www.montazer.ir
یک‌شنبه 7 ژولیه 2024
شناسه مطلب: 5995
زمان انتشار: 4 دسامبر 2014
غصه های فوق عقلانی

راه های مبارزه با غم (جلسه 22)؛ 92/12/10

غصه های فوق عقلانی

هر بخش وجودی انسانها‏، تغذیه ی خاص، مربی ویژه و سبک خاصی را برای رشد می طلبد. همه ی انسان ها در بخش گیاهی وجودشان که مربوط به رشد‏، تغذیه، تولید مثل و زیبایی است به دنبال الگوهای خاصی می گردند. در بخش حیوانی نیز، عموم مردم به محض آنکه خود را به عنوان یک جنس (زن یا مرد) باور کردند، به دنبال تأمین نیازهای بخش جنسی خود خواهند رفت. به عنوان مثال، نیاز به زندگی اجتماعی و حضور در جامعه، نیاز به شغل و درآمد، نیاز به تفریح، نیاز به مسکن گزینی و ازدواج، نیاز به عشق های زمینی (پدر و مادر، خواهر و برادر، همسر، فرزند و دوستان ...) که انسان ها را به تکاپو و تلاش برای رسیدن به آنها وا می دارد. در این بخش، ملاک موفقیت و شکست آن است که ما توانسته ایم چند درصد از نیازها و خواسته هایمان را تأمین کنیم.

دغدغه های قوای وجودی انسان

در بخش عقلانی نیز، همه ی انسانها به دنبال کسب علم، اطلاعات و مهارت خاصی هستند، بدون آنکه توجهی به بخش حیوانی (جنسی) خویش داشته باشند. به این معنا که این دو بخش (عقلانی و حیوانی) مجزا از یکدیگر بوده و نیازهایشان به یکدیگر مرتبط نمی باشد. گاهی اتفاق می افتد که کسی از نظر بخش های گیاهی و حیوانی، بهترین شرایط را می گذارند و تقریباً تمام نیازهایش به صورت ایده آل تأمین شده اند، اما او به دلیل نداشتن معرفت و علم کافی در رسته ای که احساس نیاز می کند، غصه دار بوده و تمایل با تلاش برای کسب علم مورد نظرش را دارد.

در بخش فوق عقلانی که تمایلات بی نهایت طلبی و رفاقت صمیمانه با الله در انسان بیدار می شود. همه ی انسانها بعد از فعال شدن این قوه از وجودشان به دنبال ارضا این تمایلات و در نتیجه رسیدن به شادی و آرامش در دنیا و ابدیت می باشند. اما مسئله مهم اینجاست که این قوه در گروهی از مردم حتی تا آخرین دقایق عمرشان نیز بیدار و فعال نمی گردد. نکته ی قابل توجه در تقسیم بندی بخش های وجودی انسان ها‏، آن است که وقتی غصه های انسان ها در هر بخشی از وجودشان اصالت می یابد، شخصیت او نیز در آن بخش تثبیت می شود. بنابراین با نظر به اینکه کدام دسته از غصه ها و شادی ها، غصه و شادی قالب یک فرد را تشکیل می دهد، می توان دریافت که او در کدام بخش وجودی خویش تثبیت شده است و با توجه به چنین دریافتی‏، می توان قیمت هر انسانی را مشخص نمود.

باطن انسانی در گروی دغدغه های فوق عقلانی

در بحث های قبلی گفتیم که خداوند در قرآن انسان ها را به شش گروه زیر تقسیم بندی می کند:

1. سنگ 2. کمتر از سنگ 3. حیوان 4. کمتر از حیوان 5. شیطان 6. انسان

این تقسیم بندی خداوند براساس اهداف و آرمان های انسان ها انجام شده است. بنابراین می توان دریافت که نوع دغدغه ها و تلاطم هایی که انسان ها را براساس این اهداف متحمل می شوند و غصه ها و شادی هایی که از نرسیدن ها و رسیدن ها به این آرمان ها بر آنها وارد می شوند، تعیین کننده های نهایی قیمت و ارزش وجودی آنها می باشد.

زمانی که دغدغه های یک شخص، از جنس بخش فوق عقلانی او باشد، نشان دهنده این نکته است که او در بخش فوق عقلانی تثبیت شده است. در چنین مرحله ای، غصه های این فرد بسیار ارزشمند خواهند بود. چرا که غصه های بخش فوق عقلانی، تنها غصه هایی هستند که خود تولید کنندگان شادی می باشند. وقتی انسانی گرفتار غصه های بخش فوق عقلانی گشت، دیگر از غصه های بخش های پایینی تر رها شده و مشکلات آن بخش ها او را به تلاطم وا نمی دارد، به گونه ای که نه شکست های آن بخش ها آزارش می دهد، و نه پیروزی هایشان برایش هیجان انگیز خواهد بود.

زمانی که نوع دغدغه ها و آرمان هایی یک فرد به بخش فوق عقلانی اش تعلق یافت، همان زمانیست که می توان، نام انسان را بر او نهاد. چرا که باطن انسانی در او شکل گرفته است و اگر در این وضعیت به برزخ متولد گردد، با باطن انسانی تولد خواهد یافت. عدم وجود دغدغه های فوق عقلانی (آرمان های انسانی) در یک فرد، نشان دهنده ی آن است که در او اساساً باطن انسانی شکل نگرفته است و با این شرایط، با باطن انسانی به برزخ متولد نمی گردد.

