مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
در جلسه گذشته این نکته را عرض کردیم که خانمی خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسید. از طرف همسرشان این سوال را پرسید که آیا از شیعیان حضرت هست یا نه؟
حضرت در پاسخ یک قاعده میدهند که بسیار مهم است. گاهی آدمها اینطور فکر میکنند که معیت و همراهی با معصومین یا بهشت رفتن، یک امر اعتباری است. مثل پادشاهی که میخواهد سفر تفریحی برود، در این سفر دلبخواهی چند نفر را از قصر انتخاب میکند که فلانی و فلانی با ما بیایند. اگر کسی هم دلش میخواهد با شاه در این سفر همراهی کند، شاه هم قبول میکند و او را میبرد. در این داستان که شاه قصد دارد تفریح برود، هر کسی را که دلش بخواهد، انتخاب میکند.
اما داستان رفتن ما به بهشت یا همراه با معصوم مثل داستان پادشاه نیست که بگوییم در قیامت پیغمبر یا اهل بیت یا شهدا، صدیقین و صالحین به بهشت میروند و ما هم بگوییم دوست داریم با شما به بهشت بیاییم و ما را هم پیش خودتان ببرید و آنها هم قبول کنند. اصلاً اینطور نیست. قرآن میفرماید: «قَدْ جَعَلَ الله لِكُلِّ شَیْءٍ قَدْراً[1]= محققا خدا براى هر چیزى اندازهاى مقرر كرده است». دقیقاً مثل تولدهای ۵ گانه از رحم مادر به دنیا که اصلاً تخلف ندارد، یعنی هیچ جنینی در رحم مادر نیست که شرایط تولد سالم را طی کند، اما مریض به دنیا بیاید یا شرائط تولد مریض یا ناقص یا ضعیف را داشته باشد، اما سالم به دنیا بیاید. اصلاً اینطور نیست. این مراحل رشد، کاملاً قانونی است. یعنی جنین باید در رحم مادر یک سلسله داراییها را تحصیل کند و بگذراند. نوع تولدش هم دقیقاً به آنچه که در دوران جنینی گذرانده، مربوط است.
کسی که دغدغه این را دارد که آیا من شیعه امیرالمؤمنین هستم یا نه؟ شیعه حضرت زهرا هستم یا نه؟ با حضرت زهرا محشور میشوم یا نه؟ این یک امر اعتباری نیست. چون شیعه بودن یعنی همراهی. اگر تو واقعاً همراه آنان هستی پس باید، شبیه آنان هم باشی.
بر فرض مثال، کسی بپرسد آقا شما چند سال سر کلاس زبان رفتی؟ میگوید من یک ترم، کس دیگر بگوید پنج ترم، یکی دیگر بگوید: چهار ترم. اما کسی که یک ترم رفته، با آن کسی که چهار یا پنج ترم رفته، قطعاً داراییهای زبانی اش متفاوت است.
شیعه، یعنی آیا تو با حضرت زهرا همراهی کردی یا نه. اگر همراه بودی، این همراهی مستلزم شباهت و سنخیت است. چون شیعه یعنی پیرو. پیرو هم یعنی من در تمام مسائل زندگیام از این خانم تبعیت کنم. وقتی تبعیت کردم قطعاً توانایی و شباهتهایی را به حضرت زهرا پیدا میکنم. چنین فردی نمیتواند آدمی عصبی و پرخاشگر باشد. اگر باشد، یعنی آنچه که دریافت کرده، در او اتفاق نیفتاده است.
فاطمه زهرا یعنی خلیفة الله، یعنی کاملترین مظهر خدا که یک مقام عرشی پیش خود خدا دارد که مرکز فرمانروایی خداست. شخصیتی است که غضبش با غضب خدا و رضایتش با رضایت خدا یکی است.
شیعه کیست!
پاسخ فاطمه صدیقه به این خانم که از طرف همسرش پرسید که آیا از شیعیان حضرت هست یا نه؟ این بود که حضرت میفرمایند: «اِنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِما اَمَرْناک وَ تَنْتَهی عَمّا زَجَرْناکَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِیعَتِنا وَ اِلاّ فَلا= اگر به آنچه به شما امر میکنیم، عمل میکنی و از آنچه شما را بر حذر می داریم، دوری میکنی، از شیعیان مایی و گرنه هرگز».
این فرمول مثل آیینهای است که اگر آدمی در آن به خودش نگاه کند، میتواند خودش را تنظیم کند. اگر الان به تو بگویند که بزرگترین غصه و دغدغه اصلی زندگیت چیست؟ چه جوابی خواهی داد. اگر بگوید بزرگترین دغدغه من این است که شبیه حضرت زهرا هستم یا نه! با خانم محشور میشوم یا نه! چطور موقع مردن عزرائیل بالای سرم میآید؟ چه شکلی میآید؟ مهربان یا ناراحت میآید؟ نکیر و منکر بالای سرم میآیند یا بشیر و مبشر؟ این نشان میدهد که او فردی جدی است، یعنی میخواهد خودش را با یک سلسله استانداردها، ملاکها و معیارها تطبیق بدهد؛ آن هم ملاک و معیارهای جاودانه و ابدی.
