مؤسسه فرهنگی هنری خیریه
یکی از شاخههای مهم انسان شناسی، بحث «قدرت روح» است که شناخت آن نقش کلیدی در سرنوشت دنیائی و آخرتی انسان دارد. با طراحی درست در سبک زندگی دنیا در تمام کمالات (جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق عقلی) روح بزرگ و قدرتمند می شود.
بر لزوم شناخت عظمت نفس انسان تاکید زیادی شده است. ساختار نفس امری مهم است و شناخت عظمت و بزرگی آن، نقش کلیدی و اساسی در سبک زندگی دنیا و نیز کیفیت زندگی انسان در آخرت دارد. چنانچه آلودگیها، غم و غصهها همه از نشناختن خویشتن خویش است. پس انسان اگر نفس خود را بشناسد، درک درستی از عظمت آن پیدا میکند و حیفش میآید که جز در شادی و آرامش و سلامت نفس زندگی کند.
در عظمت نفس انسان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند: «مَن عَرَف نفسَه عَرَف ربَه = هر کس نفس خودش را بشناسد، رب خودش را شناخته است». امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: «لاتَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإنَّ الجاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جاهِلٌ بِكُلِّ شَیْء= به خودت جاهل نباش. چون کسی که خودش را نمیشناسد، هیچ چیز را نمیشناسد».
این روایت حضرت حاکی از عظمت نفس است. چون شناخت آن را معادل کل شیء میداند. در ادامه برای روشن شدن و فهم این مسئله، قوس نزول و صعود خلقت عالم را توضیح میدهم تا آگاهی از ساختار خلقتش به دستمان بیاید.
این نمودار به ما نشان میدهد که چرا تعابیر بلندی در عظمت نفس بیان شده و نیز مؤمن وقتی وارد بهشت میشود، چرا این گونه به او خطاب میشود: «من الحَیِّ القَیّومِ الَّذِی لایَمُوتُ الی الحَیِّ القَیّومِ الَّذِی لایَمُوتُ= از حی قیومی که نمی میرد، به حی و قیومی که نمی میرد». حی قیوم اولی خداست و دومی بنده اوست که او هم زنده پایدار است. این دلالت بر اوج و عظمت انسان دارد.
همچنین انسان میتواند هم درجه معصوم باشد و با او محشور بشود. امیرالمؤمنین و پیامبر اکرم (علیهم السلام) فرمایشات بسیار بلندی درباره کسانی که یاوران امام زمان (علیه السلام) هستند، بهخصوص در زمان غیبت که حضرت را یاری میکنند، دارند. مثلاً نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره کسانی که مهدی (عج) را یاری میکنند، میفرماید: «اوُلئكَ رُفَقَائى وَ ذَووُا وُدِّى و مَوَدَّتِى و أَكرَمُ أُمَّتىِ عَلَىَّ= آنها دوستان و محبوبان من و گرامى ترین مردم نزد من هستند».
حالا میخواهیم علت این موضوع را مشخص کنیم که نفس چگونه عظمت پیدا میکند و چگونه باید زندگی کنیم؟
نمودار آفرینش جهان هستی
آغاز خلقت از خداست. «هو الاول». یعنی وجود مطلق که آغازکننده همه چیز است. اولین مرحله ظهور وجود مطلق، موجودی است به نام «مثل اعلی» که عالیترین نمونه خداست.
این موجود، نامهای دیگری دارد که یکی از این تعابیر «نور محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله» است. سپس عالم عقول یا فرشتگان یا مجردات هستند که از این موجود خلق میشوند. بعد عالم ملکوت است که آن را عالم مثال هم میگویند و در آخر، عالم ناسوت یا طبیعت است که پائین ترین مرحله خلقت هستی میباشد. بنابر این عوالم وجود شامل این موارد است: (مثل اعلی – عالم عقول یا فرشتگان یا مجردات – عالم ملکوت یا عالم مثال – عالم ناسوت یا طبیعت).
مراحل خلقت از الله تا عالم دنیا را قوس نزول میگویند؛ یعنی یک موجود با جلوههای مختلف. همه انسانها از این نور بهرهمند هستند و وقتی وارد عالم دنیا میشوند، با تربیت صحیح میتوانند مسیر بازگشت به الله را بخوبی طی کنند. این مسیر برگشت همان قوس صعود است که در منابع دینی به آن معاد گفته میشود. پس ما سه مرحله حیات داریم:
نکته: زمانی میتوانیم قائل باشیم که «معاد» وجود دارد که از جائی آمده باشیم و مدتی در آنجا بمانیم و بعد به جائی که قبلاً بودیم، برگردیم. روح اصلی ما همان روح الهی است که زن و مرد ندارد و شبیهترین موجود به خداست. زنانگی و مردانگی فقط مربوط به بخش دنیائی ماست.
وفات، شروع زندگی آخرت است
«وفات» یعنی انتقال. وقتی یک موجودی از جائی به جائی منتقل میشود، به این انتقال وفات گفته میشود. انسان با وفاتش به مرحله بعدی که برزخ یا ملکوت نام دارد، منتقل میشود.
بعد از ملکوت و برزخ، قیامت 50 هزار ساله است که 50 ایستگاه دارد. یعنی 50 سؤال از اصول سبک زندگی انسان. از جمله سوال مهم روز قیامت علاوه بر پدر و مادر، دوست، اعضا و جوارح، سؤال از «امام» است.
