مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
روزی مرحوم بیدآبادی در خانه آقای ایمانی مهمان بود. گفته بودند، هرچه غذا برای خودشان تدارك میبینند، برای او بیاورند و از كسی دیگر هدیه قبول نكنند. تصادفاً روزی برای ایشان دو كبك آوردند كه برای بید آبادی كباب كند. چون شام را جلو آن مرحوم گذاشتند، نه تنها از آن چیزی نخورد و از سر سفره برخاست و رفت و به صاحبخانه گفت: مگر نگفتم كه از كسی هدیه قبول نكنید. ممكن است كه صید كننده برای خوردن بید آبادی راضی نبوده یا موقع كشتن آنها بسم الله نگفته و…
زمانی كمونیستها در اوج قدرت بودند و تبلیغ مكتب میکردند. حکایت میکنند:
روزی معلّمی با گرایش كمونیستی در كلاس درس روستایی ایرانی و بالطّبع مذهبی، به طور غیر مستقیم تبلیغ مکتب كمونیسم را میكند و میگوید: بچّهها! چیزی را میگوییم وجود دارد كه بتوانیم آن را با چشم ببینیم و با دست لمس كنیم. چون میز و صندلی و درخت و... و چیزی را كه نمیبینیم وجود ندارد.
سپس از دانشآموزان میپرسد: چه كسی فهمید كه من چه گفتم؟
دانشآموزی دست بلند كرد و گفت: آقا! من بگویم؟ معلّم دانشآموز را پای تخته خواند تا درس را پس دهد.
دانشآموز پای تخته آمد و رو به همكلاسیهایش پرسید: آیا میز را می بینید؟ گفتند: بله. گفت: پس بچّهها میز وجود دارد و همینطور پرسش و پاسخ و معلّم سر مست از موفّقیت در تبلیغ حزبش و دانشآموز به دنبال فرصت. تا می رسد به اینكه: آقا معلّم را میبینید؟... دستهای معلّم چی؟ سر معلّم چی؟ همه میگویند: بله. دانشآموز گفت: پس وجود دارد.
آنگاه از همكلاسیها میپرسد: آیا عقل آقا معلّم را میبینید؟ میگویند: نه! میگوید: پس آقا معلّم عقل ندارد!
حال امروزی جهان، مادّیات است. اگر زمانی كمونیسم به صراحت منكر معنویات بود و غرب مبلّغ مادیات، ولی امروز نه در اسم و تبلیغ، بلكه در عمل حكومت ها حتّی در كشورهای اسلامی مادیات بروز عینی دارد.
از بهلول پرسیدند: دیوانهها را بشمار! گفت: از شمار خارجند؛ ولی اگر خواستید، عاقلان را بشمارم كه از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکنند.
به قول حافظ، تعداد زاهدان ریایی و عالمان بیعمل، بیشمارند. اگر خواستید آمار بندگان خالص را داشته باشید، از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیكنند، اگر آن هم مكتوم نباشند.
حال، گوینده زیاد است كه می گوید: باید تحقیق جامع در مورد تأثیرات غذای حلال و حرام بر رفتار آدمی شود؛ ولی عمل هیچ؛ اگر هم صورت گیرد چون با معیارها و دستورالعملهای علمی سنجیده خواهد شد كه شالوده و تار و پودش سرشته به مادّه و مادّیون است، چون جامعه شناسی، روانشناسی و... احتمالاً اگر شد با روپوش اسلامی و توسط افرادی تحصیل كرده و تربیت شده با همان بینش خواهد بود و اگر هم روزی بتوان در محتویات هم تغییری داده شود توسط عالمان بیعمل صورت خواهد گرفت؛ زیرا آنها كه بصیرت و شایستگی دراین مورد دارند این كار را عبث پنداشته و خود را در گیر كار عبث نمیكنند. در نتیجه، كار همان است كه بود.
ولی آنچه كه تجربه نشان میدهد، برای رسیدن به كمال و معرفت، راهی غیر از ارتزاق با نان حلال، هرچند کم و اندك باشد، نیست.
نان حلال، صغری و كبرای فراوانی دارد؛ هرچند تعدادی بر اثر سعی، كوشش، استمرار و پشتوانه كار بدان رسیده و میرسند؛ ولی قابل درك عموم، این است كه نان حلال زاییده كسب حلال است.
••• علّت اثر غذا در رفتار آدمی
انسان وقتی غذایی میخورد، در بدن او سه بخش میشود:
1. بخشی از آن، تبدیل به انرژی برای انجام امور روزمرّه میشود؛
2. بخشی از آن، به عضله و استخوان برای رشد یا ترمیم قسمتهای از دست رفته بدن تبدیل میشود.
