مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
ما دو آینده داریم: یک آینده قطعی و دیگری آینده مشکوک. آینده قطعی، زندگی ابدی ماست که پس از مرگ و با وفات شروع میشود و هیچ وقت تمام شدنی نیست. اما آینده مشکوک، عمر ما و مقطع زندگی دنیایی ماست که نمیدانیم چند سال است. در تعامل بین این دو آینده، شیطان به انسان حمله میکند.
همانگونه که خداوندکریم در قرآن از قول شیطان میفرماید:«لأقعُدنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِیمَ[1] = من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست». یعنی شیطان در صراط مستقیم کمین کرده است. هر وقت انسان تصمیم میگیرد که آدم خوبی باشد و در صراط مستقیم قدم بگذارد، حملات شیطان شروع میشود. چون وقتی انسان آدم بدی است، هم جهت با شیطان است، شیطان هم با او کاری ندارد.
«ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِینَ[2] = آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى تازم و بیشترشان را شكرگزار نخواهى یافت».
حملات چهارگانه شیطان عبارت است از: حمله از جلو (آینده)؛ حمله از عقب (گذشته)؛ حمله از سمت چپ (گناهان)؛ حمله از سمت راست (از طریق کارهای خوب و مقدس).
در حمله از جلو که حمله از آینده است، اول باید بدانیم که ما دو آینده داریم: 1) آینده قطعی داریم که با وفات ما شروع و تا ابدیت ادامه دارد و تمام شدنی نیست. چون ما محضر خدا و حامل روح خدا هستیم، نابودشدنی نیستیم و مرگی نداریم. وفات داریم که وفات هم همان تولد جدید است. 2) آینده مشکوک داریم. آینده مشکوکمان زندگی دنیایی ماست که ما نمیدانیم چقدر زنده هستیم. در تعامل بین این دو آینده است که شیطان میتواند انواع حملهها را برای ما طراحی بکند. پس ما باید طوری در مقابل این حملهها موضعگیری و مراقبت کنیم که آینده مشکوک ما که زندگی دنیایی است، شاد و آرام باشد و این چیزی است که قرآن از ما میخواهد. یعنی ما باید هم در دنیا شاد و آرام باشیم و زندگی خوب و خوشی داشته باشیم و هم در آینده قطعیمان زندگی شاد و آرامی داشتهباشیم و به هدف خلقت و کمالات خودمان برسیم.
بنابراین، ما با یک مسابقه بسیار شیرین و جذاب و پرهیجان در زندگیمان روبرو هستیم. مسابقه خوشبختکردن «خودم»؛ هم در آینده مشکوک و هم در آینده قطعی. در این مسابقه کاملاً حقیقی و جدی، با یک دشمن کاملا حقیقی و جدی نیز رو به رو هستیم.
از ترفندهای شیطان این است که ما را از هر دو آینده غافل کند. برای همین است که ما را به سوی مسابقات وهمی سوق میدهد. در مسابقات توهمی، تو به جای این که فکر کنی که باید «خودت» برنده شوی، به این فکر میکنی که کدام یک از دو طرف یا دو تیم و گروه، برنده یا بازنده میشود. اما در حقیقت در این صحنهی ساختگی شیطان، کی میبازد؟ خودت می بازی.
مثلاً امروزه افراد زیادی که اکثرشان جوان هستند، همهی فکر و ذکرشان این است که در مسابقات ورزشی، کدام تیم فوتبال یا والیبال یا بسکتبال و یا کدام تیم خارجی میبرد و کدام تیم میبازد. جوانان ما سلامتی جسم و وقت و عمر و آیندهشان را میگذارند تا ببینند کدام تیم پیروز میشود. تازه به اینجا هم ختم نمیشود، بلکه سیدیهای بازی این مسابقات خیالی را میگیرند و ساعتها با آنها وقت میگذرانند. یعنی واقعاً دشمن برای ما طراحی کرده. شیطان و شیاطین انسی برای ما طوری برنامه ریزی کردهاند که ما اساسا به فکر اصلیترین مسابقه زندگیمان که مسابقه بین خودمان و شیطان است، نباشیم و دائما فریب بخوریم. دائماً تو سری بخوریم و از زندگی، از فرزندمان از مغز و جسم و از شادی و از رشد و خوشیهای دنیا و از همه مهمتر از آخرتمان سرمایهگذاری کنیم برای همین امور وهمی. این گونه رفتارهای انسانها به معنی آن است که دارند به دشمن اصلی امتیاز میدهند.
