مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
شیطان از بهترین کلمات و صورتها استفاده می کند؛ ولی باطل را به انسان القاء کرده و اندازهها را تغییر می دهد. اندازههای خداوند با اندازههای ساختار وجودی ما تنظیم شده و اینها با هم رابطه مستقیم ریاضی دارند. خداوند در قرآن فرموده:«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»[1] = فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است». خلقت «انسان» کاملاً با ریاضیات قرآن و ریاضیات معارفی که از طریق معصومین علیهمالسلام ارائه میشود، سازگاری دارد. حالا اگر این ریاضیات چه دانسته و چه ندانسته رعایت نشود، نتیجهای که باید بدهد را نمی دهد.
ما اگر ترفندهای دشمن درونی و شیطان را یاد بگیریم، میفهمیم که دشمنان خارجی هم دقیقاً از کدام فرمولها استفاده میکنند. عرفانهای جدیدی که مثل قارچ، از داخل و خارج کشور سر در میآورند و جوانان را به سمت خودشان دعوت میکنند، یکی از بحثهای صور مقدس هستند.
یک جوان نیاز به دین و معنویت دارد. شیطان اول سعی میکند که او را از دین خودش و اسلام ناب جدا کند و به سمت فرقههای مختلف عرفانی و انواع تصوفها و عرفانهای خارجی دیگر مثل سرخپوستی و هندی و ... ببرد. اما اگر نتوانست و جوان در دین خودش ماند و ارتباطش با خدا و معصومین را حفظ کرد، با انواع و اقسام صورتهای مقدس و به صورت یک مسکن، اصول و حرکتهای اصلی را از او می گیرد.
پرداخت خمس، ارتباطی با انجام کار خیر ندارد
خمس یک دستور ریاضی است که باید انسان سر سال مالیش، اگر از درآمدش اضافه داشت، یک پنجمش را بپردازد.
به شخص خمس تعلق میگیرد، گاهی اوقات نمی دهد و بعد عذاب وجدان میگیرد. از این طرف و آن طرف میشنود که اگر کسی خمس ندهد، نماز و عبادتش هم درست نیست و اصلاً از نظر ایمانی ساقط است. برای این که وجدانش راحت شود، چند سفره می اندازد که به فقرا کمک کند؛ یا به آسایشگاه و یتیمخانه مبالغی را می پردازد. بعد می گوید: من بخیل و خسیس نیستم؛ بیایمان هم نیستم؛ اصلاً خیریه تشکیل می دهم. کسانی را داریم که خودشان خیریه تشکیل می دهند. اما اهل پرداختن وجوهات نیستند. می گویند خودمان مصرف می کنیم و به دیگران کمک می کنیم. اینها کارهای مقدسی هستند که همه در استخدام شیطان قرار دارد.
ارتباط طولانی با صور مقدس، شخص را برای انحراف بزرگتر آماده می کند
از نماز تا سایر اعمال عرفانی و معنوی، همه می توانند در استخدام شیطان قرار بگیرند و شیطان با این کار به شخص، یک هویت مذهبی و معنوی می دهد تا در سایه اش، بتواند او را برای انحرافهای بزرگ و خطرهای خیلی بزرگ آماده کند.
شریح قاضی، قاضی دستگاه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) است. شیطان چنان برایش برنامهریزی میکند و با او کاری می کند که حکم قتل امام حسین را می نویسد.
کسانی که ائمه را کشتند، بیشترین کسانی بودند که با صورتهای مقدس سروکار داشتند. در لشکر عمرسعد کسانی بودند که ۵۰ بار به حج رفته بودند. ۵۰ بار حج، به آدم صورت مقدس و قدرتی می دهد که وقتی خواست معصیت کند، بگوید نه من خودم آدم درست و پاکی هستم و خیلی کارم درست است. نماز می خوانم، روزه می گیرم، نماز شب می خوانم و کارهای خیر می کنم.
آن روحانی که حکم قتل شیخ فضل الله نوری را امضا می کند، شخصی است که در نجف درس خوانده و اهل زیارت عاشوراست و به مستحبات و عبادات خیلی اهمیت می داده است.
گاهی وقتها شیطان سالها می گذارد که شخص با مقدسات ارتباط داشته باشد تا بتواند موقعی که خواست جنایت کند، راحتتر بتواند. نمونه اش اقدام هیئت حاکمه آمریکا در بحث کلیسای «اوانجلیک» و بحث معصیت صهیونیسم است.
دشمنان از صور مقدس، برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند
مسئولین آمریکایی با خانوادهشان، یکشنبهها باید کلیسا بروند و آنجا به آنها القا میشود که شما آدمهای مقدسی هستید. شما لشکریان و سربازان خدا هستید؛ پس با قدرت مسلمانها را بکشید.
برای همین در 11 سپتامبر وقتی که برجهای دوقلو را می زنند، اعلام می کنند که جنگهای صلیبی علیه مسلمین شروع شده، به این بهانه مقدس که ما جزء سربازان مسیح هستیم و می خواهیم مقدمات ظهور مسیح را فراهم کنیم، برضد مسلمانها آماده می شوند.
آمریکایی ها وقتی افغانستان و عراق را می گیرند در شعارهایشان می گویند: ما از طرف خدا مأمور هستیم تا این کار را انجام بدهیم. بوش می گوید: خود خدا مستقیماً به من دستور داده که من این کار را بکنم. شهردار نیویورک می گوید: آمریکا نماینده خدا بر روی زمین است. بوش پیامبر خداست و مقابله با او کفر است. در سخنرانی ها و فیلم هایشان، مردم را به جهاد مقدس علیه مسلمانها دعوت می کنند و می گویند: ما از طرف خدا مأمور هستیم که کشورهای اسلامی را فتح کنیم و با آنها مقابله کنیم و نابودشان کنیم تا مقدمات ظهور مسیح فراهم شود. یعنی صورت را کاملاً مقدس درست می کنند. دیگر کشتن زن و بچههای مردم لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق و جاهای دیگر، همه مباح می شود. چرا که برای خدا انجام می شود.
در کشور خودمان هم زیاد داشتیم، چهرهها، گروهها و جناحهایی که از کلماتی مثل دموکراسی، مردمسالاری و آزادی سوءاستفاده کردند، ولی واقعاً دنبال آنها نبودند.
صورت مقدس، ایستگاهی برای استراحت شخص گنهکار است
گاهی در حالتها و مکان های عبادی مثل عزاداریها، مسجد، حرم، ماه رمضان، خانمی که تمام وجودش گناه است و آرایش غلیظی هم کرده و اصلا خود حرکت، راه رفتن و در جامعه حاضر شدنش معصیت است؛ برای اینکه بتواند راه ترقی را طی کند و خودش را تخلیه کند، به حرم می رود و زیارت می کند و ضریح را می بوسد و عبادتی هم می کند.
دزدی بود که همیشه دزدی می کرد، به جز ماه رمضان که در این ماه فقط گدایی می کرد و روزه می گرفت. از او پرسیدند: چرا در ماه رمضان دزدی نمی کنی و گدایی می کنی؟ گفت: چون می خواهم نانم حلال باشد.
اینها مسکن هایی است که ما برای داشتن حس معنوی به خودمان می زنیم. مثل اینکه من الان زیارت می روم، حرم می روم، روضه می روم و برای امام حسین گریه میکنم. با گفتن من می روم مسجد یک نقش مذهبی به آن می دهیم. حتی حج عمره. الان جوانانی عمره می روند که اصلاً چیزی از عبادت و دین نمی دانند. فقط چون در دانشگاه قرعه به اسمش خورده، گفته برویم. حتی همین عمره را یک سفر تفریحی تلقی کرده است.
اینطور نیست که اگر چنین کسی به عمره رفت و برگشت، تمام گناهانش بریزد. نه؛ او در خانه خدا هم آلوده است، در مدینه هم آلوده است و آلوده هم برمی گردد. همین حس که من یکبار خانه خدا رفتم یا در حج تمتع، حاجآقا و حاج خانم شدم، یک صورت مقدسی است که روی شخص می آید و به مفاسد و گناهان بیشتر او کمک می کند.
در حمله سمت راست شیطان، خیلی ظرافت وجود دارد. شیطان خیلی وقتها می بیند که شخص از فساد و فحشا و روش غلطی که در زندگیش پیش گرفته، عذاب وجدان دارد و الان است که حالش از خودش، به هم بخورد و به سمت توبه برود. برای همین، زود برایش یک صورت مقدس ایجاد میکند و مُسکنی تزریق میکند. این مُسکن میتواند حرم امام رضا، حرم حضرت عبدالعظیم، روضه، یک ماه روزه گرفتن یا حج عمره و تمتع باشد. حتی یک کار قشنگ، خوب و خیر می تواند آدم را تسکین بدهد. برای اینکه شیطان نمی خواهد که تو بفهمی داری خلاف میکنی. اگر عذاب وجدان سراغت بیاید و بفهمی در مقابل خدا قرار گرفته ای و به سمت جهنم می روی؛ حتماَ ترمز می کنی. خیلی از توبهها و تحولات اساسی معنوی اینطوری در افراد ایجاد می شود. شخص گناه می کند و یواش یواش از خودش متنفر شده و به جایی می رسد که دیگر خسته شده و می گوید: کافی است. چقدر بیحیایی! چقدر دروغ گفتن! چقدر فرار کردن از خدا! برای همین توانش برای یک آشتی خوب زیاد می شود و این برای شیطان خیلی کشنده است.
خدا راه توبه را باز گذاشته است. دریا دریا هم که شما گناه کرده باشید؛ 40سال، 50 سال ،60 سال؛ راه بازگشت و جبران هست. این برای شیطان خیلی خطرناک است. بنابراین، اگر بو ببرد که شخص می خواهد به سمت توبه برود و این توبهاش هم برای این است که دیگر خسته شده و احساس بیآبرویی دارد و فحشا و فساد دارد او را می کشد؛ به او اجازههای عرفانی و معنوی و کارهای خیر می دهد تا ایستگاههایی برای استراحتش باشد و این ایستگاهها شخص را آرام می کند و باعث می شود از خودش متنفر نشود. یعنی در ضمن اینکه اهل فساد و فحشا و منکرات و گناه و ظلم است، چون سوابقی از کارهای قشنگ و خیر در ذهنش دارد، برای همین دیگر خسته نمی شود و تا آخر عمرش به همان مسیر شیطان بسند، ادامه می دهد.
صورت مقدس، استراحتگاهی است که برای اینکه شخص دچار عذاب وجدان و نیروی کافی برای توبه نشود و بتواند راحتتر مردم را فریب دهد.
صور مقدس، در سیستم حکومت بنی امیه
امام صادق(علیهالسلام) در مورد سیستم حکومتی بنیامیه در روایتی می فرمایند: « به منبریها و روحانیون میگفتند تا میتوانید بالای منبر از توحید و خدا، پیغمبر، دین، ثواب، آخرت و عبادت بگویید؛ اما حق ندارید یک کلمه در مورد شرک و انحرافات صحبت کنید. گناه را به مردم نشناسانید. ثوابها را بگویید و از بهشت بگویید؛ ولی از جهنم نگویید و شیطان را معرفی نکنید.»
امام صادق(علیه السلام) در ادامه می فرمایند: اینها برای این است که «هر وقت خواستند، شرک و انحراف را به مردم تحمیل کنند.»
این هنر شیطان است که خودش را کاملاً مخفی نگه می دارد. کثیفترین افکار، زشتترین کارها را به ذهن انسان می اندازد و تلقین می کند؛ اما خودش را نشان شما نمیدهد. چون انسان اگر شیطان را ببیند، میفهمد که او نیست که این فکرها را می کند بلکه شیطان است که این فکرها را در او القا می کند. اگر انسان شیطان را ببیند، راحتتر می تواند با شیطان مقابله کند.
امروزه بین دینداری و بی دینی، جمع صورت گرفته است
الان در اکثر کشورهای اسلامی و حتی در کشور خودمان هم به خصوص بعد از جنگ، بیشتر این قضیه رواج پیدا کرده که بین معصیت، بیدینی، بینمازی، بیروزهای و فساد و فحشا با دین جمع صورت گرفته است. یعنی یک نفر میتواند اهل فساد و فحشا باشد و صورتهای مقدس را هم رعایت کند.
یعنی خانم می تواند بیحجاب باشد و جلوی نامحرم بدون ضوابط شرعی ظاهر شود و روابطش خارج از چهارچوب شرع باشد؛ ولی آدم خوبی هم باشد و نماز بخواند و به حج و حرم هم برود.
در صورتهای مقدس، ما سر خودمان را همیشه کلاه می گذاریم یعنی تا می آییم بو ببریم که داریم مسیر را اشتباه می رویم و ریاضیات الهی و حدود الهی را رعایت نمیکنیم؛ شیطان به ما یک فرصت می دهد. گاهی وقتها برای نماز شب بلندمان میکند و میگوید: «ببین تو چه آدم خوبی هستی! ». اشکی هم برایت درست می کند و صفایی هم می کنی. ولی همان حرکت اشتباه و غلط به سمت جهنم سر جای خودش وجود دارد.
اگر بخواهیم شیطان را عبادت نکنیم، باید حملاتش را بشناسیم
اولین چیزی که به ما کمک می کند تا شیطان را عبادت نکنیم، این است که یاد بگیریم که منشأ فکر و تولید فکر در ذهن ما چه بود؟ باید یاد بگیریم که ما واقعاً با یک وجود خارجی سر و کار داریم. شیطان یک موجود موهوم نیست؛ بلکه یک شخصیت خارجی است. مثل ما بدن، شکل، فکر، احساسات، عواطف و عقائد خاصی دارد. فقط تنها مشکلی که با او داریم که این هم جزء امتحان ما قرار گرفته، این است که دیده نمی شود و گرنه صدا دارد و حرف می زند و برای ما تولید فکر می کند. قرآن اصرار دارد که انسان بداند شیطان یک وجود خارجی است که با او ارتباط دارد و دستورالعملها را مشخص می کند.
خدایی که خالق ما و جهان و مهندس عالم است، می فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ»[2] = آیا من از شما عهد نگرفتم که شیطان را عبادت نکنید».
عبادت شیطان، یعنی به حملههایی که از «جلو، عقب، راست و چپ» به ما می کند، جواب مثبت بدهیم و این پیامها را بپذیریم. یعنی اگر شیطان می خواهد در گذشته بد ما، ما را به سمت کدورتها، شکستها و گناهان ببرد، برای این است که می خواهد ما بنشینیم و راجع به گذشتهی بدمان فکر کنیم و به این نتیجه برسیم که راهی به سوی خدا نداریم. برگشت به گذشته به این شکل، عبادت شیطان است.
دلشوره نسبت به آینده ی بد، هم عبادت شیطان است. گاهی ما یک فکر معقول نسبت به آینده داریم و شرائط آینده را می خواهیم بسنجیم و بشناسیم. مثلا درباره ی درس خواندن، انتخاب شغل، بلد بودن فرمولهای ریاضی و عشق به ازدواج فکر می کنیم. خوب اینها پیشگیری است و خیلی هم خوب است.
ولی گاهی شیطان دلهره را نسبت به آینده چنان زیاد می کند که حال انسان خراب می شود. بطوری که غمگین بودن، غصه و دلشوره داشتن، ناراحت بودن، موجب می شود که دست و دل ما به سمت کار خوب نرود. اینها همه کار شیطان است. گاهی کسی که وسواس دارد و می داند این فرمولها مال خودش نیست؛ بلکه مال شیطان است که می گوید: بیشتر از دو بار آب بریز! این را می داند. شیطان است که تو را یک ساعت نگه می دارد که غسل کنی و به جای یک دقیقه، یک ساعت وقتت تلف شود. این را می داند. اما به عبادت شیطان ادامه می دهد. خدا میگوید: من از شما یک عهد فطری گرفتم که عبادت شیطان را نکنید و شیطان را بد بدانید. این عهد با شناخت حملههای شیطان صورت میگیرد. یعنی ما می دانیم آن چه که دارد ما را به سمتش دعوت می کند جزء حدود و اندازههای الهی نیست. خودمان هم می فهمیم که این کار، کار غلط و زشتی است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» [3]= و به او شر و خیر او را الهام کرد».
امام صادق(علیه السلام) در بحث وسواس فرمودند: اگر از شخص وسواسی بپرسید چه کسی به تو می گوید این کار را بکنی؟ می گوید: شیطان. اصلاً خودمان هم در گفتگوهای روزمره می گوییم: شیطان می گوید یکی بزن در گوشش! شیطان می گوید الان بلند شو فلان چیز را بشکن! شیطان می گوید تلفن را بردار و هر چه دلت می خواهد به او بگو! شیطان می گوید بلند شو از خانه فرار کن!
خودش می داند شیطان است و این فکر، فکر درستی نیست؛ ولی این کار را می کند. گاهی وقتی می خواهیم کاری را بکنیم، می گوییم گوش شیطان کر. این نشانه آن است که واقعاً نیاز داریم بعضی جاها شیطان نشنود. اگر هم شنید ما باید بتوانیم درست عمل کنیم.
خداوند می فرماید: من یک عهد از همه شما گرفتم که شیطان را عبادت نکنید. چون «إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» [4] = برای شما دشمن آشکار است». یعنی پیامهایش، پیامهای خیلی ظریفی نیست که نفهمی. این را می فهمی. مراجعه به درون خودت بکنی، حتی در ظریفترین حملهها که صورتهای مقدس است و با صورت نماز و عبادت جلو می آید، باز انسان می تواند بفهمد که این کار شیطان است.
پیامهایی که در آن دلشوره، اضطراب، ناامیدی، کارهای منفی، خستگی، ترس، قهر، جدایی، خشونت، بدجنسی هست، همه پیامهای شیطان است و هیچ کدام مال انسان نیست. بنابراین، وقتی شما در تصمیمی که میخواهی بگیری، یا کار و انتخابی که می خواهی بکنی، دیدی که یکی از این عوامل وجود دارد، باید بدانی که مورد حمله شیطان قرار گرفته ای.
بسیاری از آرزوها، با بی نهایت طلبی انسان، سازگاری ندارند
حسادت، جدا شدن از خدا و معشوقمان و فراموش کردن ابدیت و آخرت، جزء حملههای شیطان است. گاهی شیطان میبیند که یک نفر خیلی آمادگی دارد که جزء دوستان خاص خدا و امام زمان بشود و عاشق کارهای قشنگ است؛ عاشق مردم است؛ عاشق کارهای خیر و بزرگ است؛ اما نمی تواند او را سمت فساد، فحشا، منکرات و صورتهای حرام ببرد. بنابراین، می آید سر راه او یک مشغله مقدس و قشنگ را قرار می دهد؛ یک کار خوب و قشنگ که شخص بگوید: این کار من ارزش دارد که انجامش بدهم؛ ولی او را از حرکتهای بزرگ باز می دارد.
در مهندسی آرزوها گفتیم که آرزوها را باید از نظر چینش ریاضی و مهندسی در نظر گرفت. خیلی از آرزوها قشنگ هستند و قیمت هم دارند و درست هم هستند. یعنی بعضی کارها واقعاً کارهای باارزشی هستند و پیش خدا ارزش دارند، اما قیمت انسان نیستند. یعنی انسان از آنها مهم تر است و حیف است برای اقدام به آن کارها.
خیلی از آدمهای خوب، آرزوهای قشنگ دارند و تلاش می کنند تا به آنها برسند. در رشته تحصیلی، شغل و ... اما در چینش آرزوها باید دقت کنیم کدام آرزوها واقعاً با غایت و بینهایتطلبی من سازگاری دارد که بعداً اگر به آن رسیدم، نگویم: کاشکی کار دیگری می کردم. باید وقتی که بعد از 10 سال یا 15 سال، برگردم به گذشته، بگویم: درست عمل کردم.
وقتی هم با وفات، به آخرت منتقل و متولد شدم، در آنجا بفهمم که من در این مدت درست عمل کرده ام و به بالاترین چیزهایی که یک انسان ممکن است برسد، رسیده ام. اما بعضی اوقات شیطان ما را مشغول ثوابها و ارزش هایی می کند که ثواب هست، کار خوب و باارزش هست؛ ولی بعداً می فهمد خیلی کلاه سرش رفته است.
وضعیت کسی که قدر و قیمت خودش را نداند، مثل کسی است که اموالش در دست دیگری است و خبر ندارد که آن چه دردست اوست، اموال این آدم بوده و حالا او میآید و از اموال میلیاردی این آدم، یک میلیون به خودش میدهد و این آدم هم خیلی خوشحال است که یک میلیون پول گرفته و همیشه ممنون اوست.
یکی از عرفا مثال قشنگی زده و میگوید: آقایی با فرزند کوچک و غلامش به مسافرت میروند. در راه، این آقا میمیرد. غلام همه ثروت آقا را به نفع خودش مصادره میکند و بچه این آقا را هم به خانه خودش می برد و بزرگش می کند. این بچه نمی داند این ثروت مال پدرش بوده و در حقیقت مال خودش است. غلام مثل یک ارباب، همیشه این بچه را به کار می گرفت و به او پول بخور و نمیری می داد. این بچه هم همیشه خودش را مدیون غلام می دانست و از او راضی بود؛ ولی نمی دانست که این غلام چه جنایتی در حقش کرده است.
جدی گرفتن دشمنی شیطان، باعث شادی در دنیا و آخرت می شود
این مهم است که بدانیم ما یک دشمن خارجی داریم که باید با او دشمنی کنیم. برای همین خدا تاکید می فرماید: «إِنَّ الشَّیْطانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا» [5]= شیطان دشمن شماست؛ شما هم باید با او دشمنی کنید». او دشمنیش را از طریق حمله «راست، چپ، جلو، عقب» و حملههای دیگر انجام می دهد.
آیا آن طوری که خدا به ما امر کرده ما با شیطان دشمنی میکنیم؟ آیا در زندگی ما چیزی به نام جهاد مقدس و مبارزه با شیطان و میدان پرهیجان و شیرین و جذاب مبارزه با افکار منفی وجود دارد یا نه؟ آیا ما همه زمینخورده هستیم؟ کجای برنامه من از صبح که از خواب بلند میشوم تا شب که میخواهم بخوابم، صرف این میشود که من این قدرت را پیدا کنم که با افکار زشت و منفی و ناامیدکننده و ترساننده و غمآور مبارزه کنم؟ اصلاً آیا من سیستم تغذیه خاصی دارم که من را شاد، امیدوار، قوی و خوشاخلاق نگه دارد و موفقم کند؟یا اصلاً من رها شده ام! فقط کار می کنم، درس می خوانم، شغل دارم، ازدواج کردم، زندگی کردم؛ ولی تغذیهای ندارم.
آیا واقعاً می توانم بگویم در طول روز، در جاهایی با شیطان با درگیر می شوم و او را زمین می زنم؟ فکرهای حمله از جلو و عقب را در عمل کنار می گذارم؟ در حمله از راست مقابله می کنم که به وسواس، ریاکاری، سالوس و مسائل دیگر دچار نشوم؟ آیا مهارتهای مقابله با افکار منفی را بلد هستم؟ وقتی توانستی با افکار منفی مبارزه کنی؛ می توانی بگویی که ما با شیطان مبارزه کردیم و واقعاً به این دستور خدا عمل کردیم که شیطان را دشمن خودمان بگیریم و در این دشمنی کردن هم موفق باشیم و پیروز. شما به میزانی که می توانید با این افکار مقابله کنید و شیطان را دشمن بگیرید، پیشرفت می کنید.
اساساً این فرمول کلی یادتان نرود که ما تمام موفقیتها و شادی های دنیایی و آخرتی مان بسته به این است که در افکارمان چقدر بتوانیم به منفی ها غلبه کنیم و چقدر بتوانیم شیطان را دشمن بگیریم. آیا در زندگیمان چیزی به اسم شیطان موضوعیت دارد یا تا آخر عمر عبدش هستیم؟ اصلاً آیا تا به حال این را فهمیده ایم که کسی همیشه همراه ما هست که در ذهن و دل ما تولید فکر می کند و این افکار مال ما نیست؟ من را با پدر و مادر، با همسر، با خواهر و برادر، با دوستم، با شاگرد و استادم طرف می کند و زندگیم را خراب می کند. ناامید، دلسرد، عصبی، پرخاشگر و زودرنجم می کند.
او دشمنی است که نزدیک ماست با ما همراه است و در ما تولید فکر می کند. پیامهایش آشکار است. پیامهایش را راحت می توان فهمید که خوب نیست. رنگ و بو و کُد دارد. رنگ شیطانی.
بنابراین باید اول با شیطان مبارزه کرد و اگر کسی بخواهد در بحث دشمنان خارجی موفق شود، باید اول در مبارزه با شیطان موفق شود.
[1] قرآن کریم / سوره روم / آیه 30
[2] قرآن کریم / سوره یس / آیه 60
[3] قرآن کریم / سوره شمس / آیه 8
[4] قرآن کریم / سوره یس / آیه 60
[5] قرآن کریم / سوره فاطر/ آیه 6
کلیدواژه ها:
آثار استاد