3. بخشی از آن، به صورت موادّ زاید، از بدن خارج میشود.
حال، غذایی كه از راه نامشروع وارد بدن شده و تبدیل به نسوج میشود، توسط خون در كلّ بدن انسان پخش شده و تأثیر خود را بر رفتار آدمی میگذارد.
به هر گندم كه خوردی بیحسابی
دلت را با بهشت افتد حجابی
شخصی میگفت: من جهت درمان، چند صباحی از شیر الاغ استفاده میکردم. این غذا چنان در من اثر كرده بود که تا در خیابان، كسی به الاغش «هُش» میگفت، من زود ایستاده و گوشها را تیز میکردم.1
••• معرفت جز با نان حلال امكان ندارد
شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودكی) میگفتند:
در مشهد شخصی بود اهل ریاضت، به نام سیّد هندی. دوستی داشت به نام سیّد صحّاف كه از او خواسته بود ذكری برایش بیاموزد. سیّد هندی از او خواسته بود كه لباس و خوراك حلال تهیّه كند. او طبق دستور، پارچهها و خوردنیهای زیاد نزد استاد برده بود و استاد از بین آنها فقط یك كرباس، (پارچه ارزان قیمت) و مقداری از حبوبات را حلال تشخیص داده و از او خواسته بود كه از كرباس لباسی تهیّه كرده و از حبوبات غذایی تهیّه كند. پس روزه گرفته و هر شب چهار ده هزار مرتبه صلوات بفرستد. سیّد صحّاف، طبق دستور عمل میکند. تا اینكه در شب جمعه دوم، ناگهان میبیند كه سقف اتاق برداشته شد و دیگر مانعی نیست و او آسمان و ستارهها را میبیند. بعد افراد نورانی را میبیند كه آمدند و او از دیدن آنها بیهوش میشود. تا موقع نماز صبح بیهوش بود. وقتی صبح خدمت استاد میرسد و جریان را شرح می دهد، استاد میگوید: شما با دستوری كه گرفته و انجام داده بودی، ظرفیت دیدن نور را نداشتی؛ وگرنه وقتی حجاب مادّی سقف برداشته شد تا ملكوت آسمان را نیز می دیدی.2
••• نان و تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام
یكی از نیازهای طبیعی انسان، غذا خوردن است و بدون آن نمیتوان به حیات ادامه داد. حال سخن اینجاست كه هر غذایی را به هر اندازه میتوان خورد؟
در تعالیم اسلامی، خوردن روزی حلال كه از طریق مشروع كسب شده باشد، مجوّز خوردن دارد. «قرآن كریم» در این مورد میفرماید:
«از آنچه خدا روزی حلال و طیّب شما قرار داده است، تناول كنید.»3 و در جای دیگر میفرماید:
«از این رزق پاك و پاكیزه كه نصیبتان كردیم، تناول كنید.»4
در اسلام، به كسب روزی حلال تأكید شده و از قول پیامبر(ص) آمده است:
«بر هر مسلمانی به دست آوردن روزی حلال واجب است.»5 و در جای دیگری آمده است:
«كسی كه تا چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قلب او را نورانی گرداند و چشمههای حكمت از قلبش به زبانش جاری میگرداند.»6
یا كسی كه در راه كسب حلال جهت به دست آوردن ارتزاق خانوادهاش از راه حلال بمیرد، در صنف شهدا محشور میشود.
شخصی از پیامبر اكرم(ص) در خواست نمود تا مستجاب الدّعوه گردد. آن حضرت فرمودند:
«طعامت را از حرام پاك گردان تا دعایت مستجاب شود.»
در تعالیم اسلامی، از خوردن طعام حرام منع شده و طعام حرام را در مقابل طعام حلال قرار داده است. به عبارت دیگر، خوردن بعضی چیزها به دلیل ناپاك بودن آنها از نظر شرع مقدّس اسلام، حرام است؛ مثل خوردن گوشت خوك یا حیواناتی كه ذبح شرعی نشده باشند و بعضی چیزها به دلیل اینكه مال غیر است و اگر بدون اذن صاحب اصلیاش مصرف شوند، حرامند؛ مانند خوراكیهای دزدی.