اما کسی که جدی نباشد، معیارش فقط دنیاست. دغدغه اش این است که چقدر پول دارد، چقدر سواد دارد، کدام دانشگاه درس میخواند، چه مدرک تحصیلی دارد، ازدواج کرده یا نه، بچه دارد یا ندارد، مستأجر است یا صاحبخانه و دیگر مسائل...، معلوم می شود جدی نیست.
اما آدم جدی و حسابی یعنی کسی که باطنش، باطن انسانی است، اصلاً دغدغههای یادشده را ندارد. نه اینکه اینها جزء دغدغههای طبیعیاش نیست. آنها را قبول دارد. ولی دغدغۀ اصلیاش این است که آیا با ملاک ابدی زندگی میکند یا نه! من جهنمی هستم یا بهشتی! اینها سؤالات اصلی یک آدم حسابی است.
به محض اینکه وفات بیاید تمام آنچه که تو در دنیا برای کسب آنها جان کندی، کاملاً رنگ میبازد، یعنی می فهمی که هیچ ارزش و اعتبار واقعی ندارد. تمامش موقتی و توهم و سراب است.
در ادامه روایت، مرد تا وقتی این جواب حضرت را میشنود، حالش خراب میشود. این خانم خدمت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) برمیگردد و عرض میکند که شوهرم اینطور میگوید. حضرت فرمود: «قُولی لَهُ لَیْسَ هَکَذَا شِیعَتُنا مِنْ خِیارِ أَهْلِ الْجَنَّة= [از طرف من] به همسرت بگو چنین نیست. شیعیان ما از بهترین افراد اهل بهشتند»،
شیعه یعنی آن که پیرو ماست، یعنی دستورات را اجرا میکند، نواهی را هم عمل نمیکند و به سراغشان هم نمیرود.
حضرت زهرا (سلام الله علیها) شیعه را از محب جدا میکند و میفرماید: «وَ کُلُّ مُحِبِینا وَ مُوالِی أَوْلِیائِنا وَ مُعادِی أَعْدائَنا وَ الْمُسْلِمِ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا وَ مُعادِی أَعْدائَنا = همه آن کسانی که ما را دوست دارند، دوستان ما را هم دوست دارند. دشمن دشمنان اهل بیت هستند».
این هم سنگین است، یعنی چیزی نیست که هر کسی بتواند، ادعا کند که دشمن همۀ شخصیتهایی هستم که با اهلبیت دشمن هستند زیرا قرآن می فرماید: «و لو کَانَ آباؤُکُمْ او أَبْنائُکُمْ او اخوانهم او عشیرتکم=حتی اگر پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا بستگانشان باشد» پدرم باشد، مادرم باشد، خالهام باشد، عمویم باشد، داییام باشد، فرزندم باشد، دشمنی با اینها کار راحتی نیست.
همچنین می فرماید: «وَ الْمُسْلِمِ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ لَنا= با قلب و زبانشان واقعاً تسلیم ما هستند»، یعنی ابراز میکنند که اهل بیت را دوست دارند و عاشق ما هستند. مثلا برای ما مراسم عزا یا تولد میگیرند. این محبینی که دوستدار اهل بیت هستند، با دوستانشان دوست هستند و با دشمنانشان دشمن هستند، تسلیم هستند و با قلب و زبانشان این فضیلت را ابراز میکنند.
چه کسانی شیعه واقعی نیستند؟
صدیقه طاهره در ادامه به قاعدهای اشاره میکند که می فرمایند: علیرغم ادعای شیعه بودن، مصداق واقعی شیعه نیستند. «لَیْسُ مِنْ شِیعَتِنا اِذَا خالَفُوا اَوَامِرَنا وَ نَواهینا فِی سائِرِ المُوبِقات = اینها از شیعیان ما نیستند، اگر در اوامر و نواهیما، با ما مخالفت کنند». آنجایی که دستور دادیم رعایت نمیکنند. مثلاً نماز، حجاب، روزه، روابط زن و مرد، خمس و زکات است، شوهرداری است، زنداری است، بچهداری است، ادب پدر مادر است، همسایهداری است و... اصلاً رعایت نمیکند. هر چند دوستدار اهل بیت و دشمن دشمنانشان اهل بیت باشند، قلباً و زباناً هم اعتراف کنند، ولی در اخلاق، شبیه اهل بیت نیستند، فرهنگش فرهنگ اهل بیت نیست. فرهنگ دیگری است، تشبهاش به آنها است و افتخارش هم به این است که شباهت به غیر اهل بیت دارد. چنین کسانی به تعبیر حضرت شیعه نیستند که فقط آنها را دوست بدارند.
آثار و فوائد دوستی اهل بیت(علیهمالسلام)
حالا این دوست داشتن اهل بیت علیهمالسلام فایدهای هم دارد؟ به درد هم میخورد؟ حضرت زهرا (سلام الله علیها) پاسخ میدهد.
اینها چون ما اهل بیت را دوست دارند و با دشمنان ما دشمن هستند و با قلب و زبانشان این ابراز علاقه را میکنند، محبوب خدا هستند. حالا محبوب خدا هستند چه اتفاقی میافتد؟
«وَ هُمْ مَعَذلِکَ فِی الْجَنَّة وَلکِن بَعْدَ ما یُطَهَّرُونَ مِنْ ذُنُوبِهِم= اینها هم بعد از اینکه از گناهانشان پاک شدند، به بهشت میآیند »، یعنی گناه و معصیت کرده، اصلاً رعایت نکرده، نه اوامر را اجرا کرده، نه نواهی را ترک کرده، بعد از اینکه ضربههایی که به خودش زده، صدمههایی که به خودش زده باید پاک بشود. چون خدا دوستشان دارد. حالا این پاک کردن از گناه چطور صورت میگیرد؟
«بِالْبَلایا و الرزایا أوفی عرصات القیامة بانواع شدائدها= با بلاها و گرفتاریها و یا در صحرای محشر و قیامت به انواع شداید و سختیها»، یعنی با سختی و مشکلاتی که در زندگی پیش میآید خدا اینها را از گناه پاک میکند.
سختی ها هم چند جور است: مشکلات مالی مثل بدهی، ورشکستگی، آسیب مالی، صدمه به اموال انسان یا مشکلات بدنی است. مثل انواع مریضی و دردها، یا مثل اذیت و آزار همسر، پدر مادر، خواهر برادر، همسایه، خانواده همسر، دوستان، همکاران و.. . همه اینها کفارات گناهانند.
پس سختیهای زندگی مفت پای ما حساب نمیشود. تمام آنها باعث آمرزش و پاکی گناهانمان میشود. اگر بخواهیم سختیهای زندگی کفارۀ گناهانمان بشود یک شرط دارد. شرطش آن است که جزع نداشته باشید، جیغ و داد نکنید، سر و صدا نکنید، بداخلاقی نکنید.
اگر بخواهید بداخلاقی کنید، گناهتان چند برابر میشود. شایسته است آن سختی و اذیت شدن را تحمیل کنید.
چون خدا تو را با این مشکلات تراش میدهد. مثل سنگی که قیمتی ندارد، ولی وقتی سنگتراش آن را تراش میدهد، قیمت پیدا میکند.
در قرآن هم اشاره شده که: «لِیَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ= بعضیهایتان را با بعضی دیگر آزمایش می کنیم». آزمایش میکنیم یعنی میتراشیم با پدر و مادر، همسر، خانواده همسر، دوستان، همسایه، صاحب کار، زیردست و... با اینها شما را میتراشیم، پس صبر کنید. نق و غر نزنید، فحش ندهید، ناشکری هم نباید بکنید. اگر غر بزنید، یعنی به خدا بدبین هستید. حتی اگر این درد بیشتر از گناهانتان باشد، درجه برای زندگی ابدیتان میشود.
اما بعضی افراد آنقدر پوست کلفت هستند که خدا هر چقدر به آنها فرصت میدهد، مدام گناه جدید تولید میکنند، مثل آدمهای بداخلاق. آدمهای بداخلاق توبه میکنند؛ اما چون اخلاقشان بد است، مدام گناه تولید میکند.
«أَوْ فِی الْطَّبَقِ الأَعلی مِنْ جَهَنَّمَ بِعَذابِها اِلی اَنْ نَسْتَنْقِضَهُمْ بِحُبِّنا= یا در طبقه بالای جهنم گرفتار عذاب شدند تا اینکه ما آنها را نجاتشان بدهیم به خاطر محبتهایی که به ما در دنیا داشتند».
یعنی محبت کمک زیادی به انسان میکند، اما باید ببینیم که محبت درجهاش چقدر است. چون محبت باید کمک کند که تو محبوبت را رعایت کنی، محبت باید کمک کند که اگر امام زمان (علیهالسلام) را دوست داری، حضرت زهرا را دوست داری، امام حسین (علیهالسلام) را دوست داری؛ اذیتشان نکنی.
و در آخر می فرمایند: «نَنْقُلَهُم اِلی حَضْرَتِنا= و آنان را به نزد خود منتقل می کنیم». پس باید زندگیمان مشخص باشد که اگر شیعه هستیم باید مقاومت، پوست کلفتی، عمل نکردن نسبت به دستورات دین، احکام رساله، دستورات اخلاقی یا اعتقادی را کم کنیم. به میزانی که لجبازی میکنید، عقب میمانید و موجب خرابی تولدت از رحم دنیا به بهشت میشود. پس بیاییم مقاومتهایمان را کم کنیم، کندیهایمان را کم کنیم، لجبازیهایمان را کم کنیم و تصمیم به شدن بگیریم.
امامت/حضرت زهرا/مقام عرشی
[1] . سوره طلاق/آیه 3.
کلیدواژه ها:
آثار استاد