خالق جهان و مهندس عالم میگوید شما دشمن دارید:«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا[3] = در حقیقت شیطان دشمن شماست؛ پس شما هم او را دشمن بگیرید». یعنی صبح که از خواب بلند میشویم، باید بدانیم، در میدان جنگ هستیم. یعنی من باید در افکارم دقت داشته باشم. حتی در خواب، حضرت میفرماید: شیطان در خواب هم به سراغ شما میآید و در خواب هم جنگ دارید. شیطان با ایجاد صحنههای بد، میخواهد شما را ناراحت کند. میخواهد شما را از خوشی و شادی و آرامش دور کند. جالب است که دراین مسابقهی واقعی، ضربههای پی در پی شیطان را حس میکنیم؛ اما به خودمان نمیآئیم که با او مبارزه کنیم. اصلا تصمیم نمیگیریم که وارد این صحنه جهاد و صحنه پرهیجان مسابقه بین خودمان و شیطان شویم.
شیطان همیشه ما را نسبت به آینده غمگین می کند
شیطان همیشه با ایجاد افکار ناخوشایند و ناراحت کننده نسبت به آینده و اتفاقاتی که قرار است بیفتند، ما را محزون میسازد.
قبلاً نیز گفته شد که ایجاد حزن و اندوه توسط شیطان، از مصادیق حمله از جلو است که آثار مخرب زیادی دارد. شیطان دائماً نسبت به آینده در ما غم ایجاد میکند. یعنی افکاری تولید میکند و برای ما آینده را تیره و تار نشان میدهد تا ما غصه بخوریم. قرآن میفرماید: «إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا[4]= نجوی تنها از ناحیه شیطان است و میخواهد با آن، مؤمنان را غمگین کند». شیطان نجوا میکند؛ یعنی در مؤمنین تولید فکرهای بد میکند؛ در گوشی چیزهایی میگوید تا مؤمنین را محزون و غمگین کند. زیرا غم برای مؤمن مثل سم میماند؛ هم دنیای او را خراب میکند و هم آخرتش را.
در حالی که غم و غصه برای ما سم است؛ اما یک سری غمها خوب و مثبت هستند. این غمها در انسان قدرت و انرژی ایجاد میکنند. زیرا در باطن این غمها، شادی هست. اما غمهایی که غالب مردم دچار آنها هستند، غمهای منفی هستند. یعنی غمهائی که فلجکننده و بیحوصلهکننده هستند. نه میگذارند ما دنیای قشنگی بسازیم و حرکتهای قشنگ و مثبتی برای ساختن دنیا بکنیم، و نه میگذارند آخرت خوبی بسازیم. برای همین قرآن میگوید عامل غم شیطان است. شیطان عامل غمهای فلج کنندهای است که نشاط و شادی و امید را از انسان میگیرند. هیچ کدام از این غمها از سوی خدا و فرشتهها نیستند. ما چه موقع میتوانیم شاد باشیم؟ زمانی که پیامهای غم از طرف شیطان به ما میرسد و ما بتوانیم در مقابل این پیامها موضعگیری مناسبی بکنیم. در این صورت آن پیام غم، تبدیل به شادی و نشاط میشود.
حمله ترکیبی شیطان چیست؟
گاهی شیطان فقط از یک سمت حمله نمیکند، بلکه همزمان و از دو جهت یا سه جهت حمله ترکیبی انجام میدهد، در واقع شیطان ما را محاصره میکند. مثلاً همزمان یک حمله ترکیبی از گذشته (عقب) و آینده (جلو) انجام میدهد.
در گذشتهی ما 3 چیز وجود دارد که شیطان میتواند آنها را دستاویز خود قرار داده و با آنها از گذشته، یعنی از عقب برضد ما حمله ترکیبی انجام بدهد.
1) گناهان: شیطان دائماً گناهان گذشتهی ما را به رخ ما میکشد تا ما احساس کنیم یک آدم پست و آلوده هستیم و نمیتوانیم آدم خوب و پاکی باشیم.
2) شکست ها: شیطان به وسیلهی شکستهای ما، حمله ترکیبی انجام میدهد. وقتی میخواهی برای آیندهات رفیق خدا بشوی، وقتی میخواهی یک آدم خوب و مثبت و بنده خوب برای خدا و یک دوست خوب و یک فرزند خوب برای امام زمان بشوی، گناهانت را به رخت میکشد. میگوید: تو این کاره نیستی. تو کجا و امام زمان کجا؟
در واقع شیطان با به رخ کشیدن گذشته گناه آلود، آینده را هدف قرار میدهد تا از حرکت و تصمیم زیبای تو که برای آیندهات گرفتهای، تو را منصرف سازد. این حمله، حمله ترکیبی است.
مثلاً میخواهی درس بخوانی، دیپلم بگیری، دانشگاه بروی، حرکتهای سازنده و قشنگی برای خود و زندگی و کشورت انجام بدهی. شیطان چندبار شکست را به رخت میکشد. میگوید: «تو فلان جا و فلان جا شکست خوردی؛ دست و پا چلفتی هستی؛ بیعرضه هستی؛ پس ول کن آن کارها و اهداف خوب را». این در حالی که هر عاقلی میداند که رشد علمی، پیشرفتهای دنیایی و آخرتی با سعی و خطاست. شکست خوردن طبیعی است.
3) کدورت ها: شیطان غیر از شکستها و گناهان، از طریق کدورتها نیز حمله ترکیبی انجام میدهد. با به رخ کشیدن کدورتهای گذشته، انسان را از حرکت درست به سمت آینده باز میدارد. از اختلافات ما با دیگران، از درگیریهایی که ما با دیگران داشتهایم، سوء استفاده میکند تا هم زمان حال ما را خراب کند و هم ما را از آینده ناامید کند. (بعدا در این مورد ان شاالله توضیح خواهیم داد، فعلا میخواهیم به حرکت به جلو و آینده بپردازیم».
شیطان نه دوست دارد ما دنیای خوب و آرامی داشته باشیم و نه دوست دارد ابدیت خوب و آرامی داشته باشیم. این دوست نداشتن شیطان باید ما را فعال کند تا ما به کمال خوشبختی در دنیا و آخرت برسیم.
دنیا اگر ما را محروم نمیکرد، محاصره اقتصادی نمیکرد، ما هیچ وقت در کشورمان شاهد این همه رشد در جنبههای علمی و اقتصادی معنوی نبودیم. ما امروز خیلی از سلاحها را خودمان میسازیم. وقتی تحریممانکردند، ما در گندم خودکفا شدیم. در خیلی از مسائل غذایی داریم خودکفا میشویم. وقتی محاصره علمی و تحریم اطلاعاتی کردند، ما به علم سلولهای بنیادی دست پیدا کردیم. ما توانستیم موشک به فضا بفرستیم. ما در انرژی هستهای پیشرفت کردیم. اینها نشان میدهد که تا وقتی که به شما حمله نشود، به شما سخت نگیرند و محرومیت نداشته باشید و دچار نیاز و فشار نباشید، رشدی هم صورت نمیگیرد.
شیطان میخواهد من با امام حسین (علیهالسلام) رفت و آمد نکنم. او میخواهد من با امام زمان (علیهالسلام) رفت و آمد نکنم. یک مسابقه جدی و حقیقی وجود دارد که انسان میخواهد از آن پیروز بیرون بیاید؛ اما شیطان نمیگذارد. او میخواهد من قرآن را نفهمم، اما من میروم سراغ یادگیری قرآن، ترجمه، لفظ، صرف، نحو، معانی و تفسیر آن و یاد میگیرم. در علوم دنیایی هم همینطور است.
از ابزارهای کار شیطان، ایجاد تنبلی در انسان است
چون شیطان میداند که انسان تنبل هیچ رشدی نخواهد داشت، میخواهد با ایجاد ترس و غم، در ما نوعی تنبلی ایجاد کند. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «کلید همه بدیها در دو چیز است: تنبلی و بی حوصلگی».
شیطان برای اینکه در زندگی ما را فلج کند که نه دنیای قشنگی داشته باشیم و نه آخرتی زیبا، بیحوصلگی و تنبلی را از طریق حمله از جلو، عقب، راست و چپ در ما ایجاد میکند. ما نباید به هیچ وجه در کارهای دنیایی و کارهای آخرتی تنبل باشیم. در حدیث داریم، همت مؤمن از همه انسانها بیشتر است. چون هم دنیا را میسازد و هم آخرت را. برای آخرت سهم دنیاییاش را فراموش نمیکند و دنیایش را به خاطر آخرت خراب نمیکند و سهم هریک را به جا تعیین میکند. مؤمن کسی نیست که به بهانه دنیا، آخرت و ابدیتش را از دست بدهد. هر دو زندگی را میخواهد. مؤمن به هر دو زندگی توجه میکند، به آخرت اصالت میدهد. چون مثل جنین در رحم دنیاست و در عین این که مبنا را ابدیت و آخرت میگذارد، دنیایش را مطابق با آخرت سازمان دهی میکند. شما وقتی همتت را برای آینده قطعی و ابدی خود (آخرت) قرار میدهی، آینده مشکوک (دنیا) نیز خود به خود زیبا میشود. بعدا توضیح خواهیم داد که شیطان چگونه در تعامل بین این دو آینده و با ایجاد آرزوهای کاذب و سرگرم کننده و موهوم و بچگانه و حیوانی، دنیای ما و به تبع آن، آخرت ما را خراب میکند.
حربه دیگر شیطان در حمله از جلو، «ترس» و «بزدلی» است
یکی دیگر از چیزهائی که شیطان در حمله از جلو، قصد دارد به ما تحمیل کند و با آن ما را زمین بزند، «ترس» است. آدمی که جسور و شجاع است از این سلاح شیطان هراسی ندارد.
«شجاعت» با «تهور» فرق دارد. تهور به معنی بیمغزی و بیکلگی است. مثلاً کسی که در رانندگی بیباکی میکند و در جادهها لایی میکشد، شجاع نیست. او متهور است. تهور و بیکلگی خوب نیست. کسی که احتیاط نکند و فکر کند قدرت و شخصیت، در این است که من بتوانم بد و خطرناک رانندگی کنم و حرکتهای تهورآمیز انجام بدهم، اینها خوب نیست. برای همین علما میگویند تهور خوب نیست، اما شجاعت خوب است. شجاعت نه ترس است و نه تهور؛ بلکه چیزی است در بین این دو حد. یعنی انسان در کارهای مثبت و خوب، نباید بزدل نباشد. تهور و توان اقدام کردن داشته باشد و پایش نلرزد. اما شیطان در ما ترس ایجاد میکند. یک سره در گوش ما میخواند که تو نمیتوانی. تصمیم میگیری درس بخوانی نمیگذارد. تصمیم میگیری کارهای خوب بکنی، نمیگذارد. برای آینده ابدی میخواهی کارهای قشنگ انجام بدهی نمیگذارد.
«ترس» آفت است برای مبادرت به کارهای بزرگ
کسی که میخواهد به کارهای بزرگ دست بزند، باید ترسو و عاجز نباشد. امیرالمومنین (علیهالسلام) فرمود:«الجُبنُ آفةٌ، العجزُ سَخافة[5]= ترسویى، آفت است و عجز و ناتوانى، نابخردى است».
آدم ترسو و بزدل، در هیچ کاری موفق نیست. برای انجام هر کاری، مدام میترسد که نکند اتفاق بدی بیفتد. برای همین است که معصوم (علیهالسلام) میفرماید: با آدم شجاع تجارت کن. آدم ترسو به درد تجارت نمیخورد. فقط آدم شجاعی که قدرت ریسک داشته باشد، به درد تجارت میخورد. زیرا آدم شجاع میداند که میدانی هست که در آن زد و خورد، شکست و ورشکستگی و سود اقتصادی هست. در حدیث داریم که برکت 10 قسم است. 9 قسمش در تجارت است. پس بهترین شغل تجارت است؛ ولی این کار، احتیاج به شجاعت دارد.