«قرآن كریم» در این مورد میفرماید:
«ای اهل ایمان! مال یكدیگر را به ناحق نخورید !»7
و نیز در آثار سوء طعام حرام از پیامبر(ص) منقول است كه:
«خدای تعالی فرشته ای در بیت المقدّس دارد كه هر شب ندا میکند: هر كس حرام بخورد، هیچ عملی از او قبول نمیشود.»
محدّث كاشانی گوید: هر گوشتی كه از حرام روییده شود، به آتش دوزخ سزاوار تر است.
••• در مورد غذای حلال آمده است:
پیامبر اكرم (ص) فرمودند:
«كسی كه گوشت بدنش از غذای غیر مشروع روییده باشد، داخل بهشت نمیرود.»
«بندگی كسی كه با غذای حرام ارتزاق میکند، مانند كسی است كه ساختمانی روی ماسه یا آب بنا میکند.»
«بهشت برای كسی كه از غذای حرام تغذیه میکند، حرام است.»
«كسی كه یك لقمه حرام بخورد، نماز او تا چهل شب مستجاب نمیشود.»
«كسی كه ناخوانده بر سر طعامی میرود، رفتن او مانند دزدان است و بیرون آمدنش مانند غارتگران.»
«كسی كه غذا و لباس او از حرام باشد، دعای او مستجاب نمیشود، اگر صدقه بدهد از حرام است و اگر روزه بگیرد به حرام افطار میكند و اگر ازدواج كند، به حرام ازدواج كرده است.»
حضرت علی(ع) فرمودند:
«كسی كه مالی را از راه غیر حلال به دست آورد، در محلّی غیر از محلّ حقیقیاش مصرف میکند.»
زمانیكه شیخ مرتضی انصاری مرجع بود، برای خانوادهاش از بیتالمال مقرّری معیّن كرده بود؛ به قدری كه كفاف مخارج خانه را نمیکرد. خانواده او یكی از علماء را كه نزد او مقام و منزلتی داشت، واسطه قرار میدهند تا مقداری بر مقرّری شهریه بیفزاید. شیخ در برابر تقاضای او سكوت میکند (نه تأیید و نه نفی میکند). وقتی شیخ به خانه میآید، به همسرش میگوید: لباسهای كثیف مرا بشوی؛ ولی آب چركآلود آن را دور نریز و در ظرفی نگه دار. چون همسرش چنان میکند، به زنش میگوید: آن آب را بیاور، بخورم. وقتی زنش جویای علّت میشود، میگوید: اموالی را كه به عنوان بیتالمال مردم به من سپردهاند، از آن فقیران و مستمندان است و فرقی بین تو و سایر مستمندان نیست و خوردن این آب چركین از خوردن آن مال برای من بهتر است.
دلا معاش چنان كن كه گر بلرزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
••• تأثیر نان بر رفتار آدمی، حدّ و مرز و فرقه و آیین ندارد:
هركسی در هر مذهب و آئینی هم باشد، از غذای حلال متأثّر میشود:
مادر عمر بن عبد العزیز نقل میکند:
خلیفه دوم، گاهی شبها برای سركشی مخفیانه به اوضاع شهر از خانه بیرون میرفت و در شهر گشتی میزد.
شبی صدای زنی را شنید كه از دخترش میخواست تا موقع بردن شیر گوسفندانشان برای فروش، با آن آب مخلوط كند؛ ولی دختر از این كار امتناع میکرد. مادر از روی تمسخر گفت: نترس خلیفه ما را نمیبیند. دختر گفت: خلیفه ما را نمیبیند، خدای خلیفه كه ما را میبیند.
فردایش خلیفه به پسرش گفت: تحقیق كن تا او را برایت خواستگاری كنم. پس از تحقیق متوجّه پاك بودن دختر شدند. ازدواج صورت گرفت و محصول آن دختری شد به نام امّ عاصم.
امّ عاصم با عبدالعزیز مروان ازدواج كرد و خداوند پسری به نام عمر، به آنها عطا كرد. همین پسر عمربن عبدالعزیز بود كه پس از رسیدن به خلافت، سبّ علی امیرالمؤمنین(ع) را ممنوع کرد و فدك را به فرزندان حضرت زهرا(س) برگرداند و وقتی اطرافیان به او اعتراض كردند، گفت: حق با آنهاست.8
••• تأثیر تقوا و اغذیه مادر بر كودك، قبل از تولّد و دوران بارداری
ملّا محمّدتقی مجلسی از علمای بزرگ اسلام در تربیت فرزندش، محمّدباقر اهتمام فراوان داشته و به حلال و حرام دقّت فراوان مینمود تا مبادا فرزندش از مال حرام رشد كند.