بعد از قیامت، حیات ابدی انسان شروع میشود. این مقطع از وفات تا زندگی ابدی را «آخرت» میگویند و انسان موجودی است که از خدا شروع میشود و به خدا ختم میگردد.
حضرت علی علیه السلام (علیه السلام) میفرماید: «رحمت خدا شامل حال کسی می شود که بداند از کجا آمده، در کجا هست و به کجا میرود».
عمر هر انسانی به اندازه عمر خداوند است. یعنی پایانی ندارد و جاودانه است. قرآن کریم 80 مرتبه مسئله جاودانگی انسان را متذکر شده است تا انسان متوجه ابدیت بشود.
اگر ذهنمان درگیر ابدیت نشود، نمیتوانیم رشد خوبی بکنیم؛ چون انسان به اندازهای که خودش را میبیند، برنامهریزی دارد. آنهائی که به آخرت اعتقاد ندارند، برنامهریزی دنیاییشان براساس کارکرد دنیاست، اما کسی که باور کرد ابدیت و آخرت وجود دارد، سبک زندگیاش براساس برنامهریزی ابدیت خواهد بود.
هر نگاهی غیر از این باشد، نگاه غلط به انسان است و نگاه غلط باعث تصمیمهای غلط در زندگی میشود. پس باید براساس اصل و نصب و حقیقتمان سبک زندگی خود را تعریف کنیم.
توجه داشته باشید که «دنیا» رحم دوم ماست. ما در رحم دوم باید با سبکی زندگی کنیم که در اینجا بتوانیم شاد و آرام باشیم و با محبت کنار انسانهای دیگر زندگی کنیم تا برای عالمی که بینهایت بزرگتر، زیباتر و کاملتر از اینجاست، آماده بشویم. پس با دو مؤلفه «شادی و آرامش فردی» و «عشق و محبت نسبت به انسانهای دیگر» در روابط اجتماعی میتوان وفات و حیات برزخی و ابدی کامل و قشنگی داشت.
بنابراین، اگر استمرار حیات خود را باور نکنیم و آن را نشناسیم، سبک زندگیمان در دنیا غلط از کار در میآید و بازتاب این تصمیم غلط در انتخاب همسر، انتخاب دوست، رشته تحصیلی، انتخاب مسافرت و مکان زندگی و سایر انتخابهای دیگر اثرگذار خواهد بود.
اگر آخرت را نشناسیم نمیتوانیم در دنیا سعادتمند باشیم. همانطور که حضرت امیر (علیه السلام) فرمودند: «خداوند دشمن میدارد هر عالمی به دنیائی که جاهل به آخرت است». یعنی عملش به دنیا بیش از علم به آخرت است. یعنی این آدم دشمن خداست.
اگر ندانیم آخرت کجاست و خود را برای آن آماده نکنیم، چطور میتوانیم خوشبخت باشیم. این از آن آگاهیهائی است که انسان میتواند روحش را بزرگ کند. از این رو، نفس انسان میتواند بینهایت بزرگ باشد.
همیشه عشق به بالاتر از انسان تعلق میگیرد و بالاتر از انسان هم یک معشوق بیشتر وجود ندارد و آن خداوند تبارک و تعالی است. اگر انسان در هر مرتبه از کمالات وجودی اش(جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی) دغدغه داشته باشد، روحش به همان میزان بزرگ شده و رشد پیدا میکند. ولی آن چیزی که انسانیت و جاودانگی ما را رشد میدهد، بخش انسانی است. اگر هم به رشدهای دیگر میپردازیم، باید به اندازهای باشد که به رشد انسانی لطمهای وارد نشود. مثلاً ممکن است یک فرد با مدرک فوق لیسانس و دکترا آدم خوبی باشد ولی بعد از آن که دکترا گرفت، از معشوق اصلیاش باز بماند و این نقطه شروع سقوط او خواهد بود.
پس اولین و مهمترین کاری که یک انسان باید بکند، این است که طراحی سبک زندگی اش به گونهای باشد که مانع بینهایت شدن او نشود.
این که در روایت سفارش به تقوا شده، به این خاطر است که جلوی رشد کمالات چهارگانه انسان را بگیرد. تقوا فقط در حیطه گناه نیست. بلکه در کمالاتی است که جلوی رشد حقیقی انسان را میگیرد و او را محدود میکند.
اگر شما دغدغه، عشق و محبت به هر کدام از پنج بخش کمالات وجودی تان را داشته باشید، در آن جهت رشد میکنید. ولی معلوم نیست این رشد با قدرت روح ما نیز، سازگاری داشته باشد.
رشد و بزرگی نفس زمانی حقیقی است که ما را به اهلبیت (علیهم السلام) و اسماء الهی تربیت بینهایت کند. این یعنی رشد مثبت.
پس در سبک زندگی و انتخابهایمان مراقب باشیم تا هر چیزی که جلوی سرعت و قدرت ما را به سمت آخرت میگیرد، از آن دوری کنیم. نباید کوچک بمانیم و در دنیا معطل شویم.
در جلسه آینده وارد این مباحثی خواهیم شد: بزرگی و قدرت چیست؟ شجاعت چیست؟ چرا ضعف و ترس و اضطراب ها به سراغ نفس انسان میآید؟
کلیدواژه ها:
آثار استاد