مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
هر چیزی از آثار و صفات آن معلوم می گردد ؛ عقل و عاقل بودن از کلمات و کارهای شخص ظاهر می گردد. بهلول (م 190) با اینکه پدرش عموی خلیفه هارون الرشید بود بخاطر قبول نکردن قضاوت و عدم فتوا به قتل امام هفتم (ع) خود را به دیوانگی زد. یکی از نمونه های بارز و محکم قوه عقلانی او رفتن او به مجلس درس ابوحنیفه یکی از پیشوایان عامه است.
او از کنار مجلس درس ابوحنیفه عبور می کرد شنید که او می گوید: جعفر بن محمّد (ص) سه مطلب به شاگردانش گفته که من آنها را نمی پسندم.او می گوید: شیطان در آتش جهنم معذب است، شیطان با اینکه از آتش خلق شده چطور با آتش او را عذاب کنند؟ او می گوید: خدا دیده نمی شود با اینکه هر موجودی قابل رؤیت است.او می گوید: انسان در افعالش فاعل مختار است، حال آنکه خدا خالق است و بنده اختیاری ندارد.
بهلول کلوخی برداشت و به سر او زد، سرش شکست و ناله اش بلند شد.شاگردانش دویدند بهلول ر گرفتند و نزد خلیفه بردند. ابوحنیفه به خلیفه گفت: بهلول با کلوخ به سرم زده و سرم را به درد آورده است.
بهلول گفت: دروغ می گوید، اگر راست می گوید، درد را نشان دهد، مگر تو از خاک آفریده نشده ای چگونه خاک به تو ضرر می رساند؟ من چه گناهی کردم مگر تو نمی گوئی همه کارها را خدا انجام می دهد و انسان اختیاری از خود ندارد؟ پس باید به خدا شکایت کنی نه از من شکایت نمائی.
ابوحنیفه که جواب اشکالات خود را یافت از شکایت خود صرف نظر نمود و راه خود را پیش گرفت و رفت.(1)
1. شاگردان مکتب ائمه ص 262- قاموس الرجال 2/252
منبع : یکصد موضوع 500 داستان ، ج1 ، نوشته ی سید علی اکبر صداقت ، نشر ناصر
کلیدواژه ها:
آثار استاد