قلب انسانی با قلب حیوانی متفاوت است. قلب حیوانی مأمن عشق های زمینی است، اما همه ی ما بواسطه ی قلب انسانی است که عاشق غیب (الله، خانواده آسمانی، ملائک و ...) می شویم و سعی در برقراری ارتباط با آنها می نماییم.

قلب انسانی است که مقام خانواده حقیقی ما را درک می کند و در آن طلب رسیدن به آن مقام در قیامت‏، بوجود می آید. وقتی کسی به این مرحله از ادراک رسید، باید برای شناخت خانواده ی حقیقی خود تلاش نموده و قرار گرفتن در کنار آنها را به عنوان یک هدف اصلی در نظر بگیرد. باید فاصله ی میان خود و آنها را طی نموده و خودش را به خانواده اش برساند.

وقتی دغدغه ی کسی بر این تعلق گرفت که من باید به بلندای بزرگی خانواده ام، بزرگ و ثروتمند شدم. دیگر نوع شادی ها و غصه های او متفاوت خواهد شد. او دیگر با کمبودها‏ مشکلات‏، شکست ها، بی حرمتی ها و ... رنجیده خاطر و عصبی نخواهد شد. بلکه افکارش را به سمت ارتباط با غیب متمرکز خواهد نمود. انسانی که پیامبرش را نه به عنوان یک نبی واجب الاطاعه، بلکه به عنوان یک پدر دلسوز و مهربان، می یابد و یا طعم داشتن اهل بیت را به عنوان پدران حقیقی اش می چشد، دیگر آرام آرام شروع به ارتباط و ملاقات با آنها نموده و از کثرت این ارتباط ها به لذت و آرامش می رسد. هدف او از برقراری اینگونه ارتباطات، تأمین نیازهای بخش های پایین تر نیست، بلکه ارتباط او تنها به منزله ی ارتباط یک فرزند با خانواده اش می باشد. وقتی این ارتباط ها برقرار شد، لذت، انس، آرامش، قدرت، عزت، شرافت، سکون، متانت و استحکام شخصیتی نیز بدنبال این ارتباط ها برای فرد حاصل می گردد. از این پس دیگر این انسان از کم شدن محبت کسی، به غصه نمی افتد و یا از خیانت کسی احساس بدبختی نمی کند. چرا که او عشق را از کانون اصلی عاطفه دریافت نموده و دیگر محتاج محبت انسان های دیگر نخواهد بود. البته این انسان در روابط عاطفی زمینی خود بسیار موفق است اما در این روابط محتاج و وابسته ی عاطفه ی کسی نیست، اساساً عشق های زمین او نیز رنگ آسمان می یابد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: افزایش ایمان، عشق به همسر و فرزند را زیاد می کند.

البته افزایش ایمان به معنای افزایش تشبه انسان و به الله و تجلی اسماء بیشتر خداوند در او و رسیدن به شادی و قدرت و آرامش بیشتر است. بنابراین اگر انسان از بخش فوق عقلانی به عنوان بخش اصالت یافته ی وجودی اش، به سراغ بخش های پایین تر رفته و در آن بخش ها، شروع به برقراری ارتباط نماید. تمام ارتباطات گیاهی، حیوانی و ... نیز برای او زیباتر شده و از ساده ترین ارتباطات زندگی اش لذت بسیاری خواهد برد. محال است لذتی که یک مؤمن از خوردن یک پرتقال، دیدن یک گل، لمس قطرات باران و ... درک می کند را کسانی که فوق عقل فعالی ندارند، درک نمایند. فراموش نکنیم که حجم لذات طبیعی یک مؤمن همیشه از دیگران بیشتر است، اما با این تفاوت که او برای تمام لذاتش برنامه ریزی دارد.

ارتباط با غیب‎، شادی بخش انسانی

نوع غصه های یک شخص با باطن انسانی، با یک دانشمند و یا یک انسان با باطن حیوانی بسیار متفاوت است. آنچه که برای یک باطن انسانی، شادی آور است، خود ارتباطات او با غیب است. در بخش فوق عقلانی نفس ارتباطات فوق عقلانی است. که موضوعیت دارد و هرگز این ارتباطات، به سبب رسیدن به خواسته و با حاجتی صورت نمی پذیرد. ارتباط با ملائکه الله، با 14 معصوم، انبیاء، شهدا، اولیاءالله و امامزادگان و ... است که به خودی خود برای یک باطن انسانی ارزشمند می باشد و اگر روزی راه این ارتباطات برای او بسته شده و راهی به غیب برایش گشوده نگردد، غصه دارترین فرد عالم بوده و گویی مرگ او فرا می رسد، در آخر زیارت امامزاده ها یکی از غصه های اهل ایمان را مشاهد می کنیم‎، فلا تسلب منی ما أنا فیه.

وقتی انسان طعم بهشت را چشید تنها دغدغه اش آن است که از بهشت خارج نگردد. اما این نکته را از یاد نبریم که بدون مهندسی آرزوها نمی توان به پروازهای فوق عقلانی دست یافت. کسب معرفت صحیح انسان را به مهندسی معشوق ها موفق می کند و آن وقت است که دغدغه ها و غصه های انسان متعالی می گردد. کمی به جای پرداختن به اعمال عبادی، باید فکر کرد و به کسب معرفت پرداخت.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed