www.montazer.ir
یک‌شنبه 6 اکتبر 2024
شناسه مطلب: 5874
زمان انتشار: 27 دسامبر 2016
غربت مؤمن جز در انس با خدا برطرف نمی‌شود

شخصیت شناسی مؤمن 14؛ 95/9/23

غربت مؤمن جز در انس با خدا برطرف نمی‌شود

مؤمن غربتش را سرمایه ابدیتش قرار می‌دهد، زیرا معتقد است که انیس و مونس حقیقی او خداست. اگر همه عالم راهی را بروند و راه خدا، راه دیگری باشد، او راه خدا را می‌رود. مؤمن مغرور به دنیا نیست و هدفی جز رسیدن به خدا ندارد. 

 ادراکات انسان

همان‌طور که قبلاً بیان شد؛ ادراکات انسان به 5 بخش حسی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی تقسیم می‌گردد.  

اول: امور حسی) انسان در شأن حسی، محسوسات را درک می‌کند.

دوم: انسان در شأن امور خیالی)، صورت بدون ماده را ادراک می‌کند. مثل آدرسی که از منزل در ذهن داریم؛ یا تصاویری که از افراد و مکان‌ها در ذهن داریم. این‌ها همه با قوه خیال برای ما قابل درک هستند.

سوم: امور وهمی) ادراکات وهمی فقط با موهومات سرکار دارند. «موهوم» امری حقیقی و جزئی و وابسته به شخص است. در عالم، یک امور حقیقی وجود دارد که موهوم‌اند. یعنی با قوه واهمه ما درک می‌شوند و کاملاً حقیقی هستند. امور وهمی شخصی است، اما صورت و ماده ندارد. مثل عشق‌های زمینی، کینه، عزت، ذلت، افتخار، محبت، حسادت و اکثر خصوصیات خلقی که همه با امور وهمی ادراک می‌شود.

چهارم: ادراکات عقلانی) اموری هستند که با فرمول‌ها و قواعد سر وکار دارند. مثل قواعد ریاضی، فلسفی، منطقی، فنی،.. که همه آنها با عقل درک می شوند.

پنجم: ادراکات فوق عقلانی) انسان با درک فوق عقلانی خود، با الله، خانواده آسمانی، معنویت و اولیای الهی، آخرت و بهشت و مسائل معنوی ارتباط می‌گیرد.

بنابراین، وجود و هستی در جلوه‌های مادی، خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی برای ما شناخته می‌شود.

مؤمن به جای انس با دنیا، با نفخه الهی وجودش که محمد و آل هستند انس می گیرد

مؤمن کسی است که از نظر شخصتی به اصل و ریشه‌اش واقف است. یعنی می داند که از کجا آمده و در کجا هست و به کجا می‌رود. چون می‌داند که نفخۀ الهی وجودش، همان روح محمد و آل محمد, است. پس زندگی‌اش در روی زمین با یک خودشناسی ویژه‌ای همراه است که سایر انسان‌ها فاقد آن هستند.

کسانی که شخصیت‌شان یا جمادی است یا کمتر از جماد؛ یا شخصیت‌شان حیوانی است یا کمتر از حیوان؛ درحقیقت شخصیتشان شیطانی است. چنین کسانی به تعبیر قرآن کریم «فاسق» نامیده می‌شوند. انسان‌های غیر مومن ممکن است تا آخر عمر، سرگرم کمالات حسی باشند؛ مثلاً به دنبال پول، زمین، ساختمان‌سازی و... یا به دنبال کمالات خیالی مثل ورزش، مسابقه‌بازی و تفوق طلبی، آشپزی و... باشند. بعضی‌ها هم با کمالات وهمی یا با کمالات عقلی سر و کار دارند.

به همین دلیل، هنگامی که در هر یک از شوون یادشده، با شکست مواجه شوندُ به غم و اندوه و گریه می افتند. این گونه افراد کسانی هستند که دنیا آنها را به گریه می اندازد. پیامبر اسلام , فرمودند: «مَن بَكى عَلَى الدُّنیا دَخَلَ النّارَ= هر كس براى دنیا گریه کند، وارد آتش مى‌شود». یعنی آدمی که دنیا می‌تواند او را به گریه بیندازد، جهنمی است. زیرا مؤمن برای دنیا زندگی نمی کند که امور دنیایی بتوانند او را به گریه بیاندازند.

اما مؤمن چون هدفش را می‌داند، نحوه برخوردش با احساسات و عواطف مادی، خیالی، وهمی و حتی عقلی با دیگران فرق می‌کند. او اساساً انس جدی با هیچ‌یک از کمالات (حسی، خیالی، مادی و عقلی) ندارد. علتش هم این است که او خودش را از نور اهل‌بیت علیهم السلام می‌داند. از این رو بخش فوق عقلی‌اش بر سایر بخش‌ها غلبه دارد و به هیچ‌کدام از 4 شأن وجودش اصالت نمی‌دهد. چون آنچه برای او اصالت دارد، ارتباط با غیب و خانواده آسمانی‌اش است و مهم‌تر از همه اله و محبوب حقیقی اش «الله» تبارک و تعالی است.

او در هر انتخابی مثل ازدواج، کار مطالعاتی، فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و سایر فعالیت ها، اصالت را به ابدیت و آخرت می دهد و معنای زندگی را در این می‌بیند.

