مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در زمان حضرت موسی(ع) قحطی شدیدی شد، پس موسی(ع) با بنیاسرائیل از شهر خارج شدند تا طلب باران كنند و سه روز این عمل را تكرار كردند؛ امّا باران نیامد. خداوند به موسی(ع) وحی فرستاد كه: «من دعای تو و همراهانت را تا وقتی كه شخصی نمّام و سخنچین در بین شما هست، مستجاب نمیكنم.»
1. در زمان حضرت موسی(ع) قحطی شدیدی شد، پس موسی(ع) با بنیاسرائیل از شهر خارج شدند تا طلب باران كنند و سه روز این عمل را تكرار كردند؛ امّا باران نیامد. خداوند به موسی(ع) وحی فرستاد كه:
«من دعای تو و همراهانت را تا وقتی كه شخصی نمّام و سخنچین در بین شما هست، مستجاب نمیكنم.»
2. گفتهاند كه مدّت هفت سال بنیاسرائیل در خشكسالی عجیبی به سر بردند؛ به حدّی كه به خوردن مردار و زبالهها و حتّی به خوردن بچّهها روی آوردند و هرچه به كوه و صحرا رفته و دعا میكردند، باران نمیبارید.
خداوند به پیامبر آنان وحی فرستاد كه به آنان بگو: «هرچه به سوی من راه بروید و دست به دعا بردارید و گریه و زاری كنید، من دعای شما را مستجاب نمیكنم تا اینكه حقوق به ظلم گرفته شده مردم را به آنها باز گردانید.»
3. نقل شده است كه قومی از بنیاسرائیل گرفتار قحطی شده و هرچه دعا میكردند، مستجاب نمیشد. خداوند به پیامبر آنها وحی فرستاد كه به این مردم بگو: «شما با بدنهای نجس به سوی من میآیید و دستها را كه به خون دیگران و برداشتن حقّ الناس آلوده است، به طرف من بلند میكنید و شكمهایتان از حرام پر شده است. به همین سبب، من نسبت به شما خشمگین هستم.»
از این سه داستان، عوامل عدم استجابت را مییابیم:
1. نمّامی و سخنچینی؛
2. نجاست در بدن؛
3. لقمه حرام؛
4. داشتن حقّ دیگران بر گردن.1
••• دعا برای زنده شدن دل
شخصی در عالم خواب، خدمت حضرت رسول خدا(ص) شرفیاب شد و از آن حضرت خواست كه: مرا دعایی تعلیم فرمایید كه دلم را زنده گرداند.
رسول خدا(ص) این كلمات را به او تعلیم فرمودند:
«یا حیّ یا قیّوم
یا لااله الّا انت
اسئلك ان تحیی قلبی اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد؛
ای زنده و ای پاینده! ای كه نیست معبودی جز تو! از تو میخواهم كه دلم را زنده گردانی! خدایا! بر محمّد وآل محمّد درود فرست.»2
در یكی از دیدارهایی كه میرزای قمی با فتحعلیشاه داشت، شاه از میرزا خواست كه اجازه دهد تا دخترش را به ازدواج پسر میرزا درآورد و بدینوسیله رابطه خانوادگی بین میرزا و او ایجاد شود. میرزا از این پیشنهاد سخت ناراحت و نگران شد و از قبول آن خودداری نمود. بعد از جلسه، چون احتمال داشت كه با اصرار شاه، مجبور به قبول گردد، دست به دعا برداشت و گفت:
خدایا! اگر بنا است شاهزاده به همسری پسر من درآید، مرگ جوانم را برسان.
طولی نكشید كه پسر میرزا در آب غرق شد و در اثر این سانحه از دنیا رفت.3
••• به علم الهدی بگو برای تو دعا كند
حكایت شده است كه وزیر القادر باالله به نام ابوسعید محمّدبن حسین در سال 420 هـ .ق. بیمار شد. شبی امیرالمؤمنین علی(ع) را در خواب دید. امام به او فرمودند: «به علم الهدی بگو برای تو دعا كند تا شفا یابی.»
وزیر پرسید: یا علی! علم الهدی كیست؟ من او را نمیشناسم.
امام علی(ع) فرمودند: «او علیّبن الحسین موسوی است.»
وزیر وقتی از خواب بیدار شد، به سیّدمرتضی به عنوان علم الهدی نامه نوشت و تقاضای دعا، جهت بهبودی خود كرد.
سیّد در پاسخ او نوشت: به خدا پناه میبرم! از این لقبی كه مرا با آن خطاب كردی. این بیادبی است كه من این نام را بپذیرم!