محمّد باقر نیز كمی بازیگوش بود. شبی ملّا محمّدتقی برای اقامه نماز به «مسجد جامع اصفهان» رفت و محمّدباقر را نیز همراه خود برد. در هنگام نماز خواندن پدر، محمّدباقر به بازیگوشی پرداخته و با سوزن، مشك پر از آب موجود در حیاط مسجد را سوراخ كرد و آب آنها به زمین ریخت. پس از نماز، وقتی پدر از موضوع با خبر شد، دست پسر را گرفته و او را به خانه برد. پس رو به همسرش كرد و گفت: میدانی كه من در تهیّه معاش حلال و تربیت این پسر، دقّت بسیار كردهام. حال نمیدانم به چه دلیل دست به این كار زشت زده است؟ پس تو باید بگویی كه چه كار كردهای كه این كودك مرتكب چنین خطایی شده است. زنش پس ازكمی فكر گفت: زمانی كه من بار دار بودم، به خانه همسایه رفتم. درخت اناری كه در خانهشان بود، توجّه مرا به خود جلب كرد. سوزنی را به یكی از انارها فرو بردم و مقداری از آب آن را چشیدم. این چنین بود كه ملّا محمّدتقی مجلسی به راز مطلب پی برد.9
عزیزی بود از دوستان ما كه چند تا دختر تحصیلكرده در سطح عالی داشت. دختر بزرگش چنان محجوب بود كه دوست و آشنا هرجا سخن از حجاب برتر بود، او را مثال عینی میزدند؛ ولی سایر خواهرانش چندان پایبند حجاب نبودند. در تحقیقی كه به عمل آمد و والدینشان هم اقرار به آن داشتند، گفتند: اوایل تشكیل خانواده كه اوایل انقلاب هم بوده ما مقیّد به رعایت و حفظ ارزشهای اسلامی بوده و در حلال و حرام دقّت میکردیم. بعدها ما انقلاب را مدیون خود دانستیم و... محصولش همین بعدیها شدند.
••• تأثیر تقوا و اغذیه مادر بر كودك در دوران شیرخوارگی
شیخ مرتضی انصاری (متوفی1281هـ. . ق.) كه در «نجف اشرف» مدفون است، از علما و مراجع برجسته قرن سیزدهم بود و كتابهای درسی «مكاسب» و «رسائل» كه در حوزههای علمیّه تدریس میشود، از تألیفات ایشان است. وی زاهد و عابدی بی مانند بود و از نظر علم و جنبههای معنوی، یگانه عصر به شمار میآمد.
وقتی به مادرش گفتند: فرزندت به درجات عالی علم و تقوی رسیده است. وی در پاسخ گفت: من در انتظار آن بودم كه فرزندم ترقّی بیشتری داشته باشد؛ زیرا من به او شیر ندادم؛ مگر اینكه با وضو بودم. حتّی در شبهای سرد زمستان هم بدون وضو او را شیر نمی دادم.10
فرزند شیخ فضل الله نوری میگوید:
وقتی آیت الله شیخ فضل الله نوری را به جرم دفاع از حكومت مشروعه به جای مشروطه، زندانی كردند، پسری داشته كه به زندانی و دار زدن پدرش اصرار داشت. در زندان علّت را از شیخ سؤال كردند. ایشان گفتند: خود من هم انتظار داشتم كه پسرم چنین از كار در آید. چون شیخ تعجّب آنان را دید، گفت: این پسر در نجف متولّد شد. در آن هنگام مادرش بیمار بود و شیر نداشت. به ناچار دایهای برای شیر دادن او گرفتیم. پس از سپری شدن مدّت شیردهی، متوجّه شدیم كه دایه نه تنها سنّیمذهب بوده، از دشمنان سرسخت حضرت امیر المؤمنین(ع) نیز بوده است. كار به جایی رسید كه وقتی پدرش را دار میزدند پسر در بین جمع ایستاده و به دار آویختن پدر را تماشا میکرد و برای آن كف می زد.11
••• اثر تغذیه حلال در تربیت دوران كودكی
غذای حرام و پیامبر(ص) در كودكی
هنگامی كه حضرت محمّد(ص) هفت ساله بودند، یهودیان كه نشانههایی از پیامبری را در او دیدند، در صدد بعضی امتحانات برآمدند و با خودگفتند: ما دركتابهایمان خواندهایم كه پیامبراسلام از غذای حرام و شبهه، دوری میکند. خوب است او را امتحان كنیم. بنابراین مرغی را دزدیدند و برای حضرت ابوطالب فرستادند تا همه به عنوان هدیه بخورند؛ امّا همه خوردند، غیر از پیامبر(ص). علّت این كار را پرسیدند. حضرت در پاسخ فرمودند: «این مرغ، حرام است و خداوند من را ازحرام نگه می دارد.»
پس از این ماجرا، یهودیان مرغ همسایه را گرفته، نزد ابوطالب فرستادند، به خیال اینكه بعد پولش را به صاحبش بدهند؛ ولی آن حضرت باز هم میل نكردند و فرمودند: «این غذا شبههناك است.»
وقتی یهودیان از این جریان اطّلاع یافتند، گفتند: این كودك دارای مقام و منزلت بزرگی خواهد بود!
سیّد رضی و سیّد مرتضی
شیخ مفید در خواب دید:
فاطمه زهرا(س) در حالیكه دست حسن و حسین(ع) را در دست دارد، پیش آمد و رو به او فرمود: «یا شیخ! به این دو كودك، فقه را تعلیم بده.»
شیخ مفید از خواب بیدار شد. تعجّب كرد از اینكه فاطمه زهرا(س) به همراه حسنین(ع) بیاید و بگوید به آنها تعلیم بده.
روزی شیخ در جلسه درس نشسته بود. ناگهان زنی را دید كه دست دو پسرش را در دست داشت. آن دو را خدمت شیخ آورد. زن به شیخ مفید گفت: یا شیخ! به این دو كودك (سیّدرضی و سیّدمرتضی) فقه را تعلیم بده.
شیخ مفید كه تعبیر خوابش را دریافته بود، آن دو كودك را به بهترین وجه پرورش داد تا جاییكه سیّدرضی و سیّدمرتضی از مفاخر جهان تشیّع گردیدند.
روزی شیخ مفید مقداری سهم امام به این دو كودك داد كه به مادرشان بدهند. مادر آنها پول را قبول نكرد و گفت: سلام مرا به شیخ برسانید و بگویید پدرمان مغازهای به ارث گذاشته است. مادرمان اجاره این مغازه را میگیرد و خرج میکند؛ لذا احتیاج زیادی نداریم و با قناعت زندگی میکنیم.
به این ترتیب است که سیّدرضی جمع كننده «نهج البلاغه» و سیّدمرتضی صاحب نظر در علم فقه میگردد.
همچنین در مورد درجه معنوی مرحوم سیّدرضی آمده است:
روزی سیّدرضی به نماز برادرش سیّد مرتضی اقتداء نمود و در اثنای نماز قصد فرادا كرده، نماز را به تنهایی و بدون جماعت خواند.
وقتی كه به خانه مراجعت كردند، سیّد مرتضی نزد مادر به گلایه و شكایت پرداخت. مادر، سیّد رضی را مورد مذمّت و عتاب قرار داد.
سیّد رضی در پاسخ گفت: علّت اینكه من نمازم را فرادا خواندم، این بود که در اثنای نماز كه به برادرم اقتدا كرده بودم، ناگهان دیدم برادرم به خون زنان غوطهور است و من از مشاهده این حال، متعجّب و متحیّر شدم. ناچار نمازم را فرادا كنم.
پس سیّد مرتضی گفته برادرش را تصدیق نمود و گفت: موقع رفتن به مسجد در بین راه زنی مسئله حیض را از من سؤال نمود و آن باعث شد كه من در اثنای نماز یك مرتبه به یاد آن مسئله بیفتم و درباره آن مسئله فكر کنم.12
عارفانی كه از این رشته سری یافتهاند
بی خبر گشته ز خود تا خبری یافتهاند
پرهیز از لقمه شبهه
روزی مرحوم بیدآبادی در خانه آقای ایمانی مهمان بود. گفته بودند، هرچه غذا برای خودشان تدارك میبینند، برای او بیاورند و از كسی دیگر هدیه قبول نكنند. تصادفاً روزی برای ایشان دو كبك آوردند كه برای بید آبادی كباب كند. چون شام را جلو آن مرحوم گذاشتند، نه تنها از آن چیزی نخورد و از سر سفره برخاست و رفت و به صاحبخانه گفت: مگر نگفتم كه از كسی هدیه قبول نكنید. ممكن است كه صید كننده برای خوردن بید آبادی راضی نبوده یا موقع كشتن آنها بسم الله نگفته و… 13
دوری از شبهات آیت الله گلپایگانی
روزگاری كه آیت الله العظمی سیّد محمّدرضا گلپایگانی به مكتب میرفت و پدرش را هم از دست داده بود، رسم چنان بودكه وقت ناهار، كودكان غذاهایشان را روی هم ریخته، باهم میخوردند؛ امّا آیت الله گلپایگانی به كناری میرفت و جداگانه غذایش را میخورد و هرچه دیگران اصرارمیکردندكه با آنان غذا بخورد، نمیپذیرفت و میگفت: شاید پدران شما راضی نباشند كه من ازغذایتان استفاده كنم. روزی بچّهها غذای او را برداشتند و روی غذای خود ریختند تا مجبور شود، با آنها ناهار بخورد.ایشان آن روز ناهار نخوردند.
پول شبههناک
از عــارف معــروف، ملّا علی همدانی14 نقل میکنند: روزی در خواب دیدم شخصی عصا به دست و با عینك و كلاه پوستین از پلّههای كتابخانهام بالا آمد. وارد اتاق كه شد ماری از جیبش بیرون آورد، روی دست من انداخت و گفت: مار دیگری نیز دارم كه بعداً میآورم.
من در خواب به او گفتم كه مار را ببر و در فلان جا بینداز! او هم مار را برداشت و رفت.
فردا در كتابخانه بودم كه دیدم شخصی با همان شكل و شمایل خواب، وارد شد. به پول وقت پنج تومان از جیبش در آورد و به من داد. من مار را فراموش كرده بودم. پس یادم افتاد كه به نیازمندی چندی است كه كمك نكردهام. پنج تومان را به او بر گرداندم و گفتم كه: این پول را به فلانی برسان. او هم پول را گرفت و رفت. یك ماه پس از آن باز آن مرد آمده و گفت: پنج تومان آوردهام تا به شما تقدیم كنم. من بیاختیار به یاد خواب افتادم و گفتم: من این پول را نمیپذیرم. پول شما مار است.
او بسیار ناراحت شد و گفت: خدا لعنت كند آنان را. من راضی نبودم. داستان را پرسیدم. گفت: مغازهای داشتم كه پسرانم جهت مشروبفروشی اجاره دادهاند. این پول هم وجه الإجاره آن است.15
ذكر نام خدا در تهیّه غذا
از قول سیّد بن طاووس به استناد «آیه 121 سوره انعام» كه آمده است:
«از آنچه نام خدا برآن یاد نشده نخورید»، گفته شده است كه هر طعامی كه هنگام آماده كردن آن نام خدا برآن خوانده نمیشد، میل نمیکردند.
وای بردورهای كه به جای بردن نام خدا هنگام پخت، موسیقی و آلات لهو استعمال نمایند و نعمت خدا را با معصیت همراه كنند! بدتر از آن از گندم وجویی كه زكات و حقّ فقیران و مستمندان در آن است، استفاده یا در زمین غصبی كشت شود.
پس علّت قساوت دلها، تأثیر نگرفتن از موعظه، مجذوب شدن نسبت به وساوس شیطانی، محروم شدن از كرامات معنوی و نفوذ نفوس مشخّص میشود.
اثر غذای شبههناك
از شیوههای تربیتی قرآن، توجّه به غذایی است كه انسان میخورد. خداوند متعال میفرماید: «فَلیَنظُرِ الاِنسانُ اِلی طَعامِه؛16
انسان باید به غذای خویش بنگرد.»
این امری مسلّم و تردید ناپذیر است؛ زیرا به گواهی تاریخ و تجربه دانشمندان علوم اسلامی، غذای پاك و حلال، زمینه رشد و تعالی را به دنبال دارد و در مقابل، غذای ناپاك و حرام، بستر فساد و خلاف را در وجود افراد فراهم میآورد.
خوردن غذای شبهه ناك و نیز خوردن غذای كسی كه از حرام پرهیز ندارد، هرچند جایز است، ولی انسان را از نظر روحی و معنوی، مریض و از عبادتها محروم یا سبب سلب توفیق میشود.17
یكی از شاگردان رجبعلی خیّاط می گوید: روزی پس از صرف غذایی، حالت معنوی خود را از دست دادم. برای علّت آن از شیخ كمك خواستم، گفت: غذایی را كه خوردی پولش را فلان تاجر داد ه كه حقّ پیرزنی را غصب كرده است.
••• آقای محمّدتقی حاتمی نقل كرد:
عادت من این بودكه هرشب، هنگام سحر، یك ساعت مانده به صبح برای نماز شب بیدار میشدم؛ ولی چهل روز موفّق نشدم. به مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی (نخودكی) نامه نوشتم. ایشان در جواب، دعای كوچكی فرستادند كه صبح ناشتا بخوانم و نوشته بودند: چهل روز قبل، فلان روز كه از مجلس شورا با فلان شخص خارج شدی.ظهرگذشته بود و رفیقان، شما را به ناهار دعوت كردند. در چلوكبابی غذا خوردید. این اثر آن غذا است و همانطور بودكه حاج شیخ نوشته بودند. دعا را خواندم و مجدّداً به خواندن نماز شب موفّق شدم.
••• از صغری و كبرای غذای حلال
آورده اند:
••• ایّامی كه امام باقر(ع) در حبس منصور دوانیقی (دومین خلیفه عبّاسی) بود، غذا كم میل میکرد. روزی یكی از زنان صالحه كه دوستدار اهل بیت(ع) بود، از پول حلال دو عدد نان پخت و نزد امام فرستاد تا میل كند.
زندانبان به امام عرض كرد: فلان زن صالحه كه دوست دار شما است، این دو عدد نان را به رسم هدیه فرستاده و سوگند خورده كه حلال است؛ امّا امام باقر(ع) آن نان را میل نفرمودند و آن را نزد آن زن فرستادند و فرمودند: «به آن زن بگویید ما میدانیم طعام تو حلال است؛ امّا چون آن را برطَبَق حرام گذاشتی و نزد ما فرستادی، خوردنش برما روا نیست!»
••• روزی شخصی آهویی را شكار كرد و گوشت آن را پیش یكی از علمای بزرگ آورد و گفت: بخورید كه حلال است؛ زیرا تیر را خود ساخته و سوار بر اسبی بودم كه آن را از پدرم به ارث بردهام.
عالم گفت: به یاد دارم كه روزی پادشاهی دو پرنده دریایی را شكار كرد و پیش استادم آورد و گفت: بخورید كه حلال است؛ زیرا آنها را به وسیله سگ شكاری خودم صید كردهام. استاد گفت: سخن از دو پرنده نیست؛ بلكه سخن از آن سگ شكاری است كه معلوم نیست كه مرغ و خروس كدام پیر زن را خورده تا قوّت گرفته و آن دو پرنده را برای تو شكار كرده است.
حال صحبت از گوشت آهو و اسب نیست؛ بلكه صحبت از خوراك اسب است كه معلوم نیست در مزرعه چه كسی شكم خود را سیر كرده تا برای تو سواری دهد تا با آن به شكار بروی.18
••• سیّد محمّد باقر قزوینی، خواهرزاده بحرالعلوم نقل میکند: روزی به اتّفاق سیّد مرتضی نجفی به زیارت یكی از صلحا رفتیم. چون خواستیم برخیزیم، آن مرد صالح عرض كرد: امروز در منزل ما نان تازه طبخ شده است. دوست دارم از آن میل بفرمائید. آقا سیّد مرتضی نجفی قبول كرد. چون سفره آماده شد، سیّد لقمهای از نان در دهان گذاشت، پس عقب نشست و هیچ میل نفرمود. صاحب منزل پرسید: چرا میل نمی فرمائید؟ فرمودند: این نان را زن حائض پخته. پس نان دیگر آوردند و سیّد میل فرمودند.19
••• رضایت قلبی صاحبان نان
امتناع اسبان از خوردن جو
در دوره ی قاجاریّه، زمانیكه «ایران» دستخوش آشوبهای داخلی بود، وقتی حسام السّلطنه از طرف حكومت مركزی مأمور سركوب تركمنها شد، در «سبزوار»، حوالههایی برای تأمین هزینه سپاهیان و اسبان به آنها داده شد و مالكان شهر و روستاهای اطراف، مسئول تهیّه آنها شدند، در راه یكی از مأموران به حكیم سبزواری كه برای تدریس به مدرسه میرفت، برخورد كرد. او حواله سه خروار جو را كه به نام حاج عبدالوهّاب صادر شده بود، به او نشان داد و جویای آدرس منزل او شد. ملّاهادی چون نمیخواست واسطه ظلم قرار گیرد، میگوید: حواله به نام او صادر شده است. پس سه خر وار جو را به آنها تحویل میدهد.
مأموران، جوها را بین سپاهیان تقسیم میکنند تا به اسبانشان بدهند. صبح روز بعد خبر میدهند كه هیچ اسبی لب به جو نزده است. این خبر به گوش حسام السّلطنه میرسد. پس از تحقیق معلوم میشود كه جوها از آنِ حكیم سبزواری است و چون راضی نبوده، اسبها لب به آن نزدهاند. حسام السّلطنه بلافاصله به مدرسه ملّا هادی رفته و پس از اتما م درس از او عذرخواهی نموده و اجازه میخواهند كه جوها را از جلو اسبان جمع كرده و بازگردانند. حكیم میفرماید: لازم به باز گرداندن نیست. انشاءالله اسبان جوها را خواهند خورد.
