مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
امام صادق(علیهالسلام) درباره نشانه پذیرفته شدن بنده به درگاه خدا فرمودند:«عَلامَة قَبولِ العَبدِ عِندَاللّه أن يُصيبَ بِمَعروفِهِ مَواضِعَهُ، فإن لَم يَكُن كذلكَ فلَيسَ كذلكَ[1]= نشانه پذيرفته شدن بنده به درگاه خدا، اين است كه احسان و كمكش به جا صورت گيرد، اگر چنين نباشد، چنان نيز نخواهد بود.»
خیلی وقت ها ما میخواهیم بفهمیم که آیا کارهای عبادی و معرفتی ما مثل عبادات، روزه، نماز، حج، کربلا و زیارات، قرآن خواندن ها، احیاءها، کلاس رفتن و جلسه رفتنها و کارهای مطالعاتی ما مورد قبول خداوند قرار گرفته یا خیر. جوابش این است که قبولی خداوند، منوط به قبولی خود شماست. یعنی اگر شما خودتان کار خودتان را قبول کنید، خدا هم قبول میکند. این یعنی چه؟ یعنی اگر خدا از تو بپرسد، این کاری که کردی، آیا خودت می پسندی؟ این چیزی که در راه خدا دادی، آیا اگر به خودت بدهند، آن را میپسندی؟ اگر بگویی بله میپسندم، خدا هم میگوید ما هم قبول میکنیم. مثلاً نماز میخوانیم. میگوید این نمازی که خواندی، آیا خودت آن را قبول داری و میپذیری که یک نماز خوبی بود؟ اگر بگویی بله نماز بود، خواندم، صفا کردم، خوشم آمد؛ خدا هم خوشش میآید. نه آن بنده خدایی که وقتی نماز میخواند و سلام نماز را میداد و سپس یک شیرجه میرفت. از او پرسیدند چرا شیرجه میروی؟ گفت: موقعی که فرشته ها میخواهند نمازم را بزنند توی سرم، شیرجه میزنم که به من نخورد. پس بین «قبول شدن» و «درست بودن» نماز و سایر اعمال تفاوت وجود دارد و این بحث مهمی است، عمرهای زیادی در همین عبادتها تلف میشود در حالی که هیچ فایدهای ندارد.
علی علیهالسلام میفرماید:«رُبَّ مُتَنَسِکٍ وَ لا دینَ لَه= بسیار عبادتکننده هست که دین ندارد.» در جهان اسلام آدمهایی که اهل عبادتند و واقعاً بیدین هستند، کم نیستتند. و«رُبَّ تالِ القرآن وَ القرآنُ یَلعَنهُ= بسیار قرآنخوانی که قرآن آنها را لعنت میکند. «رُبَّ صائِمٍ لَیسَ لَهُ مِن صیامِهِ اِلاَّ الجُوع وَ ضَمَأ= بسیار روزهداری که جز گرسنگی و تشنگی چیزی را درک نمیکند.
اگر عملی منجر به «دارایی و توانایی» شد، نشانهی قبولی آن است
اگر کار خیری به انسان دارایی داد، قبول شده و اگر صرفاً دانایی باشد و یک عمل خارجی باشد؛ بدون اینکه به انسان توانایی و دارایی بدهد، معلوم میشود که قبول نشده و نفس آن را قبول نکرده است. پس علامت قبول شدن نزد حق تعالی، قبولِ نفس خود شماست. این فرمول خیلی مهم است. قبول شود، یعنی منشأ اثر بشود.
مثل اینکه فرد 6 ماه زبان خارجی خوانده، اما خودش قبول ندارد. میگوید، زبان خواندیم؛ ولی اصلاً چیزی حالیم نیست. نه میتوانم صحبت کنم و نه میتوانم چیزی بنویسم. پس این زبان خواندن، قبول نیست. چون این زبانی که خوانده به دردش نمیخورد. برای این که به دارایی نرسیده. یا نماز خوانده؛ ولی «تنهی عنِ الفحشاء و المنکر» اتفاق نیفتاده. نماز خوانده، ولی نشاط ندارد. اشتیاق به ذکر ندارد.
حضرت رضا علیهالسلام فرمود:« کسی که ذکر خدا را میگوید، ولی مشتاق خدا نیست، خودش را مسخره میکند.» اشتیاق علامت قبولی است. اگر دیدی بعد از 30- 40 سال نمازخواندن، وقتی در مسافرت نماز 4 رکعتیات میشود 2 رکعت، خوشحال میشوی، معلوم میشود که نماز را دوست نداری.
پس قبول شدن، یعنی آن کار، یک تأثیری روی من بگذارد. اگر تأثیر روی من گذاشت و تبدیل شد به دارایی، پس قبول است. معلوم است روز به روز دارد رشد میکند و شبیه خدا میشود. دارد اسم های الهی را دریافت میکند. اسمهای بیشتری دارد از جوشن کبیر میگیرد. جواد میشود؛ کریم میشود؛ مهربان میشود؛ متواضع میشود. یکی هم برعکس، روز به روز هارتر و خشن تر می شود. این نشان میدهد که او هیچ رشدی نکرده و اصلاً اسمی از خدا را دریافت نکرده و فقط عمل را انجام داده و پرروتر شده، قسی القلبتر شده است. بحث «قبولی» را در دروس انسان شناسی قم در بحث «عمل» بطور مفصل صحبت کرده ایم.
پس قبول شدن، یعنی تبدیلِ دانایی به دارایی. اگر تبدیل شد، فرد خوشحالتر، مهربانتر، با تواضعتر است و برای امام زمان کارایی بیشتری دارد. روز به روز انسش با غیب و خانواده آسمانیش بیشتر میشود. و گرنه صرفاً کار بکند و اثری در ذات خود این شخص ایجاد نشود، فایده ای ندارد. گاهی کسی کارهای خیر زیاد میکند؛ ولی هیچ چیز از آن را خودش نمیتواند برداشت کند.
به جا انجام دادن احسان، نشانه دیگری از قبولی آن است
یکی دیگر از نشانه های قبولی کار خیر، این است که آن کار به جا صورت گرفته باشد.
امام صادق علیهالسلام فرمود:«عَلامَتُ قَبولِ العَبد عِندَ الله اَن یُصیبَ بِمَعروفِهِ مَواضِعَه فَاِن لَم یَکُن کَذلِک فَلَیسَ کَذلِک[2]= نشانه پذیرفته شدن بنده به درگاه خدا، این است كه احسان و كمكش به جا صورت گیرد، اگر چنین نباشد، چنان نیز نخواهد بود.»
اگر فردی کار خیری انجام میدهد؛ مثلا پولی خرج میکند، باید دقیقاً در موضع نیازش آن را انجام دهد یا خرج کند، به این امر به معروف میگویند. مثلاً شما الان سیر هستید. اگر غذا بخورید، غذا جذب بدن شما نمیشود. چون بدن شما نیاز ندارد. کاری که معمولاً مردم ما دارند انجام میدهند، این است که از روی عادت، سفره پهن میکنند. حتی اگر گرسنه نباشند. مردم ما معمولاً درد گرسنگی را نمیکشند و به طرف غذا میروند. یعنی نمیگذارند بدن گرسنه شود و بعد غذا بخورند. این فسادآور است. هم روحی، روانی و آخرتی، و هم جسمی و دنیایی.
مثل کار فرهنگی که مقام معظم رهبری فرمودند، خیلی ها کار فرهنگی میکنند، اما بیاثر است. کلاس میگذارند و درس میدهند. افرادی هستند که یکسره این طرف و آن طرف کار و تلاش میکنند، ولی فایدهای ندارد. بعضیها سال ها کلاس میروند، استادهای مختلف میبینند؛ کتابهای مختلف میبینند؛ درس میخوانند؛ سخنرانی میشنوند؛ برنامه های متعدد دارند؛ کتاب میخوانند؛ اما همان آدم پرتکبر، زودرنج، حساس، بداخلاق و حسود باقی میمانند و هیچ تغییر و تبدیلی در آنها صورت نمیگیرد. پس باید بدانیم که یک عمل خیر باید برود در جای خودش بنشیند.
انواع خیرات، بسته به شخصیت هر آدمی، متفاوت است
همانگونه که آدمها شخصیتهای متفاوتی دارند، خیرات آنها هم متفاوت است. بعضی ها شخصیتهای حسی هستند، بعضی خیالی و بعضی وهمی و بعضی عقلی و گروهی هم فوق عقلی هستند. نوع خیرات آنها هم به همین ترتیب با هم فرق میکند. بعضیها خیراتشان حسی و از محسوساتی مثل شکمی و پولی است.
خیرات بعضی ها وهمی است و این نوع خیرات، فوقالعاده قیمت دارد. محبتهای وهمی خیلی قیمت دارد. مثلا شما یک یتیم را نوازش بکنی؛ یا به کسی که نیاز به محبت دارد، محبت کنی؛ یا در حق کسی پدری یا برادری کنی؛ یا برای کسی تأمین نیاز عاطفی کنی؛ اینها همه خیرات وهمی هستند. حتی اگر به یک گیاه محبت کنید و به آن آب بدهید، مثل این است که به یک مؤمن آب میدهید. مؤمنی که حرمتش از کعبه بالاتر است.
خیرات های عقلی، یعنی شخص معروفِ عقلی دارد، آموزش دارد و به دیگران علم یاد میدهد. مثل کسی که پزشک است و بدن را درمان میکند. این خیلی ارزش و قیمت دارد. حال کسی که روح بیمار کسی را شفا میدهد، در حقیقت، شخصیت او را شفا داده، طبیعتاً قیمت بالاتری دارد.
بعضیها میروند یک جایی مسجد میسازند، یک جایی سرپناهی درست میکنند، یک جایی عبادتگاهی برای دیگران درست میکنند. این ها همه ارزش و قیمت دارد.
پاداش خیرات های مختلف در قیامت
پیامبر میفرماید: هر کس در کنار راه سرپناهی برای رهگذران بسازد، خداوند در روز قیامت او را بر شتری از مروارید محشور گرداند. یعنی سوار شتری میشود که ابزار و تجهیزات این شتر از مروارید است؛ در حالی که چهرهاش برای بهشتیان نورافشانی میکند.
این شخص وقتی هم میمیرد، صدها و هزاران نفر از کار خیر او استفاده میکنند. یک کسی درمانگاه میسازد. ببینید چقدر این معروفها قیمت دارند! هر معروف هم قیمت خاص خودش را دارد. اینجا ما داریم معروفهای حسی را بیان میکنیم که پایین ترین درجه را دارند. شما از این حسی ها شروع کن و برو بالا تا به فوق عقلیها برسید که خیلی قیمت شان بالاتر است.
در حدیث معراج حضرت میفرماید، من مردی را دیدم که به علت بریدن درختی که در کنار راه، باعث آزار و زحمت مسلمانان شده بود، در بهشت گردش میکرد. حال از این پایینتر هم هست، هر کس از سر راه مسلمانان چیزی را که به آنان آزار میرساند دور کند، خداوند پاداش خواندن چهارصد آیه از قرآن را برایش مینویسد و به تعداد هر حرفی از آنها ده ثواب میدهد.
امام صادق علیهالسلام درباره یکی از سیرههای حضرت سجاد میفرماید، علی بن الحسین علیه السلام هرگاه از راهی میگذشت و کلوخی را در وسط راه میدید، از چهارپایش پیاده میشد و با دست آن را از جاده دور میکرد.
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «مَن قادَ ضَریرا أربَعینَ خُطوَةً عَلى أرضٍ سَهلَةٍ، لا یَفی بِقَدرِ إبرَةٍ مِن جَمیعِهِ طِلاعُ الأرضِ ذَهَبا، فإن كانَ فیما قادَهُ مَهلَكَةٌ جَوَّزَهُ عَنها وَجَدَ ذلكَ فی میزانِ حَسَناتِهِ یَومَ القِیامَةِ أوسَعَ مِنَ الدُّنیا مِائةَ ألفِ مَرَّةٍ[3] = هر كس نابینایى را در دشتى چهل قدم راه ببرد، اگر همه زمین پر از طلا گردد [و به او داده شود] به اندازه سوزنى از پاداش این كار او داده نشده است. چنانچه او را از خطرى كه بر سر راهش قرار داشته باشد بگذراند، روز قیامت این كار در ترازوى حسنات او صد هزار بار بزرگتر از دنیا باشد.»
چرا زمین صاف را مثال میزند؟ چون یک ظرافتی دارد. اگر همه زمین پر از طلا بشود، به اندازه سوزنی پاداش این کار او داده نشده است. مثل این میماند که شما در خیابانی که چاله زیاد دارد، خاک میریزید و چالههایش را پر میکنید، بعد آسفالت میکنید. میبینید صاف و قشنگ میشود. معروف هم این گونه است که وقتی در جای خودش بنشیند، قشنگ می شود. حال اگر در یک خیابان صاف، خاک و آسفالت بریزید، این دیگر معروف نیست. مثل غذا خوردن اضافه است. مثل اسراف است. در یک مجلس ختم دیدم ده میلیون تومان فقط گل آورده بودند. در حالی که آدمهایی هستند که با پول این گلها زندگی شان زیرو رو می شود. یا شخص میداند برادرش الان پول احتیاج دارد. به جای کمک به برادرش به کربلا میرود. این زیارت هیچ فایده ای ندارد، وقتی برادر و خواهر ذوالحقوق تو محتاج هستند، اولویت این است که به آنان کمک کنی.
یک معروف ساده ولی به جا خیلی ارزش دارد تا یک معروف پرخرج و پرتشریفات، ولی بیجا. مثلاً ماه رمضان در حرم ها بیشتر دیده میشود، کسی یک قابلمه آش میآورد. یا آب جوشی برای افطار می گذارد. در مدینه و مکه رسم خوبی دارند. مردم دور کعبه هم که هستند، همان جا موقع افطار سفره می اندازند و می نشینند یک مقدار خرما و نان و چای می خورند. ذائقهها عوض میشود و مردم حس عبادی پیدا میکنند و قدرت میگیرند.
مثلاً یک جا خیابان شلوغ است، شخصی میرود تا به یک نفر نابینا کمک کند و او را از خیابان رد کند که زمین نخورد و یا از خطرات دیگر او را نجات دهد. حال کسی نابینا نیست؛ اما ممکن است چشمش کمسو باشد، یا یک نفر ناشنواست و لازم است که شما برای او چیزی را بشنوی و برایش ترجمه کنی. یا کسی زبان بلد نیست و شما می روی و برایش ترجمه می کنی و مشکلش را حل میکنی. مثلاً برای یک مسافر که زبان بلد نیست؛ برایش بلیت میخری. یا در مراسم حج اتفاق میافتد، یکی میگوید من اعمالم را انجام نداده ام، کمکم میکنید انجام بدهم؟ یا کسی از شما میخواهد که یک زیارت نامه برایش بخوانید. از همین کارهای ساده و از داخل خانه انسان باید تمرین بکند.
گاهی برعکس، یک نفر جایی می رود که نیازی به کمک او نیست. این کار هم درست نیست که به آنجا بروی. الان که به تو احتیاجی نیست، چرا جلوی دست و پای بقیه را می گیری. یک مرد خودخواه، یک جا که زن و بچه اش اصلاً احتیاجی به کمک ندارند، میرود که کمک کند. ولی موقعی که زنش به کمک او نیاز دارد، به کمک او نمی رود. مثلاً در یک مهمانی، خانم ها هستند و نمیگذارند مرد ظرف بشوید. حال یک مرد، آن وسط برود و خودشیرینی کند و بخواهد ظرف بشوید. این بد است. گاهی همین مرد، یک موقعی که کسی خانه نیست و همه مهمانها رفته اند وخیلی ظرف کثیف مانده و خانمش هم کار زیادی دارد، این مرد بلند نمیشود به خانمش کمک کند. الان که به کمک تو نیاز دارد برو و ظرف بشوی، جارو کن، نان بخر و ... . مشکلی از اعضای خانواده ات را برطرف کن. این آن معروفی است که سر جای خودش مینشیند.
در روایت داریم، کسی که یک صلوات میفرستد؛ خداوند برای او در جمع عالم بالا هزار صلوات میفرستد. بعد ملائکه صلوات میفرستند؛ اهل آسمان صلوات میفرستند. حضرت فرمود: کسی که این حرف را بشنود و رغبت به صلوات پیدا نکند، ما اهل بیت از او بیزاریم. صلوات کاری است که به زبان بسیار سبک و در نامه عمل فوق العاده سنگین است. صلوات خیلی کار میکند.
نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود:«دَخَلَ عَبدٌ الجَنَّهَ بِغُصنٍ مِن شَوكٍ كانَ عَلى طَریقِ المُسلِمینَ فأماطَهُ عَنهُ[4] = بندهاى به سبب برداشتن شاخه خارى از سر راه مسلمانان، به بهشت رفت.»
ممکن است خار نباشد و پوست میوه یا یک سنگ باشد، یا یک آیه قرآن یا عکس مقدسی که افتاده سر راه و کسی خم شود و آن را از سر راه بردارد که زیر دست و پا نباشد. گاهی پولی افتاده، روی این پول حرم حضرت معصومه یا بارگاه امام رضا یا اسم امام رضا علیهالسلام نوشته شده، کسی آن را برمیدارد.
خدا رحمت کند امام خمینی رحمه الله علیه را که میگفت در زمان طاغوت، ایشان هر جا میرفت که روزنامه پهن بود روی روزنامههای زمان طاغوت پا نمیگذاشت. میگفت در اینها بالاخره اسم یک مسلمان هست، اسمهای اهل بیت نوشته شده، مثل خداداد، عبدالحسین، یا ... بهتر است پا نگذارم. چون اینها حرمت دارند.