وزیر با دعای او از خواب بیدار شد و در پاسخ نوشت: به خدا قسم! من این لقب را پیش خود، برای تو انتخاب نكردهام؛ بلكه آن لقبی است كه جدّت علیّبن ابیطالب به تو داده است.4
••• در مقابل گناه دست به دعا بردارید!
هنگامی که زلیخا به یوسف(ع) میگوید:
یا كام میدهی یا به كشتنت خواهم داد و خون تو را خواهم ریخت. حضرت یوسف(ع) دست به دعا برمیدارد و عرض میكند:
«رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی كَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِن؛5
پروردگارا! زندان برای من، از آنچه كه این زنها دارند مرا به سوی آن دعوت میكنند، بهتر است. خدایا! مرا به زندان بفرست و به چنگال این زنها گرفتار نكن.»6
از حضرت صادق(ع) نقل شده است: «چون برادران یوسف، او را در چاه افكندند، جبرئیل(ع) نزد حضرت یوسف(ع) آمد و گفت: در چاه چه میكنی، ای پسر؟!
حضرت یوسف(ع) فرمود: برادرانم مرا در این چاه افكندند.
جبرئیل(ع) فرمود: دوست داری كه از چاه بیرون بیایی؟
حضرت یوسف(ع) فرمود: این امر به مشیّت خداوند عزّوجلّ بستگی دارد؛ اگر خدا بخواهد، مرا بیرون خواهد آورد.
جبرئیل(ع) فرمود: خداوند میفرماید: «با این دعا مرا بخوان تا تو را از چاه بیرون آورم!
حضرت یوسف(ع) فرمود: آن دعا كدام است؟
جبرئیل(ع) فرمود: بگو:
«ِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِأَنَّ لَكَ الْحَمْدَ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ الْمَنَّانُ بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ لِی مِمَّا أَنَا فِیهِ فَرَجاً وَ مَخْرَجا؛
خدایا! بدان جهت از تو میخواهم كه حمد از آن توست، معبودی جز تو نیست، صاحب نعمت و پدید آورنده آسمانها و زمینی. ای صاحب جلالت و بزرگواری! كه درود فرستی بر محمّد(ص) وآل محمّد و برایم فرج گشایشی قرار دهی از آنچه من در آنم.»
پس كاروان آمد و او را بیرون آورد.»7
••• دعای معروف ابوذر در آسمانها
روزی ابوذر غفاری خدمت حضرت رسول(ص) آمد. جبرئیل در محضر پیامبر(ص) بود و با آن حضرت خلوت كرده بود. وقتی ابوذر آن دو را دید، بازگشت و گفتوگوی آنها را قطع ننمود. جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: ای محمّد(ص)! این ابوذر بود كه از اینجا عبور كرد و بر ما سلام نكرد. اگر بر ما سلام میكرد، جواب سلام او را میدادیم. ای محمّد(ص)! این اباذر دعایی را میخواند كه نزد اهل آسمان معروف میباشد. آنگاه كه من به آسمان رفتم، آن دعا را از او بپرس.
هنگامی كه حضرت جبرئیل(ع) به آسمان رفت، ابوذر به حضور پیامبر(ص) آمد. حضرت به او فرمودند: «ای ابوذر! چرا آن هنگام كه از كنار ما عبور كردی، نزد ما نیامدی و سلام نكردی؟»
ابوذر گفت: گمان كردم كه کسی نزد شما برای امور شخصی با شما خلوت نموده است از اینرو نزد شما نیامدم.
پیامبر(ص) فرمودند: «او جبرئیل بود و گفت: اگر ابوذر بر ما سلام میكرد، جواب سلام او را میدادیم.»
وقتی ابوذر دریافت كه او جبرئیل بود، بسیار متأثّر و پریشان گردید و افسوس خورد كه چرا از توفیق سلام كردن بر جبرئیل محروم شده است. آنگاه رسول خدا(ص) به او فرمودند:
«آن دعایی كه میخوانی، چیست كه جبرئیل به من خبر داد كه دعای ابوذر در آسمانها نزد اهل آسمان معروف است؟»
ابوذر گفت: آری. ای رسول خدا! من این دعا را میخوانم:
«ُ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِكَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّكَ وَ الْعَافِیَةَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاس؛
خدایا! از درگاهت درخواست دارم امنیّت و ایمان به تو را و تصدیق نمودن به پیامبرت و عافیت از همه بلاها و شكرگزاری در برابر عافیت و بینیازی از مخلوقات بدت را.»8
از امام جعفر صادق(ع) نقل شده كه سنّت است که «دعای ندبه» را در چهار عید بخوانند؛ جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر. دعای ندبه در سه كتاب دیده میشود:
1. «مصباح الزائر» از علیّابن طاووس؛
2. «مزار كبیر» از شیخ محمّدبن المسهدی؛
3. «مزار قدیم» از شیخ ابوالفرج.