مؤمن همانند جنینی عمل می‌کند که در رحم دنیا فقط به دنبال این است که آمادگی لازم برای زندگی در برزخ و ملکوت و آخرت را فراهم ‌کند. پس انسی با هیچ یک از شئونات پایین تر از شان فوق عقلانی اش ندارد. انس قلبی و حقیقی مؤمن، فقط با «ابدیت» و «خانواده آسمانی‌اش» است. با آنان شاد است و در قطع ارتباط با آن‌ها غمگین می‌شود. یعنی مومن غم و شادی اش در همین بخش تعریف می شود، نه در سایر شان های وجودش.

مؤمن در دنیا غریب است

اصل و ریشه مؤمن «آسمانی» است، نه دنیایی. به همین دلیل، شادی‌هایش باید براساس ملاک‌های آسمانی باشد. او دنیایی نیست که بخواهد بخاطر فقدان امور دنیایی به پریشانی و غم و غصه بیفتد.

پیامبر اکرم فرمود: «المؤمنُ كالغریبِ فی الدُّنیا، لایأنَسُ فی عِزِّها و لایَجْزَعُ مِن ذُلِّها= مؤمن در دنیا مثل غریب است. براى عزّت و قدرت آن نمى‌كوشد و از ضعف و خوارى در آن، بى‌تابى نمى‌كند». (ری شهرری، میزان الحکمه، ج1، ص456)

او هر چه شهرت و قدرت و محبوبیت در دنیا داشته باشد، فریب دنیا را نمی‌خورد؛ چون وجودش به چیزی از امور دنیا بند نیست. او هیچ چیز را از خود نمی‌داند. بنابراین هیچ کدام از کمالات 4 بخش پایینی وجودش برایش غافل‌کننده نیست.

او به کسی پز نمی‌دهد، فخر نمی‌فروشد و به هر درجه از کمالات و نعمت های دنیایی در 4 بخش پایینی برسد، به کسی برتری جویی و تفوق طلبی نمی‌کند. او همه عزت و محبوبیتش را در ارتباط با غیب و خانواده آسمانی می‌بیند. او اگر عزتی هم در دنیا پیدا کند، با آن‌ انس نمی ­گیرد. او عاشق مست هیچ یک از خوبی ها و کمالات خودش هم نیست. مثل پیامبر که هیچ وقت مست پیغمبری خودش هم نشد.

مؤمن می داند که با دست یابی به توفیق کار خیر انجام دادن برای خدا یا معصوم، حقی پیدا نمی‌کند. او در زمان کسب توفیق، «شکر» و «الحمدلله» را بجا می‌آورد و همه قشنگی‌ها را از آن خدا می‌بیند.  بنابراین، کار بزرگ و ارزنده این است که در مقابل نعمت‌ها ذوق زده نشویم و شکر خدا را بجای بیاوریم.

امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه سجادیه فرمودند: «إلهی مَن أنَا حَتّی تَغضَبَ عَلیَّ، إِلهی ما أَنا حَتّی تَغضَبَ عَلیَّ؛ فَوعِزتكَ ما یَزید ملكَك إحسانی= خدایا من کی‌ام که تو بر من غضب کنی، خدایا من چه هستم که بر من غضب کنی؛ و بعزتت قسم احسان و کارهای خوب من به ملک تو چیزی اضافه نمی کند».

استغفار موجب نجات از سقط شدن در دنیا می شود

مستی و غرور انسان در هر یک از شوون وجودی اش، موجب سقط شدن او می شود. اما مؤمن گرفتار هیچ یک از غرورها نمی شود. علتش این است که مومن حالت «در جنین دنیا بودنش» را فراموش نمی کند.

انسان گاهی با مستی و غرور ناشی از نعمت هایی که خدا به او داده، از معنویاتش کم می گذارد؛ از نافله‌های نماز کم می‌گذارد؛ از حرم رفتن و خلوت داشتن با معصومین (علیهم السلام) کم می گذارد؛ از نماز شبش کم می‌گذارد. در اثر همین مستی و غرور، حالت جنینی‌اش را در دنیا فراموش می کند و متاسفانه سقط می شود. به خاطر همین است که پیامبر اکرم , توصیه به استغفار داشتند.

ایشان فرمودند: «إِنَّهُ لَیُغَانُ عَلَى قَلْبِی فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِی الْیَوْمِ سَبْعِینَ مَرَّة= همانا بر قلبم غباری می‌نشیند، پس در هر روز هفتاد بار استغفار می کنم».

در این کلام نبوی به وضوح ضرورت استغفار بیان شده که حضرت آن را برای غبار زدایی از قلب مبارکشان فرمودند. از این رو بود که هر روز 70 مرتبه استغفار داشتند.

ما در طول روز با دیدنی‌ها و شنیدنی‌های زیادی روبرو هستیم و هزاران نوع افکار و خیالات باطل، هوس‌ و گناه داریم و در عین حال، غافل از استغفار هستیم. استغفار حمام نفس است. اگر استغفاری نباشد، روح عفونت می‌گیرد. کسی که استغفار شبانه و روزانه ندارد، روحش دائماً تاریکی و آلودگی و حجاب جمع می‌کند و همیشه عصبانی‌، بداخلاق و پژمرده است؛ چون روحش تخلیه نشده است.

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed