مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
بین عبادت و عبودیت تفاوت وجود دارد. خدا از ما عبادتی را قبول می کند که به عبودیت منجر شود؛ و گرنه شیطان هم حاضر به عبادت خدا شده بود؛ اما خدا از او عبودیت می خواست. گاهی ما عبادتهایی را انجام می دهیم که خودمان دوست داریم، اما اینها عبادتهایی نیست که خداوند تبارک و تعالی می خواهد.
زمانی که خداوند تبارک و تعالی حضرت آدم را خلق کرد، فرشتهها به خاطر محدودیت درک شان، این سوال برایشان پیش آمد که خدایا! آیا کسی را می آفرینی که خون بریزد و فساد کند؟ خداوند فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید. بعد که خداوند آدم را معرفی کرد، آنها فهمیدند و همگی سجده کردند.
قرآن می فرماید: «فَسَجدَ الملائکة کُلُّهُم اَجمَعَون»[1] = همه فرشتگان سجده کردند». «اِلاّ اِبلیسَ اَبی اَن یَکوُنَ مَعَ الساجِدین»[2] = مگر شیطان که از همراهی با سجده کنندگان امتناع ورزید». قرآن بلافاصله در سوره ی کهف توضیح می دهد که چرا شیطان سجده نکرد؟
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّیَّتَهُ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِی وَهُمْ لَكُمْ عَدُوٌّ ۚ بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلًا [3] = و (یاد آر) وقتی که به فرشتگان فرمان دادیم که بر آدم همه سجده کنید، و آنها تمام سر به سجده فرود آوردند جز شیطان که از جنس جن (دیو) بود. بدین جهت از طاعت خدای خود سرپیچید، پس آیا (شما فرزندان آدم) مرا فراموش کرده و شیطان و فرزندانش را دوست خود میگیرید؛ در صورتی که آنها شما را سخت دشمنند؟ ظالمان را (که به جای خدا شیطان را به طاعت برگزیدند) بسیار بد بدلی است».
جنس شیطان از جن بوده که تخلف کرد، از فرشتهها نبود. چون فرشته ها به هیچ وجه تخلف نمی کنند. وقتی که شیطان دید خداوند اصلاً کوتاه نمی آید و سجده را باید انجام دهد. هم میخواست موقعیتش را پیش خدا حفظ کند و هم چون به مرحله قربی رسیده بود و با فرشتهها رفت و آمد می کرد، برایش سخت بود که بخواهد به آدم سجده کند. برای همین به خداوند تبارک و تعالی یک پیشنهاد میدهد و میگوید: خدایا! بیا با هم یک معامله کنیم؛ تو به من نگو که به آدم سجده کنم و من را معاف کن؛ من هم قول میدهم طوری تو را عبادت کنم که هیچ کس تا به حال، این طور تو را عبادت نکرده باشد؛ یعنی میخواهد به خدا رشوه بدهد.
خدا هم که احتیاجی به عبادت ندارد، می فرماید: نه؛ همین که گفتم. یا سجده کن، یا از بهشت بیرون برو! شیطان می گوید: سجده که نمی کنم. بعد خدا فرمود: «انّک رَجیم=تو رانده شده ای». او رانده شد و بیرونش کردند.
در حدیث داریم، ۴۰سال قبل از خلقت آدم که خداوند تبارک و تعالی مجسمه آدم را ساخته بود، شیطان هر وقت مجسمه ای را می دید، میگفت: اگر خدا روزی به من بگوید سجده کن، من نمیکنم. برای همین قرآن میفرماید: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ» [4]= و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنید، همه سجده کردند مگر شیطان که ابا و تکبّر ورزید و از فرقه کافران گردید.» یعنی از قبل هم کافر شده بود و نمی خواست در مقابل خدا سر تعظیم فرود بیاورد.
بعضی افراد، میخواهند عبادت خدا را بکنند، اما خدا عبودیت میخواهد نه عبادت
برخی از افراد، چون عبودیت ندارند که هر چه خدا گفت عمل کنند، بسیاری از دستورات خداوند تبارک و تعالی را زیر پا میگذارند؛ اما برای اینکه وجدان خودشان را راحت کنند، یک سلسله عبادتهایی را انجام میدهند که به دلشان بچسبد و خوششان بیاید و با نفس شان سازگاری داشته باشد.
مثلاً خانمهایی که حقوق شوهرشان را رعایت نمی کنند، حجاب را رعایت نمیکنند، فیلمهای مبتذل در خانه شان هست، خودشان بدحجاب بیرون میروند. بعد، برای اینکه وجدان شان را راضی کرده باشند، نماز هم می خوانند و یک سفره ی حضرت ابوالفضل هم می اندازند و نذری حضرت رقیه هم می دهند. اما اینها هم سفره است و باز طبیعت در آن اجرا می شود. یعنی نوعی از عبادت را انتخاب می کنند که باز طبیعت در آن چاق و چله می شود؛ ولی به اسم عبادت، خودشان را ارضا می کنند.
بنده به عنوان یک صاحب کار، حقوق مشتری را باید رعایت کنم. باید خمس و زکاتم را بدهم؛ اینها را نمی دهم و خون مشتری را در شیشه می کنم، بعد هم برای اینکه خودم را ارضا کنم، به مجلس امام حسین ۵۰۰ هزار تومان کمک می کنم. یا این که حقوق زن و بچه را رعایت نمی کنم؛ ولی نماز شب می خوانم و در سحر گریه می کنم و هیئت می روم. چون به قول شیخ انصاری رحمت الله علیه، بسیاری از عزاداری ها و گریه ها برای این است که ما خودمان را تخلیه کنیم و اعصابمان راحت شود و مشکل روانی مان حل شود.
گاهی با یک تسبیح، دعا، روضه و ... خودمان را تخلیه میکنیم. خانمی هفت قلم آرایش میکند و در خیابان با این همه فسق و فجور به راه می افتد. بعد هم حرم امامزاده صالح در تجریش یا حضرت عبدالعظیم میرود. چادر سر می کند، زیارت میکند و بر میگردد.
شخصی میگفت: من خانه ای را نقاشی میکردم. صاحب خانه، بساط فسق و فجور آورده بود. یکی از این دوستان شان دیر رسید. به او گفتند: آقا زود باش بیا! الان از دهن میافتد. گفت: بگذار من نماز عصرم را بخوانم، الان میآیم. یعنی به خدا میگوید، ای خدا! این چهار رکعت را بگیر و با آن عشق کن؛ اما بگذار به کارخودمان برسیم. برای جلوگیری از تحریک نفس لوامه وآرامش، آن چهار رکعت نماز میخوانیم و دو قطره اشک میریزیم و صلوات میفرستیم و صدقه میدهیم. این عمل، شکل عبادت را از نظر ظاهری دارد؛ ولی عبودیت نیست. یعنی بندگی خدا نیست. یک مسکِن هایی است که خودمان به خودمان می زنیم و سر خودمان را کلاه می گذاریم.
شیطان، در عبادات دخل و تصرف می کند
شیطان وقتی میبیند که تو نمیتوانی دست از سر خدا و دینت برداری و اهل حرام و بدی هم نیستی و دائماً میخواهی با صور مقدس سر و کار داشته باشی؛ یک سلسله عبادتهای کلیدی را از تو می گیرد و به عبادتهای مستحب و سطحی مشغولت می کند. مثلاً تا ساعت ۲ نصف شب دعای کمیل می خوانی و نماز صبحت قضا میشود.
نماز جمعه هم که واجب است، نمی روی. چون پیامبر(صلیاللهوعلیهوآلهوسلم) میفرماید: اگر کسی حتی بعد از من هم بدون عذر نرود، نفرینش کرده ام. بعد می بینی که حاضریم تا ساعت ده صبح، دعای ندبه بخوانیم و سر قبور شهدا در بهشت زهرا هم برویم.
یعنی شیطان کار را خراب کرده وخودش به دستور خودش برای ما عبادت تنظیم میکند. میگوید: خوب! حالا اگر می خواهی، عبادت انجام دهی، این هم عبادت؛ برو این کار را انجام بده! شهوت یکی از این کارها را در دل ما میاندازد و همان کار و دیگر خیلی چیزها درست نیست. طرف خانه اش ۲۰ سال است هیئت می اندازد، اما جنس می خواهد به مردم بفروشد، دروغ می گوید و کلک می زند.
خداوند، سر هیچ واجب و حرامی معامله نمی کند
خداوند تبارک و تعالی این امتحان را از ما میگیرد و میگوید واجبات را رعایت کنید و محرمات را ترک کنید. این در درجه اول است. این چیزی است که از ما می خواهد و حقوقش را هم مشخص کرده و کوتاه هم نمی آید.
ولی شیطان آرام بخش به آدم می زند که دیگر عذاب وجدان نداشته باشد. یعنی متوجه درگیر شدنش با خدا نشود و ننگ مخالفت با خدا، و رسوایی مخالفت با خدا او را نگیرد.
مثلاً ما مجالس آن چنانی شرکت کنیم که در آن فسق و فجور انجام میشود و دل امام زمان خون میشود. حتی اگرخود ما، امام زمان (علیه السلام) را تصور کنیم، شرم مان می آید که در آن مجالس حاضر شویم. بعد شب میآییم، دو جزء قرآن برای امام زمان میخوانیم و نماز امام زمان میخوانیم و خودمان را این طوری تخلیه میکنیم. همینطور شیطان نمیگذارد که انسان از گناهان و مخالفتهایی که در گذشته با خداوند داشته، توبه صدیق و واقعی کند.
باید وجوهات شرعی را پرداخت نمود
شیطان همان کاری را که با خدا می خواست بکند، سر ما پیاده میکند. خمس واجب شرعی است. امام زمان (علیهالسلام) میفرماید: خدا لعنت کند کسی را که درهم و دیناری از پول ما در دستش بماند. کسی خمس ندهد، هزار و یک جور گرفتاری و مشکل برایش پیش می آید. مالش را دزد می برد، خودش تصادف می کند وپشت سر هم ضرر می کند.
بعد هم سفره ی حضرت ابوالفضل(علیه السلام) می اندازد. مبلغی به خانه سالمندان، یا به فقرا کمک می کند. ارفاقات این طوری انجام می دهد، تا خودش را تخلیه کند.
انسان نباید روی گناه، اصرار داشته باشد و با خدا درگیر شود
حضرت میفرماید: به خدا قسم، وقتی شما اصرار روی یک گناه دارید، هیچ یک از عباداتتان پذیرفته نیست. انسان باید در حالت تعادل به جایی برسد که ببیند که روی هیچ گناهی اصرار ندارد. ما همه گناه میکنیم؛ حتی قرآن وقتی متقین را توصیف میکند، میفرماید: «اذا فعلوا فاحشة، اَو ظَلموا انفسهم»[5] = متقین ممکن است کار ناشایست مرتکب شوند و ظلم به نفس کنند، اما بلافاصله استغفار و جبران میکنند».
ما نباید گناه را با خودمان نگه داریم و حفظش کنیم. نباید فسق و فجور و همه کارمان را انجام دهیم، بعد هم خودمان را ارضا کنیم؛ این توجیه بردار نیست. مثلاً بگوییم؛ حالا بگذار این کانال ماهواره را ببینم. اینترنت بروم و فلان چیز را ببینم. توجیه میکند که اینترنت برای علم آموزی خوب است و امروزه باید با مسائل روز آشنا شویم و هزار توجیه دیگر که میکنیم. بعد هم بلند میشویم، یک استغفرالله میگوییم و وضو میگیریم و تسبیح حضرت زهرا میگوییم و میخوابیم. صبح هم با یک اعصاب راحت و وجدانی که با عبادت شیطانی راضی اش کردهایم، بلند می شویم و سر کار میرویم.
اصل قضیه این است که نباید درگیری بین ما و خدا وجود داشته باشد. اگر شهوتی بر ما غلبه کند و انسان گناهی مرتکب شود، باید سریع توبه کند. قرآن میفرماید: اگر انسان ندانسته گناهی کرد، باید توبه کند. اما نباید برنامه ریزی کند و بگوید: خدایا من این قسمت از واجبات را انجام نمی دهم، همین چهار رکعت نماز را هم که می خوانم، باید خیلی ممنون باشی.
مکانیزم روح مثل بدن است. الان هم که به عنوان روح در دنیا هستیم، اگر فساد و بیماری از یک جا وارد شود، همه چیز را خراب میکند. بنابراین، انسان باید همیشه تلاش کند که روابطش با خداوند تبارک و تعالی به حالت تعادل برسد. یعنی نسبت به هیچ واجبی کوتاهی نکند و به هیچ محرمی هم سهل انگاری نکند.
انجام فسق و فجور با داشتن ولایت در دل، هماهنگی ندارد
ائمه به سخنرانان و علما و خطبا میگویند: «وَلا تَغُرّوهُم بنا» = مردم را به ما مغرور نکنید». مبادا لوس شوند و فکر کنند، هر کاری دلشان خواست میتوانند بکنند، بعد ما هم به دادشان میرسیم. حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود: برزخ تان پای خودتان است. اگر قیامت دست شما به دست ما رسید، ما کاری برای شما میکنیم.[6]
شما زمانی میتوانید آرامش اعصاب داشته باشید که وقتی در سابقهات بگردی، گناهی پیدا نکنی. البته بعضی از گناهان یواشکی خودشان را غالب میکنند و آدم بعد از پنج شش سال تازه میفهمد که کارهایش چقدر گناه بوده و بعد از آنها، استغفار میکند.
خود انسان باید به یک تعادل برسد که همین الان و در وضع کنونی با خدا درگیر نباشد. اگر چیزی حرام است، تمامش کند و بگوید؛ حرام است و انجام ندهد. از هیچ کس جز خدا هم حساب نبرد. وقتی هم گفت که چیزی واجب است، واجب است دیگر، اینقدر گرفتاری و درد سر و معطلی ندارد، باید انجامش بدهد.
پس دقت کنید. ما خودمان برای خودمان عبادت میبافیم. می نشینیم برنامه عبادی میریزیم و عبادتهایی میکنیم که با نفس چرانی مان مشکلی نداشته باشد و برخوردی نکند.
نباید کارهای واجب و خیر را با وسوسه شیطان ترک کرد
شیطان گاهی همه چیز را گَند می زند، بعد می گوید: برو خجالت بکش! این چه نمازی است که می خوانی! این که نشد. تو اینقدر غرق گناهی و معصیت می کنی! چه نمازی؟ چه روزه ای؟ این نماز و روزه به درد نمی خورد! ول کن!
تا فکرِ ترک کردنِ امورِ واجب آمد، باید بدانیم که این همان چیزی است که شیطان می خواهد. در حمله از عقب، شیطان چنان گذشته و گناهان ما را به رخ ما میکشد، که ما خجالت بکشیم و با خدا آشتی نکنیم. البته ما باید بگوییم به تو هیچ مربوط نیست. منم و خدا. «اَللهُمَ اِن کانَ ذَنبی عِندکَ عَظیما فَعفوُکَ اَعظَمُ مِن ذَنبی»[7] = خدایا اگر چه گناه من نزد تو بزرگ است؛ اما عفو و بخشش تو بزرگتر از گناه من است». با خدا کنار میآییم و در دهان شیطان میزنیم. یکبار هم یک سلسله از واجبات را از ما میگیرد و یک سلسله محرمات را به ما تحمیل میکند و با یک سلسله از عبادات ما را تخلیه میکند.
این پیام که فلان کار از واجبات و کارهای خیر را ترک کن، مال خدا و فرشتهها نیست، حتماً مال شیطان است. حتی اگر در غالب حرف های مقدس تحمیل شود. یعنی شما فکر های مقدس میکنی و میگویی: ما که آدم حسابی نیستیم و این کار را انجام میدهیم. سر خودمان را کلاه میگذاریم، کار ما از بیخ خراب است. فلان حرام را دارم انجام میدهم. بگذار با خدا ریا کاری نکنیم. ما که نمی توانیم آدم حسابی بشویم، پس این چهار رکعت نماز را ول کن. این همان چیزی است که شیطان می خواهد.
همیشه و در هر حال، باید دستورات خداوند را انجام داد
هر وقت به یک جایی میرسی که می دانی وظیفه ات این است که کاری را انجام دهی، به خدا نگو؛ خدایا بی خیال شو! حالا این کار را انجام میدهم.
فقط دنبال بهانه هستیم که نفسانیت خودمان را انجام دهیم. شما نگاه کنید، شب نیمه شعبان، بعضی ها ترانه های مبتذل می گذارند و میگویند، تولد امام زمان است. یعنی خودش را به اسم تولد امام زمان ارضا می کند و به شهوتش میرسد.
خیلی وقتها به خدا میگوییم: خدایا از ما چه میخواهی؟ حجاب می خواهی؟ روضه می خواهی؟ برای امام حسین گریه می کنیم. حج می خواهی؟ میرویم. دیگر از جان ما چه می خواهی؟ ساعتهایی مال خودمان است. بگذار هر کاری دلمان خواست بکنیم. روزه می خواهی؟ برایت میگیریم. سحر تا افطار هیچی نمی خوریم؛ اما با پول زکات و خمس نداده افطار میکنیم. از افطار هم هر غلطی دلمان خواست می کنیم. به خدا می گوییم: خدایا تا این ساعت گفتی نخور، نخوردیم، دیگر ولمان کن!
جبهه هم پیش آمد که رفتیم، دیگر ولمان کن! امام فرمود: اینکه کسی بگوید؛ خدایا من جنگ هم رفتم، وظیفه ام را انجام دادم، هر کاری الان بخواهم می کنم؛ نمی شود. «انّما یَتَقبّلُ الله من المُتَّقین»[8] = خدا فقط از اهل تقوی قبول می کند. از هر کس نمی پذیرد. ما باید تا پایان خط سالم بمانیم، تا پایان خط با خدا هیچ جا درگیر نشویم. با خداوند و فرشتهها و ائمه دوست باشیم. مگر دوستان ما نیستند؟ مگر دوستشان نداریم؟ مگر نمی خواهیم با آنها محشور شویم؟
کسی نمی تواند به پدر و مادرش بگوید، شما از من خواستید فلان چیزها را رعایت کنم و رعایت کردم. از این به بعد بگذارید دیگر رعایت نکنم. شما هر وقت رعایت نکنی، باز بی ادبی است، فرقی نمی کند. انسان باید همه ی ساعتها با والدینش مؤدب باشد. اگر بگوید من پنج روز مؤدب بودم، دو روز هم بگذارید بی ادب باشم؛ نمی شود. همان دو روز کار را خراب می کند.
رعایت حقوق خلق، واجب تر از رعایت حقوق خداوند است
خداوند می فرماید: اگر کسی می خواهد حقوق مرا رعایت کند، اول حقوق خلقم را رعایت کند. امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: «اعظم حُرمهً مِنَ الکَعبه» [9]= حرمت مؤمن از کعبه هم بالاتر است. ولی ما به عرش خدا می چسبیم وهر کاری که دلمان خواست می کنیم.
آقا می بیند که خانمش مریض است و خانواده الان به او احتیاج دارند؛ ولی به نماز جماعت می رود یا فلان کار خیر را انجام می دهد. البته می رود که خودش را تخلیه کند. حضرت نماز می خواند، دیدند که یک دفعه نمازش را تند کرد. گفتند: آقا چه شده. حضرت فرمود: مگر صدای گریه بچه را نشنیدید. حالا ما می نشینیم و کاری نداریم که بچه گریه می کند. از سجده بلند نمی شویم. این موارد باعث می شود که شیطان بتواند خیلی از ما کولی بگیرد. یعنی دیگر نمی گوید؛ کار حرام انجام بده، با همین عبادتها، ما را از انجام وظایف مان می اندازد و دیگر ما به امر شیطان عبادت می کنیم.
خانم جلسهای داریم که هر روز هم جلسه میرود؛ ولی با مادر شوهر نمیتواند کنار بیاید. خانم به دفعات جلسه، کربلا و حج رفته؛ ولی پنج دقیقه با عروسش نمی تواند درست رفتار کند. خودش را با یک سفره و یک گریه ارضا می کند، بعد می آید در خانه شوهرش را اذیت می کند، به بچه اش نمی رسد و او را تربیت نمیکند. آقا نماز جماعت می رود و نماز جعفر طیار میخواند. دو ساعت بعد از اذان، به خانه می آید. همه منتظر او هستند و میخواهند غذا بخورند. خدا اصلاً چنین عبادتی را قبول ندارد. عبادت باید مختصر و مفید باشد و دیگران را معطل نکند.
با هم قرار می گذارند، نیم ساعته حرم امام رضا بروند. آقا سر ۳۵ دقیقه، تازه می نشیند. حالا همه رفقا در بیرون، گرما و سرما اذیت می شوند، ولی آقا مشغول است و با اهل بیت حال می کند.
تکرار اعمال، باعث ابطال اعمال می شود
وقتی می گوییم به دلم نچسبید؛ این دلم، شیطان است. من باید یکبار دیگر نمازم را از اول بخوانم. من بار ها گفته ام که اگر اعمال تان را تکرار کنید، باطل می شود.
خدا می گوید؛ من به شما گفتم دوبار آب بریز! دفعه اول که آب ریختی، واجب است. دفعه دوم جایز و دفعه سوم حرام است. حالا من به دلم نمی چسبد. شش دفعه دیگر آب باید بریزم. شیطان می گوید، خوب نبود، احتیاطاً آب بریز تا وضویت کامل شود. بالاخره حرف خدا باید زمین بماند. همه اش اسراف و گناه کبیره است و نافرمانی خداست ولی به انگیزه ی خداست.
شیطان ازحیای خوب، حیای احمقانه و شیطانی میسازد
کاری که شرعاً درست است و وظیفه ماست و باید انجام دهیم را حیا می کنیم و انجام نمی دهیم که این حیا را اصطلاحاً حیای حماقت می گویند. خیلی جاها داریم انسان باید حیا را کنار بگذارد ولی همان جا شیطان الگو سازی می کند و از حیای خوب، یک نمونه شیطانی درست می کند. می گوید اینجا هم حیا به خرج بده و با حیا باش!
اگر دکتر گفت: روزه برایت ضرر ندارد، ولی خودت می دانی ضرر دارد؛ نباید بگیری. بعد می گویی که همه دارند می گیرند، من نگیرم؟ رویم نمی شود. به خدا چه بگویم؟ خیلی جاها حیا باطل است و گناه می کنی چون نسبت به بدنت در قیامت مسئول هستی.
در اجرای احکام الهی جایی برای رأفت و مهربانی نیست
اخلاقیات، ظاهراً خوب است ولی اگر به امر خدا نباشد، همه اش فاسد است.
در زنای محصنه باید شخص سنگسار شود و رأفتی در کار نیست. ولی شیطان میگوید: مگر رحم نداری، تو چه موجود خشن و سنگدلی هستی! میآیی تماشا میکنی! خودت سنگ هم می زنی! خدا می فرماید؛ حق اینکه رأفت به خرج بدهی نداری، باید سنگ بزنی! من به خدا می گویم؛ نه، این کار خشن و خلاف رأفت است. حالا عاطفه، عقل را خدا داده و من همانجا علیه خود خدا استفاده میکنم.
قرآن میفرماید: مسلمانها علیه مسلمانهای دیگر، اول نصیحت کنند، اگر گوش نکردند و زیر بار نرفتند با آنها بجنگند. ولی من می گویم؛ نه من نمی توانم خون مسلمانان بریزم و دست روی مومن بلند کنم. زمان حضرت علی هم همین طور شد، تا قرآن سر نیزه کردند، گفتند: اینها مسلمانند، ما چطور شمشیر بزنیم و مسلمان را بکشیم. اینها برادر ها و فامیلهای ما هستند و جلو حضرت ایستادند.
در جنگ نهروان در مقابل خوارج کسی جرأت نکرد بایستد، چون همه پیشانی ها کَبَره بسته، نماز شب خوان، روزه بگیر بودند. به حضرت امیرالمومنین (علیهالسلام) میگفتند: ما برویم با اینها بجنگیم! و همین ها باعث خانه نشینی ائمه شد. به حضرت علی علیه السلام گفت: آقا در این جنگ دو طرف مسلمان هستند، به دلم نمی چسبد، هر طور فکر می کنم نمی توانم. مرا یک جا بفرست عبادت کنم! آقا گفت: بفرما شما برو عبادت کن، حضرت علی را بگذار بجنگد و کار های خشن انجام دهد.
خیلی ها زمان جنگ، امام امت را یک آدم خونریز مستبد، مستکبر و بی رحم می دانستند. خودشان گوشه حوزه ی علمیه می نشستند، عبادت می کردند و می گفتند: آقا او دارد جوانهای مردم را به کشتن می دهد. عراقی ها شیعه هستند، این طرف هم شیعه هستند. اینها حرفهای قشنگی است ولی همه شیطانی است.
نباید خوبی ها را علیه فطرت و خدا به کار برد
شیطان همه ی چیز های خوب را بر می گرداند وعلیه خدا استفاده می کند. حیاء مان، عقلمان، عدالت طلبی و آزادی خواهی ما علیه خداست. خود خدا به ما عقل، عاطفه داده و حس عدالت طلبی داده، بعد من به خدا گیر میدهم، خدایا این سیاه پوست ها چکار کردند، تو سیاه شان کردی. اینجای کارت گیر دارد، من اگر جای تو بودم این کار را نمیکردم. یعنی همان که خدا داده را علیه خود خدا استفاده می کنم. خدا میگوید: تو که دلت برای اینها میسوزد، این رأفت را کی به تو داده! یعنی رأفتت نسبت به بندگان، از من بیشتر است و بیشتر از من دوستشان داری؟
عبودیت یعنی در کار خدا و ائمه دخالت نکنیم
زمان پیغمبر (صلیاللهوعلیهوآلهوسلم)، دو دسته یهودی را در فاصله زمانی اندک گرفتند. یک دسته را حضرت فرمود؛ همه را بکشید، زنهای شان اسیر کنید، اموال شان را هم بردارید. یک دسته دیگر را گفت؛ ببخشید. ولایت و عبودیت یعنی همین!
«الحَسَن و الحُسین امامان قاموا و قَعَدوا» = حسن و حسین امام هستند چه بنشینند، چه قیام کنند. من باید بگویم این امام است، به من گفته بنشین! باید بنشینم. نبایدکاری داشته باشم، ولی میگویم؛ دم امام حسین گرم که کوتاه نیامد و صلح را کنار گذاشت و رفت جنگید. در صورتی که امام حسین اگر جای امام حسن بود صلح می کرد، کما اینکه ده سال صلح کرد و به صلح برادرش با معاویه احترام گذاشت. در واقع جنگ نیز از طرف یزید شروع شد.
مردم به امام حسن (علیه السلام) می گفتند: السلام علیک یا مُذلَ المومنین = سلام بر تو ای ذلیل کننده ی مومنان. تو همه را جلو معاویه ذلیل کردی.
امام خمینی (سلاماللهعلیها) 8سال فرمود: جنگ، جنگ تا رفع کل فتنه. یک دفعه گفت: توقف و قطعنامه را پذیرفت. ما نباید بگوییم؛ پس هشت سال بیخود خون مان ریخته شد. این همه شعار دادیم که کربلا می رویم. اگر شما می خواستید صلح کنید، همان موقع در فتح خرمشهر که صدام آمد و گفت؛ صلح کنید، همان موقع صلح میکردید، چرا الان صلح کردید؟ اینجاست که معلوم میشود شخص واقعاً عابد خداست یا عابد خودش.
عبودیت یعنی ظرفیت طبیعت را به نفع فطرت کاهش دهیم
در عبادتهایی که برای خودمان فقط سلیقهای میچینیم، هیچ وقت فطرت ما رشد نمیکند. فقط طبیعت گردن کلفت تر میشود. چون فقط برای خودم سابقه مذهبی تهیه می کنم؛ نماز شب می خوانم، روضه می روم، زیارت میروم. کربلا و عمره می روم و از این بازی ها برای خودمان درست می کنیم. باید بیشتر حواسمان را جمع کنیم و ببینیم خدا از ما چه می خواهد، همان را که خواسته انجام دهیم.
پدر و مادرم راضی نیستند، من با شهوت به مشهد میروم. حضرت اولین کاری که میکند، میگوید: جمع کن، برگرد و برو پیش پدر و مادرت، این مشهد به درد تو نمی خورد. سفر حرام است چون والدینت راضی نیستند. وقتی پدر و مادر، حتی مقصر هستند انسان باید کوتاه بیاید. نه اینکه بگوید: حرف زور است و مقابلشان بایستد.
در دین آمده که زن بدون اجازه شوهر نمیتواند از منزل خارج شود، شوهر باید راضی باشد. خانم می گوید: خدا زور گفته. خدایا حجاب می خواهی؟ نگه می داریم، نماز می خوانیم، روزه می گیریم، شوهر را ول کن. خدا می گوید؛ اصلاً ول کردنی نیست. همین یک مورد را هم باید تمام کنی. بنابراین فرمود: وقتی روی چیزی اصرار کنی، بقیه را هم باطل می کنی.
وظایف زن و شوهر و فرزندان همه مشخص شده، روشهای تربیتی را برای ما گفتند. وظایف نسبت به خانواده همسر، دوست، همسایه، شاگرد، استاد و ... همه مشخص شده. ولی اینها را کنار می گذاریم و می رویم سراغ بازی هایی که خودمان دوست داریم درآوریم و سر خودمان را کلاه می گذاریم واصل کار زمین می ماند. پس باید خوب دقت کنیم، که خدای نکرده عمرمان را تلف نکنیم.
پیونشت:
[1] قرآن کریم / سوره حجر/ آیه 30
[2] قرآن کریم / سوره حجر/ آیه 31
[3] قرآن کریم / سوره کهف/ آیه 50
[4] قرآن کریم / سوره بقره / آیه 34
[5] قرآن کریم / سوره آل عمران / آیه 135
[6] منبعی یافت نشد.
[7] مفاتیح الجنان / تعقیبات نماز
[8] قرآن کریم / سوره مائده / آیه 27
[9] الخصال / جلد 1 / صفحه 27
کلیدواژه ها:
آثار استاد