مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
طوبی، درختی است که اصلش از رضوان و و آبش از تسنيم استطوبی، درختی است که اصلش از رضوان و و آبش از تسنیم است
طوبی، درختی است در بهشت که خدای تبارک و تعالی آن را كاشته است و فرشتگان در آن سُكنی دارند. ریشهاش از رضوان است و آبش از تسنیم.
بحثمان درباره بهشت، درخت طوبی است. به روایات درخت طوبی از منظر ائمه معصومین (سلام الله علیها) میپردازیم.
«أَوحَى اللَّهُ إِلى عِیسَى بنِ مَریَمَ علیهالسلام فِی الإِنجِیلِ: یا عِیسَى، جِدَّ فِی أَمرِی وَلا تَهزُل، وَاسمَع قَولِی وَأَطِع أَمرِی. یَابنَ البِكرِ البَتُولِ، إِنِّیخَلَقتُكَ مِن غَیرِ فَحلٍ، وَ جَعَلتُكَ وَأُمَّكَ آیةً لِلعالَمِینَ، فَإِیّایَ فَاعبُد، وَعَلَیَّ فَتَوَكَّل، وَخُذِ الكِتابَ بِقُوَّةٍ. قالَ عِیسى علیه السلام: أَی رَبِّ، أَیَّ كِتابٍ آخُذُ بِقُوَّةٍ؟ قالَ: خُذ كِتابَ الإِنجِیلِ بِقُوَّةٍ، فَفَسِّرهُ لِأَهلِ السریانِیَّةِ، وَأَخبِرهُم إِنِّی أَنا اللَّهُ لا إِله إِلّا أَنَا، الحَیُّ القَیُّومُ، البَدیِعُ الدّائِمُ، الَّذِی لازَوالَ لَهُ، فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الَّذِی یَكُونُ فِی آخِرِ الزَّمانِ، فَصَدِّقُوهُ وَاتَّبِعُوهُ، صاحِبِ الجَمَلِ وَالمِدرَعَةِ وَالهِراوَةِ وَالتّاجِ، الأَنجَلِ العَینِ، المَقرُونِ الحاجِبَینِ، صاحِبِ الكِساءِ، الَّذِی إِنَّما نَسلُهُ مِنَ المُبارَكَةِ- یَعنِی خَدِیجَةَ-. یا عِیسَى، لَها بَیتٌ مِن لُؤلُؤٍ مِن قَصَبٍ مُوصَلٍ بِالذَّهَبِ، لایُسمَعُ فِیهِ أَذًى وَلا نَصَبٌ، لَها ابنَةٌ- یَعنِی فاطِمَةَ- وَلَها ابنانِ فَیُستَشهَدانِ- یَعنِی الحَسَنَ وَالحُسَینَ علیهماالسلام- طُوبى لِمَن سَمِعَ كَلامَهُ، وَأَدرَكَ زَمانَهُ، و َشَهِدَ أَیّامَهُ. قالَ عِیسَى علیهالسلام: یا رَبِّ وَما طُوبى؟ قالَ: شَجَرَةٌ فِی الجَنَّةِ، أَنا غَرَستُها بِیَدِی، وَأَسكَنتُها مَلائِكَتِی، أَصلُها مِن رِضوانَ، وَماؤُها مِن تَسنِیمٍ= به نقل از فرقد سبخى-: خداوند در انجیل به عیسى بن مریم علیه السلام وحى فرمود كه: اى عیسى! در كار من، جدّى باش و آن را به شوخى مگیر و حرفهایم را گوش کن و دستورم را اطاعت کن. ای پسر زن باکره پاکدامن! تو را بدون پدر آفریدم، و تو و مادرت را دو نشانه بزرگ برای اهل عالم قرار دادم، فقط من را بپرست و فقط به من تکیه کن، و کتاب را به قوت بگیر. عیسی علیهالسلام گفت: ای پروردگار! کدام کتاب را با قوت بگیرم؟ گفت: انجیل را با قوت بگیر. آن را برای سریانی ها تفسیر کن و به آنها خبر بده که من خودم الله هستم که هیچ اله ای جز من نیست، زنده پایدار و نوآفرین و پایندهاى هستم كه هرگز از میان نمىرود. پس به خدا و فرستاده او، پیامبرى كه در آخرالزمان مىآید، ایمان آورید و او را تصدیق كنید و از او پیروى نمایید؛ از همان صاحب اشتر و زره و چوبدستى و تاج، درشتچشمِ ابرو پیوسته، صاحب كسا؛ همو كه نسلش از بانویى خجسته است، یعنى خدیجه. اى عیسى! براى او خانهاى است از مروارید آبدارِ پیوند خورده به طلا كه در آن، هیچ گزند و رنجى نمىرسد، و یك دختر دارد، یعنى فاطمه و براى آن دختر، دو پسر است كه هر دو به شهادت مىرسند، یعنى حسن و حسین علیهماالسلام. طوبا، از آنِ كسى است كه سخن او را بشنود و زمانش را دریابد و در روزگار او به سر برد!. عیسى علیه السلام گفت: پروردگارا! طوبی چیست؟ فرمود: درختى است در بهشت كه من با دستان خویش آن را كاشتهام و فرشتگانم را در آن سُكنا دادهام. ریشهاش از رضوان است و آبش از تسنیم».
به میزانی که انسان خطاب های الهی را جدی بگیرد، در نزد ربّش جدّی تلقی می شود. برای این که بدانیم در نزد خدا چه منزلتی داریم، باید ببینیم خدا در نزد ما چه منزلتی دارد. هر چقدر مقولهی غیب، ابدیت، آخرت و اهل بیت برای ما جدی باشند، ما هم در نزد آنها جدی تلقی می شویم. روش یک مربی نسبت به شاگرد، جدی بودن اوست. ممکن است شاگرد خوب باشد، ولی جدّی نباشد، احکام و شریعت را جدی نگیرد. به همین خاطر است که غیب و ربّ هم او را جدی نمی گیرند. هر چند آنها را دوست داشته باشد، ولی توان دریافت توجه را ندارد.
گاهی انسان با الوهیت خدا مشکلی ندارد، اما با ربوبیت الهی مشکل دارد. یعنی خدا را ربّ خودش نمی داند. چون قیمتش در دستش نیست؛ از این رو، آدم ها و مربی های دیگری را انتخاب میکند. مثل هنرمندان، سلبریتیها، شاعران، فیلسوفان و ... درحالی که خدا می فرماید من ربّ تو هستم. ولی او به کسان دیگری رجوع می کند. چنین آدمی بی صلاحت است و به درد تربیت نمی خورد.
امام حسین علیه السلام فرمودند: «اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ...= به راستى كه مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست».
همیشه کسانی که دین را جدی گرفتند، شخصیتشان حافظ دین بوده است. یعنی او را به عنوان آدم قدرتمند، نورانی، مذهبی و متعصب و حافظ بر مذهب میشناسند.
صدا کردن خداوند با کلمه ربّ، یعنی من با تو رابطه ربوبیتی دارم. عشقم، زندگی و افتخارم این است که شاگرد تو هستم. تو مربی من هستی. این خیلی مهم است. این شاخص است که وقتی تو با خدا خلوت می کنی، افتخار کنی که یک مربی مثل خدا بالای سر من است. از هر کسی دستور و برنامه نمی گیرم. نحوه صدا کردن یک نفر خیلی مهم است. گاهی «مامان» می گویی، گاهی هم با اسم صدا میکنیم. اگر با اسم صدا کنیم آن حس منتقل نمی شود و ارتباط برقرار نمیشود. این کار، حتی موجب کم شدن رزق انسان می شود. ولی با گفتن «مامان»، همه حس ها و دریافت ها صورت میگیرد. وقتی عشق منتقل نشود، آن پشتیبانیهای روحی و عشق و مودّت هم به بچه نمی آید. از اینرو، کسی جز الله نمیتواند دل ما را سیر کند.
این الله کیست؟ برای فهم و درک این حقیقت، باید تمرکز گرفت. تمرکز بر هر اسمی از اسماء الهی، تولد جدیدی برای انسان می آورد که لازمه این تولد علاوه بر تمرکز، استقامت است.
جلسه بعد درباره سایه های بهشت سخن خواهیم گفت.
562
بهشت/طوبی
کلیدواژه ها:
آثار استاد