وجه تسمیه دعای ندبه این است كه در سیاق كلام دعا به آن اشاره شده و میفرماید:
«فَعَلَى الْأَطَایِبِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْیَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِیَّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُون؛
پس بر پاكان از خاندان نبوّت محمّد و علی كه درود خدا بر آن دو بزگوار و آل اطهارش باد! باید گریه كنند، گریه كنندگان و برای ایشان زاری و فغان نمایند، ندبه كنندگان.»9
در دعای ندبه میخوانیم:
«وَ اجْعَلْ صَلَاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] بِهِ مَقْبُولَةً وَ ذُنُوبَنَا بِهِ مَغْفُورَةً وَ دُعَائَنَا بِهِ مُسْتَجَاباً؛
به وسیله وجود مقدّس امام زمان(ع) نماز ما را مورد پذیرش قرار ده و گناهان ما را به شفاعت او ببخش و دعای ما را مستجاب بفرما.»
این امری مسلّم است كه راه اطاعت و پیروی از ائمّه هدی(ع) و تمام طاعتهای واجبه و نیكو و بااخلاص، مورد پذیرش حق تعالی قرار گرفته و مقبول میگردد؛ همانطور كه در «زیارت جامعه كبیره» میخوانیم:
«بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَه؛
••• آیین حضرت عیسی(ع)
حضرت عیسیبن مریم(ع) و یارانش به طلب باران از شهر خارج و وارد صحرا شدند. در آنجا، حضرت عیسی(ع) به آنها فرمود: هركس از شما گناهی انجام داده است، به شهر باز گردد. پس همه مردم به غیر از یك نفر مراجعت كردند، حضرت عیسی(ع) به او فرمود:
آیا تو گناه مرتكب نشدهای؟
آن شخص عرض كرد: چیزی به خاطر ندارم؛ جر اینكه روزی به نماز ایستاده بودم كه زنی از مقابل من عبور كرد. من به او نگاه كرده و چشمم به سوی او چرخید، پس همین كه آن زن رفت، انگشت خود را داخل چشمم كرده و آن را بیرون آوردم و به همان طرفی كه زن رفت، پرتاب كردم.
حضرت عیسی(ع) فرمود: دعا كن. من آمین میگویم.
او دعا كرد و باران بارید.10
••• سه مطلب برای استجابت دعا
در زمان حضرت داوود(ع) قحطی پدید آمد. مردم، سه نفر از علمای خود را انتخاب كردند و آنها از شهر خارج شدند تا از خدا طلب باران نمایند.
یكی از آنها گفت: خدایا! تو به ما فرمان دادی تا كسی را كه به ما ظلم كرده است، مورد عفو و بخشش قرار دهیم. اینك ما به خود ظلم كردهایم، تو ما را عفو كن!
دومی گفت: خدایا! تو به ما دستور دادهای كه بندگان را آزاد كنیم و اینك ما بندگان توایم. ما را آزاد فرما!
سومی گفت: خداوندا! تو در «تورات» خود، ما را حكم كردهای فقیر و مسكین را از خود نرانیم و ما مساكین هستیم. در خانهات ایستادهایم. تو ما را محروم مكن!
در این لحظه باران نازل شد.11
••• دعای بیاثر
امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند دو ملك را به سوی شهری فرستاد تا اهل آن شهر را نابود كنند. وقتی آنها به شهر رسیدند، شخصی را دیدند كه با گریه و زاری دعا میكند.
یكی از ملائكه به دیگری گفت: آیا این دعاكننده را میبینی؟
ملك دوم گفت: آری! ولی دستور خدا را باید اجرا كنیم.
ملك اوّلی گفت: نه. تو صبر كن تا من برگردم.
این را بگفت و به سوی حق تعالی بازگشت و گفت: خدایا! ما در شهر، فلان بندهات را دیدیم كه تو را میخواند و تضرّع بر تو میكرد.
