مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
طلب، اکسیری است که ذات انسان و «انتخاب ها، رفتارها، اخلاقیات و ارتباطات» شخص را تغییر می دهد. در شخص طالب، تمرکز و اراده و قصد و تعیین سبک زندگی هست.
در ادامه دعای امام سجاد علیه السلام به فراز «وَ لِلْجَنَّةِ طَالِبِینَ= و طالب بهشتمان کن» رسیدیم.
طالب بهشت برخلاف آنچه ما فکر می کنیم، آرزومندی نیست. طلب با اراده همراه است و طالب، کشش دارد، امّا آرزو صرفا دوست داشتن است. حرکت و رفتاری برای رسیدن نمی کند.
طالب به کسی می گویند که تمام ذهن و قلب و «انتخاب ها، رفتارها، اخلاقیات و ارتباطات» انسان را برای رسیدن به مقصد تنظیم می کند.
طالب کسی است که بارش را برای بهشت می بندد و از هر چیزی که برای بهشت رفتنش مزاحمت درست می کند، کاملاً متنفر است.
ما نمی فهمیم بهشت کجاست و در آن چه خبر است. هرچه عظمت و لذت در دنیا می بینید، یک ضریب بی نهایت در کنارش قرار بدهید، بهشت می شود. هر چند باز هم ادراکش سخت است.
اکثر افراد آرزوی بهشت رفتن را دارند؛ ولی طلب بهشت را ندارند و شخصیت و خلقیات شان را برای بهشت تنظیم نمی کنند. در حالی که طلب، خلقیات را عوض می کند. انسان را از تنبلی درمی آورد. سستی در کار را از انسان می گیرد. از شنیدنی و دیدنی های حرام متنفر می شود. چون می داند با خدا و اهل بیت منافات دارد. به همین دلیل است که چنین آدمی، یک انرژی مضاعف نسبت به دیگران دارد و شخصیتش به گونه ای بهشتی است که از غم فرار می کند. طلب، موجب از بین رفتن انواع وسوسه ها، حواس پرتی ها و شک و تردیدها شده و باعث استقامت انسان می شود. انسان تا به طلبش نرسد، آن را رها نمی کند. طلب قفل کردن قلب طالب روی مطلوب است.
توصیف بهشت از زبان امام سجاد علیه السلام
سپس حضرت از خدا چنین میخواهد: «وَ لِلْفِرْدَوْسِ وَارِثِینَ= ما را وارث فردوس کن».
در میان انواع بشهت ها، بهشت فردوس، جای خاص و ویژه است. در واقع بالانشین بهشت است.
«وَ مِنْ ثِیَابِ اَلسُّنْدُسِ وَ اَلْإِسْتَبْرَقِ لاَبِسِینَ وَ عَلَى اَلْأَرَائِكِ مُتَّكِئِینَ= آنان که جامههای پرنیان نازک و دیبای ستبر میپوشند و بر تختها[ی بهشتی] تکیه میزنند».
تکیه زدن بر تخت، با مقام امنیت همخوانی دارد. در این تکیه دادن، خیلی اتفاقها میافتد. این تکیه، تکیه مالکان است و در جایی تکیه میزند که مال خودش است و لازم نیست از جایش بلند شود. چون کسی از او نمیگیرد. این تکیه دادن با تکیه دادن های دنیایی فرق میکند.
«وَ بِالتِّیجَانِ اَلْمُكَلَّلَةِ بِالدُّرِّ وَ اَلْیَوَاقِیتِ وَ اَلزَّبَرْجَدِ مُتَوَّجِینَ= و تاجهای مروارید و یاقوت و زبرجد بر سر دارند».
بهشتیان در بهشت، تاجهای زیبایی دارند که از مروارید، یاقوت و زبرجد است. تاج، نشانه سلطنت و پادشاهی است. همان پادشاهی که خدا در قرآن می فرماید: وَإِذَا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیمًا وَمُلْكًا كَبِیرًا= هنگامی که آن را ببینی، سپس نعمتها و پادشاهی بزرگی را می بینی».
«وَ لِلْوِلْدَانِ اَلْمُخَلَّدِینَ مُسْتَخْدِمِینَ وَ بِأَكْوَابٍ وَ أَبَارِیقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ شَارِبِینَ = و پسرکان جاویدان خدمتشان میکنند و با جامها و ابریقها و پیالهای از بادهی ناب مینوشند»
این که شراب ناب بهشتی چه لذت و چه اثری دارد، هر کدام ماجرایی دارند.
«وَ مِنَ اَلْحُورِ اَلْعِینِ مُزَوَّجِینَ=و با همسران بهشتی ازدواج می کنند».
ازدواج با حوریان بهشتی، عشق به الله و معنویت را در انسان بالا میبرد. اینها همسر معمولی نیستند. همسر بهشتی برای انسان مثل استاد و مربی میماند. چیزی را آموزش نمیدهند؛ بلکه حال معنوی میدهند. جدا از اینکه ابعاد مختلف انسان اشباه میشود، لذت معنوی و قرب را نیز در انسان بیشتر میکند.
«وَ فِی نَعِیمِ اَلْجَنَّةِ مُقِیمِینَ= و در نعمت بهشت ماندگارند». در هیچ جای دنیا نمیتوان اقامت داشت. اقامت در دنیا اصلاً معنا ندارد. برای همین است که فرمودند: دنیا جای سردی است؛ برای ماندن به آن دل نبدندید. برعکس بهشت جای ماندن است. در بهشت بینهایت نعمت داریم و در آنها اقامت داریم. چیزی از انسان گرفته نمیشود. خیالش راحت است که قرار نیست اتفاق ناگواری بیفتد.
«وَ فِی دَارِ اَلْمُقَامَةِ خَالِدِینَ= در سرای ماندگاری جاویداناند».
این دعای حضرت نشان از فرهنگ پیشرفتهای دارد که فرهنگهای دنیا همه در مقابلش رنگ میبازند.
مردم به دنبال آرزوهای پست، کثیف، خیالی و وهمی هستند. ولی حضرت در اینجا آرزوهایی میکند که همه ماندگار و جاودان هستند.
«لایَمَسُّهُمْ فِیها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِینَ= و در آنجا هیچ خستگیای به آنها نمیرسد و هرگز ازآنجا بیرون برده نمیشوند».
بهشتیان بههیچوجه در بهشت تماسی با ناراحتی ندارند. اصلاً چیزی به اسم نگرانی، غصه و اضطراب در بهشت معنا ندارد.
باید به این مضامین دقت کنیم. چون امام سجاد علیه السلام به ما سبک زندگی یاد میدهد. کسی که در طول روز هزار جور بالا و پائین میشود، او چطور میتواند خودش را به دارالمقامه برساند. شخصیت متزلزلی که دائماً تفکرات و اخلاقش عوض میشود، استقرار ندارد.
قا/216
بهشت/دارالمقام
کلیدواژه ها:
آثار استاد