www.montazer.ir
دوشنبه 25 نوامبر 2024
شناسه مطلب: 10928
زمان انتشار: 19 می 2019
ضرورت وجود امام، در قرآن

شرح زیارت عاشورا؛ جلسه 20؛ 1380/10/22

ضرورت وجود امام، در قرآن

خداوند در قرآن می‌فرماید: «أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا  كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»[1] = و آیا کسی که مرده (جهل و ضلالت) بود و ما او را زنده کردیم و به او روشنی (علم و دیانت) دادیم تا با آن روشنی، میان مردم (سرافراز) رود، مَثل او مانند کسی است که در تاریکی‌ها (ی جهل) فرو رفته و از آن به در نتواند گشت؟ (آری) کردار بد کافران در نظرشان چنین جلوه‌گر شده است».

حضرت در تفسیر این آیه می‌فرمایند: «مرده کسی است که به چیزی معرفت نداشته باشد». همچنین می‌فرمایند:«نوری که با آن میان مردم راه می‌رود، امامی است که از او پیروی می‌کنند». تنها کسی که آن ۷ تخصص را دارد و می‌تواند ما را از روی بصیرت و بینش راهنمایی کند؛ خود خداوند تبارک و تعالی و رهبران الهی هستند که علمشان از ناحیه خداوند است. در واقع هر کس که با امامان معصوم ارتباط ندارد، کور و مرده است. چون هیچ یک از اعمالش تحت تخصص حقیقی انجام نمی‌شود. در واقع استادی را انتخاب کرده که او هم جاهل و بی‌سواد و مرده است و آن ۷ تخصصی که برای حرکت انسان به سمت ابدیت لازم است را ندارد. بنابراین فقط کسانی از نظر خداوند تبارک و تعالی زنده حقیقی هستند که امام تعیین شده را بشناسند و به امامت او اعتماد کنند و متصل به او باشند.

خوب بودن، جدای از انسان بودن است

ما باید حساب آدم خوب بودن و خوب رفتار کردن را از انسان بودن جدا کنیم. خوبی های عالم، فقط به انسان ها داده نشده است که ما فریب بخوریم و هر جا خوبی و قشنگی دیدیم، به حساب انسانیت بگذاریم و بگوییم که انسان یعنی این آدم خوب. خداوند زیبایی ها و خوبی ها و کمالات را بین همه موجودات عالم تقسیم کرده است. بنابراین اگر ما یک موقع رفتارها و کردارهایی را از انسان می بینیم که خوب و قشنگ و ارزشمند است، نباید این رفتار را یک رفتار انسانی تلقی کنیم. بلکه باید بگوییم این رفتار ارزشمند، فقط یک کمال است، اما باید درجه آن کمال شناسایی شود. مثلاً بگوییم آدم خیلی خوبی است. یک انسان به تمام معناست. چون خوش اخلاق است. خوش اخلاقی و نجابت و به حریم دیگران تجاوز نکردن، در حیوانات نیز وجود دارد. خدمت به خلق، جزو کمالات حیوانی است و حیوانات نیز خدمت به هم دارند. یکی زحمت بکشد و به مردم خدمت کند، معلوم نیست آدم خوبی باشد؛ بلکه کمالات خوبی از او تراوش کرده است.

مثلاً می‌گویند پسر خوب و زحمت‌کشی است و سرش در کار خودش است. شغل و درآمدی دارد. معتاد و دزد نیست و نان آور خوبی است. وقتی می‌گوییم فلانی برای ازدواج، پسر خوبی است. این یعنی او جنس مذکر خوبی است. اما معلوم نیست آدم خوبی باشد. چون تلاش برای خانواده و تهیه رفاه برای خانواده جزو کمالات حیوانی است. بنابراین وقتی می‌گوییم ما احتیاج به امام داریم، به این معنی نیست که احتیاج داریم یاد بگیریم که خدمت به خلق کنیم؛ دزدی نکنیم؛ نان آور خوبی باشیم؛ امانت دار باشیم و عاطفه داشته باشیم. حیوانات هم این طور هستند. عاطفه دارند، وفادارند، نجابت، حیا و غیرت دارند. زندگی اجتماعی و ریاست دارند.