عاجز بودن و بیعرضگی هم یک نوعی پستی است. آدمی که نتواند کارش را راه بیندازد و نتواند مشکلات کارش را حل کند و دست روی دست بگذارد و شکست را تحمل کند. بعد هم بگوید: نمیدانم چه کار کنم. در کارم ماندهام. این آدم مطلوب شیطان است. شیطان این گونه وضعیتها را در زندگی ما طراحی میکند.
«ترس» از بدگمانی به خداوند مایه می گیرد
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند:«الجُبنُ و الحِرصُ و البُخلُ، غرائزُ سُوءٍ یَجمعُها سُوءُ الظَّنِّ باللّه ِسبحانَهُ [6]= ترس، حرص و بُخل، خلق و خوهاى بدى هستند كه از بدگمانى به خداوند سبحان مایه مىگیرند».
این روایت فرمول زیبائی است. با این روایت خیلی کار داریم. ترس و حرص، برای انسان ناآرامی میآورند. اینها غرایز بدی هستند که منشأ همه آنها بدبینی به خداست. بدبینیهای که به خدا داریم، اجازه نمیدهد، تصمیمهای خوبی بگیریم. مثلاً طرف میخواهد، ازدواج کند، همیشه به فکر مشکل اقتصادی است. میخواهد دست به کارهای بزرگ و خوب بزند، همین صفات بد او را از اقدام کردن باز میدارند.
«ترس» حاصلِ ضعف یقین است
علی (علیهالسلام) فرمودند:«شِدّةُ الجُبنِ، مِن عَجْزِ النَّفْسِ و ضَعفِ الیقینِ[7] = ترسویى زیاد، از ناتوانى نفس و سستى یقین است».
«شدت ترس» ناشی از چیست؟ کسی که خیلی ترسو است، از تاریکی و از حرکتها و اقدامهای خوب میترسد، شدت ترس این شخص ناشی از روح ضعیف و ناتوان و ضعف یقین است. در زمان رژیم گذشته من کاملاً یادم هست. مردم از یک پاسبان ساده و معمولی میترسیدند. وقتی یک پاسبان در بازار میآمد، همه فرار میکردند. پاسبان رشوه هم میگرفت و مردم را تلکه میکرد برای اینکه اجازه بدهد یک عدهای کار بکنند. مردم از او میترسیدند چون عجز نفس داشتند؛ یقین نداشتند و ایمانشان ضعیف بود. اما وقتی انقلاب شد، در دل مردم ایمان و یقین آمد. یک خانم، نوزادش را برمیدارد و میرود جلوی یک سرباز بیرحم و میگوید: «مرگ بر شاه». در حالی که میداند ممکن است به خودش و فرزندش شکلیک شود. این خیلی حرف است. این خانم یا یک نوجوان 14، 15 ساله از کجا این همه قدرت را آوردهاست؟ مردم از کجا این توان را دریافت کردهاند که بروند و جلوی آتش بایستند و شعار بدهند. اینها از قدرت نفس و اعتماد به نفس و از یقین و ایمان ناشی شده است.
شیطان/ حملات چهارگانه/ حمله از جلو (آینده)/ ترس/ یقین/ بد گمانی به خدا
[1] - اعراف/16.
[2] - اعراف/17.
[3] - فاطر/6.
[4] - مجادله/10.
[5] - غرر الحكم: ۸۹.
[6] - غرر الحكم : ۱۸۳۷.
[7] - غرر الحكم : ۵۷۷۳.
کلیدواژه ها:
آثار استاد
سلام دمتون خیلی گرم عالی بود عالی. حالم خیییلی بــــد بود اینو که خوندم حالم خیلی خوب شد. حالا مسیرهایی به روم باز شد و فهمیدم بعضی از مشکلاتم از کجاست و راه حلش رو تاحدود زیادی فهمیدم. عالی و کاربردی که از ویژگیهای سخنرانیهای استاد شجاعی عزیز هست. استاد شجاعی و دست اندر کاران موسسه دستتون رو می بوسم از راه دور. خدا شمارو برای جهان اسلام حفظ کنه و بیش از پیش موفق
<p>با سلام و تشکر از لطف جنابعالی</p> <p>خدا را شکرگزاریم و از خداوند منان روز به روز برای شما موفقیت و حال خوب آرزو می کنیم. شما می توانید دیگر مباحث استاد را در قسمت آرشیو مباحث استاد مطالعه نمایید. </p>