از چیزهای خیلی کوچک و خیلی ساده و حسی دارم حرف میزنم تا برسیم به بخشهای خیالی، وهمی، عقلی و فوق عقلی. فعلاً در حس داریم کار میکنیم. میبینید که برای این امور حسی چقدر ثواب و پاداش در نظر گرفته اند. حال اگر کسی در بخش های فوق عقلانی، خدمات فوق عقلانی بدهد؛ یا در بخش وهم، خدمات وهمی بدهد، قطعاً قیمت اینها خیلی بالاتر از حسی هاست. پس علامت قبول کار خیر یا علامت قبول یک بنده، این است که او به رشد برسد، باید ببینیم این کار به جا صورت گرفته است یا نه.
احسان به اهلش، نشان میدهد انسان بر خیر و خوبی است
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: ای مفضل! هرگاه خواستی بدانی که مردی بدبخت است یا خوشبخت، ببین که به چه کسی خوبی و کمک میکند. زحمات او را چطور آدمهایی دارند دریافت میکنند. چه کسانی دارند محصول کار عمر و جوانی او را دریافت میکنند و به چه کسی دارد خدمات میدهد. از نوع آنها میتوانی بفهمی، اگر به کسی که اهلیت آن را دارد، خوبی کرد، بدان که او بر خیر و خوبی است و اگر به نااهل خوبی و کمک کرد، بدان که او را نزد خدا خیر و منزلتی نیست. خیلی خطکشی دقیقی است. باید دید که محصول کار یک آدم را چه کسانی دریافت میکنند.
ما الان خیلی داریم کسانی را که خدمات عاطفی میدهند. این خیلی خوب است؛ ولی دارند خدمات را به کسانی میدهند که نااهل هستند. به کسی خدمات عاطفی میدهند که زیادی محبت دریافت کرده. ولی یک جایی که فقر خدمات عاطفی وجود دارد، هیچ کمکی نمی کند. ما خدمات معنوی و مذهبی زیادی داریم که بیجا مصرف میشوند و باید قطع شوند. چون یک آدم هر چقدر این خدمات مذهبی را دریافت میکند از خدا دورتر میشود. باید این خدمات را قطع کنیم. مثل کسی که ویتامین ث بدنش زیاد شده؛ یا گوشت زیادی خورده و نقرس گرفته، باید مصرف گوشتش را قطع کند.
این قضیه، در مهندسی فرهنگی هم کاملاً باید رعایت شود. بعضی مراسم ها که می روم میگویم الان برنامه چیست؟ میگویند دعای کمیل است. بعد میگویند جوانها نمیآیند. فقط افراد پیر میآیند. می گویم پس دعای کمیل را بردارید و جایش یک چیز دیگر بگذارید که جوان ها رغبت کنند و بیایند. زیارت امام رضا علیهالسلام اگر بیش از حد شود، خطرناک می شود. الله، مسجد، نماز شب، قرآن خواندن و ... زیادتر از حد دریافت شود، فساد ایجاد میکند.
حال چه کار کنیم که اینگونه نشود؟ باید معرفتش را بالا ببرید. تو مرتب داری به او دعا میدهی. از این و از آن به او تزریق میکنی، این دیگر جذب ندارد. امام فرمود: عبادت و ذکر خدا را به خودتان تحمیل نکنید. اگر دریافت ندارید، آن را نخورید.
حضرت فرمود:«اَلقَصدُ اِلَی الله تَعالی بِالقُلوب اَبلَغُ مِن اِتعابِ الجَوارِحِ بِالاَعمال= حرکت با قلب، زودتر آدم را میرساند تا اینکه بدنش را به زحمت بیندازد.»
بزرگان اولیاء خدا وقتی میخواستند به کسی توصیه کنند که نماز شب بخواند؛ میگفتند یک شب بخوان و بیشتر نه. چون میداند که به او باید بگوید: فقط یک شب بخوان و بیشتر نخوان. یا اصلاً تو نخوان. الآن وقت نماز شب خواندن تو نیست. ما آنقدر حفظ قرآن بی موقع داریم که آدمها را پژمرده کرده و وقتشان را تلف کرده ایم. توجه نمی کنیم که این نباید الان قرآن را حفظ کند، بیموقع است. اگر کسی ظرفیت ندارد، خدمات مذهبی، او را بدتر می کند. بچه ای که خدمات عاطفی بیش از حد و بی موقع دریافت می کند، فاسد میشود. در روایت داریم کسی که بیش از حد به فرزندش محبت بکند را لعنت کردند. از نوزاد تا آدم بزرگ، هر کسی دوز معینی دارد. اگر یک ذره از این دوز، بالا و پایین شود، کار خراب می شود.
ع ل 161
کلیدواژه ها:
آثار استاد
عالی