پس از مدّتی خبر میرسد كه اسبان مشغول به خوردن جوها شدند.20
••• مـــال حلال به فرزنــدان خود بخورانیـــد
••• آیتالله العظمی سیّد محمّد كاظم یزدی، مرجع بزرگ عالم تشیّع، در اواخر عمر با بركت خویش، روزی عدّهای از بزرگان نجف را در جلسهای گرد هم آورد و چهار نفر را به عنوان وصیّ برای خود معین نمود تا پس از مرگش، مقداری از وجوهات شرعیه را كه نزد ایشان بود، به مجتهد بعد از وی تحویل دهند.
در همین حال، یكی از نوادگان ایشان به نام حاج حاجی آقا رضا، صاحب كتاب «بزم ایران» به سیّد عرض كرد: بعضی از نوادگان شما یتیم هستند و تا به حال تحت سرپرستی شما بودهاند. خوب است چیزی از این اموال را هم برای آنها تعیین كنید.
سیّد با آن حال كسالتی كه داشت، فرمود: نوادگان من اگر متدیّن هستند، خدا روزی آنها را میرساند وگرنه، چگونه از مالی كه از آن من نیست، به آنها كمك كنم؟
بدین ترتیب حاضر نشد از اموال بیت المال استفاده شخصی نماید و به فرزندانش بخوراند و همین امر سبب شد كه در آینده، فرزندان و نوادگان ایشان جزو ستارگان علم و اندیشه و از فقها و صاحبنظران طراز اوّل عالم اسلام گردند.21
••• علیّبن موسی معروف به سیّدبن طاووس در زهد و پارسایی زبانزد خاصّ و عام و صاحب كرامات فراوان بود. تا جاییكه نوشتهاند جنّها از دستور او سر باز نمیزدند. ایشان غذایی كه برای غیر خدا و ریا ترتیب داده میشد، پرهیز میکرده است.22
كسی كه بدون توجّه، مال حرام میخورد مانند چهار پایی است كه هرجا علفی ببیند، برایش فرقی نمیکند كه از آن صاحبش است یا صغیر و رعیت یا مُعَمّم و... .
حافظ، مال حرامخور را صرفنظر از هر پست و مقامی كه داشته باشد، به حیوان خوش خوراك تشبیه میکند و میگوید:
مفتی شهر بین كه چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیـــوان خوش علف
پینوشتها:
1. تببر طبیعی سنّتی.
2. كرامات و حكایات عاشقان خدا به نقل از در دیار صالحان.
3. سوره نحل، آیه 114.
4. سوره طه آیه 81.
5. بحارالأنوار، ج 3،ص 9.
6. المحجه البیضاء، ج 3، ص 204.
7. سوره نساء، آیه 29.
8. صد حكایت تربیتی، مرتضی بذر افشان، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، 82، ص 25.
9. صد حكایت تربیتی، مرتضی بذر افشان، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، 82، ص 18.
10. صد حكایت تربیتی، مرتضی بذر افشان، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، 82، ص60.
11. صد حكایت تربیتی، مرتضی بذر افشان، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، 82، ص 38.
12. كرامات علما، عبدالرحمن باقر زاده بابلی، نشر دارالكتاب جزایری، چاپ سوم فروردین، 78، ص 13.
13. از داستانهای شگفت استاد شهید دستغیب.
14. ملّاعلی همدانی ( 1398 ـ 1312 هـ ق ) همدان.
15. قصّههای عارفان، جمشید غلامی نهاد، نشر دانش آموز، چاپ دوم، 81، ص 117.
16. سوره عبس، آیه 24.
17. 700 نكته، ص 253.
18. سرگذشتهای عبرت انگیز، محمّد محمّدی اشتهاردی
19. داستانهای شگفت استاد شهید دستغیب.
20. قصههای عارفان، جمشید غلامی نهاد، نشر دانش آموز، چاپ اوّل، 80، ص 67.
21. صد حكایت تربیتی، مرتضی بذرافشان، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، 82، ص60.
22. قصّههای عارفان، جمشید غلامی نهاد، نشر دانش آموز چاپ دوم، 81، صص 20 و 21.
کلیدواژه ها:
آثار استاد