنابر «کُلٌ یَعْمَلُ عَلَی شاکِلَتِه» و بنابر کارهایی که کرده قوت میگیرد. اینطور نیست که نفس خالی باشد. نفس پر میشود. کاری که کردی، اثرش را خدا در جا به نفست میدهد. خیلی اشتباه میکنند کسانی که با دیدگاه نسیه با معارف اسلامی برخورد میکنند، چون معرفت نفس نمیدانند. اگر کسی معرفت نفس بداند و با انسانشناسی اسلامی و با معارف اسلامی آشنا باشد، متوجه میشود که اصلاً ما چیزی در اسلام به عنوان نسیه نداریم. تمامش نقد است. چه بسا یک مرحله بالاتر از این هم وجود دارد و آن این است که در معاملات نقدی، فاصله زمانی بین انجام کار و پرداخت مزد هست. ولی در تجارتهایی که انسان با خداوند تبارک و تعالی دارد و اعمالی که در راه آخرتی انجام میدهد، این فاصله هم وجود ندارد. اگر این فاصله وجود داشت که نمیگفتند:«نِیَّةُ الْمُؤْمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ=نیت مومن بهتر است ازعملش». یعنی تا تو نیت میکنی، تمام شد، گرفتی. هیچ عملی هنوز صادر نشده،اما به محض اینکه نیت آمد، جزا هم آمد.
2) کسب رضایت خدا با فروخوردن خشم
امام صادق (علیهالسلام) فرمود:«مَنْ كَظَمَ غَیْظاً وَ لَوْ شَاءَ أَنْ یُمْضِیَهُ أَمْضَاهُ أَمْلَأَ اَللَّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ رِضَاهُ[6] = هر كس خشمى را فرو خورد كه بتواند آن را اعمال كند (و از طرف خود انتقام بگیرد)، خدا روز قیامت دلش را از رضاى خود پر كند.» «ولو شاء» را برای چی میآورد؟ برای اینکه افراد را تو سریخور پرورش ندهد. افراد را ضعیف و ذلیل تربیت نکند. یعنی آنجایی که میتوانی خشمت را اِعمال بکنی، ولی نکنی.
یک موقع است که آدم اصلاً نمیتواند خشمش را اِعمال کند. چون میترسد، عرضه ندارد و ... و به حساب آخرت میگذارد. مثلا میگوید برای رضای خدا ما چیزی نگفتیم. در حالی که تو اصلاً ترس داشتی و عرضه نداشتی خشمت را اعمال کنی. برای رضای خدا نبود. میگوید، تو اصلاً تو سریخور هستی، نمیتوانی خشمت را اعمال کنی، نمیتوانی حرف بزنی، جگرش را نداری، ترس به تو غلبه دارد.
«وَ لَوْ شَاءَ أَنْ یُمْضِیَهُ أَمْضَاهُ= اگر میخواست امضاء کند، امضایش میکرد. امضا یعنی اِعمال کردن. آنجایی که ما ذلیل هستیم و میترسیم، نباید به حساب خدا بگذاریم. این بازی کردن با آخرت است. مثلاً مرجع تقلید است، جگر اعلامیه نوشتن علیه شاه را ندارد؛ امارنگ خدایی به کارش میدهد و میگوید صلاح نیست. مقلدین هم فکر میکنند دارد درست میگوید. میترسد و ترسش را به مقلدین هم سرایت میدهد. یک موقع ما مسائل را قاطی نکنیم، اینها حوزهی مسائل شخصی و حوزهی مسائل الهی است. آنجایی که مصلحت ایجاب میکند که ما کظم غیظ کنیم، باید به خشم مان غلبه کنیم. نتیجه هم این است که خداوند روز قیامت دل او را از رضای خودش پر میکند.
3) خاموشی خشم در اثر ترس از خدا
علی (علیهالسلام) یک روش تنبیهی از غضب فرمودند: «مَنْ خَافَ الله لَمْ یُشْفَ غَیْظُهُ[7] = هر کس از خدا بترسد، غیظش را شفا نمیدهد.» «شفای غیظ» یعنی، نمیگوید انتقام بگیرم و دلم را خنک کنم. اینجا دیگر خدا نیست. آنجایی که میگویی من باید به این آدم یک چیزی بگویم تا دلم خنک شود، دیگر خدا نیست. تو هستی و ناخود تو هست. یا بگویی ۴ تا فحش به او بدهم جگرم حال بیاید. ۴تا بزنم در سرش دلم خنک بشود. اگر خدا هست، این فکرها را رها کن. یک موقعی یک متکبری در یک جایی در مسندی قرار دارد، برای خدا میخواهی شاخش را بشکنی، اینجا برو داد بزن، برو اداره را به هم بریز که تکبر نکند و به بندگان خدا ظلم نکند. پشت میز نشسته یک موقعی حق کسی را ضایع نکند. برای این میخواهی غیظ بکنی، بکن. عین عبادت هم است. این کار شجاعت هم میخواهد، برو بکن.
اما خیلی جاها نباید حرفت را بزنی. خیلی زدن در سرت، حالت را گرفتند، به تو برخورده، ناراحت هستی، تکبرت نمیگذارد سکوت کنی و میخواهی خودت را خالی کنی. این خیلی بد است. حالا که تو را خرد کردند، از این خرد شدن لذت ببر. بگذار یک ذره حالت را بگیرند. بگذار ۴ نفر با تو مخالفت کنند و تحویلت نگیرند، اینها برایت خوب است.
روشهای تربیتی این چنینی بوده که ائمه از آنها استفاده میکردند. یک موقع حضرت حال بهترین رفیقش را چنان میگرفته که حد نداشته. طرف اصلاً از حضرت انتظار نداشته. خانهی حضرت میآمده و مثل همیشه انتظار داشته که حضرت در را باز کند و بگوید بفرما. یکدفعه حضرت گفته اصلاً او را داخل راه ندهید. این روش تربیتی است.
خداوند به بندگانش هم اِعمال میکند. مگر به کدام یک از پیامبرانش اِعمال نکرد؟ ماهی حضرت یونس را قورت میدهد. چند وقت در دل ماهی میماند. قرآن میگوید اگر از مسبّحین نبود، تا قیامت او را در دل ماهی نگه میداشتیم. داستان حضرت موسی را بخوانید. خدا چقدر حال موسی را گرفته. این بد نیست که خیلی وقتها ما را تحویل نگیرند.
درود خدا بر علمایی که من زندگی کردم با آنها، آنها را دیدم که چقدر این نفس را کوبیدند و ذلیلش کردند و به هیچ وجه چیزی به آنها بر نمیخورد. دیده ام شخصیت های بزرگی که واقعاً خودساخته هستند. خیلی وقتها اگر چیزی گفتند که ضایع شدیم، برای خدا حرفی نزنیم.
غضب/ دیدگاه ائمه علیهمالسلام/ پاداش و کیفر غضب
ع ل 183
کلیدواژه ها:
آثار استاد