خداوند فرمود: «آنچه به شما گفتهام، اجرا كنید.» آن شخص حتّی یك بار هم به خاطر من خشمگین نشده است و در برابر خلافكاریهای دیگران موضع نگرفته و برخورد تند نكرده است.»12
••• دعای مستجاب امام حسن(ع)
امام صادق(ع) فرمودند: «امام حسن(ع) با شخصی از فرزندان زبیر، با كاروانی به سوی «مكّه» حركت كردند. در بین راه، كنار درخت خشكشده خرمایی فرش انداختند و نشستند. آن شخص گفت: اگر به این درخت، خرمای تازه بود، ما از آن میخوردیم.
امام حسن(ع) فرمودند: «آیا به رطب میل داری؟»
آن شخص گفت: آری.
حضرت، سر مباركشان را به سوی آسمان بلند كردند و دعایی خواندند كه ناگهان درخت خرما سبز شد و رطب تازه داد.
صاحب شترها كه شترهایش را به امام حسن(ع) كرایه داده بود، از دیدن این معجزه مات و مبهوت شد و فریاد زد: او سحر كرد.
حضرت فرمودند: «وای بر تو! این سحر نیست بلكه دعای فرزند پیامبر(ص) است كه مستجاب شده.» پس دستور فرمودند؛ از درخت بالا رفته و خرمای تازه چیدند و همه آن را خوردند.»
••• دعای امام سجّاد(ع)
از شخصی به نام اصمعی، غلام امام سجّاد(ع)، نقل شده است: شبی در «مسجد الحرام» صدای ناله جانگدازی به گوشم رسید. نزدیك «حجر اسماعیل» رفتم. در آنجا آقایی دیدم كه پرده «كعبه» را چنگ زده بود و راز و نیاز میكرد.
او میفرمود: «ای كسی كه در تاریكیها، دعای بیچارگان را پاسخ میفرمایی! ای كسی كه ناراحتیها را برطرف مینمایی! میهمانان تو اطراف خانهات خوابیدهاند؛ امّا تو ای تنها قیّوم! هرگز نمیخوابی.»
آن آقا صدایش گرفته و گویا لبانش دیگر قادر به تكلّم نشد. روی زمین افتاد و چند لحظه بیحركت ماند. پس از مدّتی، دوباره برخواست و به مناجات خویش ادامه داد:
«خدایا! كیست از من مقصّرتر؟ كیست از من روسیاهتر؟ خدایا آیا آخر مرا به آتش میسوزانی؟ پس امید به تو چه میشود؟ خوف من چه میشود؟ تو خودت وعده دادی هر كس امیدی به تو دارد، ناامیدش نمیكنی. من امید دارم تو مرا بیامرزی. آمرزش تو مورد رجاء و امید من است.»
پس از آخرین جمله، دیگر صدایی نیامد. جلو رفتم و دیدم مولایم امام سجّاد(ع) است. سر حضرت را به دامن گرفتم. با دیدن حال حضرت، اشك از چشمانم جاری شد و اشكم بر رخسار نورانی حضرت ریخت. ایشان چشم باز كرد و فرمود: «كیستی؟»
گفتم: اصمعی غلام شما هستم. آقا جان! شما چرا با این پاكی و عصمت و طهارت چنین ناله سر میدهید؟ آقا! شفاعت از آن جدّ شما پیامبر اكرم(ص) و از آن خاندان شما است؛ مگر نه این است كه آیه تطهیر در شأن شما نازل شده است؟ دیگر چرا چنین اظهار ندامت مینمایید؟
امام(ع) فرمودند: «مگر نمیدانی خدا بهشت را آفریده است برای هر كس كه بندگی كند؟! و هركه تقوی داشته باشد، رستگار است؛ هر چند غلام سیاهی باشد و جهنّم را آفریده است برای هر كس كه گناه كند؛ هر چند سیّد قریش و از شریفترین مردم روی زمین باشد.»13
پینوشتها:
1. «سفینه البحار»، ج 5، صص 170 و173.
2. «شنیدنیهای تاریخ»، فیض كاشانی، صص 20 و 21.
3. «مفاتیح»، حاشیه، ص 1056، دعای زنده شـدن دل.
4. اسدالله ضیعیان صابر همدانی.
5. «زندگی علما»، ج 3، ص 100.
6. سوره یوسف، آیه 33.
7. حیدر آقا تهرانی.
8. حاشیه مفاتیح، ادعیه اندوه و خوف، ص 761.
9. مرحوم حسن منصبدار.
10. «زندگی علما»، ص 104.
11. فروغ بسطامی.
12. عبدالغفور ذوقی.
13. آقای محسن حافظی.
کلیدواژه ها:
آثار استاد