انسان برای آدم شدن، به امام احتیاج دارد

ما گاهی احساس می‌کنیم به امام احتیاج نداریم. می‌گوییم: مگر امام نباشد چه می شود؟ این همه جوامع در جهان هست که هزاران سال امامی در میان آنها وجود نداشته و این همه آدم‌های خوب از آنها بیرون آمده. بله؛ البته آنها حیوان های خوبی بودند. اما آدم خوب چیز دیگری است. چون فقط امام، آدم خوب می سازد و انسان برای آدم شدن، احتیاج به امام دارد. برای همین وقتی چنین احساسی برای کسی پیش آمد که اگر با ائمه ارتباطی نداشته باشم، زندگیم به مشکلی برنمی‌خورد، باید بداند قطعا در کمالات حیوانی سقوط کرده است. اگر کسی دزد نباشد، اختلاس نکرده باشد، امانت دار باشد، وجدان کاری داشته باشد، غیرت داشته باشد و مهربان و با عاطفه و مؤدب باشد؛ تازه حیوان خوبی می شود. اما باید دقت کنیم که ما انسان هستیم و هدف ما از خلقت، خلیفة اللهی و تشبه به خداوند تبارک و تعالی است. باید مظهر اسماء خداوند بشویم. ما برای بی‌نهایت شدن خلق شده‌ایم. خداوند تبارک و تعالی ما را برای مقام صمدیّت خلق کرده است. ما برای طی کردن مسیر ویژه انسانی به امام احتیاج داریم. این مسیر کاملاً تخصصی است. پس وقتی قرآن می‌گوید؛ انسان ها مرده هستند. یعنی شأن انسانی آنها مرده و فقط با کمالات حیوانی زنده هستند. شأن انسانی را فقط خدا و ارتباط با رهبری که از ناحیه خداوند تبارک و تعالی آمده، زنده می کند.

وقتی قرآن با این صلابت می‌گوید کسی که مرده بود را ما زنده اش کردیم. یعنی تا وقتی که شما دستتان به دست امام نرسد و اساساً کارهایتان براساس رهبری های امام معصوم نباشد، یک مرده انسانی بیش نیستید. اما زنده حیوانی و گیاهی ممکن است باشید. یعنی از نظر انسانیت مرده اید. فقط زمانی که با معصوم ارتباط برقرار می‌کنید و کارهایتان را به دستور او انجام می‌دهید و زیر نظر معصوم به عنوان مربی و الگو، بی نهایت را انتخاب می کنید، آدم هستید. در بقیه موارد یک حیوان خوب هستید.

امام باعث تولد سالم انسان می شود

خداوند می‌فرماید: فرق بین کسانی که نعمت امامت را دارند، با کسانی که ندارند، مثل فرق زنده با مرده است. همه‌ی کسانی که دستشان به امام معصوم نمی‌رسد، در رحم دنیا سقط می‌شوند یا ناقص متولد می‌شوند. فقط کسانی می توانند سیرشان را در رحم دنیا تا آخر ادامه دهند و سالم متولد شوند که اتصال به معصوم داشته باشند و کارهایشان را با رضایت و نظر معصوم انجام دهند.

کسی که امام را نشناسد؛ دائماً در ظلمت است

 امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند؛ مرده کسی است که امام را نشناسد. این خیلی ظلمت وحشتناکی است. افرادی که با معصوم ارتباطی ندارند و اصلاً معصومین را نمی‌شناسند و کارهایشان تحت نظر هیچ مرجع رسمی و طبق قانونی که خداوند معرفی کرده، نیست. نه مرجع تقلیدی دارند و نه با رهبران و معصومین در ارتباط هستند. ببینید چقدر بدبخت هستند! اینها ناچارند که هر روز مقلد یک نفر شوند. یک نفر به آنها می‌گوید: این کار را بکنید! یک روز می‌گوید: این کار را نکنید! هر روز یک رنگ. این خیلی حالت وحشتناکی است و هیچ وقت هم از این تحیر بیرون نمی‌آیند تا وقتی که امامشان را پیدا کنند و بفهمند جز درِ خانه ی معصومین، هیچ کجا خبری نیست. چون عالِم به معنای حقیقی آنها هستند، به غیر از آنها کسی عالِم نیست.

نداشتن امام، باعث تنگی نفس و گرفته شدن دل می شود

یکی از معجزات قرآن کریم همین است که تا زمان نزول قرآن، کسی سابقه پرواز نداشته. بعدها که بشر سابقه پرواز پیدا کرد یا ارتفاعات بلند را طی کرد، متوجه شد که در ارتفاع تنگی نفس می گیرد و احتیاج به اکسیژن دارد. قرآن می‌فرماید؛ آدم‌هایی که با ما اتصال ندارند مثل کسانی هستند که به ارتفاع رفته اند.

«فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا كَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ كَذَلِكَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُون = پس كسى را كه خدا بخواهد هدایت نماید، دلش را به پذیرش اسلام مى‏‌گشاید و هر كس را بخواهد گمراه كند، دلش را سخت تنگ مى‏ گرداند. چنانكه گویى به زحمت در آسمان بالا مى ‏رود. این گونه خدا پلیدى را بر كسانى كه ایمان نمى ‏آورند، قرار مى‏ دهد.»َ و نفسشان خیلی تنگ و گرفته است. آدم هایی که با امام و معصوم ارتباط ندارند، رهبر ندارند و برنامه آن ها مشخص، واضح و تأیید شده نیست. اینها هر روز اسیر یک دانشمند هستند. یک روز با فلان درویش ارتباط دارند و یک روز با فلان دکتر. این ها روحیه شان همینطور است. این گیج بودن و سرگردانی خیلی کشنده است و خیلی آنها را اذیت می کند. آنها راهی به جایی نمی برند، مگر اینکه از خودشان قابلیت نشان دهند تا به حقیقت راه یابند.

خداوند کسانی که تشنه حقیقت و هدایت هستند را به اهل بیت می رساند

خداوند در سراسر عالم فقط دست کسانی که وجداناً تشنه حقیقت هستند را می‌گیرد و در نهایت به دست معصومین می‌رساند. آنهایی که دستشان نمی‌رسد، گرفتار دیگر عرفانها می شوند. این ها کسانی هستند که حقیقتاً نمی خواهند دنبال هدایت باشند. یعنی یکبار داد نمی‌زنند به خدا بگویند خدایا به دادمان برس و خودت هدایتمان کن. راه هایی را انتخاب می‌کنند که به قول خودشان راه های انسانی و معنوی است و با امیال نفسانی شان هم سازگار است. وقتی که یک انسان می خواهد هدایت شود، به او می‌گویند که شما باید حیا داشته باشی. ولی چون سخت است خیلی ها خوششان نمی‌آید، اینگونه به خدا برسند و به دنبال راه راحت هستند؛ هر چند آلوده به گناه شوند. و گرنه کسی که نمی خواهد هوس بر او غلبه کند و واقعاً مخالف هوس خودش است، می‌گوید خدایا مرا به دستوری که تو راضی هستی و راه حقیقی است، راهنمایی کن. او وقتی که راه را پیدا کند، هر چه که به او بگویند گوش می کند و هیچ مقاومتی نمی کند و می‌داند که باید همان راه را برود.

باید آخرت  و ابدیت را جدی گرفت

خداوند در قرآن می‌فرماید: «اِنَما اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِ قَومٍ هاد»[2] = ای پیامبر (باید بدانند) که تنها وظیفه تو اندرز و ترسانیدن (خلق از نافرمانی خدا) است و هر قومی را (از طرف خدا) رهنمایی است». منذر یعنی ترساننده، یعنی هشدار بده که ابدیت و آخرتی هست و اگر بخواهند بازی در بیاورند، گرفتار می شوند. به آن ها بگو اینجا جای مسخره بازی نیست. باید جدی زندگی کنید و جدی باشید. پیامبر نیز می‌ترساند و می‌گوید؛ قضیه را جدی بگیرید. خدا با هیچ کس شوخی ندارد. خدا با ما اهل بیت هم شوخی ندارد و سخت می‌گیرد.

شما انسان هستید و با یک نظام قانون‌مند در تماس هستید و با یک ابدیت در ارتباطید. اگر انسان این را باور کند، هیچ چیز، تأثیری در روحیه‌ی او نمی‌گذارد و هیچ وقت متزلزل نمی‌شود. می‌بینید طرف با یک نفر رفیق می‌شود، از او تأثیر می پذیرد و واجبات الهی را ترک می‌کند و محرمات را انجام می‌دهد. یک سفر خارجی که می رود، زیر و رو می شود و این سفر او را بدبخت می‌کند. این برای آن است که قضیه آخرت و ابدیت و خودش را جدی نگرفته است. طرف کاره‌ای نبود یا یک شغلی داشت که ارتباطش با بعضی از مسائل خوب و محفوظ بود و تَدَیُّن هم داشت. اما سر شغل جدیدی که می‌رود، تمام حیثیت انسانی اش را از دست می‌دهد. کسی که نماز می خواند، نماز شب می خواند، ولایت داشت، اشک و محبت داشت، همه‌ی این ها را کنار گذاشته و حالا دیگر نماز هم نمی خواند.

آخرت هم همین طوری است. حضرت می‌فرمایند: «اگر یک شبهه در ذهنتان آمد، با آن شبهه شب راحت نخوابید. چون ممکن است شب بمیرید و کافر و با روح مریض از دنیا بروید. جدی زندگی کردن، یعنی خودم را جدی بگیرم. اگر من خودم را جدی بگیرم، هیچ شرایطی نمی‌تواند من را ذلیل کند یا حیا و عفت و نماز و خدا را از من بگیرد و من را مورد خشم خدا قرار دهد. اگر کسی این مقاومت را داشت، همیشه عزیز است.

نماز را باید جدی گرفت

 پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: «ما بَینَ الکُفرِ وَ الایمانِ أِلا تَرکُ الصَلاه» [3]= بین کفر و ایمان هیچ فاصله‌ای مگر ترک نماز نیست».

انسان گاهی لج می‌کند. با پدرش درگیر است، نماز نمی خواند. زن با شوهرش دعوا می‌کند و می‌بیند که شوهرش روی عبادت و نماز حساس است. برای اینکه او را اذیت کند، نماز نمی‌خواند. حجاب را رعایت نمی‌کند. در درگیری با شوهرش، با خدا درگیر می‌شود ومعصیت خدا را می‌کند و به جنگ خدا می‌رود. آدم چقدر باید احمق باشد، وقتی می‌خواهد حقارت خودش را در مقابل همسرش جبران کند، نماز را کنار بگذارد. ای اینجا معلوم می‌شود که او این همه آیات عذاب، در مورد ترک واجب را جدی نگرفته است. عذاب های ۲۹ گانه‌ای که راجع به نماز نخواندن یا نماز را سبک شمردن گفته اند، برای این است که پیغمبر اکرم آمده کسانی که جدی زندگی نمی‌کنند و واجبات و دین خدا را مسخره می‌کنند را بترساند و کسانی که انجام می دهند را بشارت دهد.

باید سلامت جسم را جدی گرفت

بدن چون نظام دارد و قانون مند است، وقتی با آن شوخی کنید عکس العمل نشان می دهد.

کسی که مراقب خودش نیست و به فکر سلامتی اش نیست، مریض می‌شود. سرطان و بیماری های لاعلاج می گیرد. یک بار که دکتر می رود، دکتر به او هشدار می‌دهد، ولی گوش نمی‌کند وکلیه هایش به مرحلی دیالیز می‌رسد. هنوز چهل سال دارد و مانند بچه ها دائم شکلات و شیرینی و مواد قندی می خورد. یک دفعه به خودش می آید و می بیند که در میان سالی به بیماری دیابت مبتلا شده. چون شکمو است و نمی تواند جلوی خودش را بگیرد.

حضرت می‌فرمایند: «اگر برای امتم سخت نبود، مسواک زدن را مثل نماز واجب می‌کردم». مسواک نمی‌زند و از یک دندان عفونی، بیماری به وجود می آید.

بخل در دین و آخرت، عزت به دنبال دارد 

امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: «مَن بَخل بِمالِه ذَلَّ وَ مَن بَخِل بِدینه جَل[4] = هر کس در مال خود بخل ورزد، خوار و سبک می‌شود، و هر کس در دین خود بخل ورزد، سربلند و بزرگ می‌گردد.»

به ما دستور داده‌اند که از آخرت و دینتان به هیچ وجه برای کسی مایه نگذارید و از آن هیچ چیزی به کسی ندهید. از دنیایتان هرچه می‌خواهید بدهید، خیلی هم کار خوبی است. هر کسی که از دنیایش بدهد، آخرتش هم قوی می شود. اما دین و آخرت خود را خرج کسی نکنید.

آدم های دست و دل باز را دیده‌اید؟ مثلاً ترانه گوش می‌کنند. یا اگر شوهرش خوشش نیاید چادر سر کند، خیلی راحت قبول می‌کند و می‌گوید: شوهرم این گونه دوست دارد. او به خاطر شوهرش، خشم خدا را نصیب خودش می‌کند. خداوند وعده کرده و تضمین کرده که همین شوهر را بلای جان او می‌کند و یک عامل شکنجه‌ی روانی او می‌شود. یا اینکه زنش اینطور گفته و دیگر نمی‌تواند حرف او را قبول نکند. خدا را به زنش می‌فروشد؟ بعد می‌بینی که همان زن شکنجه‌اش می دهد.

فکر می‌کند که طرف صاحب کارش است و اجازه دارد که راجع به مسائل شرعی او هم اظهار نظر کند. به او می‌گوید: نمی‌خواهد نماز بخوانی، بعداً قضا می‌کنی. صاحب کاری که تمام ابدیت و فطرت خود را مفت فروخته است، می آید و به کارمند می‌گوید که مثل او بشود. بعضی وقتها در عروسی می گویند که یک شب که هزار شب نمی شود. باید این کارها را انجام دهیم. اینها با این کارها خون به دل امام زمان می کنند.

صله ارحامی که بخواهد غضب خدا را داشته باشد چه صله ای است؟ من خون به دل امام زمان کنم و باعث گریه فاطمه زهرا شوم، برای اینکه می‌خواهم صله ارحام کنم. صله ارحام فقط در حیطه شرع است. تا جایی که معصیت نشود. دختری که از اول برای آخرت شوهر تعیین تکلیف می‌کند، وارد حریم قرمز شوهرش می‌شود، این زن نامبارکی است. پسری که از روز اول آمده و زن را به سمت جهنم می‌کشد، نامبارک است.

نظر امام محمد باقر(علیه السلام) در مورد امامت

از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد آیه «انما انت منذر و لکل قوم هاد» = تو پیامبر منذر هستی ولی هر قوم و گروهی هادی و رهبری دارد» پرسیدند.

ایشان فرمودند: رسول خدا (صلی­‌الله­‌علیه­‌وآله‌وسلم) بیم دهنده است و در هر زمانی یکی از ما اهل بیت رهبری است که مردم را به آن چه که پیغمبر از طرف خدا آورده رهبری می‌کند». تعریفی که از امامت می‌کند خیلی دقیق است. یعنی ما همان حرفی را می‌زنیم که پیغمبر می‌زند. ما دینی از خودمان نداریم که غیر از پیامبر بگوییم. چنین حقی نداریم. ما شارع نیستیم. شارع فقط پیامبر بود. چیزی را که پیامبر می گوید، ما می‌گوییم و همان را در طول زمان گسترش می‌دهیم. رهبرانِ بعد از پیغمبر، اول علی (علیه‌­السلام) است و پس از او، اوصیاء او، یکی پس از دیگری هستند. پس آیه شریفه «انما انت منذر و لکل قوم هاد» یعنی خداوند در هر زمانی، برای هر گروه و اقوامی رهبر و امام گذاشته است. خوب حالا این رهبر  وقتی می‌خواهد بیاید رهبری کند، باید 7 مورد اطلاعات تخصصی را داشته باشد.

نظر امام صادق (علیه‌السلام) در مورد علم و تخصص اهل بیت

امام صادق (علیه‌­السلام) راجع به تخصص اهل‌بیت می‌فرمایند: «نَحن وُلاة اَمرِالله و خَزَنهَ عِلمِ الله و عَیبَة وَحیِ الله»[5] = ما والیان امر خدا (حكومت) و خزینه ‏هاى‌ علم و صندوق وحى‌ خدا هستیم.»

ائمه (علیه‌السلام) نیز مثل پیامبر(صلی‌الله‌و‌علیه‌وآله‌و‌سلم) هستند که دائماً به آنها وحی می‌شد. جبرئیل(علیه‌السلام) دائماً با اهل بیت (علیه‌السلام) در تماس بوده. چند ماهی که حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بعد از پیامبر زنده بودند، جبرئیل دائماً در خدمت حضرت زهرا بود و مطالبی را به حضرت عرض می‌کرده و فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) به امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌گفتند و می‌نوشتند. ائمه دیگر هم همین طور بودند. فقط ائمه، وحی را به کسی ابلاغ نمی‌کردند. چون ابلاغ به معنای نبوت است. آنها همان دین را گسترش می‌دهند و در طول زمان تفسیر می‌کنند و گنجینه وحی خدا هستند. وقتی می‌فرمایند؛ «و خزنة علم الله» یعنی کل علم دست خداست. قطره‌ای از آن پایین آمده است. هر کسی می‌خواهد به علم خالص و صاف و حقیقی راه پیدا کند، باید از طریق اهل بیت راه پیدا کند. برای همین هم حضرت می‌فرمایند: «هر علمی در سراسر جهان پخش است، از ناحیه ما اهل بیت پخش شده است. اگر علوم خوبی هم از طریق فلاسفه بزرگ مثل افلاطون، ارسطو، سقراط هست، آنها هم شاگردان انبیاء بودند و از انبیاء به آنها رسیده است. علم اساساً از روز اول نزد حضرت آدم بوده، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الَاسماءَ کُلَها»[6] و بعد توسط انبیاء در سراسر عالم پخش شده. علم راستین و صحیح و غیر مخلوط با جهل از طرف انبیاء و رهبران الهی آمده است. کما اینکه پیامبر فرمودند: «أََناَ مَدینَة العِلم وَ عَلی بابُها»[7] = من شهر علم هستم و علی درِ این شهر است. هرکس به دنبال علم است، باید از در وارد شود.

از طریق اهل بیت (علیهم السلام) می توان به علوم راه پیدا کرد

ما نمی‌توانیم بگوییم، می‌خواهیم بدون اهل بیت به خدا متّصل شویم و به دنیا و آخرت برسیم. خداوند به کسی که بخواهد بدون اهل بیت به جایی برسد، توجهی نمی‌کند. راه گذاشته، باید از راه برویم. ائمه باب الله هستند.

امام باقر (علیه‌­السلام) فرمودند: «به خدا که ما خزانه دار خداییم در آسمان و زمین». بعد می‌فرمایند: «نه آن که خزانه دار طلا یا نقره باشیم؛ بلکه خزانه دار علمش هستیم».

همچنین وقتی امام صادق می فرمایند: «عَیبَة وَحیِ الله» = ما صندوق وحی خدا هستیم». یعنی اگر دوست داری به تو وحی شود، متصل به صندوق وحی شو. چون وحی مخصوص ائمه نیست. خداوند به اولیاء خودش، به مؤمنین و دوستان خودش هم وحی می کند. مثل الهامات غیبی که در جبهه ها زیاد بود. بچه ها بدون این که تخصص داشته باشند، خدا به آنها می گفت چه کار کنند. یعنی خود خداوند مستقیماً هدایتشان می کرد.

از طریق اهل بیت است که می توانید با وحی خدا ارتباط پیدا کنید و از الهامات و حواس قوی و فوق این حواس ظاهری برخوردار شوید و به علوم راه پیدا کنید. باید گدای خانه و نوکر اهل بیت شوید. وقتی می گویند ما صندوق وحی خداییم، یعنی صندوق دار وحی خدا و همه الهامات وعلوم و دانش ها در دست آنهاست و جای دیگر خبری نیست. برای همین است که امام زمان یک اشاره به قلب کربلایی کاظم می کند و یک دفعه حافظ قرآن می شود و به آن درجات عالی می رسد. اینکه بگویم حالا بروم درس بخوانم، باید سر جای خودش باشد ولی علم دهنده حقیقی آنها هستند.

فرق هست بین دانشجویی که می خواهد در کنکور شرکت کند، از صبح تا شب درس می خواند و خیلی از کارهایش را هم کنار می گذارد، با دانشجویی که تا اذان می گویند همه جزوه ها را کنار می گذارد. چون خداوند صدایش کرده، می رود و الله اکبر می گوید. یعنی خدا از همه چیز بزرگ تر است. بعد هم در قنوت می گوید: «رَبِّ زِدنی عِلماً»[8] = خدایا علم مرا زیاد کن». یعنی خزانه علم دست تو است. پابوس حضرت عبدالعظیم می رود و می گوید: یا سید الکریم! ما را در این کنکور موفق کن! کمکمان کن! درسش را هم خوب می خواند. این خیلی موفق تر است تا کسی که فکر می کند، من باید تعداد کلاس های کنکورم آنقدر باشد، فلان آموزشگاه بروم، بعد فراموش کند که علم از کجاست. جوانی که دعای خوب مطالعه می کند و ذکر «یا سلطان» را ۶۷ مرتبه می گوید، یعنی ای سلطانِ همه چیز! نسبت به این درس، به من سلطنت بده و از سلطنت خودت، من را بی نصیب نکن. حتما ًخداوند او را در آن درس مسلط می کند و راحت درس را متوجه می شود. بعد هم وقتی که می خواهد امتحان بدهد، ۱۸ مرتبه «یاحی = ای زنده» می گوید، مطلب برایش زنده می شود.

کسی که به معدن وصل است و درسش را هم می خواند، می تواند قوی تر از کسی که فقط در اسباب و علل مادی درس می خواند، عمل کند. تاریخ هیچ وقت انسان هایی به نبوغ علمای مؤمنین، بیرون نداده است. نابغه ترینِ افراد که بی نظیر بودند، همه گدای درِ خانه اهل بیت بوده اند. خواجه نصیر یک فقیه، فیلسوف، ریاضی دان، منجّم است که کتاب های او هنوز هم وجود دارد. خواجه خیلی جلوتر از «لئوناردو داوینچی» پرواز کرد. زمانی که در محاصره بود، بال درست می کند و فرار می کند. رصدخانه و کتابخانه ای با صدها هزار جلد کتاب درست می کند. کسی است که به خاطر نبوغش، خان مغول را در دست خود می گیرد و او را به سمت اهداف شیعه هدایت می کند.

یکی از هم مباحثه های قوی مرحوم مقدس اردبیلی تلاش می کرد تا وقتی صبح برای مباحثه می آید، بتواند قشنگ تر از مقدس اردبیلی درس بدهد. ولی مقدس اردبیلی خیلی قشنگ و قوی، اشکالات او را می گفت. سرانجام به مقدس اردبیلی گفت: تو چه کار می کنی؟ او جواب داد: من یک مقداری از شب را به عبادت می پردازم و یک مقداری هم درس می خوانم. اینطور نبودکه همه اش درس بخواند؛ بلکه با منبع درارتباط بود. به خاطر همین قوی می شد. در کنار علم باید تزکیه و اتصال باشد.

نابغه ای مثل بوعلی سینا  با آن همه پیشرفت علمی می گفت: هروقت در مسئله علمی گرفتار شوم، باید به مسجد جامع بروم، دو رکعت نماز بخوانم و توسل به خدا بکنم، تا مشکل علمی من حل شود.

 [1] قرآن کریم / سوره انعام / آیه 122

[2] قرآن کریم / سوره رعد / آیه 7

[3] ثواب الأعمال و عقاب الأعمال / ص۲۳۱

[4] غرر الحكم / 7921 ـ 7922

[5] اصول كافی / ج 1 / ص 192 / حدیث 1

[6] قرآن کریم / سوره بقره/ آیه 31

 [7] حسینی میلانی / سید علی / أنا مدینة العلم و علی بابها / قم/ نشر الحقائق / ۱۴۳۴ق.

[8] قرآن کریم / سوره طه / آیه 114

ظ 6

نظری داده نشده

Top
برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیکی خود را وارد کنید

خبرنامه سایت منتظران منجی

Stay informed on our latest news!

اشتراک در خبرنامه سایت منتظران منجی feed